به گزارش گروه فرهنگ و هنر مشرق، نشست نقد و بررسی کتاب «نشان حُسن» با حضور لیلا مهدوی، نویسنده؛ حاتم ابتسام، منتقد؛ فاطمه سلیمانی ازندریانی، مجری کارشناس و تعدادی از علاقهمندان ادبیات به همت کانون بانوی فرهنگ عصر شنبه ۹ مهرماه در حوزه هنری برگزار شد.
فاطمه سلیمانی ازندریانی در ابتدای این نشست گفت: من مخالفم که نویسنده برای اولین کار خود سراغ سوژه تاریخی برود. با این همه من نثر کتاب «نشان حُسن» و فضاسازی مدینه را دوست داشتم و معلوم است که نویسنده تحقیقات خوبی در این زمینه داشته است.
وی افزود: در این کار، گرهافکنی و گرهگشایی نداریم و فقط با دیالوگهای زیادی روبرو هستیم. در بخشی از کتاب وقتی قرار نیست به برخی سئوالات پاسخ داده بشود، چرا اصلا پرسیده میشود؟
این نویسنده افزود: به نظرم داستان «نشان حُسن» دیر شروع میشود و سه فصل قبل از مرگ معاویه زیاد است. بحثی در داستان هست به نام تلخیص که در این داستان به خوبی دیده میشود و دوباره میگویم که این داستان در فضاسازی مدینه بسیار خوب بوده و باعث شیرینی و لذت از دو سه فصل اول میشود.
لیلا مهدوی نیز در ادامه گفت: قرار نبود من سراغ سوژه مذهبی بروم و رمانی اجتماعی در دست داشتم که متوقف شد و الان در حال نوشتن آن هستم. نوشتن رمان آئینی یک توفیق بود که دست داد. من خودم دوست داشتم و چون نسبت به من شناخت داشتند، بارها با آقای سید علی شجاعی مطرح شد تا این که موضوعی ذهنی برای من پیش آمد که درباره زهیر بن قین بنویسم که کار شروع شد و مراحل تحقیق هم شروع شد که کتابستان پیشنهاد جدیدی درباره حضرت قاسم ارایه داد و نوشتن «نشان حُسن» را آغاز کردم.
نویسنده «نشان حُسن» ادامه داد: مطالب کمی درباره حضرت قاسم وجود داشت و دیدم به لحاظ معرفتی به جای میرسم که برایم خیلی ارزشمند است. ما در مکتب آقای سید مهدی شجاعی بنایمان این است که خودمان به یک شناخت برسیم و سه ماه تحقیقات و سه ماه و نیم هم نوشتن این رمان وقت برد چون جاهای خالی ذهن من را پر میکرد و برای همین این را یک توفیق میدانم.
حاتم ابتسام، منتقد ادبی و ویراستار داستانی نیز در این نشست سخنانی گفت که به تفصیل، چنین بود:
*کرونا به ما فهماند که این جلسات و گعدههای ادبی از موتورهای خوب برای ادبیات است. اتفاقا محافل خیلی مهم است و ذات «ادبیات محفلی» مهم است.
*ادبیات متر است یعنی وقتی رمانی را میخوانیم داریم یک متر را در برابر سوژه قرار میدهیم. در کتابهای تاریخی و در حقیقت «تاریخ شیعی»، اتفاقی که می افتد این است که این متر را گم میکنیم. مثلا متری که با کتابهای «دا»، «سلام بر ابراهیم» و غیره به خواننده داده میشود در برخی از این کتابها موجود نیست.
*این ادبیات را که از آثار استاد شجاعی نشأت میگیرد را به ادبیات محترم تعبیر می کنم که دو ویژگی دارد. ویژگی مثبت این که همخوانی با سوژه دارد چون درباره اهل بیت است؛ ولی با زبان داستان تناسب ندارد چون در داستان باید با صراحت حرف زد. مثلا در مقاتل شیعی هم حادثه کربلا و عاشورا را خیلی صریح توصیف میکند و این «نثر محترم» در داستانپردازی دست نویسنده را می بندد.
*علت این که زمان تاریخ شیعی دارد بیشتر میشود به این خاطر است که انسان امروز در مواجهه با انبوهی از سئوالات است و حالا میفهمد که دانش و اعتقادش در برخی موارد چقدر اندک است.
*مخاطب امروز، بیش از پیش به کتابهای متری نیاز دارد اما ناشران به این نیاز توجه نداشته و ندارند. اتفاقی که افتاده این است که تجربه خوبی برای مخاطب افتاده ولی ترازو در آثار تولید شده، به سمت کارهای کمارزش میرود و ۵ سال دیگر کتابهای تاریخ شیعی از نظر مخاطب نابود میشود.
*خواسته نویسنده در «نشان حُسن» مشخص است که میخواسته رمان بنویسد اما عناصر داستان و رمان را ندارد. نویسنده میداند که مخاطب پایان را میداند و قمار میکند و در مورد چگونگی این پایان صحبت میکند. نویسنده تلاش کرده تا حد زیادی این چگونگی را نشان بدهد ولی اتفاقی که افتاده عناصر داستان در آن دیده نمیشود چون تعلیق ندارد. داستانِ بدون تعلیق، فقط برای رسیدن به چرایی خوانده میشود.
