به گزارش مشرق، اتفاقات اخیر کشور را بارها از جهات مختلف بررسی کردیم اما روز «فرهنگ عمومی» بهانه خوبی است تا نقش خرده فرهنگها و فرهنگ عمومی کشور را در اغتشاشات اخیر بررسی کنیم. شاید برای بیشتر ما این سوال پیش آمده باشد که رفتار،گفتار، دغدغه و ارزشهایی که برخی از نوجوانان در صحنه اغتشاشات از خود به نمایش گذاشتند. بیانگر آن است که فرهنگ کشور به سمت و سوی دیگری سوق پیدا کرده است؟!
وقتی ارزش به ضد ارزش تبدیل میشود!
گاهی در جامعه با خرده فرهنگهایی مواجه میشویم که تغیرات بزرگی را در دل خود جا دادهاند.مخصوصا این روزها و در جریانات اخیر که رفتار و باورهای برخی از نوجوانان در معرض دید رسانهها قرار گرفته. مثلا همان نوجوانی که از پدرش با عنوان «گشت ارشادخانگی» یاد میکند در صورتی که در فرهنگ عمومی همه نسلها پدر جایگاه بالایی داشته.
یا نوجوانانی که در کنار خانواده بودن را مخالف استقلالشان میدانند و محبتشان را به جای اینکه خرج خانواده کنند به سگ و حیوانهای خانگیشان ابراز میکنند.
در واقع برخی از ارزشها برای بعضی از نوجوانان به ضد ارزش تبدیل شده است. مثل همین که از غیرت که ویژگی شخصیتی مثبت است به شکل منفی یاد میکنند و برای تخریب این ارزش میگویند«من ناموس کسی نیستم!» اما چرا این اتفاقات در حال وقوع است؟! آیا فرهنگ غالب کشور در حال تغییر به این سمت و سو است یا در جهت مثبت حرکت میکند؟!
محمد لسانی کارشناس فرهنگی در پاسخ به این پرسشها میگوید:«این تغییرات فرهنگی که گفته شد اغلب ناشی از تفکر لیبرال و سبک زندگی غربی است. اما این تغییر و جهتگیری غالب نیست در فرهنگ عمومی جامعه. برای مثال یک بزرگراه را در نظر بگیرید که تعدادی خروجی دارد و یک مسیر مستقیم. این مسیر مستقیم فرهنگ ایرانی اسلامی ما است و خرده فرهنگها و گفتمان های دیگر خروجیهای آن هستند. پس این تفکر غالب نیست. هر فرهنگ زندهای تغییر میکند حتی فرهنگ ایرانی اسلامی ماهم تغییر کرده و بارورتر شده.»
نوجوان و هویتی که هنوز کامل شکل نگرفته!
بخشی از رفتارهای غیرمنطقی نوجوانان به دلیل شرایط بلوغ و برخی دیگر در مسیر حرکتهای نمایشی است برای اینکه بتوانند هویتی را دست و پا کنند. همه این اتفاقها از همین هویت یابی شکل میگیرد و اینجاست که به ظاهر تصور میشود فرهنگ عمومی جامعه شکل و شمایل دیگری گرفته و دوره گذار را طی میکند.
این کارشناس فرهنگی یکی از عوامل این رفتارهای نوجوان را در کف میدان اغتشاشات بحران هویتی میداند و میگوید:« بخشی از این رفتار طبیعی است و ناشی از استقلال طلبی و هویتیابی نوجوان است. وقتی نوجوان میخواهد هویتش را شکل بدهد دلش نمیخواهد چتر هویتیای بالا سرش باشد تا خودش و محیط اطرافش را به خوبی بشناسد. خیلی از ما بحران بلوغ و دوره نوجوانی را طی کردیم اما هرکس به نحوی. درواقع بروز و ظهور و ادبیات این بحران متفاوت است. یکی میگوید «گشتارشاد خانگی» و نوجوان دیگری میگوید«پدرم و مادرم من را نمیفهمند!»این اتفاق عمومیت دارد و در نسلهای گذشته هم بوده. پس در نگاه اول این مسئله را باید با یک دید طبیعی که ناشی از بحرانهای بلوغ و هویتیابی است ارزیابی کرد! بخش دیگری از این موضوع بازمیگردد به پیامد گفتمانها مثل گفتمان لیبرال که باعث لذتگرایی، مادی گرایی، فردگرایی، جمع گریزی و... میشود.»
چرا دهههشتادی ها متفاوتاند؟!
دهه هشتادیها را همه به رفتار متفاوتشان میشناسند. این رفتار گاهی مثبت است و از آنان به عنوان جوانان جسور و بیپروا یاد میشود گاهی هم منفی است و به نوع ادبیات متفاوتشان و سبک زندگی خاصشان مربوط میشود. اما این تفاوت دهههشتادیها از کجا شروع شد. خرده فرهنگی که میان آنها شکل گرفته به چه دلایلی وابسته است.
