سرویس سیاست مشرق*- اسامی برنارد هانری لوی، مصی علی نژاد، سناتور لیندسی گراهام، علی میثم نظری، مژگان عظیمی، رحیم رشیدی (معروف به Mr. Kurd) و ده ها از این قبیل هر یک معرف بخشی از هجمه و هزینه سنگین غرب برای مبارزه با فرهنگ و هویت اسلامی و امنیت در جهان اسلام است اما مجزا دیدن این افراد و پروژههایشان یک خطای راهبردی است. زمانی که ما بتوانیم در یک نگاه جامع و تصویر شبکهای، اتصال این عناصر به یکدیگر را ببینیم آنگاه پیچیده بودن طراحی دشمن و بعضاً غفلت برخی دوستان از این طراحی پیچیده و فراگیر را بهتر درک خواهیم کرد. اساساً بایستی توجه کرد که تقسیم کار یکی از ارکان اساسی پیشبرد منافع گسترده امپریالیسم جهانی در سه سده گذشته بوده است و امروز نیز چه از جهت جغرافیایی و چه از جهت موضوعی نوعی تقسیم کار میان سرویسهای امنیتی اعضای ناتو قابل ملاحظه است.
مثلاً فرانسویها عمده مسائل غرب آفریقا را خود عهده دار میشوند چرا که آن منطقه در دوران استعمار عریان نیز مستعمره فرانسه بود و از جهت موضوعی نیز در بسیاری از نقاط جهان و خصوصاً جهان اسلام موضوعات عمیق فرهنگی- اجتماعی را فرانسویها عهده دار میشوند. حال با چنین چینش نیرویی از سوی جبهه مقابل باید توجه کرد که آنها نیز موضوعات و نیروهای اجتماعی گوناگون در جوامع هدفِ خود را احصا میکنند و نهایتاً بر اساس توان و تقسیم کار سعی میکنند ضربات متعددی به جامعه هدف وارد کرده و آن را از جهت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و هویتی وادار به تسلیم سازند.
با این مقدمه بحث را با بررسی گزارش اسکات مدل در خصوص براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران دنبال میکنیم چرا که در آنجا به مباحث زنان، اقوام و ... به گونهای اشاره شده است که ما را به درک ذهنیت افسر اطلاعاتی آمریکا نسبت به این مسائل در جهان اسلام آشناتر میسازد و سپس به سراغ شبکه لوی و علی نژاد و ... خواهیم رفت.
اسکات مدل کیست؟
اسکات مدل، افسر سابق CIA (حوزههای تخصصی: آمریکای لاتین و خاورمیانه) است، او مدرس مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جرج تاون بوده و در حوزه تدریس اطلاعات و روانشناسی، در حال کار بر روی پروژهای به نام روان شناسی تاکتیکی مشغول به کار است.
اسکات مدل علاوه بر این به عنوان مشاور ارشد ستاد فرماندهی عملیات ویژه ایالات متحده آمریکا (وابسته به وزارت دفاع آمریکا) فعالیت میکند، وظیفه این واحد در زمینه مسائل مقابله با تهدیدات مالی مربوط به گروههای تروریستی اعلام شده از سوی آمریکا در خاورمیانه و حامیان مالی دولتی برای آنچه آمریکا تروریسم مینامد.
اسکات مدل درباره ایران به صورت ویژه فعالیت کرده و نویسنده و نیز ارائه دهنده گزارش راهبردی در مورد وضعیت سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران بوده است، این گزارش برای کمیته امور خارجه مجلس نمایندگان آمریکا تهیه شده، موسوم به گزارش «Iran on Notice» در سال ۲۰۱۷ میلادی است.
این افسر سازمان سیا همکار ارشد سابق مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی (Center for Strategic and International Studies یا به اختصار CSIS) بوده و مدیرعامل گروه انرژی راپیدان که یک شرکت مشاوره بازار نفت مستقر در واشنگتن میباشد.
مدل دارای مدرک کارشناسی علوم سیاسی از دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس و مدرک کارشناسی ارشد مطالعات امنیت ملی از دانشکده خدمات خارجی دانشگاه جورج تاون بوده و مسلط به زبانهای فارسی، اسپانیایی و پرتغالی است!
نشست مؤسسه هادسون درباره تأثیرات فشار حداکثری بر ایران در ۶ می ۲۰۲۰ با حضور اسکات مدل، محسن سازگارا و دو پژوهشگر مؤسسه هادسون.
اسکات مدل چه میگوید؟
برای بررسی نقطه نظرات اسکات مدل لازم است تا گزارش او درباره ایران به عنوان اخطار برای ایران و آینده سیاست ایالات متحده در قبال ایران( Iran on Notice: The Future of U.S. Policy Toward Iran) را مورد بررسی قرار داد
این گزارش مشتمل بر مقایسه وضعیت امنیتی در چهار مقطع زمانی و توصیههایی برای تغییر رفتار ایران است که توسط اسکات مدل به نگارش درآمده است.
مدل در سال ۲۰۱۷ گزارش خود را به مجلس آمریکا ارائه کرد و در آنجا تأکید کرد که جمهوری اسلامی ایران علی رغم همه مشکلات، یک نظام در حال فروپاشی نیست و باید با افزایش کمی و کیفی فعالیتها علیه این نظام، آن را به نقطهای رساند که امکان تغییر رفتار (و در متنی دیگر امکان براندازی و تغییر ساختار) وجود داشته باشد.
گزارش اسکات مدل Scott Modell در مقابل کمیته امور خارجه مجلس نمایندگان در تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۷ ارائه شده و در بخشی از آن آمده است:
انتخاب دونالد ترامپ و ظاهراً تمایل تیم امنیت ملی او در رابطه با تند کردن سیاست ایالات متحده در مقابل ایران، این اجازه را به ما میدهد تا توصیههایی در چگونگی سیاستی سختگیرانه را مد نظر قرار دهیم، سیاستی که برعکس رویکرد ملایمتر و آشتی جویانه تر پرزیدنت اوباما در این هشت سال گذشته میباشد. هدف گیری یک رویکرد سختتر باید به طرف پایگاه پوسیده پشتیبانی مردمی رژیم، کوششهایی برای بالا بردن فشار قوانین بین المللی، استفاده از مشکلات غیر قابل حل حکومت در داخل و پایه گذاری برنامهای چند ساله جهت تغییر رفتار ایران باشد. گرچه، علیرغم تمام کمبودها و عدم موفقیتها، جمهوری اسلامی در لبه پرتگاه سقوط نیست.
چرخش نشانگرهای تغییر در ایران
مدل در جلسه استماع در مجلس آمریکا توصیههای ویژهای درباره ایران به سیاستگذاران آمریکایی داشته است، این افسر سازمان سیا دو توصیه مهم به دولت آمریکا کرده و گفته است:
در مورد فشار رو به تزاید نظامی و غیرنظامی [بر روی ایران] است تا رفتار رژیم را در طول زمان، معتدل کند. اگر این توصیهها به اجرا گذاشته شوند وزن تصمیم مشاور امنیتی دولت در اخطار دادن به ایران، بیشتر میشود و در روند کار، دستگاه امنیت ملی ما را تقویت کرده و پیام روشنی میفرستد که ما مصمم هستیم ایران را برای اقدامات غیرقانونی و بی ثبات کنندهاش به حساب پس دادن واداریم.
توصیه شماره ۱: تغییراتی کلی در صدای امریکا VOA و رادیو فردا (که زیر مجموعه رادیو اروپای آزاد است) بدهید. به خاطر برنامههای آبکی، روحیه پائین و حضور مخرب توجیه کنندگان رژیم که کارکرد بهتری از خود رژیم برای توجیه برنامه اتمی ایران دارند، تعداد مخاطبانشان به پائین ترین حد رسیده است. هیچ بهانهای برای این موارد وجود ندارد، به خصوص با در نظر گرفتن اعتبار پائینی که رسانههای وابسته به دولت دارند. هدف حمله تبلیغاتی رسانههای فارسی زبانی که سرزنده باشند، ... اصلاحات پیشنهادی به شرح زیر است:
** صدای امریکا و رادیوفردا، علاوه بر تغییرات در برنامهها، باید سیاست سفت و سختی در گزینشهای استخدامیشان داشته باشند. میزان بررسی سوابق افراد که در حال حاضر انجام میگردد ناکافی است، حتی برای ایرانیانی که مستقیماً از صدا و سیمای جمهوری اسلامی و یا وزارتخانههای ایران میآیند. برای یک مأمور اطلاعاتی کارکشته مثل مأمورین وزارت اطلاعات ایران، نفوذ کردن در صدای امریکا و رادیوفردا کار آسانی است تا بتوانند برنامههای ضد رژیم را بی خاصیت کنند.
** صدای امریکا و رادیوفردا را با سیاستهای امریکا در امور ایران، عمیقاً ادغام کنید. برنامههای صدای امریکا و رادیوفردا باید چیزی ماورای صرفاً برنامههای خبری باشد. آنها باید سکویی برای این موارد باشند:
** توضیح سیاست امریکا را بدهند.
** بهره برداری از اختلافات درونی حاکمیت داشته باشند.
** تقویت رفرمیست ها و دعوت برای انتخاباتی آزاد و عادلانه را انجام دهد.
** تضعیف پشتیبانی بین المللی برای ایران را رقم بزند.
** زیر نور قرار دادن ارتباطات ایران برای بی ثبات کردن منطقه را تشریح کند.
** صدای امریکا باید برنامه «پنجرهای به طرف واشنگتن» در مورد سیاست امریکا به وجود آورد.
** تاثیرات شکافهای موجود در ایران را یکپارچه کنید: بااینکه جنبش سبز کاملاً مرده یا در حیاط نباتی است، اعتراضات به طور منظم در تمام ایران در حال اتفاق میباشد. رسانههای فارسی زبان باید بر روی این معترضین نور کافی بتابانند، از کارگران خشمگین کارخانهها و گروههای قومی تا فعالین حقوق زنان و معلمینِ به فقر کشیده شده. حتی گرچه این اعتراضات محلی و زودگذر است، ما باید کمک کنیم تا این «خوشههای نارضایتی بی ارتباط با یکدیگر» به هم متصل شده و منتج به رفتاری قویتر در ضدیت با رژیم گردد. کنگره باید دولت را موظف کند تا به ارائه گزارش منظم از ارزشیابی برنامههای رسانههای فارسی زبانی که خرج آنها را امریکا میدهد، بپردازد.
توصیه شماره ۲: از اصلاحات ذکر شده در بالا برای رسانههای فارسی زبان باید به طریقی استفاده کرد تا آنها مانند سر پیکانی در حمله تبلیغاتی علیه ایران باشند. علاوه بر نور تاباندن به ارتباط با تروریسم و فساد، کوششهایی که با رهبری امریکا انجام میگردد باید بر روی کنترل کردن خشم و تنفر و تمایل به صحبت صریح علیه ایران متمرکز گرددد.
زنان: جنبش زنان در ایران، بیشتر درباره پس گرفتن دوباره حقوقی میباشد که قبلاً داشتند. شیرین عبادی، برنده جایزه نوبل، قبل از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ یک قاضی بود. امروز، زنان بر طبق قانون، از قاضی شدن منع گردیدهاند. هیچ گروه اجتماعی در جمهوری اسلامی به اندازه زنان متضرر نشدهاند و هیچ مقوله دیگری انرژی پنهانی که حقوق زنان و تساوی جنسیتی دارد، ندارد.
گروههای قومی: بعضی از این اقوام در جمهوری اسلامی به حدی حقوقشان نادیده گرفته شده که اجازه ندارند نام فرزندشان را بر اساس زبان بومی خودشان بگذارند. رژیم از ساختن مسجد برای سنیها در تهران جلوگیری کرده است، علیرغم جمعیت بیش از یک میلیونی آنها در آن شهر گرفتاری آذریها، بلوچها و دیگر اقلیتهای قومی، محورهای مهمی در ناکارایی جامعه مدنی در ایران است...
بحرانهای اجتماعی: ناکارآمدی رژیم، بحرانهایی را در مقولاتی همچون بخش سلامت تا بخش رفاه به وجود آورده است، هرکدام از این مسائل، باعث بوجود آمدن جنبشهایی کوچک ولی سازمان داده شده، گشتهاند. آلودگی هوا در تهران و دیگر شهرهای بزرگ، تشعشع امواج مضر که دولت برای جلوگیری از پخش امواج تلویزیونهای ماهوارهای بکار میگیرد، نرخ بالای بیکاری جوانان، اعتیاد به مواد مخدر و شیوع فحشا، به رکوردهای جدیدی رسیده است...»
شبکهای برای اجرای این سیاستها در ایران، افغانستان و تاجیکستان
چهره صهیونیست مرموز فرانسوی یعنی برنارد لوی از سالها قبل در رابطه با مسائل افغانستان و کردستان عراق و لیبی و فلسطین و سودان و ... فعال بود. ارتباطات او با خانواده مسعود پیشینه قدیمی دارد و در تابستان ۱۴۰۰ نیز احمد مسعود در نامهای سرگشاده خطاب به وی، عاجزانه خواست که او واسطه شود و ماکرون را به سمت حمایت آشکارتر و جدیتر از جریان وی به پیش ببرد. ملاقات مصی علی نژاد و لوی در اوج اغتشاشات سال ۱۴۰۱ و سپس ملاقات ماکرون و مصی علی نژاد گوشههای دیگری از فعالیتهای وی را نشان میدهد. مصی علی نژاد و علی میثم نظری نماینده به اصطلاح مقاومت در آمریکا نیز بده بستان فراوانی در فضای مجازی دارند. چهرههای فاسد و ضد دینی مثل مژگان عظیمی و سمیرا خیرخواه نیز با علی نژاد پخش مستقیم در یوتیوب و اینستاگرام و ... داشتهاند.
دیگر دوست مسعود و علی میثم نظری یعنی فهمی دشتی که به طرز مشکوکی کشته شد با رحیم رشیدی یا به تعبیر دونالد ترامپ Mr. Kurd پخش مستقیم داشته است. (توجه کنید به نقش لوی در تعامل میان پنج شیر و جریانهای فاسد در کردستان عراق و نیز توجه به دست گذاشت روی مسائل زنان و مسائل اقوام طبق نوع نگرش اسکات مدل که در وقاع نوع نگرش سازمان سیا به این نحو مسائل را نمایندگی میکند.) سناتور لیندسی گراهام نیز به عنوان یکی از سرسختترین دشمنان اسلام گرایی و جمهوری اسلامی ایران، حاکی این جریانات و لابی گر برای افتتاح دفتر مقاومت پنج شیر در واشنگتن بود. باز در اروپا با محوریت فرانسویها آریانا سعید خواننده زن افغان (که در زمان حاکمیت غنی و امریکاییها، در استادیومها بین دو نیمه فوتبال برای تماشاگران بی حجاب آوازه خوانی و رقاصی میکرد) به کنگره اروپا رفت و خواند و حرفهای سیاسی تندی مطرح کرد. سپس زر امیرابراهیمی در همان کنگره حاضر شد و خبر از آغاز انقلاب زنانه در آینده نزدیک در ایران داد. در اروپا امثال هدی خموش و نیلوفر فولادی و ... فعال شدند و هدی خموش (شاعر هرزه سرای افغانستانی) در نروژ به عنوان نماینده زنان افغانستان سخن کفت!
