به گزارش مشرق، روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹ شمسی مردم تهران که از خواب بیدار شدند، دیدند انگلیس در ایران کودتا کرده و ماجرای آن روز چنین بود: «ساعت یک بامداد، دو هزار و پانصد قزاق به فرماندهی رضاخان که از قزوین حرکت کرده بودند از دروازههای قزوین و دروازه حرم حضرت عبدالعظیم (ع) به تهران وارد شده و بدون هیچ درگیری خاصی شهر تهران را تصرف و دولت سپهدار را سرنگون کردند. قزاقها مراکز مهم و استراتژیک شهر را تصرف کرده، کنترل سازمانهای دولتی را به دست گرفته و با احمد شاه وارد مذاکره شدند...
کودتاچیان تمام صبح روز کودتا به توقیف شخصیتها و تعطیلکردن احزاب مشغول بودند. آنها دو دسته از مردم را دستگیر و به قزاقخانه میبردند. دستهای از آنان از خانوادههای مهم و برجسته بودند یا از نخستوزیران پیشین، وزرای سابق، شخصیتهای عالیرتبه یا ثروتمندان و دسته دیگر، سران گروههای مخالف قرارداد ایران و انگلیس بودند.
در روز کودتا فقط کلانتریها در برابر کودتاچیان کمی مقاومت کردند. ماژور بیرلینگ معاون رئیس پلیس تنها افسر سوئدی وفادار به قانون بود که در مقر کلانتری مرکز حضور داشت و به هیچ وجه حاضر نشد در برابر گلولههای مسلسل و توپهای سنگین پانصد قزاق محاصرهکننده کلانتری، تسلیم شود. وی در این مقاومت بهطور معجزهآسایی نجات یافت. ولی هشت پلیس به شدت مجروح و یک پلیس و دو زندانی کشته شدند...
در همه خیابانهای شهر تهران قزاقها به گشتزنی و پاسداری مشغول بودند... بازارهای تهران تعطیل و شهر کاملا آرام بود... نورمن وزیرمختار انگلیس با احمدشاه ملاقات نمود و به او توصیه کرد با رهبران کودتا رابطه برقرار کند و به تقاضاهای آنان پاسخ مثبت دهد. در حالی که احمدشاه بسیار ترسیده بود نورمن در مورد سلامت شخصیاش به او اطمینان داد... این کودتایی نظامی بود که توسط کلنل رضاخان میرپنج، فرمانده قزاق آتریاد همدان، و همکاری سیدضیاءالدین طباطبایی و با همکاری افسر انگلیسی سرلشکر ادموند آیرونساید، رئیس نیروی شمال ایران، علیه کابینه رئیسالوزرای ایران سپهدار اعظم فتحالله اکبر اجرا شد».
کودتای ۳ اسفند علیه حکومت قاجار نبود، ولی ۵ سال بعد رضاخان آمد و احمدشاه رفت و پهلوی آمد و قاجار رفت و رضاخان تنها شاه ایران شد که انگلیسیها بر سر کار آوردند. بعد هم چون بهقول آیرونساید، سیاستشان این بود که: «یک دیکتاتور نظامی در ایران تمام اشکالات کنونی ما را حل خواهد کرد» برای رضاخان اینجوری تبلیغ کردند که حکومت وی «استبداد منور» است. استبداد منور یا «دیکتاتوری روشنگری» اصطلاحی برای نوعی حکومت استبدادی است که امید میرود برای مردم منافعی در پی آورد یا به اصلاح امور بپردازد یا نظمی جدید را به هر قیمتی جایگزین نظم قدیمی کند.در شهریور ۱۳۲۰ شمسی هم که سیاستهای انگلیس تغییر کرد مستبد منور قدیمی را بردند و پسرش را به عنوان مستبد منور جدید جای او گذاشتند.