سرویس جهان مشرق - حدوداً یک ماه پس از ترور سردار سلیمانی، «دمیتری ویتالیویچ ترنین[۱]» مدیر «مرکز مسکوی کارنگی[۲]» دفتر منطقهای وابسته به اندیشکدهی آمریکایی «موقوفهی صلح بینالملل کارنگی» در مسکو، طی مقالهای تحت عنوان «طوفانی در ژانویه: پیامدهای بحران اخیر [در روابط] آمریکا-ایران برای نظم جهانی[۳]» رویکرد قدرتهای مختلف منطقهای و فرامنطقهای را در قبال این رخداد عظیم شرح داد.
ترنین تا ماه آوریل سال ۲۰۲۲، زمانی که دولت روسیه دستور تعطیلی شماری از اندیشکدهها و مراکز رسانهای غربی در این کشور را صادر کرد، رئیس شورای پژوهش و برنامهی سیاستگذاری امنیتی و خارجی مرکز مسکوی کارنگی بود. وی پیش از فعالیتهای پژوهشی، در ارتش روسیه و شوروی سابق خدمت میکرد و در مذاکرات مربوط به سلاحهای اتمی آمریکا-شوروی در ژنو (۱۹۹۱-۱۹۸۵) نیز مشارکت داشت. ترنین کارشناس و تحلیلگر مسائل نظامی و امنیتی در حوزهی بینالملل است.
«دمیتری ترنین» مدیر اندیشکدهی «مرکز مسکوی کارنگی» دفتر منطقهای اندیشکدهی شناختهشدهی آمریکایی «موقوفهی صلح بینالملل کارنگی» در روسیه بود. این اندیشکده سال ۲۰۲۲ همراه با شمار دیگری از نهادهای اندیشکدهای و رسانهای خارجی در روسیه، توسط دولت این کشور تعطیل شد. (+)
در همینباره بخوانید:
›› کارشناس استرالیایی: «شهید سلیمانی» جاودانهتر از «قاسم سلیمانی» خواهد بود
مقالهی ترنین ۴ فوریه ۲۰۲۰، یعنی یک ماه پس از ترور سردار قاسم سلیمانی، در پایگاه اینترنتی اندیشکدهی مرکز مسکوی کارنگی منتشر شده است. نویسنده، ابتدا توضیح میدهد که این بحران به یک جنگ تمامعیار در خاورمیانه منجر نشد، اما به نظر میرسد قتل سلیمانی نظم منطقه را دگرگون کرده است. سپس به طور اجمالی میافزاید که کشورها به سوی «ملیسازیِ سیاست خارجی» خود پیش میروند، بدین معنا که از درگیری نظامی به نفع دوستان و متحدان خود دوری میگزینند. همچنین قدرتهای منطقه بیشازپیش نسبت به استفاده از تسلیحات نظامی و تشدید تشنج محتاط شدهاند. این شرایط تأثیرات عمیقی در موقعیت جغراسیاسی (ژئوپلتیک) جهان خواهد گذاشت و جهان را از دوقطبیهایی که مثلاً در دورهی جنگ سرد رواج داشتند، تهی خواهد کرد.
در همینباره بخوانید:
›› مدیر اندیشکده آمریکایی: بیاعتمادی شرکای واشینگتن نشانه سقوط آمریکاست
›› عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای گامی در جهت پایان جهان تکقطبی است
تغییری در چشمانداز قدرت
ترنین در ابتدای مقاله نگاهی گذرا به عکسالعمل قدرتهای منطقه در قبال آتشافروزی آمریکا (ترور سردار سلیمانی) و پاسخ ایران به آن (موشکباران پایگاه عینالاسد، مقر نیروهای آمریکایی در عراق) میکند. عربستان، سلطنتنشینهای خلیج فارس و همچنین رژیم صهیونیستی مسلماً حامیان منطقهای واشینگتن بودند. البته باید توجه کرد که اگرچه رویکرد آنها حمایت از آمریکا بود، ولی با احتیاط فراوان مسائل را زیر نظر گرفته بودند و آمریکا را به پاسخهای تندتر ترغیب نمیکردند. عراق به عنوان متحدی تازهکار، هم برای ایران و هم برای آمریکا، در میانهی ماجرا نشسته بود. دقیقاً به همین خاطر آتش هر دو کشور متخاصم یعنی ایران و آمریکا در این کشور متمرکز شده است. اما ترکیه شاید تنها قدرت منطقه باشد که موضعی مستقل اتخاذ کرد و بدون حمایت از ایران، آمریکا را مورد نقد قرار داد.
