به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: سفر آیتالله سیدابراهیم رئیسی به سوریه و امضای سند جامع همکاریهای چندجانبه و بلندمدت توسط وی و دکتر بشاراسد طی روزهای اخیر به مرکز تحلیلها و اظهارنظرهای منطقهای و بینالمللی تبدیل گردید.
روابط راهبردی ایران و سوریه طی بیش از چهار دهه اخیر استمرار داشته و تحولات سهمگین سیاسی و امنیتی این دوران نتوانسته تأثیر کاهندهای بر آن بگذارد. نحوه مواجهه دولت و مردم سوریه با این سفر هم بر «بسیار ویژه» بودن روابط دو کشور تأکید میکند.
سوریه به خصوص طی یک سال اخیر هیئتهای دیپلماتیک زیادی را به خود دیده است. اکثر دشمنان دیروز سوریه که طی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۷ برای از میان برداشتن دولت آن و بخشبخش کردن این سرزمین همداستان شده بودند، یکی یکی راه دمشق را پی گرفتند.
هیئتهای سعودی، اردنی، اماراتی، بحرینی، کویتی، تونسی، مراکشی و اتحادیه عرب در یک سال اخیر با دولت بشاراسد دیدار داشتهاند. مصر البته پیش از اینها و چندی پس از سقوط دولت اخوانی «محمد مرسی»، روابط نظامی و سیاسی با دمشق را از سرگرفت و ترکیه در هفتههای اخیر در قالب مذاکرات چهارجانبه عملاً روابط سیاسی - امنیتی با دولت سوریه را برقرار کرده است اما با این وجود و علیرغم اهمیتی که بازگشایی روابط میان این کشورها با دمشق داشت، هیچکدام بهاندازه سفر رئیسجمهور ایران بازتاب پیدا نکرد و محل تحلیلهای مختلف واقع نگردید.
این موضوع در نگاه اول خیلی عجیب به نظر میرسد؛ چرا که در مقایسه سفر رئیسکشوری که هیچگاه رابطه راهبردی آن با سوریه قطع نشده با بازگشایی روابط کشورهایی که تا چندی قبل به بقاء دولت و تمامیت ارضی سوریه رضایت نمیدادند، علیالظاهر باید دومی اهمیتی فراتر داشته باشد اما برعکس شد! چرا؟
واقعیت این است که سفر مقامات کشورهایی که طی حدود ده سال اخیر در موضع خصومت با سوریه بودند، در چارچوب مراودات رایج صورت گرفت و البته به معنای تسلیم شدن به واقعیت عدم امکان اسقاط دولت دمشق و عدم امکان تجزیه سوریه است. اگرچه سوریه از این باز تعریف روابط بیش از کشورهای دیدارکننده، نفع میبرد، اما مقامات آن را چندان هیجانزده نکرد و دکتر بشاراسد مانند کسی که هیچ نیازی به آنان ندارد، با این هیئتها مواجه گردید.
این نوع برخورد در جای خود، حکایتگر آن است که سوریه هنوز به این کشورها اعتماد ندارد و نیز چندان تأثیری برای بازگشایی روابط سیاسی با این کشورها نمیبیند.
در همین هفتههای اخیر، دولت ترکیه برای بازگشایی روابط با دمشق ابراز علاقه کرد، اما رئیسجمهور سوریه با صراحت این دعوت را تا پیش از خارج شدن نیروهای نظامی ترکیه از شمال سوریه، رد کرد و گفتوگو با همسایه شمالی خود را در چارچوب کمیته چهارجانبه محدود نمود.
دیدار مقامات ارشد ایران و سوریه در دمشق در چارچوب یک مکتب سیاسی صورت گرفت و معنای آن بسیار فراتر از روابط سیاسی و یا حتی روابط راهبردی و تنظیم چند سند همکاریهای راهبردی بود. این دیدار در چارچوب «مکتب مقاومت» انجام شد کما اینکه این موضوع هم در مصاحبه آیتالله رئیسی با شبکه عربزبان المیادین در دمشق و هم در سخنان دکتر بشاراسد برجسته بود.
دیدار آیتالله رئیسی با مقامات ارشد سازمانهای فلسطینی در دمشق هم ماهیت اصلی این روابط را آشکار کرد. کما اینکه اگر بگوییم آنچه در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه هفته گذشته در دمشق شاهد بودیم، جلوههایی از «مکتب شهید سلیمانی» بود، گزافه نگفتهایم.
