به گزارش مشرق، یکی از ویژگیهای بارز پوپولیسم، نشستن در جایگاه مدعی و نفی یکسویه «غیر» بدون استدلال منطقی است. نقطه تمرکز پوپولیستها، تحریک فراگیر احساسات عمومی و موجسازی ویرانگر ضد نیروهایی است که آنها را مانع سطحینگری خود میپندارند. طی روزهای گذشته، شاهد یکی از همین قسم موجسازی پوپولیستها اینبار علیه رییس مجلس به بهانه سفر تعدادی از بستگانش که ازسوی الیاس قالیباف به «خطای نابخشودنی» توصیف شد، بودیم. پروژه اخیر سه جریان مدعی عدالتخواهی، اصلاحطلبان و اصولگرایان تندرو علیه مجلس و ریاست آن، بار دیگر جلوهای از پوپولیسم را به نمایش گذاشت که هدفش، چیزی جز ترور شخصیت «سوژه موردنظر» نبود.
برای بررسی سازوکار عملکرد عوامگرایان وطنی، به سراغ عباس سلیمینمین رفتیم. سلیمینمین در آخرین یادداشت منتشرشده خود، عوامگرایی را نوعی «سهلطلبی» عنوان میدارد که با فرصتطلبی، در پی اهداف کوتاهمدت سیاسی است. این پژوهشگر حوزه تاریخ همچنین در مقابل سهلطلبی، تکیه بر عقلانیت و نقد عالمانه را تشویق میکند که دارای آثار بلندمدت است.
در این گفتوگو، به این مساله پرداختیم که عملکرد عوامگرایان چگونه به فرسایش خرد و خردگرایی در جامعه منجر میشود و در فقره تخریب رییس مجلس، کدام دستها دخالت داشتند و چرا در یک نقطه یعنی «زدن قالیباف» به اشتراک رسیدند.
جناب سلیمــــــینمین! شمــــــــا در آخریــــــــن یادداشتتان، عوامگرایان را بهعنوان جریانی سهلطلب که با فرصتطلبی و تحریک احساسات عمومی اهداف مطلوب را دنبال میکنند، معرفی کردید. به نظر شما چه میشود که جامعه به سهلطلبان فرصتطلب، نظر خوش نشان میدهد؟
عوامل مختلفی در این زمینه دخیل هستند. بخش هایی از جامعه هم مانند سیاستمدارانش، سهلطلب شده و اساسا سهلطلبی یکی از ویژگیهای انسانهاست. ذائقه جامعه ازسوی نخبگان باید بهسمتی برود که بتواند در ارتباط با مسائل اطرافش، تامل و تفکر کند و راحتطلب نباشد. متاسفانه گرایش هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان، به سمت سطحیگرایی یا عوامگرایی است. وقتی هر دو جریان اینچنین هستند، طبیعتا به رویه در جامعه تبدیل میشود که بسیار تاسفبار است. اگر حتی مخالف عوامگرایی هستیم، متاسفانه در برابر کسانی که عوامگرایی را ترویج میکنند، نمیایستیم و حاضر نیستیم آنها را محدود کنیم و اجازه ندهیم که آنها رویه خود را حاکم کنند. امروز وقتی به خیلی از افراد مدعی نگاه میکنیم، میبینیم که آنها هم در وادی سطحیگرایی افتادهاند.
چرا چنین شده است؟
چون شما با عوامگرایی بهراحتی میتوانید رقیب خود را از میدان خارج کنید و نیازی به اقناع جامعه ندارید. اقناع جامعه کار دشواری است و بهراحتی نمیشود به آن دست یافت اما با یک جوسازی و موجآفرینی، بهراحتی میتوانید لااقل در کوتاهمدت موفق شوید. جوسازی و عوامگرایی، قطعا دوام و قوام ندارد اما تاثیر خود را بهخوبی در کوتاهمدت بر جا میگذارد؛ یعنی هم هدف مورد تخریب را دچار فرسایش میکند و هم جامعه را در کوتاهمدت نسبتبه موضوعی بدبین میسازد. حالا اینکه همان جامعه بعدا بفهمد که سرش کلاه رفته، دیگر تاثیری نخواهد داشت.
عامل دیگر موثر بر توسعه عوامگرایی، نوع اطلاعرسانی است؛ یعنی مراکزی که وظیفه خبررسانی دارند، بیشتر دارند روی تحلیل کار میکنند تا خبر دهی. من نمیگویم که خبردهی، جهتگیری ندارد اما پایه بر خبر است. وقتی خبرگزاریها بیشتر روی ارائه تحلیل کار کنند و این موضوع را باب کنند، تاثیر سوء روی جامعه خواهد گذاشت یعنی جامعه پیش از گرفتن اخبار موثق، تمایل به تحلیل پیدا میکند.
ایجاد ذائقه نامطلوب در جامعه بیتاثیر نیست. باید نسبتبه کار رسانهها تجدیدنظر شود. وقتی یک خبر موثق دریافت میکنید، ممکن است حول آن خبر تحلیل کنید اما نمیتوانید از خود خبر خیلی دور شوید اما اگر تحلیل به پایه اطلاعرسانی تبدیل شود، دست شما برای ارائه هر حرف و برداشتی(به نام خبر) باز میشود.