موضع اعضای ناتو نیز مشابه همین وضع است. اولاً حملهی ایران به مواضع نظامی آمریکا در عراق (عینالاسد) نتوانست تضمین «بند ۵» از پیمان ناتو (به این مفهوم که «حمله به یکی از اعضای ناتو، به منزلهی حمله به تمامی اعضای ناتو است) را فعال کند. بنابراین هیچیک از اعضای ناتو سلاحهای خود را از غلاف بیرون نکشیدند. انگلیس و استرالیا به سوراخ خود خزیدند و دیگر کشورها از بیرون کشیدن نیروهای خود از عراق خودداری کردند. متحدان اصلی آمریکا، یعنی آلمان، فرانسه و انگلیس، صرفاً به اظهار نگرانی پرداختند و هیچ پیشنهادی برای پادرمیانی ندادند. به بیان دیگر، تقریباً هیچیک از اعضای ناتو شجاعت این را نداشتند که تصمیمی صریح و قدرتمند در دفاع یا محکومیت آمریکا اتخاذ کنند.
در همینباره بخوانید:
›› آمریکاییها چه واقعیتی را در عینالاسد مخفی میکنند؟
›› «نشان جانبازی» برای سربازانی که ترامپ میگفت «سردرد» دارند
›› تا الآن ۶۹ نفر/ موشکباران عینالاسد هنوز از آمریکاییها تلفات میگیرد!
در خاور دور نیز اتفاق خاصی نیفتاد. هند که بسیاری از اتبعاش در اطراف خلیج فارس فعال هستند، نتوانست میان همسایهی راهبردی خود ایران و قدرت بزرگ آمریکا یکی را انتخاب کند و لذا سکوت کرد. ژاپن کمی فعالتر بود. آنها یکی از کشتیهای نظامی خود را روانهی خلیج فارس کردند تا نشان دهند به عنوان یکی از قدرتهای جهانی قابلیت استفاده از قدرت نظامی را دارند. کشورهای رقیب آمریکا نیز مواضعی نسبتاً مشابه داشتند. چین با احتیاط فراوان هر دو کشور را به آرامش دعوت کرد و روسیه به تنشهای خود با آمریکا نیافزود. در بیانیههای وزرای خارجه و دفاع روسیه تنها به شکل ترور قاسم سلیمانی انتقاد شده و هیچ اشارهای به کلیت سیاست آمریکا نشده است. در واقع، مسکو بر خلاف انتظارات، به گزینههای نظامی روی نیاورد و از یک راهحل دیپلماتیک دفاع کرد. آقای ترنین کارشناس اندیشکدهی کارنگی در این بند نشان داد که تقریباً همهی کشورهای دنیا موضعی ضعیف و منفعلانه نسبت به این مسئله مهم اتخاذ کردند.
تاکتیکهای بزرگ؛ اهداف کوچک
دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سه سال اول دورهی ریاستجمهوریاش سعی کرد با سلاح تحریم و زبان تند به مصاف ایران برود. به طور ویژه وقتی در میانهی سال ۲۰۱۹ ایران یکی از پهپادهای گرانقیمت آمریکا را هدف گرفت و به نوعی آمریکا را بیآبرو کرد، ترامپ هیچ اقدام نظامی را در پیش نگرفت و صرفاً به بیانیه و تحریم اکتفا کرد. اما احتمالاً دو مسئله به شکل همزمان در تصمیم به ترور قاسم سلیمانی مهم بود. اول، حملهی برخی از نیروهای عراقی به سفارت آمریکا در بغداد بود که احتمالاً توسط ایران و شخص سلیمانی هدایت میشد. اما دوم استیضاح محتمل ترامپ در کنگرهی آمریکا بود. در واقع تصمیم ترامپ برای ترور سردارِ ایرانی، علامتی به سیاسیون آمریکا مبنی بر قدرت رئیسجمهور در حمله به کسانی بود که منافع آمریکا را تهدید میکنند. نویسندهی این مقاله معتقد است این همان اقدامی است که باراک اوباما در قبال قتل سفیر آمریکا در لیبی انجام نداد و باعث ضعف او شد.