دکتر بشاراسد در مصاحبه خود گفت «همانطور که ما در جریان جنگ ۸ سالهای که بر ایران تحمیل گردید، در حمایت بیدرنگ و پیوسته از ایران تردید نداشتیم، ایران هم در جریان جنگ بزرگی که طی سالهای اخیر به سوریه تحمیل گردید، تردید و درنگ نداشت» و اضافه کرد «ایران با خون از ما حمایت کرد.» تا آنجا که این قلم به یاد دارد، این سطح از روابط در عرصه بینالملل بیسابقه است. البته در مواردی وقتی یک کشور درگیر جنگ میشود، کشورهای دوست آن، علاوهبر حمایت سیاسی و تسلیحاتی و آموزشی، از طریق اعزام نفرات نظامی نیز از آن حمایت میکنند، اما هرگز این حمایت را علنی نکرده و به گردن نمیگیرند. همین روزها حدود ۱۰۰ سند «سری» و
«خیلی محرمانه» امنیت ملی آمریکا افشا شد که حدود نیمی از آنها به کمکهای آمریکا به دولت اوکراین در جنگ کنونی مربوط میشود. علنی شدن حضور نیروهای آمریکایی در جنگ اوکراین به ولولهای در آمریکا تبدیل شده است و مقامات آن از وقوع یک «رسوایی ویرانگر» خبر میدهند.
کما اینکه در جریان جنگ ۸ ساله علیه ایران، ۲۳ کشور از عراق در مقابل ایران حمایت تسلیحاتی، مالی و سرزمینی میکردند و از میان آنان، دستکم پنج کشور، نیروی نظامی هم به عراق گسیل کرده بودند که اردن، مصر و یمن (تحت سیطره علی عبدالله صالح) از جمله آنها بودند. اما دولتهای این کشورها هیچگاه چنین کمکی را اعلام نکردند و به گردن نگرفتند.
بنابراین نوع روابط نظامی ایران و سوریه از این حیث یک استثناء است و این استثناء تأثیر عظیمی بر محیط بینالمللی برجای گذاشته است. کمک نظامی سوریه به ایران در جریان جنگ تحمیلی غربی- عربی علیه ایران در شرایطی صورت گرفت که در این جنگ، کشورهای عربی موضع نسبتاً یکپارچهای علیه ایران داشتند و صدام حسین پس از پایان جنگ و پیش از حمله به کویت اعلام نمود، براساس یک طرح عربی وارد جنگ با ایران شده است.
در آن شرایط حمایت دولت عربی سوریه از ایران به مثابه یک خنجر در پشت جبهه عربی بود و بر این اساس دولتهای عربی کینه حکومت سوریه را به دل گرفته و همواره مترصد ضربه زدن به آن بودند و تا پای متلاشی کردن این کشور پیش رفتند.
وقتی سوریه درگیر فتنه بزرگ بینالمللی شد که بعضی به غلط از آن به «جنگ داخلی سوریه» تعبیر میکنند، ایران بلافاصله به کمک سوریه شتافت. در زمانی که ایران عزم خود را برای حفظ تمامیت ارضی و دولت سوریه جزم کرد، جبهه بزرگی با ترکیب ۱۲۰ کشور غربی، عربی و اسلامی با محوریت آمریکا و با استفاده از ظرفیتهای سازمان ملل در مقابل سوریه قرار گرفته بود و پیشروی نیروهای تروریستی - تکفیری به گونهای بود که حفظ تمامیت ارضی و نیز بقاء دولت این کشور در مرز غیرممکن قرار داشت.
در آن زمان - به خصوص در اوایل بحران سوریه - قدرتهای آسیایی هم با توجه به عضویت آنان در شورای امنیت سازمان ملل، در قالب این سازمان در مقابل سوریه قرار گرفته بودند. کما اینکه «کنفرانس ژنو ۱» ترکیبی از همه اعضای شورای امنیت با محوریت آمریکا بود. اما عده و عده مقابل سوریه، ایران را در حمایت قاطع و مستمر به تردید نینداخت و حال آنکه یک احتمال جدی از نتیجه ورود ایران به بحران سوریه، شکست بود.
کما اینکه وقتی دولت سوریه، جبهه عربی را شکافت و به سمت ایران آمد، یک سر ورود آن شکست بود و مرحوم حافظ اسد با درک دقیق هزینههایی که باید در حمایت از ایران بپردازد، وارد معرکه شد. این نوع از ورود در واقع یک منطق و مکتب جدیدی را بر مسایل بینالمللی به ثبت رساند که ما از آن به «مکتب مقاومت» تعبیر میکنیم.
در جریان نظام دوقطبی که کشورهای دنیا به سلطهگر و سلطهپذیر تقسیم شده بودند، وقتی انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و نظام جمهوری اسلامی تأسیس گردید، ایران نظام دوقطبی را به رسمیت نشناخت و در مراودات بینالمللی خود آن را در نظر نگرفت.
