مشرق-- از اين رو در اين نوشتار تلاش مي شود تا با تبيين ديپلماسي عمومي، نگاهي تحليلي به کارکرد اين مولفه در سياست خارجي کاخ سفيد در خاورميانه و خصوصاً در رابطه با داشته باشيم.
¤ديپلماسي عمومي از درون
قدرت نرم امروزه از منابع اصلي قدرت يک کشور در عرصه بين المللي به شمار مي رود، خصوصاً اينکه محورهاي پارادايم هاي سياسي جهان امروز در حال جابجايي از توانايي هاي نظامي و سخت افزاري به سوي توانمنديهاي فرهنگي و قدرت نرم است.
کاربرد تئوريهاي ديپلماسي عمومي در شرايطي ارتقا يافت که اطلاعات و نبرد اطلاعاتي ساختار امنيتي نظام بين الملل را با تغيير و دگرگوني روبرو ساخت. به طوري که برخلاف دوران جنگ سرد که اصلي ترين ابزارهاي توليد قدرت و امنيت ساز را قدرت نظامي تشکيل مي داد، اکنون قدرت نرم و توانايي مديريت افکارعمومي از مولفه هاي مهم قدرت در عرصه بين المللي به حساب مي آيد؛ تاجايي که به اعتقاد نظريه پردازان روابط بين الملل ، قدرت هاي بزرگ و حتي بازيگران منطقه اي ديگر نمي توانند فقط از توانمدي هاي قدرت سخت (نظامي) براي حل مشکلات و بحران هاي بين المللي و حتي داخلي استفاده کنند.
از اين رهگذر ، امنيت در عرصه بين المللي داراي ماهيتي رواني است. به عبارت ديگر مولفه هاي امنيت بين الملل را مي توان در کنترل فضاي رواني بازيگران بين المللي و مديريت افکار عمومي دانست. ازاين رو، ديپلماسي عمومي بعنوان يک مولفه قدرت ساز، محور منافع ملي و راهبرد سياست هاي جهاني قدرت هاي بزرگ خصوصاً ايالات متحده قرار گرفته است.
لذا براي درک بهتر اهميت ديپلماسي عمومي، ضرورت دارد تا مباني و ابعاد مفهومي آن مورد بررسي و تبيين قرار گيرد.
بنابر مطالعات کتابخانه کنگره آمريکا در مورد برنامه ها و فعاليتهاي فرهنگي بين المللي که براي ارائه به کميته روابط خارجي سناي آمريکا تهيه شده است، اصطلاح ديپلماسي عمومي اولين بار در آمريکا و در سال 1965 توسط ادموند گوليون، رئيس مدرسه حقوق و ديپلماسي فلچر، در دانشگاه تافت و همراه با تأسيس «مرکز ادوارد مورو» براي ديپلماسي عمومي به کار گرفته شد. اين مرکز در يکي از اولين بروشورهاي خود ديپلماسي عمومي را تأثيرگذاري بر نگرشهاي عمومي براي شکل دهي و اجراي سياستهاي خارجي و شامل ابعادي از روابط بين المللي مي داند که فراتر از ديپلماسي سنتي است. ايجاد افکار عمومي به وسيله دولتها در کشورهاي ديگر، تعامل گروههاي خصوصي و منفعتي يک کشور با نظايرشان در کشور ديگر، گزارش مسائل خارجي و تأثير آن بر سياست، ارتباط ميان ارتباط گران حرفه اي مانند ديپلماتهاو خبرنگاران خارجي و فرايند ارتباطات بين فرهنگي از جمله اين ابعاد است. بر مبناي اين ديدگاه در ديپلماسي عمومي محوريت با جريان فراملي اطلاعات و عقايد است.
کتاب فرهنگ اصطلاحات روابط بين المللي که به وسيله وزارت امور خارجه آمريکا منتشر شده است، ديپلماسي عمومي را برنامه هاي مورد حمايت دولت تعريف کرده است که با هدف اطلاع رساني يا تأثيرگذاري بر افکار عمومي در کشورهاي ديگر انجام و شامل انتشارات، تصاوير متحرک، مبادلات فرهنگي، راديو وتلويزيون مي شود. از نظر سازماني، مارتين منينگ(manning)، کتابدار ارشد اسناد ديپلماسي عمومي وزارت امور خارجه آمريکا تصريح مي کند که ديپلماسي عمومي شامل برنامه هاي مرتبط با انتشار کتاب و تشکيل کتابخانه ها، پخش راديو و تلويزيوني بين المللي، برنامه هاي مبادلات آموزشي و فرهنگي، آموزش زبان، نمايشگاهها و جشنواره هاي هنري و اعزام هنرمندان نمايشي و اجرايي به خارج از کشور است.
