به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: این روزنامه در تحلیلی با عنوان «نرمش از ما، گستاخی از طالبان» نوشت: «اگر مسئولان ما نتوانند از پس این گروه برآیند و بدون هزینه آنچنانی حقابه اهالی سیستان ما را بگیرند و سیاستشان کنند باید به مردم پاسخ بدهند که در این ۴۳ سال چه آموختهاند؟ واقعیت آن است که طالبان با خیانت آمریکا به مردم افغانستان و توافق با او اغلب کشورهای منطقه را غافلگیرکرد و با اینکه جزئیات این توافق هنوز هم مشخص نیست ایران را خوشحال کردند که یک پای آمریکا از منطقه برداشته شده است!
گویا ما چنین حادثهای را چنان مبارک و نافع خود یافتیم که از خطرات حضور یک گروه غیرقابل پیشبینی و متعصب که مشروعیت بینالمللی ندارد غافل شدیم. گروهی که برای ماندن بر اریکه قدرت و کسب حداقلی از مقبولیت جهانی هر کاری از دستش بر میآید و ظرفیت عامل شدن برای قدرتهای جهانی را دارد. مسلما درگیری با چنین گروهی که فعلا چیزی برای از دست دادن ندارد و ضربههای ناتو و آمریکا هم نتوانست سر عقلشان بیاورد به صلاح مملکتمان نیست. اما راه مماشات هم همیشه باز نیست،چه بسا مزاحمت فزاینده ایجاد کنند و از آنجا که میدانند ایران تمایل و منافعی در جنگ با آنها ندارد از حد بگذرند و خود را مصون از پاسخ شدید ایران تصور کنند.
چند عامل مهم در گستاخی طالبان وجود دارد که نباید آنها را دستکم گرفت؛ اگر اسرائیل توانسته باشد با انواع ترفندها و ارتباطهای مستقیم و غیرمستقیم این گروه را تحت تاثیر خود قرار بدهد بهترین گزینه برای اشغال ایران هستند و اگر کار ایران با این گروه بالا بگیرد در تلآویو جشن برپا میشود».
اعتماد میافزاید: « عامل دیگر مشی و مرام چریکی این گروه و غیرمسئول بودنشان نسبت به منافع افغانستان است. آنها به کشتن و کشته شدن عادت کردهاند و عمق استراتژیکی برای درهم کوبیدن ندارند. در خیالانگیزترین تصورات فرض کنیم که ایران برود و کابل را بگیرد؛ نهایت اینکه آنها دوباره به کوهها پناه میبرند و آنقدر در شهرها بمب منفجر میکنند و مردم را میکشند تا دوباره همه را متقاعد کنند که حضورشان در کابل برای مردم و منطقه امنیت بیشتری به ارمغان میآورد. واقعیت آن است که ایران در حساسترین شرایط و کلیدیترین موقعیت فکر مبادا را نکرد و برای خود امتیازی نگه نداشت. ما به چه دلیلی از احمد مسعود و جبهه مقاومت ملی افغانستان حتی به صورت سیاسی حمایت نکردیم و گذاشتیم طالبان به آسانی دره پنجشیر را به تصرف خود درآورد و در مقابل این عدم حمایت چه امتیازی از طالبان گرفتیم؟
چرا سفارت افغانستان را به یک گروه که نماینده همه ملت افغانستان نیست، دادیم و در این کار کدام منفعت را تحصیل کردیم؟ خطر بزرگ این است که با ندانمکاری و ضعف تحلیل و محاسبه تصمیمگیران، طالبان به یک تهدید جدی و طولانیمدت در شرق کشور مبدل شود. اما سخن اصلی اینکه طالبان هم با همه حقارتی که دارد متوجه مشکلات داخلی ایران شده است و برای مطرح شدن در دنیا و توجه احتمالی غرب و آمریکا بخت خود در این زمینه را میآزماید. چنانچه سیاستهای ما در داخل و خارج از توازن لازم برخوردار بود و خصوصا مستحضر به تمایل و اراده ملی بود و اقتصادمان رنجور و بیمار نبود چه بسا طالبان همه افراد خود را بسیج میکرد که صف به صف شوند و دبه دبه آب به طرف ایران بریزند تا تهران به کابل اخمی نکند ولی افسوس که سیاستمداران ما ادعایشان گوش فلک را کر میکند ولی در عمل یک گروه منفور میآید بیخ گوشمان و بدون ترس شلیک میکند و جوانی از عزیزانمان را به شهادت میرساند».
دقت در اجزای تحلیل روزنامه زنجیرهای، از آشفتگی بند بند آن حکایت میکند، گویا که نویسنده فقط مأمور بوده طرف ایرانی را- ولو با ضد و نقیضنویسی- سرزنش میکند.
