به گزارش مشرق، حسن رشوند فعال رسانه ای طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: چندی است فضای عمومی کشور پر شده از اینکه با پدیده بد حجابی در جامعه چگونه باید برخورد شود و معمولا در این قضایا نوک پیکان توجه به سمت مرجعی نشانه میرود که قانونا در آخر این ایستگاه قرار دارد. پلیس در کنار ۱۵۶مأموریت تعریفشدهای که روزانه برعهدهاش گذاشته شده که یکی از آنها راهاندازی گشتهای ارشاد است و اتفاقا فراتر از وظیفه ذاتی خود براساس آنچه قانون برای او تعیین تکلیف کرده، ایثارگرانه دراین حوزه عمل میکند و اگر چنین نکند، یقینا فضا متفاوتتر از شرایط حاضر خواهد بود.
دراین مطلب قصد داریم تاحدودی ریشهای به مقوله بدحجابی، بهعنوان یک پدیده و زخم کهنه ناسوری که امروز گریبان جامعه را گرفته با رویکرد دینی و متناسب با الگوی «تحلیل فضایی» بپردازیم. منظور از تحلیل فضایی این است که در بررسی یک پدیده نمیتوان به یک یا چند مولفه خاص توجه کرد، بلکه باید به مولفههای مادی و معنوی که در تکوین معنای پدیدهای تأثیرگذار هستند توجه داشت.
حجاب همچون خیلی از موارد دیگر از قبیل روزه درماه رمضان یا عزاداریها درماه محرم هرکدام از یک فضایی پیروی میکنند و این فضاها در نحوه ورود یا برخورد با آن موضوعات یا مناسبتها بهعنوان یک پدیده اثرگذار است. الگوی تحلیل فضایی از ۴بخش مهم تشکیل شدهاست که ابتداییترین و حتما اصلیترین سطح یا فضای آن، «فردی» است. فضای فردی به حوزهای اطلاق میشود که در آن پدیدهها تحتتأثیر شاخصههای شخصی همچون علاقه، سلیقه یا حتی مولفههای ژنتیک و خانوادگی تعریف و تحلیل میشود. یکی از سختترین کارها در این سطح از حیث مدیریت، تحت انقیاد درآوردن افراد با این سلایق توسط قدرت رسمی است و برعکس، هرقدر چاقوی قدرت رسمی در این حوزه کند باشد، چاقوی غیررسمی حاکمیت از قوت بیشتری برخوردار است؛ یعنی همان چیزی که پیامبر اسلام(ص) در صدر اسلام از طریق اخلاق یا امام راحل در انقلاب اسلامی با همین ابزار توانستند فتح قلوب کنند. یک وجه تمایز بین گفتمانهای دینی و غربی در این است که گفتمان دینی فضای فردی را رها نمیکند، اما گفتمان غربی و لیبرالی فضای فردی را رها کرده و با این جمله «چهار دیواری، اختیاری» انسان را سرگردان به حال خود میگذارد. ریشه تعلق ملی در حوزه فردی است و از همین رو است که گفتهاند «حب الوطن من الایمان».
تردیدی نیست که ملتسازی در حوزه سیاسی است، اما ریشه آن در حوزه فردی است. بنابراین کسانی که به غلط میگویند حجاب یک امر فردی است و نباید حاکمیت در آن دخالت داشته باشد، به این نکته مهم بیتوجه هستند که این امر به ظاهر فردی، ریشه تمام مسائل اجتماعی و سیاسی است. بنابراین مهمترین سطح در بررسی پدیدههایی مثل حجاب یا بیحجابی یا شلحجابی، توجه به ویژگیهای فردی افراد است که در اصل ریشه همه مسائل و سطوح دیگر اعم از اجتماعی، سیاسی یا حتی امنیتی بهحساب میآید. اگر بخشهای مختلف حاکمیت، اعم از حوزههای علمیه و مراکز دینی یا دستگاههای عریض و طویل فرهنگی که امروز به اذعان نهادهای رسمی، بیشاز ۳۵دستگاه فرهنگی متولی بخش فرهنگ و ارتقای آن برای رسیدن به یک جامعه مطلوب دینی و اخلاقی که حجاب یکی از مظاهر آن است، هستند. بیشاز ۴۰سال از کنار چنین پدیده مهمی گذشته و همه بار آن را بر دوش مجموعه پلیس که در حلقه آخر آن یعنی امنیتی قرار دارد، گذاشتهاند بهنظر شما امروز باید یقه چهکسی را گرفت؟ کسانی که میتوانستند سلایق مردم را با ارائه مدلهای لباس مناسب تغییر دهند یا در بستر اخلاق و نمایش آن، جامعه ایدهآلی را در حوزه حجاب شکل دهند ولی ندادند، چهکسی باید پاسخگو باشد؟
دومین سطح در تحلیل الگوی فضایی پدیده بدحجابی، فضای اجتماعی است. فضای اجتماعی براساس قواعد و ضوابط شکل میگیرد. در حوزه اجتماعی اولویت اول آن است که بتوان قواعد را مدیریت کرد و تا جایی که عرف و فرهنگ جامعه قابلیت اجرایی دارد، باید در همین بستر عمل کرد. قواعد با قانون تفاوت دارد.