«دیمتری ترنین» معتقد است جهان امروز مانند زمان جنگ سرد تکقطبی یا حتی دوقطبی نیست، بلکه به سوی «ملیسازی سیاست خارجی» پیش میرود. به این معنا که هر کشوری مستقلاً منافع سیاسی و امنیت ملی خود را در نظر میگیرد و بر اساس آنها سیاست خارجی خود را تنظیم میکند. (+)
در همینباره بخوانید:
›› ایران، یک - آمریکا، هیچ؛ بلوفهای سازنده RQ-4 درباره جنگ با ایران
›› ایران تنها شکارچی گلوبالهاوک/ ۱۰ پهپاد دیگر آمریکا را هم بزنیم، جنگ نمیشود
البته ترنین معتقد است ترامپ با ترور سردار سلیمانی ریسک بزرگی کرد. هیچ مشخص نبود پاسخ ایران به این اقدام خصمانه چیست. در صورتی که تنها چند غیرنظامی آمریکایی کشته میشدند، معادله بسیار متفاوت میشد. احتمالاً آمریکا برای حفظ آبروی خود شماری از مراکز حیاتی ایران را هدف قرار میداد و ایران نیز پاسخ متقابل میداد. کشورهای منفعل منطقه و جهان نیز احتمالاً موضعی صریحتر اتخاذ میکردند و جنگی تمامعیار شکل میگرفت. اما آمریکا از طریق شبکهی دیپلماتیک خود این پیغام را واصل کرد که این اقدام فقط همین یک بار بوده و قصد تشدید روابط را ندارد. ایران نیز تمایلی به جنگ نداشت و راهکاری عقلانی و هوشمندانه پیش گرفت. حملهی ایران پیامی روشن داشت: «ما اشتباهات شما را نخواهیم بخشید، اما جنگ هم نمیخواهیم و خواهان تثبیت شرایط هستیم.»
هدف ایران پس از قتل سلیمانی بیشتر معطوف به بیرون کردن آمریکا از عراق و سوریه (دو مرکز راهبردی برای ایران) بود و نتایجی هم به بار داشت. پارلمان عراق بلافاصله قانونی را تصویب کرد که خواهان خروج نیروهای آمریکایی از عراق بود. اگرچه خروجی در کار نبود، ولی پیغام ارسال شد و پروژهی خروج کلید خورد. البته ایران نیز در شلیک به هواپیمای اوکراینی اشتباه کرد، ولی این معضل به طور مسالمتآمیز در داخل و خارج ایران بر طرف شد. در نهایت هم ایران و هم ترامپ توانستند موقعیت خود را حفظ کنند.
عزاداری مردم عراق برای شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس. یکی از مهمترین واکنشها به ترور فرماندهان جبههی مقاومت، اقدام پارلمان عراق در تصویب قانون اخراج آمریکاییها از این کشور بود. (+)
در همینباره بخوانید:
›› نقش شهید سلیمانی در وحدت ایران و عراق
›› قمار ترامپ با جان بیارزشش/ گزینههای روی میز ایران برای «انتقام سخت»
عکسالعمل روسیه
عکسالعمل روسیه در قبال ترور سلیمانی نشان داد که روسیه تنها در منافع خود با ایران متحد است. در واقع، در زمینهی حضور در سوریه و مبارزه با داعش، ایران را به عنوان دوست و متحد قلمداد میکند، اما نسبت به قتل سلیمانی واکنش چندانی نشان نداد. پیشتر هم مسکو از نزدیک شدن بیشتر سلیمانی به اطلاعات و تجهیزات خود جلوگیری میکرد، اما پس از ترور او مشخص شد که روسیه تنها وقتی که پای منافعش در میان باشد به شرکا و متحدانش اعتنا میکند.
«ولادیمیر پوتین» (راست) رئیسجمهور روسیه، در دیدار با «حسن روحانی» رئیسجمهور سابق ایران. به اعتقاد نویسندهی اندیشکدهی «مرکز مسکوی کارنگی» روسها در ماجرای ترور شهید سلیمانی اثبات کردند فقط تا جایی در کنار متحدان و شرکای خود هستند که منافع خودشان اقتضا کند. (+)
نویسندهی مقالهی اندیشکدهی مرکز مسکوی کارنگی مینویسد در بحران ژانویهی ۲۰۲۰ پوتین تنها رهبری بود که به خاورمیانه سفر کرد، اما نه برای صلح میان ایران و آمریکا، بلکه برای تضمین صادرات گاز خود به اروپا از طریق ترکیه عازم این کشور شد. چند روز بعد نیز به فلسطین اشغالی سفر کرد و با نتانیاهو، نخستوزیر وقت اسرائیل، دیدار کرد. نتانیاهو نیز چند روز بعد، پس از مسافرت به آمریکا، به مسکو سفر کرد. دیگر دیدارهای پوتین در روزهای انتهایی ژانویه نیز مربوط به لیبی، ترکیه و کشورهای عربی بود. این رفتوآمدها نشان میدهد که سیاست روسیه در غرب آسیا بیشتر معطوف به شرق مدیترانه است تا ایران.
«ولادیمیر پوتین» (راست) رئیسجمهور روسیه، در دیدار با «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی. سفرهای منطقهای پوتین پس از ترور شهید سلیمانی نشان داد سیاستهای روسیه در غرب آسیا بیشتر روی منطقهی شرق دریای مدیترانه متمرکز است تا روابط با ایران. (+)
نتیجهگیریهای اولیه
دمیتری ترنین، مدیر ارشد سابق دفتر اندیشکدهی کارنگی در مسکو، معتقد است ژانویهی ۲۰۲۰ ماه پرتلاطمی بود. آمریکا سردار سلیمانی را ترور کرد و ایران یکی از پایگاههای نظامی آمریکا در عراق را موشکباران کرد. این دو اقدام بیسابقه مستعد شکلگیری جنگی بزرگ بود، ولی هیچیک از طرفین خواهان جنگ نبودند. با وجود آنکه رابطهی میان ایران و آمریکا قطع است، اما عراق و سوئیس به عنوان میانجی پیام طرفین را به یکدیگر واصل کردند.