«آژانس تبليغات آمريکايي» ، ديپلماسي عمومي را اين گونه تعريف کرده است: اين ديپلماسي از طريق درک توده هاي مردم بيگانه، دادن پيام براي آنان، فعاليت به منظور تأثيرگذاري برآنها و توسه گفتگو ميان شهروندان و نهادهاي آمريکايي از يک سو و نهادهاي بيگانه از سوي ديگر ، باعث تقويت منافع ملي ايالات متحده نموده است.
کيگلي(kegley) ابزارهاي نفوذ يک کشور بر کشور ديگر را به دو دسته رسمي و غير رسمي تقسيم کرده است او دخالت آشکار نظامي را زير بخش نفوذ رسمي و کمک اقتصادي، کمک نظامي ، دخالت پنهان اطلاعاتي و در نهايت نفوذ آشکار يا ديپلماسي عمومي را زير بخش نفوذ غيررسمي بر شمرده است. کيگلي ديپلماسي عمومي را معادلي مودبانه تر براي واژه تبليغات و به معناي گسترش نظام مند اطلاعات به منظور تأثير گذاري بر افکار عمومي تعريف مي کند . دلاني(Delaney)، ديپلماسي عمومي را از ديدگاه روابط عمومي بين المللي «روش تأثيرگذاري مستقيم يا غير مستقيم دولت، افراد و گروههاي خصوصي بر نگرشها و افکار عمومي موثر بر تصميم سازي در سياست خارجي کشور ديگر» تعريف کرده است . سرانجام مي توان به تعريف آژانس اطلاعات ايالات متحده اشاره کرد که ديپلماسي عمومي را به معناي تقويت منافع ملي از طريق شناخت، اطلاع رساني و تأثيرگذاري بر مردم کشورهاي ديگر و گسترش گفتگو ميان شهروندان و نهادهاي يک کشور و همتايان خارجي آنان تعريف مي کند .
¤ديپلماسي عمومي در منظر آمريکايي
با توجه به پيچيدگي هاي مختلف در مولفه هاي قدرت در جهان امروز که بيشتر در بعد نرم افزاري قابل تعريف است، ديپلماسي عمومي صرفاً يک شيوه تبليغاتي، نوعي روابط عمومي، روش ارتباطي يا بازاريابي نيست، بلکه مي توان ديپلماسي عمومي را مجموعه اي از راهبردها و تاکتيک هاي جديد قدرت دانست که در خدمت دستگاه ديپلماسي يک کشور مي گيرد و مسئله اصلي اين است که از چه طريق و با چه روشي مي توان وجهه و تصوير يک کشور را در عرصه بين المللي بهبود بخشيد و باورها و راهبردهاي خود را به منظور افزايش نفوذ ميان جوامع مختلف گسترش داد.
از آنجايي که وجهه ايالات متحده بدنبال شعله ور کردن دو جنگ در خاورميانه و همچنين ناکامي در برقراري دموکراسي، چه در عرصه داخلي و چه در بعد بين المللي به شدت تخريب شده است، به طوري که تحليلگران سياسي به دليل هزينه هاي هنگفت اين دوجنگ، امپراتوري آمريکا را در آستانه سقوط ارزيابي مي کنند؛ بر اين اساس سياستمداران و نظريه پردازان کاخ سفيد، به دنبال آن هستند تا برتري آمريکا در قرن 21 را حفظ کنند و از اين منظر به باز تعريف مولفه هاي قدرت و جايگاه جهاني آمريکا در هزاره سوم ميلادي،پرداخته اند.
بر اين اساس، بازوي اجرايي کاخ سفيد، طراح و مجري رويکرد سوم در حوزه سياست خارجي در آمريکاست که تلاش دارد تا سنت و مدرنيته و ابزارهاي اقناع و اجبار و روش هاي قديمي و جديد رسانه اي را با يکديگر درهم آميخته و از مجموع آنها در ديپلماسي عمومي آمريکا رويکردي مرکب را به وجود آورد.
