کد خبر 176609
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۱ - ۰۹:۰۴

سعید حدادیان گفت: در جبهه بودم که یک گلوله به پیشانی‌ام خورد، سریع زیر لب گفتم: «یا مولاتی یا فاطمة‌الزهرا(س) انا لله و انا ‌الیه راجعون»، منتظر بودم که هر آن، حور و پری به سراغم بیایند. اما مدتی گذشت و خبری نشد!

به گزارش مشرق به نقل از فارس، کمتر کسی پیدا می‌شود که نوای «یاد امام و شهدا، دل‌ رو می‌بره کرب‌وبلا»ی سعید حدادیان را نشنیده باشد.

او یکی از مداحان دلسوخته اهل‌بیت علیهم‌السلام و از شاگردان قدیمی منصور ارضی است. مقتل‌خوانی و روضه‌های باز حدادیان مشهور است و حال و هوای دیگری دارد. او بارها در محضر مقام معظم رهبری مداحی کرده که شب عاشورای امسال نیز از جمله آن‌هاست.

با سعید حدادیان در دفتر کارش کنار مسجد داشگاه تهران قرار گذاشتیم. یخ مصاحبه کمی دیر آب شد اما بعد از آن جان گرفت. با هم گفتیم، خندیدیم، همنوا شدیم و چشمی تر کردیم.

 

 

* ما چهار تصویر از «سعید حدادیان» در ذهن داریم: مداح اهل‌بیت علیهم‌السلام، شاعر آیینی، استاد دانشگاه و منتقد سیاسی. نظر خودتان چیست و ترجیح می‌دهید با کدام دیدگاه مصاحبه را آغاز کنیم؟

ـ همه عناوین عالم یک طرف، تنها عنوانی که امیدوارم در قیامت برای من لحاظ شود، نوکری سید‌الشهداء(ع) است. تمام صفات دیگر اگر در خدمت به نوکری این دستگاه بود خوب است والا لا!

اما استادی دانشگاه را خیلی لحاظ نکنید، چیز مهمی نیست، من هم استاد برجسته‌ای نیستم، یک مدرس بسیار رده‌پایین هستم.

در زمینه شعر هم، ادبیات فاخر این مملکت از شاعران ضعیف مثل من مستغنی است.

اما نقد سیاسی! عموم مردم ما منتقد سیاسی هستند. شما تا حالا تاکسی سوار شده‌اید؛ میوه خریده‌اید؟ همه کاسب‌ها، کارمند‌ها و دیگران از شمّ سیاسی بالا و قوه تحلیل فوق‌العاده برخوردارند. ما در ایران زندگی می‌کنیم، کشوری که به اخبار خود در جهان بسیار بسیار ارج می‌نهند. می‌توان گفت هر کسی که مخاطب اخبار 14 یا 20:30 است، یک منتقد سیاسی برجسته است. شما کجا در حال مصاحبه با من هستید؟ مسجد دانشگاه تهران، یعنی مرکز تحلیل بسیاری از مهم‌ترین اخبار و تحولات سیاسی. جوانان اینجا همه اهل گفت‌وگوی سیاسی هستند و قاعدتاً بنده هم همین‌طور!

البته اصحاب رسانه باید اشتباهات ما را تذکر بدهند، اما قطعاً هیچ کسی قصد جلوگیری از امر به معروف سیاسی و نهی از منکر سیاسی را نخواهد داشت. مبانی حضرت امام(ره) روشن است، امام امت می‌فرماید: ما ملت گریه سیاسی هستیم.

پس اصلاً نفس روضه‌خواندن من سیاسی است، قابل تفکیک نیست. قطعاً اگر مشکلی مقابل نظام باشد، در مجالسم آن را گوشزد می‌کنم. در واقع، در عرصه سیاست جلوی برخی انحرافات را گرفته‌ام و هزینه آن را هم پرداخته‌ام.

* مثلاً چه مواردی؟

مواردی هست از جمله:

1ـ شایعه ارتباط مستقیم بعضی افراد با امام زمان(عج) که موجب اخلال در معنویت حاکم بر جامعه می‌شد، با خروش ما دفع شد.

2ـ این رؤیا و خیال که بعد از فتنه 88، مردم بر اثر خستگی از فتنه در مقابل دستبرد، تحریف و تعدی به کلمات قصار و دیدگاه‌های امام امت بی‌تفاوت خواهند ماند، نقش بر آب شد.

