به گزارش مشرق، رسیدگی به این پرونده از آبان سال ۹۸ با گزارش مرگ مشکوک جوان ۲۵ سالهای به نام بابک در کرج آغاز شد. در ادامه مأموران به محل حادثه رفتند و در بررسیهای اولیه مشخص شد که بابک هنگام انتقال به کمپ ترک اعتیاد از سوی دو نفر مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بر اثر شدت جراحات وارده فوت کرده است.
راننده خودرو که در محل حادثه حضور داشت، به پلیس گفت: بابک معتاد بود و قرار شد ما او را به کمپ ببریم تا ترک کند. ساعاتی پیش من و یکی از دوستانم او را از در خانهاش برای انتقال به کمپ ترک اعتیاد سوار خودرو کردیم. من لباس پلیس به تن کرده بودم تا بابک فکر کند پلیس هستم و مقاومتی نداشته باشد. در میانه راه دوستم مدعی شد که از بابک مبلغی طلبکار است و همین موضوع سبب شد تا با او درگیر شویم و در اثر همین درگیری جان باخت. من میتوانستم او را از خودروام بیرون بیندازم و متواری شوم اما وجدانم اجازه نداد و خودم را تسلیم پلیس کردم.
در ادامه جسد با دستور مقام قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و پزشکان این سازمان علت مرگ را ضربات متعدد به سر متوفی اعلام کردند.
پس از اعترافات صریح متهم و تکمیل تحقیقات و همین طور گزارش پزشکی قانونی، کیفرخواست اتهام قتل، غصب عناوین دولتی و آدمربایی صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه محاکمه مادر بابک برای متهم درخواست قصاص کرد. سپس متهم به جایگاه رفت و ضمن ابراز ندامت گفت: میدانم اگر من آن روز در این ماجرا دخالت نمیکردم، شاید حالا بابک زنده بود اما به واقع من قصد و نقشی در کشتن او نداشتم و بیشتر درگیری میان دوستم و بابک بود، اما چون او متواری شد و اتهامش را گردن نگرفت، من متهم به قتل شدم اما واقعیت این گونه نبود.
پس از اظهارات متهم و وکیل او قضات وارد شور شدند و وی را به اتهام قتل به قصاص و همچنین برای آدمربایی و غصب عناوین دولتی به ترتیب به ۱۰ و دو سال و نیم حبس محکوم کردند.
در حالی که متهم در یک قدمی چوبه دار قرار داشت، توانست با پرداخت مبلغی به اولیای دم رضایت مادر مقتول را جلب کند و پرونده بار دیگر برای جنبه عمومی جرم به شعبه دوم دادگاه کیفری فرستاده شد.
در این جلسه متهم با تکرار اظهاراتش گفت: من پشیمانم نزدیک به ۳ سال است که در زندان هستم و همسر و ۲ فرزندم را ندیدهام. ما خانواده بی وجدانی نیستیم. باور کنید همان موقعی که ما هنوز رضایت نگرفته بودیم و حکم قصاص من صادر شده بود، مادرم گفت اگر حتی تو را اعدام هم کنند من باید از مادرش رضایت بگیرم. جناب قاضی من به خاطر یک اشتباه ۳ سال از عمرم را پشت میلههای زندان گذراندم و از شما درخواست میکنم در هنگام صدور رأی شرایط زندگیام را در نظر بگیرید و تا حد امکان تخفیف قائل شوید.
در پایان جلسه قاضی گفت: با توجه به همکاری شما با پلیس و گزارش زندان مبنی بر حسن اخلاق و همین طور ندامت شما در حد امکان در حکم شما تخفیف قائل خواهیم شد.
پس از آن قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.