در اينجا بود که حوزه تصميم گيري کاخ سفيد، نظريه قدرت هوشمند (Smart power) جوزف ناي را محور سياست خارجي آمريکا قرار دادند. قدرت هوشمند که به دنبال حفظ برتري آمريکا در قرن جديد است، کاربرد ماهرانه قدرت سخت و نرم مي باشد و به دنبال توسعه يک راهبرد عمل گرايانه مبتني بر منابع و ابزارهاي مناسب براي تحقق اهداف کاخ سفيد در عرصه جهاني تلقي مي شود، ضمن اينکه قدرت نظامي را توليد مي کند بر ائتلاف ها نيز تأکيد دارد. همچنين قدرت هوشمند به همکاري و کارکرد نهادهاي آمريکايي در تمامي سطوح براي افزايش نفوذ و نهادينه کردن مشروعيت جهاني آمريکا توجه دارد.
در قدرت هوشمند، ديپلماسي عمومي از ابزارهاي اصلي و عمده قرت نرم افزاري به شمار مي رود. در اين راستا، توانايي اثرگذاري، تقويت بين المللي، تعامل روزافزون جهاني و تلاش براي کسب فرصت هاي بهتر سياسي و اقتصادي را مي توان بخشي از انگيزه هاي دولتمردان کاخ سفيد براي بهره برداري از قدرت هوشمند برشمرد که در قالب ديپلماسي عمومي تعريف شده است.
براين اساس، ديپلماسي عمومي بعنوان راهبرد سياست خارجي، تلاش هاي رسمي آمريکا براي شکل دادن به محيط ارتباطي در کشورهاي هدف که در آنها راهبردها ي کاخ سفيد اجرا مي شود، تا بدين وسيله از ميزان تأثيرات منفي، سوء تعبيرها و سوءتفاهم ها در زمينه روابط آمريکا و کشورهاي ديگر کاسته شود.
ادغام آژانس اطلاعات در وزارت امور خارجه، تعريف پست معاونت ديپلماسي عمومي در دستگاه ديپلماسي، ايجاد اداره حمايت از ديپلماسي عمومي در وزارت دفاع، تلفيق وزارت امورخارجه و آژانس توسعه بين المللي آمريکا (usAID)، ايجاد وزارت امنيت داخلي و ايجاد يک مرکز ضدتروريسم ملي و اداره جديد اطلاعات ملي از جمله تغييرات سازماني بود که کاخ سفيد در راستاي اين راهبرد جديد انجام داد.
از طرفي، ديپلماسي عمومي آمريکايي نه تنها به دنبال بازسازي وجهه مثبت جهاني آمريکا است، بلکه بعنوان يکي از اولويت هاي راهبرد دفاعي - امنيتي کاخ سفيد، بدنبال براندازي نرم دولت هاي متعارض با سياست هاي خود مي باشدکه در اين راستا توسعه و گسترش محيط هاي مجازي تهديدزا يا سايبري مورد توجه جدي قرار گرفته است.
بر اساس گزارشات منتشر شده از سوي آژانس اطلاعات آمريکا، مهم ترين فعاليت ها و برنامه هاي ديپلماسي عمومي آمريکا که به اشکال مختلف از سوي دستگاه ديپلماسي کاخ سفيد در عرصه بين المللي دنبال مي شود، عبارتند از: توسعه شبکه هاي ماهواره اي به زبان هاي مختلف، تهيه و توليد فيلم هاي سينمايي با محوريت سياست هاي آمريکايي، گسترش شبکه هاي اجتماعي از طريق فضاي سايبري، توسعه شبکه هاي جهت دار خبري بين المللي، توسعه خدمات عمومي در عرصه بين المللي از طريق موسسات و بنگاه هاي بين المللي خيريه نظير آژانس توسعه بين المللي آمريکا(usAID) ، استفاده از چهره هاي علمي و هنري در تلاش هاي ديپلماتيک ( مانند حضور آنجليا جوليا، بازيگر مبتذل هاليوود با پوشش شبه اسلامي در پاکستان سيل زده) شناسايي و حمايت از نخبگان ملي کشورها، ارتباط گسترده و مستقيم با مردم جوامع مختلف از طريق اينترنت، مطبوعات، برنامه هاي ماهواره اي و کلاهاي فرهنگي، نفوذ در محافل دانشگاهي، تلاش در جهت تغيير کيفيت برنامه هاي آموزشي و .....
