به گزارش مشرق، بین یک جمع دوستانه نشسته بودم که صحبت کشید به اغتشاشات. اتفاقا بینمان چند دانشآموز هم بود. میان همه نظرات و حرفهای مختلفی که بینمان رد و بدل شد.
نظر آن دانشآموزان برایم جالب بود. میگفتند:« نمیترسی بیرون میری! ببین چقدر دختر را کشتند؟! راستی تو که چادری هستی برخورد پلیس باهات چطوریه؟!»
حرف از کشته شدن دختران میزدند و یک لیست از اسامی کشته های دروغی که بعضیهایشان خودشان در فضای مجازی اعلام کرده بودند زندهاند و بعضیها هم اصلا فوتشان ربطی به اغتشاشات نداشت ردیف کردند! میشناختمشان. میدانستم حرفهای خودشان نیست. حرفهایشان تند بود اما دو،سه سوال که کردم جا ماندند، معلوم بود خودشان هم آن دروغهایی که برایشان دیکته کرده بودند را قبول نداشتند! حرفهای آن دخترها بهانهای شد تا به چند مدرسه سر بزنم و همصحبت دانشآموزان شوم!
چه خبر از اعتراضات دانشآموزی؟!
وضعیت مدارس آنطور نبود که رسانههای آنطرفآبی میگفتند. بچهها سر درس و کلاسشان بودند، زنگ تفریحها هم به گپوگفت میگذشت اما روی بعضی از دیوارها رد شعارهای کهنهای بود. بعضی وقتها هم چند دانشآموز دورهم جمع میشدند و شعار میدادند. اما آنطور نبود که رسانههای معاند نشانمان داده بودند. از مدیر مدارس سوال کردم و اغلب یک حرف را تکرار میکردند:« مدرسهما خبری نیست آنروزهای اول بود اما حالا نه! آن روزها هم بچهها تحتتاثیر جو بودند انگار بیشتر برایشان یک بازی بود یک سرگرمی که هیجاناتشان را خالی کنند.»
چه دروغهایی که به دانشآموزان نگفتند!
در بین این چند مدرسهای که سر زدم حرف همه ناظم ها یک چیز بود آن هم این که اعتراضات مخصوص همه نیست. چند دانش آموز هستند که آتش بیار معرکه میشوند و بقیه را تحریک میکنند که همراه شان شوند! گاهی هم دست روی غرور بچه ها میگذارند و هرکس همراهی نکند برچسپ ترسو بودن به او میزنند! بلاخره کَلکَل بین دانش آموزان مخصوصا در سن نوجوانی زیاد است! البته همین دانشآموزانی که حالا لیدر شدهاند خودشان هم فریب خوردهاند و بازیچه دست رسانهها!
جویای حال این چند دانش آموز که می شوم صحبت های جالبی می شنوم. از آنجایی که بعضی از این بچه ها در سال های پیش هم در همین مدارس درس خوانده اند ناظم ها شناخت نسبیای از بچه ها دارند. یکی از ناظمها میگوید:« این چند نفر همیشه مورد انضباطی دارند. چه مسابقه فوتبال باشد چه اغتشاشات سعی میکنند مدرسه را شلوغ کنند و کلاس درس را تعطیل کنند. البته صحبت کردیم با بچه ها و فقط هدف شان بازیگوشی است نه چیز خاص دیگری» معاون یکی از مدارس شرق تهران هم میگوید:« در مدرسه ما چند نفری هستند که صدایشان به اعتراضات بلند است و بقیه را هم تشویق میکنند اتفاقا همینها خیلی هم اهل فضای مجازی هستند و به اصطلاح خودشان شاخ مجازیاند. رفتارشان را کنترل میکنیم اما بچهها را توبیخ نمیکنیم چون آنقدر دروغهای عجیب و غریب میشوند که بیشتر سعی میکنیم با آنها هم صحبت شویم و بگویم اینها که میشنوید و بازگو میکنید حقیقت ندارد! بلاخره جواناند و سردرگماند در این فضای آشوب رسانهها! »
تلاش برای تخریب ایران و گل وبلبل نشان دادن کشورهای اروپایی!
از یکی از ناظمها درباره حرفهای خوشرنگ و لعابی میپرسم که با آن بچهها را فریب دادهاند. میگوید:« خیلی حرفها است اما بیشتر سعی میکنند دست روی احساسات بچهها بگذارند.