3ـ این طرز تفکر که خطبه‌های نماز جمعه صرفاً نمایشی است، اثر وضعی در جامعه ندارد، تکلیف‌آور نیست و مردم به صورت پیوسته و خستگی‌ناپذیر، پشت عرصه سیاست نیستند رخت بر بست و تعصب دینی مردم به حوزه‌های علمیه و خروجی‌های سه‌گانه آن یعنی «ولایت فقیه-ولی فقیه، مراجع عظام و علمای ربانی، فضلا و طلاب عالی‌قدر» رخ نمود و به عرصه ظهور و بروز در آمد تا دشمنان روحانیت بدانند که در این مملکت جایی برای جولان آن نیست.

4ـ رویه استفاده از ادبیات موهن در بیان چگونگی زندگی انبیاء و ... منسوخ شد.

5ـ ثابت شد که بعضی از صاحب‌نامان در معنویت و اخلاق حاضرند از همه چیز خود برای دفاع از ارزش‌ها بگذرند و این یک تهدید جدی برای کسانی است که خدای ناکرده قصد ورود تخریبی به حوزه دین و انقلاب اسلامی را دارند.

 

* اگر موافق باشید از بحث سیاسی خارج شویم  و سراغ مبحث مداحی برویم که اصلی‌ترین وجه شماست. بسیاری از علاقه‌مندان شما می‌خواهند بدانند یک شبانه روز حاج سعید حدادیان در دهه اول محرم چگونه می‌گذرد؟

ـ با شروع ماه محرم، لشکری حداقل 20 تا 50 نفره به سراغ من می‌آیند و مدعی هستند که از شب اول محرم تا غروب روز عاشورا می‌توانند پابه‌پای من در تمام مراسم حضور یابند. من به عموم آنها می‌گویم که شما نمی‌توانید و ریزش خواهید داشت؛ و آنها مانند برگ خزان می‌ریزند... به حسب وظیفه، مجبور هستم صبح زود غرب تهران (مهدیه امام حسن مجتبی) باشم.

*** محرم روزی چهار ساعت بخوابم، شق‌القمر کرده‌ام 

* شنیده‌ایم هر روز محرم ساعت 3 بامداد بیدار می‌شوید؟

ـ بچه‌های آن نشریه‌ای که این موضوع را بیان کردند از دوستان بنده هستند اما متأسفانه این مطلب و نیم بیشتر آن مصاحبه، تحریف‌آمیز و حتی تحقیرآمیز بود. اساساً یاد ندارم که تا ساعت 3 بامداد در محرم خوابیده باشم؛ چون صبح زود باید بخوانم و اگر نزدیک خواندنم خوابیده باشم، صدایم فوق‌العاده می‌گیرد. همچنین استرس این را دارم که در مراسم فردا چه باید بکنم؟ برای همین خوابم نمی‌برد، از خوردن قرص‌های خواب‌آور هم قطعا پرهیز می‌کنم. از این رو شب‌ها معمولاً تا ساعت سه صبح بیدارم.

یعنی تا حالا یاد ندارم که تا ساعت سه صبح خوابیده باشم، ممکن است از ساعت 3 به بعد، نیم ساعت تا قبل از نماز صبح بخوابم، آن هم در هیئت! صبح از ساعت 6:30 شروع به دعا خواندن می‌کنم که تا ساعت 8 ادامه دارد و بعد از آن تا ساعت 9 و 10 پاسخگوی مردم هستم. حدود ساعت 11 هم به دانشگاه تهران می‌‌آیم و فرصتی برای خوابیدن ندارم. بعد از برنامه دانشگاه تهران، ساعت 14 تازه پشت میز کارم (در دفتر نهاد رهبری دانشگاه) و تا اذان مغرب پاسخگو هستم.

بعد از آن به حسینیه شهدای بسیج در شرق تهران می‌روم که معمولا تا ساعت 11 شب طول می‌کشد. حسینیه شهدای بسیج، حسینیه بسیار بزرگی است، فکر می‌کنم شب ششم یا هفتم امسال بود که حدود 8 هزار مطالبه‌کننده غذای نذری داشتیم. خوشبختانه جلساتمان در شرق و غرب تهران، امکان پذیرایی از 10 هزار سوگوار وجود دارد و از نظر خدمات و فضا، مشکل نداشته‌ایم، حتی امسال 25 هزار نفر در روز عاشورا سر سفره سیدالشهداء(ع) مهمان بودند که تعداد کمی نیست!

عموماً در دهه اول محرم و در 24 ساعت شبانه‌روز، بین دو تا سه ساعت می‌خوابم. اگر بتوانم در روز، چهار ساعت بخوابم، شق‌القمر کرده‌ام! چون میان برنامه‌ها هم باید برای تنظیم و انتخاب شعرها، نوحه‌ها و روضه‌ها وقت بگذارم.

*** سخت‌ترین مجالس مملکت به گردن من می‌افتد

* تا حالا شده است که به خاطر کم‌خوابی زیر سرُم بروید؟

ـ امسال سخت‌ترین سال روضه‌خوانی من بود، به مسئولان دانشگاه تهران گفتم مرا در پنج روز اول معاف کنند، بدنم کشش ندارد. قبول نکردند و این چند روز که آمدم، به شدت بیمار بودم و این بیماری بسیار اذیتم کرد، هیچ وقت این قدر آمپول نزده بودم اما سخت‌‌جانی کردم تا وقفه‌ای در برپایی مجالس نیفتد.

جالب اینجاست که بدانید سخت‌ترین مجالس مملکت نیز به گردن ما می‌افتد. همه بعد از محرم استراحت می‌کنند اما شب پنجشنبه (13 محرم) با من تماس گرفتند و گفتند صبح فردا، مراسم وداع تهرانی‌ها با ضریح امام حسین (ع) است، باید بیایی. هیچ مداح عاقلی نمی‌رود، باید جنون داشته باشد و من رفتم.

حساب کنید دهه محرم، صبح، ظهر و شب می‌خواندم در حالی که از نظر فنی، یا باید «بعد از ظهر و شب» یا «شب و صبح زود» باشد. اما من نمی‌توانم نه حسینیه شرق، نه مهدیه غرب و نه ظهر مسجد دانشگاه را رها کنم.

اگر یک مطلبی را به شما عرض کنم، خنده‌تان خواهد گرفت! چند روز مانده بود به ماه محرم، نوحه‌ای را برای مادران شهدا می‌سرودم، آنقدر گریه‌ام گرفت که مریض شدم! گریه‌ای که مرا یاد «مادر شهید چهره‌خند» و مادر دیگر شهدا انداخت. واقعاً مریض عاطفی شدم، آدمی نیستم که بخواهم برای دنیا گریه کنم اما یاد مادران شهدا بودم و به گریه افتادم، گریه‌ای که دنیوی نبود.

 

 

*** مادری که حاضر نشد خانه‌اش را به خاطر فرزندش شهیدش عوض کند

* پس «حاج رحیم» برادر شهید چهره‌خند را هم می‌شناسید؟

ـ بله، حقیقتاً شعر نوحه را به نیت مادر رحیم گفتم. چون به خاطر دارم اولین دسته‌ای که راه انداختیم 8 -9 سال بیشتر نداشتیم و من وسط دسته نوحه می‌خواندم. شام غریبان بود، بچه‌های محل (نازی آباد) هم بودند، به خودم آمدم دیدم جمعیت زیادی دورمان جمع شده است. آن زمان هیئت نداشتیم برای همین به برادرم گفتم برو یک جایی را پیدا کن، ما که نمی‌توانیم توی خیابان باشیم! جالب این که کسی که در را به روی ما باز کرد و پذیرای هیئت ما شد، مادر حاج رحیم بود. چادرش را به دور کمرش بسته بود و تا شنید داریم می‌آییم، بساط پذیرایی را فراهم کرد و همه با شیر داغ پذیرایی شدیم. آن زمان فقط دو نوحه حضرت رقیه و حضرت ابوالفضل(ع) بلد بودم. آنها دل به نوحه داده بودند و خوب گوش می‌کردند. یادش بخیر، آن مادر الآن در قید حیات نیست.

* ان‌شاءالله که آن دنیا همنشین اولیاء باشند. درباره خود شعر بگویید.

ـ ان شاءالله. نمی‌دانم چه شد که با وجود مشغله کاری قبل از محرم، حسّم گرفته بود که یک شعر نیمایی هم برای این مادر شهید بگویم. جالب است بگویم روز دوم محرم این شعر را در دانشگاه خواندم؛ دکتر آل‌بویه، آقای مظفری، آقای خوش‌چشم و دیگر اساتید دانشگاه همگی نشسته بودند. آقای مظفری می‌گفت: «آپارتمانی 180 متری برای مادرم خریده‌ام اما نمی‌رود آنجا ساکن شود و می‌گوید: من کوچه‌ای را که شهیدم در آن بوده و زندگی کرده است، رها نمی‌کنم.»

*** چروک دست‌هایم را به تسبیح نماز صبح بوسیدی/ نپرسیدی که با من چاک چاک زخم‌های تو چه‌ها کرده‌!

* این شعر را برای ما هم می‌خوانید؟ البته اگر ممکن است با حس و حال خودتان، چون می‌خواهیم صدایتان را هم به مصاحبه الصاق کنیم.

ـ از این کوچه نخواهم رفت/ به نام تو سر این کوچه سر چشمه است/ شکیبایی چشمان مرا هر صبح می‌شوید/ سپیده‌دم برایم باز، نان تازه آوردی تو با مایی!/ دل شب، نسخه‌ام را چفیه‌ات پیچید/ هوای تو دوباره از نفس‌تنگی نجاتم داد/ سحرگاهان که از تکرار سرخ سرفه‌ها خون گریه می‌کردم، برایم آب آوردی/ همین لیوان بالای سرم می‌گفت، با مایی!/ چروک دست‌هایم را به تسبیح نماز صبح بوسیدی/ نپرسیدی که با من چاک چاک زخم‌های تو چه‌ها کرده‌؟/ چه اسراری است که حتی در بهشت آسمان‌ها هم/ نوازش‌های مادر رنگ و بوی دیگری دارد؟!



 

البته این مرثیه برای اینکه از کارایی بیشتری برخوردار باشد، هنوز جای کار دارد. در واقع، شعر گفتن نیز دغدغه دیگری است که به نوبه خودش وقت‌گیر است.

 

 

 

* به نظر، در کنار دغدغه‌های‌ شعری، نوحه‌خوانی و دیگر مسایل،‌ نظم‌بخشیدن به مجالس را هم باید به وظایف شما اضافه کنیم.

ـ بله، متأسفانه آدم‌های کنار من هم زود به زود مریض می‌شوند و هر روز می‌بینیم که یکی از آنها نمی‌تواند در مجلس آن روز شرکت کند. با توجه به اینکه مسئولیت‌ها را تقسیم کرده‌ام و بر اساس این تقسیم‌‌بندی فکر می‌کنم فلانی روز تاسوعا و دیگری روز عاشورا بیاید، بهتر است اما با نیامدن هر کدام از این افراد، مسئولیت آن فرد ناخودآگاه به دوش خودم می‌افتد.

علاوه بر این مسائل، 30 مجلس ماه محرم را هم اضافه کنید. یک مجلس بیت‌رهبری، دو مجلس تاسوعا و عاشورا نزد آیت‌الله خوشوقت (در خیابان شریعتی) و چند مجلس متفرقه دیگر هم وجود دارد.

*** تصنیف‌واره‌هایی که محمدحسین امسال خواند، واقعا ارزشمند بود

* فرزندتان «محمدحسین» هم در همه این مجالس همراه شماست؟

ـ یک توفیق بسیار بزرگی که امسال داشتم این بود که متوجه شدم آقا محمد حسین، اعتقاد و اعتمادش نسبت به سبک مدیریتی پدرش بالاتر رفته، یقینش بیشتر شده و در ارزیابی‌اش به یک رشد کاملی رسیده است. او متوجه این مطلب شده است که اگر می‌خواهد کنار من باشد، باید از اشعار سبُک پرهیز کند، چون نگاه مردم ما به شعر فوق‌العاده است.

به عنوان مثال، دهه اول امسال می‌خواستم یکی از مداحان جوان را مطرح کنم، برای همین شعر او را بازخوانی کردم. جالب اینکه به من گفتند از شما توقع داریم قصیده‌های فاخر بخوانی!

* محمد حسین هم شعرهای شما را می‌خواند؟

ـ خیر، مگر من چه قدر شعر می‌گویم؟ ما در محرم اشعار بسیاری را می‌خوانیم و شعر نوحه‌های اندکی از سروده‌های خودم است. پسرم امسال تصنیف‌واره‌هایی از سعید پاشازاده، محمد اسدالهی، سهراب افشاری و ... خواند که هر کدام از آنها واقعا ارزشمند بود. نمی‌خواهم بگویم عالی بود هنوز جای کار دارد اما برای این سن و برای آن جوان‌ها بسیار خوب بود.

* به سلامتی داماد هم که شده‌اند. می‌توانم بپرسم مهریه عروس خانم چقدر بوده؟

ـ 14 سکه بهار آزادی و 1372 شاخه گل نرگس، حج و عتبات عالیات هم هست.

* از بحث شعر خارج نشویم، اگر اشتباه نکنم زمانی هم برای حاج آقای ارضی شعر می‌گفتید؟

ـ سال 1363 بود، 19 سال بیشتر نداشتم که شعر «تو طبیب دل بیمار منی» را گفتم و چون حاج‌منصور مرا دوست داشت، شعرهایی که به ایشان می‌دادم واقعاً طور دیگری می‌خواند؛ نه اینکه بگویم من خوب بودم، اشتباه نشود! لطف اهل بیت به ایشان بود. در آن سال‌ها اشعار دیگری هم بود اما در دهه 70 من خیلی ساده شعر گفته بودم: «سلام من به مدینه، به آستان رفیعش» و حاج منصور لطف کرد، منت بر سر من گذاشت و به خاطر اینکه من را نیز داخل در ثواب کند، این شعر را خواند.

نوحه‌های حاج محمدآقا طاهری همه ماندگار هستند و شعر برخی ‌از این ماندگارها برای من است، از جمله: «استخاره، کردم امشب، تا بنوشم، می دوباره»، «اگر آن ماه نمونه، رخ خود را بنمونه»، «یاد آن روزی که آتش می‌کشید از در زبانه» و «الا ای همسفر، دمی آهسته‌تر، مرا با خود ببر». در واقع، اکثر نوحه‌های حاج محمدآقا در دهه 70، شعرش برای من است و سبک برای ایشان.

* پیش آمده است که نوحه‌ای با شعر شما گل کرده باشد و به خودتان بگویید: «سعید ای کاش این شعر را خودت می‌خواندی!»؟

ـ اصلاً و ابداً. ما این طوری نیستیم. همه می‌دانند که در نوحه‌خواندن از بین من و آقای طاهری، حتما آقای طاهری بهتر می‌خواند و در نوحه خواندن بین من و آقای کریمی، قطعاً آقای کریمی بهتر می‌خواند.

*** طراحی یک سبک خوب، کار بسیار سختی است

* اما هیچ‌کس مانند شما مقتل و روضه باز نمی‌خواند...

ـ نه اینطور نیست، هر وقت حاج محمود و محمدآقا اراده مقتل‌خوانی کنند، مجبورند که نوحه ‌خوانی خود را کمتر کنند و قطعاً این عزیزان از من بهتر می‌خوانند.

* زیادی متواضعانه نیست؟ چون خیلی‌هامعتقدند روضه‌ای که حدادیان می‌خواند، چیز دیگری است. مخصوصاً که سعی می‌کند مستند باشد و از لهوف یا دیگر مقاتل می‌خواند.

ـ این کار، زیاد سخت نیست، کاری است که از آقای طاهری و کریمی هم بر می‌آید. کار سخت آن است که یک سبک خوب طراحی ‌شود که کار این دو بزرگوار است. شعر را هم اگر من نگویم، دیگری می‌تواند بگوید اما واقعاً طراحی سبک، دشوار است.

 

 

* ان‌شاءالله که حالا حالاها از خدا عمر بگیرید و نفستان گرم باشد. آن شعری که وصیت کرده‌اید روی سنگ قبرتان بنویسند، می‌خوانید؟

ـ چون شمع فروغ بزم یاران بودم/ چون پروانه پیک بهاران بودم

هرچند که روسیاهم اما چون ابر/ باران بودم همیشه باران بودم

رباعی «باران بودم» اشاره به این دارد که ابر، روسیاه است ولی اگر روسیاه است باران دارد. به نظرم مضمون زیبایی است.