¤ خاورميانه و ديپلماسي عمومي کاخ سفيد
هرچند سابقه تلاش هاي ديپلماسي عمومي ايالات متحده در منطقه راهبردي خاورميانه به زمان شروع جنگ سرد در سال 1950برمي گرددکه براي جلوگيري از نفوذ شوروي و همچنين خنثي کردن هرگونه احساسات ضدآمريکايي ناشي از از تأسيس رژيم جعلي صهيونيستي به کار مي رفت، اما در فضاي پس از حوادث از پيش طراحي شده 11سپتامبر، بار ديگر از ديپلماسي عمومي براي مديريت افکارعمومي منطقه جهت اقدامات جديد کاخ سفيد(جنگ در خاورميانه) با محوريت مبارزه بين المللي با تروريسم به کار گرفته شد. تاسيس اداره ارتباطات جهاني توسط جورج بوش، از کليدي ترين راهبردهاي ديپلماسي عمومي کاخ سفيد بود که با هدف تغيير اذهان مردم منطقه انجام شد.
مهم ترين فعاليت هاي حساب شده در اين مقطع در بعد ديپلماسي عمومي، عبارت بودند از انتشار يک جزوه چاپي و الکترونيکي با عنوان «شبکه تروريسم» در منطقه، انتشار يک نسخه جزوه جزوه چاپي و الکترونيکي با عنوان «عراق از ترس تا آزادي» در اين کشور، تهيه يک فيلم مستند 18دقيقه اي با عنوان «بازسازي مجدد افغانستان» ، راه اندازي شبکه تلويزيوني ولدنت، خدمات فيلم، راه اندازي راديو و تلويزيون مارتي، راه اندازي شبکه هاي راديويي از جمله راديو سوا( sawa)،راديو فردا، راديو آسياي آزاد و....
اما با ناکامي هاي آمريکا و متحدانش در عراق و افغانستان و تحميل هزينه هاي هنگفت بر اقتصاد آمريکا، وجهه کاخ سفيد در خاورميانه و حتي در عرصه بين المللي (باوجود سانسورهاي مختلف خبري) به شدت تخريب و تضعيف گرديد. اين وضعيت براي آمريکا چنان مخاطره آميز است که ديپلماسي عمومي به مهم ترين راهبرد سياست خارجي آمريکا در منطقه تبديل شد. به طوري که اگر راهبرد ديپلماسي عمومي در قبل به عنوان يک راهبرد کمکي و معين بکار گرفته مي شد ، اين بار براي گسترش، بهبود و ارتقاي سياست خارجي و امنيت ملي آمريکا مورد توجه جدي قرار گرفته است.
در واقع مي توان گفت مسئوليت اصلي و واقعي ديپلماسي عمومي بعنوان مهم ترين راهبرد سياست خارجي آمريکا در منطقه، يک سري برنامه ها و ابتکارهاي نو و جديد است. تاسيس«صندوق نوآوري ديپلماسي عمومي» در اکتبر 2010، از پروژه هاي اصلي ديپلماسي عمومي کاخ سفيد است که بر روي افزايش روابط نهادهاي ديپلماتيک با جوانان متمرکز است. بعنوان مثال اين صندوق در برنامه اي حساب شده، توانست دانش آموزان دبيرستاني ليبي را به اردوگاههاي فضايي ايالات متحده و مرکز راکتي «هانت اسويل» در آلباما بياورد و آموزش دهد. برنامه اي که جوانان علاقه مند به علم و فناوري را با هدفي خاص با يکديگر مرتبط و با متخصصان صنعت، فرصت هاي آموزشي و علمي و برنامه هاي دولت آمريکا آشنا مي کند.