مثلا وضعیت به ظاهر گل و بلبل کشورهای دیگر را نشانشان بدهند و با کشورمان مقایسه کنند. اما نه مقایسه به انصاف، مقایسه خوبیهای کشورهای دیگر با مشکلات ایران! مثلا یکی از بچهها که دانشآموزان دیگر را تحریک به شعارنویسی میکرد وقتی با او حرف زدیم گریه میکرد و میگفت شما دلتان به حال کشور نمیسوزد. خیلی از بچههای روستایی کفش ندارد که به مدرسه بیایند خیلی از آدمها غذایی برای خوردن ندارند. ایران هیچ امکاناتی ندارد اما یک نگاه به کشورهای دیگر بیاندازید! وقتی میگفتیم این فقر توی کشورهای اروپایی هم هست خیلی سخت قبول داشت. میگفت فضای مجازی چیز دیگری میگوید حرفهایمان را باور نداشت. وقتی گفتیم حداقل ما گروههای جهادی داریم که فقرزدایی میکند. کمی انگار محاسبات ذهنیاش به چالش کشیده شد!
اروپا همه چیز فرق دارد!
حرفهای خوشرنگ و لعابشان فقط ختم نمیشود به نشان دادن مشکلات ایران و گل و بلبل نشان دادن کشورهای دیگر بلکه تصورات عجیب و غریب برای دانشآموزان از کشورهای دیگر ساختهاند. انتظارات و حق و حقوق دروغینی که برای نوجوانهای شاید جذاب باشد.
با لیدر اعتراضات یکی از مدارس همصحبت میشوم! وقتی دلیل کارهایش را میپرسم میگوید:« خب اینجا خیلی از حقوق از ما سلب شده درحالی که حق مسلم ما است» وقتی میپرسم چی؟! جواب میدهد:« در کشورهای اروپایی ماهانه مبلغی به حساب همه دانش آموزان و دانشجویان واریز میشود. اصلا شنیدم پول میگیرند تا درس بخوانند. اما اینجا چی؟ حتی برای ثبتنام برخی از دانشگاهها هم باید پول بدی!» خندهام میگیرد از اینکه اینقدر دروغ شاخدار برایشان ردیف کنند تا احساس بدبختی و عقبماندگی را تلقین کنند به جان این بچههای مظلوم!
دخترها در ایران هیچ جایگاهی ندارند!
«دخترها در ایران هیچجایگاهی ندارند!» این را یکی دیگر از دانشآموزان میگوید. سر تکان میدهم که مشتاق شنیدن باقی حرفهایش هستم. میگوید:« دخترها در ایران اصلا زندگی خوبی ندارند اصلا رفتار درستی با آنها نمیشود. نظر من را بخواهی در ایران به هیچجا نمیرسیم. موفقیت در مهاجرت است. کشورهای اروپایی هستند که قدر زن را میدانند!» لیست دختران تاریخساز کشورمان را برایش ردیف میکنم که در هر عرصهای پیشگام بودند. دخترها فقط نگاه میکنند. دشمن اگر اغتشاشات را به بهانهای در کشور کلید زد اما حالا به صد حیله و دروغ سعی دارد آن را ادامهدار کند!
اینجا خبری از اعتراضات نیست!
سراغ چند مدرسه پسرانه در جنوب تهران را میگیرم و با دبیری هم کلام میشوم، میگوید:« در مدرسهشان نه حرفی از شعار است نه تجمع! این دبیر تاریخ ادامه میدهد:« در اغتشاشات اخیر در مدارس پسرانه مشکلی پیش نیامد اگر هم باشد تعداد محدودی است . شاید بخاطر این است که دشمن احساسات دختران را نشانه گرفته و تمام سعی اش را برای همراه شدن دختران با خود می کند. بخاطر همین است که آشوبها و فتنههای اخیرش را به بهانه دختران و با اسم زنان شروع کرد. البته من و چند نفر از معلم های این منطقه تصمیم گرفتیم هر روز بخشی از کلاس را اختصاص دهیم به صحبت کردن با دانش آموزان و پرده برداری از خیانت و فتنه های دشمن در ایران، بالاخره هر چه باشد بچهها نسبت به اعضای خانواده شان حرف شنوی بیشتری از معلم دارند.»