در پشت صحنه جریان مسعود نیز امرالله صالح ایستاده است که روابط آن با نهادهای امنیتی آمریکا واضح است. در همین ایام در شاخهای دیگر از این جریان پیچیده شبکههای ایران اینترنشنال و افغانستان اینترنشنال با پول عربستان سعودی فعالیت میکنند (در یک ساختمان) و خط رسانهای کلی تمجید از غرب و غربگرایان و زدن اسلام و اسلام گرایان را دنبال میکنند. (افغانستان اینترنشنال در تابستان ۱۴۰۰ با خط قهرمان سازی از احمد مسعود کار خود را شروع کرد و در کنار بی بی سی فارسی و ایندیپندنت فارسی که سردبیری آن را کاملیلا انتخابی فرد به عهده داشت یک جریان رسانهای را شکل دادند). هم زمان مریم سما نماینده زن ایران ستیز مجلس پیشین افغانستان سر از آلبانی در آورد و در کنار دیگر مریم (مریم رجوی) تیرانا نشین شد و سپس موجی بسیار سنگین از ایران هراسی و افغان هراسی به صورت حرفهای در فضای مجازی ایران و افغانستان دنبال شد. مجامع بین المللی رینا امیری و نازنین بنیادی و سیما ثمر و شیرین عبادی و ... در هر فرصتی علم کردند و تقریباً به شکلی واحد به موضوعات زنان و اقوام در ایران و افغانستان دامن زدند.
نمایندهگان سوسیالیست و دمکرات پارلمان اروپا، یازده زن افغان را نامزدان جایزه آزادی اندیشه ساخاروف معرفی کردند.
آناهیتا دادخدا خبرنگار زن دیگر ایران اینتر نشنال در دوشنبه فعال شد و در مورد افغانها نیز کارهای تبلیغی را شروع کرد. (وی با اشکان صفایی خبرنگار ایران اینترنشنال در رژیم صهیونیستی و نیز خبرنگار کان نیوز متعلق به رژیم اخیراً ازدواج کرده است). در همین اثنا شعار تغییر شکل یافته عبدالله اوجالان –سرکرده حزب کمونیست پ. ک. ک- یعنی ژن، ژیان، آزادی (زن، زندگی، آزادی) در اغتشاشات ایران مطرح شد و جریانهای غربگرای افغان نیز از آن حمایت کردند. پیشتر صحرا کریمی –رئیس افغان فلم- و کتایون شهابی نیز کار مشترکی را تولید کرده بودند و نشانه دیگری از این نوع تعاملات میان غربگرایان در ایران و افغانستان را نشان داده بودند. (کتایون شهابی تهیه کننده فیلمی بود که صحرا کریمی آن را کارگردانی کرده بود. کتایون شهابی در سال ۱۳۹۰ به اتهام همکاری با بی بی سی فارسی بازداشت شده است. او از اعضای هیئت داوران بخش مسابقه جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ بوده است).
جالب توجه آنکه بنیاد هیفوس هم در هر دو کشور فعال شده بود و در ایران ماجرای معروف دستیگری خانم هما هودفر مربوط به این بنیاد بود.
اگر بخواهیم ارتباطات میان این افراد و نهادها را به صورت کامل بر شماریم مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد و تنها در این وجیزه به این نکته اشاره کردیم که غربیها برای فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و امنیتی خود هم برنامه و راهبرد مشخصی دارند و هم شبکههای به هم متصلی که عدم توجه به آنها ما را از اصل بازی جاری در منطقه یعنی تقابل میان هویت اسلامی و جاهیلت مدرن غافل خواهد کرد.
اگر نامی برای این شبکه زیبنده باشد، نام شبکه مقاومت آمریکایی است که در واقع در تمام جهان اسلام و با استفاده از همه ظرفیتهای پیدا و پنهان غرب و شرق به مقاومت –نه در برابر استعمار و استعمارگران و اشغالگران- بلکه در برابر فرهنگ و هویت اسلامی میپردازد و با به اصطلاح مقاومت خود برای نظام لیبرال سرمایه داری جهانی جاده را هموار میکند.
امید که در پرتو تعالیم دین مبین اسلام و فراست و کیاست در مواجهه با دشمنان اسلام بتوانیم در مسیر ساخت تمدن نوین اسلامی گام برداریم.