اما نکتهی جالب در این تنش بینالمللی انفعال تمام نهادها و کشورهای دیگر بود. شورای امنیت سازمان ملل قانع نشد که جلسهی اضطراری برگزار کند و کشورهای دیگر هر یک به نوعی نسبت به جانبداری از ایران یا آمریکا طفره رفتند. روسیه که غالباً نسبت به اقدامات نظامی آمریکا واکنشی تند و سریع نشان میدهد، در این زمینه فروتنی کرد و دیگر کشورهای اروپایی تنها به ابراز نگرانی اکتفا کردند. در واقع نه متحدان و دوستان آمریکا و نه متحدان و دوستان ایران به یاری آنها نیامدند. هر دو طرف در این ماجرا تنها ماندند. این امر به معنای آن است که جهان به سوی «ملیسازی سیاست خارجی» پیش میرود؛ یعنی هر کشوری تنها برای منافع خود اقدام میکند. در دنیای جدید، دوستی و اتحاد میان کشورها تا زمانی است که منافع خودشان در خطر نباشد. این دقیقاً بر خلاف جریانی است که در جنگ سرد ایجاد شد و کشورها تشکیل بلوک دادند.
در این میان، چین هنوز آمادگی عرضهی اندام ندارد. اگرچه سلطهی جغرااقتصادی (ژئواکونومیک) چین بر جهان گسترده شده است، اما هنوز سلطهی جغراسیاسی (ژئوپلتیک) این کشور به آن اندازه وسیع نیست. چین هنوز تجربهی دیپلماتیک کافی برای حضور جهانی ندارد. از سوی دیگر، ایران تنها یکی از اهداف اقتصادی چین است، حال آنکه چین منافع بیشتری در ارتباط با دشمنان ایران، مانند عربستان و کشورهای حاشیهی خلیج فارس، دارد. لذا چین هنوز به بلوغ کافی برای مقابلهی تمام قد با آمریکا نرسیده است. اتحادیهی اروپا نیز هنوز قدرت کافی برای عرضهی اندام ندارد. به جز چند ادعای توخالی از سوی رئیسجمهور فرانسه، اتحادیهی اروپا عملاً حرفی برای گفتن ندارد. در خصوص مسئلهی برجام نیز شاهد بودیم که آمریکا سال ۲۰۱۸ بدون آنکه کشورهای اروپایی را لحاظ کند، یکجانبه از توافق هستهای خارج شد و این توافق عملاً معنای خود را از دست داد. ایران نیز برخی از تعهدات خود را زیر پا گذاشت. اروپا نیز تحت فشار آمریکا تحریمهای جدیدی علیه ایران صادر کرد. در واقع ضعف اروپا سبب شده است آنها جایگاه میانجیگری خود را میان ایران و آمریکا از دست بدهند.
در همینباره بخوانید:
›› اندیشکدهی آمریکایی: اروپا نمیتواند برجام را احیا کند
›› نقشه آمریکا و اعضای اروپایی برجام برای توافق هستهای چیست؟
ترنین معتقد است تنشهای اخیر میان ایران و آمریکا شکل چینش قدرتهای جهان را تغییر داده است. در حال حاضر، کشورهای مختلف جهان هر یک به نوعی قدرت نظامی خود را افزایش دادهاند و دیگر در جهانی یک یا دوقطبی زندگی نمیکنیم. قدرتهای روبهرشد مانند ایران، چین، هند، روسیه، ترکیه و کشورهای اروپایی هر یک تنها برای منافع خود عمل میکنند و نسبت به جان اتباع خود بسیار حساس هستند. اگر در زمان جنگ سرد، خاورمیانه عرصهی رقابت قدرتهای جهان بود، امروز کشورهای این منطقه هر یک برای خود قدرتی دارند و در پی گسترش نفوذشان هستند. اکنون دیگر قدرتهای جهان نمیتوانند در خاورمیانه نقشههای بزرگ بکشند، بلکه خودشان نیز میدانند که تأثیرگذاری آنها در بهترین حالت اجرای برخی نقشههای کوچکتر در زمینههای نظامی، اطلاعاتی، فناورانه و اقتصادی است. جنگ بزرگ تمام شده است، اما جنگهای کوچک همچنان ادامه دارد.
در همینباره بخوانید: