به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: نشریه آمریکایی نشنالاینترست در تحلیلی نوشت: برخی حامیانِ برقراری روابط و پیوندهای نزدیکتر میان واشنگتن و متحدان منطقهایاش در خاورمیانه، از ابتکارهای احتمالی جو بایدن برای قول و قرارهای جدید به ریاض در حوزه مسائل نظامی و راهبردی حمایت میکنند. این رویه در شرایطی جنبه عملیاتی به خود گرفته که بسیاری از تصمیمسازان و تحلیلگران آمریکایی نسبت به تداوم تعهد متحدان منطقهای به آمریکایی، و نظم مطلوب آمریکایی در خاورمیانه در دوره پس از جنگ روسیه و اوکراین، ابراز نگرانی میکنند. در شرایط کنونی که قدرتهای جهانی عملا بر شدت رقابتهای راهبردی افزودهاند، ارزیابی مجدد و بازنگری در دیدگاههای قدیمی حاکم در واشنگتن، کاملا ضروری است.
اندیشمندان دستگاه سیاست خارجی آمریکا که عمدتا در نگاه به مسائل بینالمللی، تحت تاثیر تحربیات خود از دوران جنگ سرد هستند، بر این باورند که بایستی برای اتحادهای بلندمدت، نوعی امتیاز و مزیت قائل شوند. آنها به سرمایهگذاری بیش از حد در عرصه روابط خارجی اعتقاد دارند و انتظار دارند که متحدانشان، تعهدی مشابه را به نظم جهانی غربی که توسط آمریکا رهبری میشود، داشته باشند. شاید این قاعده در مورد متحدان آمریکا در اروپا و شرق دور درست باشد، با این حال در خاورمیانه با چالشهای فراوانی روبهروست.
مقامات دولت بایدن وقتی سر کار آمدند، از قصد خود برای کاستن از اولویت منطقه خاورمیانه در سیاست خارجی آمریکا و در عوض، تمرکزِ توجهاتشان بر شرق دورتاکید کردند. در حالی که دولت بایدن این تصور را دارد که باید تمرکز خود را با هدف ایجاد توازن علیه چین و روسیه، از خاورمیانه دور کند، عملا این نکته را به خوبی فهمیده که از ظرفیتهای کافی جهت پیشبرد چنین دستورکاری بیبهره است و البته همچنان نیز در حال تلاش برای ایجاد نوعی تفوق و برتری منطقهای از طریق همکاری با شورای همکاری خلیجفارس و اسرائیل است.
دستورکاری که البته مانعی مهم و محکم با نام ایران و متحدان منطقهای آن را پیش رویِ خود دارد. در شرایط کنونی، ایالات متحده یا باید تعهد خود را به شرکای منطقهای و جاهطلبیهای آنها افزایش دهد و تلاشها جهت ایجاد توازن علیه روسیه و چین را کاهش دهد، و یا بر رقابت با قدرتهای بزرگ جهانی متمرکز شود و قید جاهطلبیهای خاورمیانهای خود را که سالها روی آنها سرمایهگذاری کرده، بزند.
سالهاست که بسیاری ازاندیشمندان سیاست خارجی آمریکا هشدار میدهند این سیاست، برای کسب سلطه منطقهای به واسطه اتحادش با شورای همکاری خلیجفارس و اسرائیل، نهتنها شُدنی نیست بلکه به شدت هزینهزا هم هست. آنها مشخصا به این نکته اشاره میکنند که سوگیریهای آمریکا در عرصه معادلات خاورمیانه، عملا توانایی آن را در شکل دادن به روند تحولات تضعیف میکند.
«استفان والت» استاد سرشناس علوم سیاسی دانشگاه هاروارد میگوید: «ما از برخی از کشورها تا ناکجاآباد حمایت میکنیم... و از دیگران هیچ سخنی به میان نمیآوریم. این بدان معناست که کشورهای دسته اول، عملا حمایت ما را امری بدیهی میپندارند و آن را ارج نمینهند. در این چارچوب، ما هیچ نفوذی نیز بر دسته دومِ کشورها نداریم».
راهحلی که این دسته از اندیشمندان پیشنهاد میدهند این است که واشنگتن باید نوعی رابطه امنیتیِ کاری با ایران و متحدان آن نیز برقرار کند و صرفا بر متحدانی مانند شورای همکاری خلیجفارس و اسرائیل تکیه نداشته باشد. مسئلهای که حداقل تا به امروز مورد بیتوجهی دولتهای آمریکا و به ویژه دولت بایدن قرار گرفته است. دولت بایدن به هیچ عنوان نه مایل و نه قادر به تغییر جهتگیری سیاست خارجی آمریکا نسبت به منطقه خاورمیانه نیست. مسئلهای که آمریکا را با این چالش روبهرو کرده که برخی متحدان منطقهای آن، عملا به سمت چین و روسیه گرایش پیدا کردهاند.
این همان چیزی است که سیاست خارجی آمریکا در منطقه خاورمیانه را به ورشکستگی کشانده است. اساسا دولت بایدن در شرایط کنونی نگرانیهای جدی را نسبت به تغییر جهتهای خود به ویژه در بحبوحه وقوع تغییرات قابل توجه در عرصه نظام و سیاست بینالملل دارد. در عین حال، این دولت در هراس است که اگر بخواهد جهتگیریهای تازهای را اتخاذ کند، اولا با حملات جدی منتقدان و البته رویههای تخاصمی متحدانی نظیر اسرائیل و عربستان سعودی روبهرو خواهد شد. دولت بایدن توانایی و ظرفیت کافی را نیز در خود نمیبیند که به سمت ایران و تعامل سازنده با این کشور حرکت کند و مدام تصویر دشمن را از تهران تبلیغ و ترویج میکند.
بایدن در حالی ریاست خود را آغاز کرد که قول داده بود عربستان را به مثابه دولتی یاغی معرفی کرده و با آن به همین نحو برخورد کند. مسئلهای که به هیچ عنوان رنگ واقعیت به خود نگرفت.
علیرغمِ ادعای مبهم دولت بایدن مبنی بر عدم حمایت از کارزارهای نظامی عربستان در منطقه (به ویژه علیه یمن)، آمریکا همچنان به تامین نیازهای تسلیحاتی عربستان ادامه میدهد و عملا به آن اجازه میدهد که همچنان به اقدامات تهاجمی خود علیه یمن ادامه دهد. در این رابطه برخی مقامهای ارشد دولت بایدن نیز تایید کردهاند که آمریکا و شرکتهای نظامی این کشور همچنان خدمات نظامی خود را به عربستان سعودی ارائه میکنند.
عربستان فکر میکرد که اقدام دولت ترامپ در خارج کردن آمریکا از توافق برجام و اِعمال سیلی از تحریمها علیه ایران در قالب کارزار فشار حداکثری به این معنا است که آمریکا در تنشهای ژئوپلیتیک منطقه به صورت تمامعیار حامی عربستان است. با این حال، اندکی بعد که ریاض با قدرت نماییهای حوثیهای یمنی روبهرو شد، متوجه شد چنین فرضی از اساس غلط بوده است. اکنون سعودیها دولت بایدن را تشویق میکنند تا زمینه را جهت تعریف نسخهای جدید از توافق برجام با ایران فراهم کند. حقیقتا سخت است وقتی میبینیم که سیاست خارجی نا منعطف آمریکا، حاضر نیست برای تامین نیازهای خود، به صورت خاص روی منابع نفتی کشورهایی نظیر ایران و ونزوئلا که تحت تحریم هستند، حساب کند. این حاکی از نوعی لجاجتِ غیرقابل توجیه در سیاست خارجی آمریکا است.
اینکه بایدن میخواهد بار دیگر روابط آمریکا را با رژیمی همچون سعودی توسعه بخشد، با تصویری که وی سعی داشت از خود بسازد، تناقض جدی دارد. این مسئله از همین حالا بایدن و شخصیتش را به بزرگترین قربانیِ سفر قریبالوقوع او به منطقه تبدیل کرده است. وی در این سفر به احتمال زیاد امتیازاتی را به متحدان واگذار خواهد کرد تا شرایط را در وضعیتِ کنونی آن حفظ کند و آسیب بیشتری به منافع آمریکا نرسد.
از این منظر، سیاست خارجی دولت بایدن، بیش از آنکه جلوهای از تغییر داشته باشد، عملا تداوم همان رویههای سابقِ دولتهای پیشین است و به امنیت آمریکا و مشکلات لاینحل آن کمکی نمیکند. تنها دستاورد این رویکرد، دفاع از وضعیت موجود پرهزینه است. این سیاست خارجی همواره هزینهزا بوده و منابع را تلف کرده است. موضوع نگرانکننده این است که اگر آمریکا به این سیاست ادامه دهد و در عین حال رقابتهای آن با دیگر قدرتهای جهانی نظیر چین و روسیه شدت یابد، وضعیت به مراتب خطرناکتری با هزینههای سنگینتر، گریبانگیر آمریکا خواهد شد.