ایران با شعار نه شرقی، نه غربی از ابتدا در جایگاه «قطب سوم» قرار گرفت و بر این اساس به تولید ادبیات پرداخت. بعد که با اضمحلال شوروی، نظام دوقطبی از میان رفت، ایران زیر بار نظام تکقطبی که به شدت از سوی آمریکا و غرب دنبال میشد، نرفت و خود را «قطب دوم» دانست و امروز هم که آمریکا رو به ضعف نهاده و جایگاه غرب به عنوان قطب اول به شدت متزلزل گردیده است، جمهوری اسلامی خود را در جایگاه ویژه در نظام آینده جهانی میداند.
سفر آیتالله رئیسی به دمشق درست در وسط یک کشاکش پرشدت جهانی قرار گرفته است؛ جنگ اوکراین که از یک نظر جنگ آمریکا و روسیه و از نظر دیگر، جنگ اروپا با اروپاست، چارچوبهای سابق جهانی را دستخوش تغییر کرده است؛ پیروزی ایران در مواجهه سنگین دهههای اخیر با غرب، سازوکارهای کنترل غرب را فشل نموده است؛ سر برآوردن کشور سوریه از یک جنگ ۸ ساله جهانی، ژئوپلیتیک مناسبات نظامی را تا حد زیادی دگرگون ساخته است؛ ناتوانی غرب در مهار بهموقع کرونا و عقب افتادن نسخههای مدیریت بهداشتی - درمانی آن در مقابل کشورهایی نظیر ایران که در چارچوب مناسبات سابق قدرت بینالمللی قرار نداشتهاند؛ تنش روزافزون میان آمریکا و چین و فروپاشی درونی و اضمحلال نزدیک رژیم اسرائیل که برای مهار آسیا در سواحل مدیترانه جاسازی شده بود، تغییر معادلات جهانی را نشان میدهند.
سفر رئیسجمهور ایران به دمشق، در واقع بلند کردن پرچم پیروزی «مکتب مقاومت» در مهمترین سوژههای جهانی است. ایران از ابتدا، جنگ اوکراین را یک جنگ آمریکایی دانست؛ جبهه مقاومت در منازعه سنگین غرب علیه ایران پیروز شده است؛ سوریه در یک جنگ جهانی به پیروزی رسیده است؛ ایران توانسته زودتر از غرب، بیماری فراگیر کرونا را چاره کند و مناسبات ایران با قدرتها و سازمانهای بزرگ آسیایی در قالب راهبردی و توأم با امضای قراردادهای بلندمدت تنظیم گردیده است.
سفر آقای رئیسی در واقع رونمایی از «مکتب مقاومت» در موضوعاتی است که هر کدام در حکم یک سنگ بنا در ساخت «نظام آینده» جهان است.
در کنار این موضوع، توافقات راهبردی متنوع سفر هیئت جمهوری اسلامی هم جایگاه خود را دارد. بعضی از ناظران داخلی ایران گمان کردهاند، سوریه بسیار فقیر است و یا آسیبهای وارده به آن، آنقدر زیاد است که این توافقات اقتصادی جز هزینه برای ایران ندارد؛ در حالی که این تصور فاقد پشتوانه کارشناسی است.
سوریه کشور فقیری نیست، منابع و معادن این سرزمین به خصوص در حوزه پتروشیمی بسیار زیاد است. سوریه با سواحل طولانی مدیترانه، میتواند بهترین اتصالدهنده ایران با اروپا و شمال آفریقا باشد. زمینهای مستعد کشاورزی سوریه میتواند بخش قابل توجهی از نیازهای ایران به غلات را برآورده کند و حدود چهار و نیم میلیون نفر جمعیت علویان و شیعیان جعفری سوریه میتواند توریسم مذهبی ایران را شکوفا نماید.
اما از حیث زمان لازم برای برخاستن سوریه از ویرانیهای ناشی از جنگ اخیر باید گفت، سوریه زمان بیشتری از زمانی که ایران برای عبور از فضای ویرانیهای جنگ هشت ساله و ورود فعال به حوزه اقتصادی نیاز داشت، نیاز ندارد.
بهطور قطع سطح خرابیهای سوریه در جنگ سنگین سالهای اخیر از سطح خرابیهای ایران از جنگ هشت ساله کمتر است و در عین حال ایران توانست ظرف دو سه سال برخیزد و توانست کشور را به کارگاه تولیدات صنعتی و کشاورزی تبدیل کند. سوریه نیز برای رسیدن به این نقطه، بیش از دو سه سال زمان نمیخواهد. پس تجار و صنعتگران ایرانی میتوانند با اطمینان خاطر از به دست آوردن سود مناسب، به نیازها و ظرفیتهای اقتصادی سوریه ورود نمایند.
خوشبختانه در سفر آقای رئیسی به سوریه، سند همکاریهای جامع درازمدت و همهجانبه دوکشور به امضا رسیده و تضمینهای لازم برای سرمایهگذاری بخش خصوصی دو کشور در نظر گرفته شده است.