قانون در حوزه سیاسی قرار دارد، اما قواعد و ضوابط در حوزه اجتماعی است. اگر چیزی تبدیل به قانون شد، گریزناپذیر بوده و تخطی از آن جرم محسوب میشود. وقتی نیروی انتظامی اعلام میکند ۴۱درصد از کسانی که در گشتهای ارشاد بهخاطر بدحجابی به آنها تذکر داده میشود، در زمره افرادی هستند که کارمند بخش دولتی یا خصوصی هستند، این به آن مفهوم است که در فضای اجتماعی اداره یا سازمانی که میباید برای کارمندان خود قواعد و ضوابط حجابی را تعیین میکرد، به وظیفه خود عمل نکردهاست و وقتی این قواعد وضع نشده و در آن مدیریتی صورت نگرفته باشد، طبیعی است که در محیط بیرون از اداره فرد با سد قانون مواجه میشود و تخطی از قانون هم جرم محسوب شده و پلیس فقط به وظیفه قانونی خود باید عمل کند.
اما سومین سطح در تحلیل الگوی فضایی پدیده بیحجابی یا بد حجابی، حوزه سیاسی است. همانگونه که گفته شد، حوزه سیاسی حوزه قانون است. در فضای سیاسی پدیدهها بهصورت سلبی و اجتماعی در ارتباط با شبکه قدرت قرار میگیرند. حوزه سیاسی خیلی باید محدودتر از حوزه اجتماعی باشد، همانگونه که حوزه فردی خیلی فراگیرتر از حوزه اجتماعی است.
حکومتها تا آنجا که میتوانند باید حوزه اجتماعی را برای بازدارندگی افراد از رفتارهای ناپسند گسترش دهند و حوزه سیاسی را محدود کنند. چراکه وقتی قانونی وضع شد، با هر ابزاری باید آن قانون اجرا شود. تصور کنید اگر از فردا قانونی بگذارند که هر فردی که دروغ بگوید بابت هر دروغ خود باید این میزان جریمه نقدی شود، ممکن است طرف بگوید این دروغ را گفتم و جریمهاش را هم دادم. به همین میزان ممکن است کسانی که نسخه جریمه برای بیحجابها و بد حجابها را میپیچند با چنین وضعیت مشابهی مواجه شوند.
این درحالی است که اگر در حوزه فردی توسط این سی و اندی دستگاه فرهنگی در حوزه حجاب کار شود و بابت کمکاری آنها بودجه آنها قطع یا فلان اداره که وظیفه دادن الگوی حجاب به کارکنان خود را داشت و به آن عمل نکرده، برخورد شود، حتما نیازی به ارائه قوانین پرهزینه در حوزه سیاسی نخواهد بود که فرار از آن موجب هتک موضوع حجاب شود. اما آخرین سطح از حوزه تحلیل در الگوی فضایی با بررسی نمونه پدیده بیحجابی، حوزه امنیتی است. حوزه امنیتی یعنی حوزه «ثبات»؛ بدان مفهوم که یک نظام مستقر نظامی است که به هر نحو ممکن باید ثبات و امنیت را در جامعه پیاده کند تا شهروندانش از آرامش برخوردار باشند و حریم زندگی شخصی و اجتماعی آنها به مخاطره نیفتد. حکومت باید تا آنجا که میتواند، حوزههای فردی، اجتماعی و سیاسی غیرامنیتی خود را به تناسب فعال کرده و از حوزه امنیتی خود بکاهد تا جامعه از استحکام بهتری برخوردار باشد.
طبیعی است که در حوزه امنیتی از قوه قهریه استفاده میشود و حکومت ناچار به استفاده از این حوزه است تا بتواند ثبات و آرامش را در جامعه حکمفرما کند. آنچه امروز پلیس در بستر گشتهای ارشاد انجام میدهد، لایه امنیتی در الگوی فضایی این پدیده براساس وظیفه قانونی است که برعهدهاش نهاده شدهاست که آنهم با رعایت بسیاری از موارد و انجام اموری است که اتفاقا در لایههای اجتماعی و سیاسی قرار داشته و دیگرانی باید آن را انجام میدادند که از وظیفه خود تخطی و جامعه را با این پدیده مواجه کردهاند.
تشکیل گروههای مشاوره در مراکز انتظامی و تلاش برای بازگشت افراد بیحجاب یا بدحجابی که دچار غفلت شدهاند کجا با رفتار امنیتی داشتن سازگاری دارد، اما امروز پلیس ما این افتخار را دارد که درعین انتظار صرف از رفتار امنیتی از او، فضای رفتاری خود را روی بخشهای هدایت، راهنمایی و مشاورهدادن متمرکز کردهاست و حتیالامکان تلاش دارد از ابزار امنیتی خود کمترین استفاده را بکند. درنهایت میتوان گفت آنچه در بررسی پدیده بیحجابی یا بدحجابی براساس الگوی فضایی اهمیت دارد، این است که نمیتوان برای جمعکردن پدیده بیحجابی به یکی از این موارد یا سطوح بسنده کرد، چراکه هرکدام از آنها دارای فضایی است که باید آن فضا را مدنظر داشت.