اولاً نویسنده روزنامه غربگرا اعتراف میکند آمریکا در حق ملت افغانستان برای چندمین بار خیانت کرد و حال آنکه مدعیان اصلاحطلبی چه به هنگام اشغال افغانستان و چه به هنگام تشکیل دولت غربگرای اشرف غنی، برای تحرکات آمریکا غش و ضعف میرفتند، اشغالگری را آزادی افغانستان جا میزدند و دولت وابسته به آمریکا را نماینده جمهوریت و توسعه و پیشرفت وانمود میکردند. (بماند که بخشی از همین اصلاحطلبان مثل سازمان مجاهدین انقلاب، به هنگام اشغال افغانستان توسط آمریکا، خواستار جنگیدن دوشادوش طالبان شدند!) اما اکنون هرچه هست با عبور از دو دهه خیانتهای آمریکا و تملقهای خود نسبت به اشغالگران، طرف ایرانی را سرزنش میکنند که چرا حقابه خود را نگرفته است.
نویسنده مغرض یا بیسواد اعتماد به این واقعیت اشاره نمیکند که احداث یا گسترش سدهایی مانند کمالخان و کجکی برای تضییع حقابه ایران (معاهده ۱۹۵۱)، در دولت غربگرای اشرف غنی به عنوان پروژهای آمریکایی و انگلیسی آغاز شد و طالبان همان خیانت را ادامه میدهد.
درباره خسارتهای آمریکا در افغانستان، جو بایدن اعلام کرده که واشنگتن روزانه ۳۰۰ میلیون دلار در این کشور هزینه میکند گفت و بعد از ۲۰ سال حضور، تداوم چنان هزینه هنگفتی امکانپذیر نبود.
در عین حال، جمهوری اسلامی ایران، خبطی را که دو قدرت مستکبر (آمریکا و شوروی) در اشغال افغانستان مرتکب شدند، هرگز مرتکب نشد، هرچند که نقشه مطلوب آمریکا بود و به همین دلیل، از سوی محافل غربگرا در ایران تأکید میشد، مبنی بر اینکه هرچه سریعتر به جنگ طالبان برویم (بروید!). طبعاً این رونویسی از دیکته آمریکاییها نیز به گروه خون غربگرایان نمیخورد و صرفاً نشان میداد درگیر کردن دو همسایه شرقی نسخهای آمریکایی است.
نویسنده اعتماد از یک سو اذعان میکند که آمریکا و ناتو نتوانستند با ضربات نظامی، طالبان را سر عقل بیاورند و از طرف دیگر، غر میزند که چرا طرف ایرانی شدت عمل نشان نداد و مثلاً وارد جنگ با طالبان در پنجشیر در کنار احمد مسعود نشد! نکته قابل تأمل اینکه احمد مسعود (پسر شهید احمدشاه مسعود) با میانجیگری صهیونیست بدنام و فتنهانگیزی به نام برنارد هانری لوی به ملاقات ماکرون رئیسجمهور فرانسه رفته بود و اگر بنا بود از وی حمایتی صورت گیرد، باید توسط فرانسویهایی انجام میشد که دور مسعود حلقه زده بودند.
درباره برنارد هانری لوی گفتنی است که در ارتباطات گستردهای با صهیونیستهایی مانند شیمون پرز و ایهود باراک و دیگران دارد و از عناصر نقشآفرین در جنگ و تجزیهطلبی در کردستان عراق، لیبی، سودان، سوریه، افغانستان و اوکراین به شمار میآید. او همان کسی است که سال گذشته چند تن از عناصر دست چندم اپوزیسیون ایرانی را به ملاقات با ماکرون برد.
در موضوع طالبان، جمهوری اسلامی ایران این گروه را به رسمیت نشناخته است. اما به عنوان جریان مستقر در افغانستان، با آن تعامل دارد، همانگونه که بسیاری از دولتهای دیگر دنیا تعامل دارند.
اما درباره روضه پایانی روزنامه غربگرا، به اختصار باید نوشت که محافل غربگرا چه در آسیب زدن به اقتصاد کشور و چه امنیت ملی، نقش اول را دارند و از این جهت، در تراز دیگر مهرههای آمریکا و انگلیس و اسرائیل رفتار میکنند. با این وجود، جمهوری اسلامی ایران چنان مقتدر بوده که نقشهها و دشمنیهای پیاپی غرب را مهار کرده و در بسیاری از موارد در منطقه، بر ضد نقشه تبدیل کرده است. بنابراین در ماجرای افغانستان هم با قاطعیت و تدبیر، قادر به مدیریت ماجراست.