فعال شدن سفارتخانه و کنسول گريهاي آمريکا در خاورميانه به جهت ارتباط با رهبران جوامع مدني به ويژه رهبران و فعالان گروههاي اسلامي سکولار، تشديد فعاليت هاي موسسات و بنگاههاي بين المللي خيريه به ويژه آژانس توسعه بين المللي جهت ارائه خدمات عمومي، راه اندازي شبکه هاي اجتماعي، حمايت از نخبگان ملي و... از مهم ترين تلاش هاي ديپلماسي عمومي آمريکا در منطقه است. بعنوان مثال، اولين پروژه گسترده ديپلماسي عمومي در خاورميانه، با عنوان «طرح پاکستان» کليد خورد. طرح ديپلماسي عمومي در پاکستان، چهار هدف عمده را دنبال مي کند: الف) گسترش دسترسي به رسانه ها؛ ب) مخالفت با تبليغات افراطي؛ ج) ايجاد ظرفيت ارتباطاتي؛ د) تقويت ارتباطات مردم با مردم و مردم با مسئولان آمريکايي. ديدار اخير «هيلاري کلينتون» از پاکستان سيل زده در راستاي اين طرح انجام شد.
¤ ديپلماسي عمومي، راهبرد تهاجمي عليه ايران
«ديپلماسي عمومي» آمريکا در قبال ايران به عنوان بخشي از اولويت هاي راهبرد دفاعي - امنيتي کاخ سفيد،در راستاي تحقق «براندازي در سکوت» يا «براندازي نرم» تعريف شده و گسترش محيط هاي مجازي تهديدزا يا سايبري در دستور تار دستگاه ديپلماسي ايالات متحده قرار گرفته است.
در اين روش، بدبين ساختن جامعه به کارگزاران نظام، بحران سازي از طريق ايجاد تنش هاي داخلي، بالابردن سطح انتظارات جامعه و تخصيص بودجه لازم براي گسترش راديوهاي موج کوتاه، شبکه هاي ماهواره اي فارسي زبان و خبرگزاري هاي اينترنتي مخالف نظام از راهبردهاي آمريکا در ديپلماسي تهاجمي عليه ايران نام برده مي شود. هدف آمريکا از بهره گيري ديپلماسي عمومي در جنگ نرم، وادار کردن کارگزاران نظام به امتيازدهي در عرصه هاي سياسي - امنيتي، تضعيف انسجام فکري - رويه اي کارگزاران نظام و ايجاد شکاف ميان سطوح جامعه و حاکميت مي باشد. تشکيل کميسيون ديپلماسي عمومي در کنگره آمريکا، راه اندازي بخش فارسي در اتاق هاي فکر آمريکا (موسسه آمريکن اينترپرايز، بنياد امنيت بين الملل با بخش فارسي زبان، سايت واشنگتن پريزم ، موقوفه ملي براي دموکراسي وب سايتي فارسي با عنوان پنجره، وب سايت خانه آزادي با نسخه اي فارسي با عنوان گذار و بنياد کاتو نيز کارنمايي فارسي با عنوان چراغ آزادي)، راه اندازي رشته هاي ايران شناسي در دانشگاه ها مهم آمريکا از جمله: دانشگاه مريلند (مطالعات فارسي)، دانشگاه UCLA (مطالعات ايران)، دانشگاه آريزونا (مطالعات فارسي و ايراني)، دانشگاه تلمبيا (مرکز مطالعات ايران)، دانشنامه ايرانيکا دانشگاه کاليفرنيا [ارواين] (مرکز مطالعات فارسي و فرهنگ)، دانشگاه تگزاس (مطالعات فارسي)، دانشگاه واشنگتن (برنامه مطالعات فارسي و ايراني)، دانشگاه هاروارد (مطالعات فارسي و ايراني)، دانشگاه هاروارد (پروژه تاريخ شفاهي ايران)، موسسه شرق شناسي دانشگاه شيکاگو، (پروژه پارس/ايران) دانشگاه استنفورد (مطالعات ايراني)، بايگاني دفاع از تخت جمشيد، از اقدامات مهم کاخ سفيد در جهت راهبرد ديپلماسي عمومي عليه ايران مي باشد.
با توجه به اينکه کاخ سفيد امروزه محور سياست خارجي خود را بر پايه قدرت هوشمند قرار داده است، لذا ديپلماسي عمومي نقش بسزايي در اجراي سياست هاي کاخ سفيد خواهد داشت