*نویسنده از سویی مخلص درگاه اهل بیت است و این کتاب را با واژه های محترمانه نوشته برای همین یک فرمی وجود دارد که خواننده را جذب می کند.
* دلیل مهم استقبال از رمان تاریخی این است که از یکی از روشهای چهارگانه تاریخنگاری داستاننویسی است. در حقیقت این روش تاریخنگاری روش اثباتگرا است که با زماننویس فرقی ندارد.
*چندین رماننویس داریم که تاریخنویس شدند و برعکس؛ پس این اتفاق رخ میدهد و نویسنده در این دام می افتد و البته چیز بدی نیست.
*محبت نویسنده به اهل بیت پررنگ است و من این را تهدید میبینم چون نگرانی دارند که مورد قضاوت قرار بگیرند. در جای که نشان میدهد زبان داستان دارد، هم تردید میبینیم و هم اضافهگویی. این تردیدها آزاردهنده است. به نظرم حجم کتاب می توانست یک چهارم کمتر باشد.
*پیدا کردن زاویه دید بحث مهمی است. صلاحیت روایت و زاویه دید مهم است و نویسندههای تازهکار، اول شخص را انتخاب میکنند که محدودیتهایی دارد اگر چه امکاناتی هم میدهد اما من فکر میکنم اگر این صلاحیت را به سوم شخص میدادید، اثر بهتری نوشته میشد.
*تعریفی درباره تاریخ وجود دارد که برای عبرت است و یک تعریف از تاریخ وجود دارد که در چه وضعیتی هستیم و چگونه به الان رسیدهایم و چگونه اینجاییم؟ نگاهی که میماند این است که نویسنده کار مورخ را میکنند و باید داستانش را به جایی برساند که الهامبخش و التیامبخش باشد. این اتفاق در شبهرمان «نشان حُسن» میافتند چون دست روی بعد دراماتیک تربیت در آن برهه از تاریخ اسلام گذاشته است. من این کتاب را میتوانم به برخیها از این نظر پیشنهاد کنم. نثر و دید نویسنده آیینگی کرده و به خوبی فضا را منتقل کرده است.
*وقتی فردی میفهمد یک موضوع را نمیداند به دانستههای قبلی خودش هم بیاعتماد میشود. وقتی فقط دو صفحه درباره حضرت قاسم وجود دارد و شما اینگونه باز کردهاید مخاطب متوجه میشود با موضوع مهمی روبرو است و می فهمد که سئوالات بیشتری دارد اما متاسفانه این سئوالات از طرف نویسندگان به خوبی پاسخ داده نمیشود و همین علت است که موجب اضمحلال این کتابها در ۵ سال دیگر میشود.
*یکی از کارهای ما به عنوان ویراستار داستانی این است که با موچین جملات زیادی را حذف میکنیم. مثلا چرا این جمله را در این داستان میخوانیم که: «معاویه با پدر عناد داشت.» یا جای دیگری میخوانیم: «آب گلویم را تازه میکند.»! البته ما در مورد سی هزار جمله صحبت میکنیم و این، قابل اغماض است.
*نکته مهم این است که در بحث تاریخی، تاریخ اجتماعی داریم و از ۱۵۰ سال قبل اسامی و روایتها و عکسها هست اما ما در مورد برههای مینویسیم که اصلا هیچ ردی از آن وجود ندارد و واقعیت این است که فهم دورنمای تاریخی به این کار کمک میکند.
*اتفاق خوب وقتی میافتد که تصویر درستی از شهر داشته باشیم. فهم دورنمای شهر مهم است و کسی که میخواهد رمان تاریخی بنویسید، خواندن منبع دست اول بالادستی خیلی دورنما میدهد و کمک کننده است.
*چه خوب است که این جلسات، موتور محرکی باشد تا همه ما درباره چیزهایی که مینویسیم بیشتر بخوانیم. ما در وضعیت دست پایین گرفتن مخاطب هستیم که به مرور باعث هرزنویسی خودمان میشود و خوب است که نویسنده چند سئوال را برای خودش داشته باشد. هنر داستاننویسی وقتی است که یک پرسش را مطرح کنیم و خودمان به آن پاسخ بدهیم. پاسخ دادن به این پرسشها کمک میکند تا نویسنده به فرم بهتری برسد.
*نویسندگی هم مثل رانندگی ده تکنیک فرمی دارد و بقیهاش سواد و تسلط نویسنده است و آن چیزی که مهم است این که نویسنده بتواند از این ابزار استفاده بهتری کند.
*من از دوستان بانوی فرهنگ و همه دوستانی که به این جلسه آمدند، تشکر میکنم.
***
در پایان این نشست همچنین معصومه امیرزاده از مسئولان کانون بانوی فرهنگ در سخنان کوتاهی گفت: بانوی فرهنگ تلاش کرده نه فقط برای نویسندههایی که با خودش در ارتباط هستند بلکه برای همه نویسندگان متعهد و متخصص اعلام خواهری کند و در شناساندن قلم آنها به جامعه هنری و مخاطبان، تلاش کند.
وی افزود: همه ما برای هنر متعهد تلاش میکنیم و برای ما ارزشمند است. کسانی که در حوزه ادبیات متعهد مینویسند باید از نظر فرم بسیار قویتر باشند چون باید در این بازار مکاره به خوبی خودشان را اثبات کنند.