برای مقابله با عوامگرایی، آیا اتکا بر عقلانیت و روشنگری اکتفا میکند؟ آیا اساسا تکیه بر عقلانیت برای مقابله با عوامگرایی تاثیر دارد؟
اگر فرضا در ارتباط با توافق برجام در دولت گذشته انتقاد داشتیم، باید زحمت تبیین انتقادات خود را هم میکشیدیم اما متاسفانه همان موقع دست عدهای را که بهراحتی به مذاکرهکنندگان برچسب خیانت میزدند باز گذاشتیم و با آنها برخورد نکردیم چون تصور میکردیم کار تبیین بهخاطر وقتگیر بودن مطالعه جزوههای چندین صفحهای، ضمائم برجام و... سخت است. اگر میخواهیم تخریبهای غیراخلاقی و بسیار سطحی در جامعه گسترش پیدا نکند، همگی باید اخلاقا خود را موظف بدانند تا حتی همفکران خود را از سهلطلبی بازبدارند و سعی کنند آنها را وابدارند که اگر از موضوعی اطلاع ندارند، موضعگیری نکنند.
از طرفی اگر عوامگرایی یا به تعبیر شما، سهلطلبی حاکم شود، روند تجربهاندوزی تاریخی ملت نیز با اختلال مواجه خواهد شد.
بله. اصلا شما موقعی میتوانید از تاریخ بهره بگیرید که پیوستگی ذهنی پیدا کنید و مطالبی که دریافت میکنید، با همدیگر انسجام داشته باشند. وقتی شما براساس افزایش اطلاعاتتان به جمعبندی میرسید، این جمعبندی پایدار خواهد بود اما کاری که عوامگرایی یا سطحیگرایی میکند این است که با ایجاد موج احساسات، همهچیز را از بین میبرد؛ این کار اجازه نمیدهد جامعه به انسجام ذهنی برسد و به قدرت تحلیل نزدیک شود.
شما زمانی میتوانید به قدرت تحلیل برسید که یافتههای شما، پیوند منطقی با همدیگر پیدا کنند.
عوامگرایی باعث میشود که جامعه در معرض تهاجم تبلیغاتی آنهایی قرار بگیرد که موجهای بزرگتر و قویتر ایجاد میکنند.
ما نباید این وضعیت را بپسندیم. امکان دارد امروز فردی که همگون ماست، موجی ایجاد کند و باعث ناراحتی ما هم نشود اما وقتی جامعه به این وضعیت عادت کرد، قطعا موجهای بعدی به طرف ما نیز خواهند آمد.
در جامعه سطحینگر، اینطور نیست که جهت موجها همیشه به یک طرف باشد و فقط یک طرف را تخریب کند. شیوههای سطحی و عوامگرایانه باید تخطئه شوند و همه کسانی که خود را متعهد به منافع ملی میدانند، باید تلاش کنند در مسیر آگاهیبخشی قرار بگیرند.
شما در بخشی از یادداشت اخیرتان با اشاره به عوامل اصلی تخریبگر علیه رییس مجلس، از سه جریان مدعی عدالتخواهی، اصلاحطلبان و اصولگرایان موافق طرح صیانت یاد کردید و تصریح داشتید که «شناخت مسائل عقبه این سه جریان به ظاهر متضاد میتواند دستاورد مفیدی برای جامعه به بار آورد». به نظر شما نقطه تلاقی این جریان چیست؟
جریان اصولگرای تندرو در مجلس، با آقای قالیباف در تعارض جدی قرار گرفته و تلاش دارد مدیریت ایشان را تضعیف کند چون رییس مجلس با بسیاری از اقدامات ناپخته آنها مخالف است. جریان اصلاحطلب تندرو نیز دچار بیهویتی شده است. این بیهویتی مساله بسیار مهمی است.
نفس اینکه بعضی از اصلاحطلبان بروند نمایندگی بعضی پوشاک غربی را بگیرند (بهصورت قاچاق یا قانونی)، یک نوع بیهویتی است. اصلاحطلبان با آن همه ادعا، امروز اینگونه دارند به مصالح ملی بیتوجهی میکنند. جنجالآفرینی و موجآفرینی، لازمه منحرف کردن اذهان جامعه از بیهویتی آنهاست.
بیهویتی اصلاحطلبان تندرو بهحدی است که آنها را با رهبریت مرکزی اصلاحات هم در تعارض و درگیری قرار داده است؛ بنابراین اصلاحطلبان تندرو به ایجاد چنین موجهایی آن هم علیه کسی که عملکرد او شاخص است و آنها را تحت فشار اجتماعی قرار داده، نیاز دارند. اصلاحطلبان در شهرداری و شورای شهر هیچ کاری نتوانستند ارائه بدهند. جریان عدالتطلب یا عدالتفروش(یا هر نام دیگری) هم دارد بهشدت زیر سوال میرود. همینهایی که علیه ریاست مجلس هجمه میکنند، چند صباح پیش انتقادات غیراصولی به شهیدسلیمانی داشتند.
همین فردی که در ماجرای حمله به ریاست مجلس شاخص شد، سردار سلیمانی را بهعنوان کسی که عدالتطلب نیست، معرفی کرده بود درحالیکه عدالتطلبی جزء لاینفک زندگی شهید سلیمانی بود. کسی که تمام زندگی خود را برای مبارزه با جریان مهاجم ظالم در کشورهای اسلامی صرف میکند و در این راه شهید میشود، عدالتطلبی به جزء لاینفک زندگی او تبدیل میشود اما چون جریان عدالتطلب احساس میکند در کنار شاخصهای عدالتطلبی که تمام زندگی خود را برای عدالتطلبی دادند، رنگی ندارد، طبیعی است که حمله کنند.
منبع: روزنامه صبحنو