محمد لسانی در پاسخ به این سوالات و در تکمیل صحبتهایش میگوید: «اما عامل سوم این رفتار تشدید و تسریع گسست نسلیاست که ناشی از ظهور و بروز فناوریها است. فناوری به زندگی بشر سرعت میدهد. مثل هواپیما که جابه جایی را سرعت داده است. فناوری های رسانهای هم باعث سرعت در زندگی میشود. یعنی پدر من در طول روز چند پیام دریافت میکرده؟! من چند پیام دریافت میکنم؟! و فرزندم قرار است چند پیام در طول روز داشته باشد؟! این پیامها از طرف کیست؟! اگر این پیامها از طرف همنسلهایش باشد و میزانآن زیاد باشد باعث ایجاد یک کلنی و اجتماع میشوند. مثلا اجتماع و کلنی دهه هشتادیها و گاهی این ارتباط میان آنها آنقدر زیاد است که در مرحله بعد تبدیل به یک هویت میشود. هویت دهه هشتادیها! در این اجتماع پوشش، گویش، آرایش و سبک زندگی خاص خودشان را دارند که با سبک زندگی نسل های دیگر متفاوت است و همین باعث گسست نسلی میشود. پیوند نسلی میتواند این خلع را پر کند. در کشورهای غربی با اینکه تکنولوژی قوی است اما سیاست های اجتماعی خوبی برای حل این مشکلات وجود دارد.»
نسل پیامهای فیک احساسی!
این خرده فرهنگها چقدر در بروز رفتار برخی از نوجوانان در میدان اغتشاشات و وضعیت امروز جامعه تاثیر دارد. چه ویژگیهایی دارد این خرده فرهنگ و چه چیزهایی در آن ارزش تلاقی میشود. این خرده فرهنگها آیا مسیر درست و مستحکمی را پیشپای جوان امروز میگذارد یا ضربهای مهلک به او وارد میکند؟!
این کارشناس فرهنگی در پاسخ به سوالات بالا میگوید:«یکی از ویژگی های این تغییر فرهنگی این است که پیام مهم است نه اصالت منبع. قبلا خیلی مهم بود که افراد از چه کسی محتوا دریافت میکنند. اما کمکم پیام بر اصالت منبع غلبه کرد برای برخی از نوجوانان امروز مهم این است که پیام چیست نه اینکه منبع کیست! دومین ویژگی این است که احساسات نوجوان بر عقلانیتش غلبه دارد و سومین ویژگی این تغییر فرهنگی عدم شناخت حق از باطل است یعنی نوجوان فیک را از فکت تشخیص نمیدهد. عدم مهارت در شناخت عدم شناخت حق و باطل در فضای رسانه ای است. نوجوان فکت را از فیک تشخیص نمیدهد. پس نسلی که پیام احساسی فیک او را تحت تاثیر قرار میدهد و بسیار آسیبپذیر است. این آسیبها باعث ضربههای روحی و شخصیتی میشود همانگونه که زود باور میکند زود هم شکست میخورد. همانطور که زود ضربه میزند زود هم میشکند. این وضعیت یعنی پایه مستحکم نداشتن وقتی پایه مستحکم ندارند لرزانند و واقعا نیاز به توجه دارند باید تدبیر خانگی و سیاست اجتماعی از آنها حمایت کند! »
نسل پیامهای فیک احساسی شاید یکی از بهترین تعابیر برای نوجوانانی باشد که در اغتشاشات اخیر شرکت کردند. از همان روز اول با پیامهای فیک وارد صحنه شدند. کشتهسازی هر لحظه احساساتشان را برمیانگیخت و اصالت منبع برایشان مهم نبود و حتی خبرهای جعلی را هم باور کردند!
وی در ادامه تاکید میکند:«جریان غالب در این نسل این نیست و فقط این نمودی از آن است. همانطور که میبینیم بخش زیادی از نوجوانان ما در عرصههای مختلف موفق هستند.»
چند راهکار برای اصلاح ارزشهای نادرست نوجوانان!
گرچه عده کمی از نوجوانان درگیر این خرده فرهنگها و پیامدهای آن هستند اما جامعه باید برای حفظ سلامت فرهنگی نوجوانان و جوانان و اصلاح جای ارزش و ضدارزش در فرهنگ رایج میان آنها چارهای بیاندیشد. چارهای که نوجوانان را از بازی رسانهها نجات دهد و راهشان با پیامهای فیک و جعلی منحرف نشود.
محمد لسانی کارشناس فرهنگی در ادامه چند راهکار پیشنهاد میکند:
* تقویت نهاد خانواده باعث میشود ریشههای این نسل قوی شود!
*محتوادهی و خوراکدهیخانگی، باید رسانه و سامانهای داشته باشیم تا نقشهای هر یک از افراد خانواده را آموزش بدهد.
*سیاستهای اجتماعی، را باید به جهت تقویت خانواده به کار بگیریم. خانواده اگر ایمن باشد خیلی از این هیجانات تعدیل میشود و فارغ از جنبه سیاسی به تربیت فردی که ساختار ساز است نه ساختار ستیز کمک میکند.
* آموزش رسانهای، حلقه تحلیل و تولید باید پیوند بخورد. نباید صرفا تحلیل باشد. آموزش رسانهای باید شامل توانایی تحلیل و تولید رسانهای باشد نه اینکه فقط خوراک ذهنی داده شود اما از دست و دیگر اعضا برای تولید استفاده نشود.
*سامانههای راستی آزمایی، در بیشتر کشور ها سامانههای راستی آزمایی رسانهای فعال است اما در کشور ما متاسفانه شکل نگرفته. در حالی که حجم زیادی اخبار فیک و جعلی علیه جامعه ما تولید میشود!