به گزارش مشرق، حنیف غفاری طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:
برآورد اطلاعاتی و امنیتی روسها نشان میدهد این حمله به درخواست سرویسهای اطلاعاتی امریکا و انگلیس و اساساً با چراغ سبز آنها رخ داده است. به عبارت بهتر، طراحی و پشتیبانی این عملیات نه در کییف، بلکه در واشنگتن و لندن صورت گرفته است. اظهارات ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت خارجه روسیه گویای همین رصد امنیتی است:
«کوچکترین تردیدی وجود ندارد که این حمله از پیش با استفاده از کمکهای اطلاعاتی غرب و دادههای جمعآوری شده توسط تجهیزات ماهوارهای ناتو و هواپیماهای شناسایی، طراحی شده بود. این حمله به درخواست سرویسهای اطلاعاتی امریکا و بریتانیا و با هماهنگی کامل آنها انجام شد.»
دیمیتری مدودف، رئیسجمهور سابق و نایب رئیس شورای امنیت روسیه تأکید کرده که ورود مستقیم و آشکار ناتو به جنگ اوکراین، منازعه نظامی میان طرفین (روسیه- ناتو) را اجتنابناپذیر خواهد کرد. این منازعه میتواند در اشکال گوناگونی رخ دهد، اما قطعاً برنده آن اعضای پیمان آتلانتیک شمالی نخواهند بود.
واقعیت امر این است که طی ماههای اخیر، خصوصاً پس از شکست میدانی ارتش اوکراین در نبرد باخموت و ناکامی ضد حمله همهجانبه آنها علیه مواضع روسیه در دونتسک و لوهانسک، واشنگتن و لندن ورود بیمحاباتری به میدان جنگ پیدا کردهاند. صورتبندی استدلال مقامات امنیتی ارشد ناتو در این خصوص قابلتوجه است. آنها معتقدند ارتش اوکراین دیگر قادر به ادامه نبرد با روسیه در مناطقی مانند لوهانسک، دونتسک و ژاپروژیا نخواهد بود و حتی ممکن است، اراضی بیشتری را در منازعه با مسکو از دست بدهد. درچنین شرایطی چینش میز مذاکرات صلح در آیندهای نزدیک اجتنابناپذیر خواهد بود.
امریکا و انگلیس درصددند با تقویت مواضع اوکراین در جنگ با روسیه (حتی به قیمت ورود مستقیم خود به میدان نبرد)، زمینه را جهت کاهش قدرت مانور مسکو در میدان مذاکرات آتی (مذاکرات صلح) مهیا سازند، به نحوی که روسیه دست برتر مطلق را در مذاکرات نداشته باشد. بسیاری از تحلیلگران حوزه روابط بینالملل بر این باورند که استراتژی ناتو در برهه کنونی، «مدیریت شکست» در جنگ است، به نحوی که هزینه کمتری بابت تحولات کنونی و آتی در اوکراین پرداخت کنند. انتقال تجهیزات نیمه سنگین و سنگین و حتی گلولههای تانک آغشته به اورانیوم ضعیف شده به اوکراین از سوی غرب، در همین راستا و با هدف جلوگیری از تسلط مطلق مسکو بر صحنه در دوران پساجنگ صورت میگیرد.
با همه این اوصاف، به نظرمی رسد ناتو همچنان تفاوت مدیریت صحنه و ریسکپذیری در نظام بینالملل را در نیافته است! جو بایدن و ریشی سوناک به عنوان دو سیاستمدار ارشد امریکایی و انگلیسی مدعیاند ناتو در این معادله بازیگری فعال، کنشگر و تعیینکننده محسوب میشود و رفتار روسیه در قبال این کنشگری، قابلمحاسبه و پیش بینی است! شکستهای میدانی ناتو و اوکراین در جنگ با روسیه متناظر با همین محاسبه نادرست رقم خورده است. بدون شک ناتو میتواند ابعاد و مختصات کنشگری خود در میدان جنگ اوکراین را محاسبه کند، اما محاسبه رفتار و واکنش روسیه و آنچه در ابعاد فرامتنی ماجرا رخ میدهد، قطعاً از عهده سران پیمان آتلانتیک شمالی خارج خواهد بود. از این رو خلق یک بحران از طرف ناتو، به معنای مدیریت آن از سوی بازیگران دو سوی آتلانتیک نخواهد بود! این بحران میتواند تبدیل به پاشنه آشیل امنیتی و نظامی ناتو تبدیل شود. زمان زیادی تا اثبات این گزاره مهم باقی نمانده است.