*** کارکرد بالای اشعار غلامرضا سازگار نسبت به دیگر شعرا

* ‌از میان شعرای بنام، بیشتر به کدام شاعران علاقه‌مند هستید؟

- واقعاً یکی از قله‌های بی‌نظیر ادبیات آیینی جناب آقای علی انسانی است و این موضوع، چیزی از توانمندی‌های دیگران کم نمی‌کند. ما بزرگوارانی مثل آقای مجاهدی و جناب آقای سازگار را داریم. الحق والانصاف کارکرد شعر آقای سازگار نسبت به همه آقایان بیشتر است و در خواندن، از ما دستگیری می‌کند و از رتبه بسیار بالایی برخوردار است. آقای مؤید همین‌طور و آقای حسان که واقعاً پدر ادبیات آیینی ما به شمار می‌رود و بیشتر شعرهایی که من در جوانی حفظ کردم، از جناب آقای چایچیان بوده است.

البته شعرای آیینی دیگری هستند که دوست دارم از آنها نیز نام ببرم. جناب آقای «حیدر توکل» شاعر خوبی است که زحمات بسیاری را در زمینه شعر، نوحه، مدح و مصیبت داشته و نیروی بسیار قوی محسوب می‌شود. آقای شریف در کاشان و آقای سیدمحسن حسینی در تهران نسلی از شاعران هستند که گمنام مانده‌اند. آقایان محسن طاهری و مرتضی تاری نیز شعرهای خوبی سروده‌اند و جا دارد یادی هم از برادر عزیزم آقای مهدی ریاحی داشته باشم که از شاعران بسیار خوب آیینی در دوران معاصر است و زحمات زیادی را در هیئآت و جلسات عزاداری کشیده است.

در میان جوان‌ترها افرادی مانند لطیفی و رضا جعفری، و همچنین شاعرانی در زمینه ادبیات معاصر داریم که سخت‌کوش بوده و آثار آنها برکاتی داشته است و آقایان لطیفیان، محسن عرب‌خالقی، حسن لطفی، مهدی زنگنه، سلیمی و رستمی از این جمله هستند.

 

*** «ارضی، انسانی و سازگار»؛ اساتید سرمشقی حدادیان

* با شنیدن هر یک از این اسامی، چه کلمه یا عباراتی به ذهن شما می‌رسد؟

منصور ارضی: خدای عشق و عاشقی، پیر عشق، دلِ دل [با خنده]؛

علی انسانی: آتش‌پاره‌ای از دل سوزان حضرت زهرا(س)؛

غلامرضا سازگار: زلال مدح و زبور مرثیه؛

محمدرضا طاهری: دل من است که روی زمین راه می‌رود و در آسمان‌ها دیده می‌شود؛

محمود کریمی: جان من است اندر رکاب ابوالفضل(ع)؛

علی قربانی (حاج قربان): قربانش بروم [با خنده]؛

عبدالرضا هلالی: آتش‌‌پاره‌هایی هستند که نمونه آن را کم سراغ دارم، این‌ها از مجنون‌های سیدالشهداء(ع) هستند که من خیلی دوستشان دارم، حتی می‌توانم بگویم با علما در ارتباط هستند، چه آقای هلالی باشد چه بهمنی و سیب‌سرخی و مقدم و حسن حسین‌خانی. من به تمام آنها به چشم استاد می‌نگرم و از تمام آنها نکته یاد می‌گیرم و مانند اولادم محمدحسین دوستشان دارم اما نه فقط محمد‌حسین بلکه من حسین طاهری را نیز بسیار دوست دارم و به چشم استاد به او نگاه می‌کنم.

استاد سرمشقی من، همان سه بزرگواری هستند که ابتدا نام بردید: حاج منصور، حاج علی آقا انسانی و حاج آقا سازگار. البته حتما اولویت اول با حاج منصور است ضمن اینکه بنده پای درس حاج علی آقا انسانی کم ننشسته‌ام شاید بعضی از افراد ادعای شاگردی داشته باشند اما من واقعا یک سال هر جمعه به منزل ایشان رفته‌ام، روضه عاشورا خوانده‌ام تا ایشان شنیده، نظر دهد و نظرات ایشان هم کاملا درست بود، یعنی حاج علی آقا به عنوان استاد ‌کار به من گفت: شما در زمینه دعا و روضه‌خوانی موفق‌تر خواهی بود. اکنون هم دیگران چنین نظری نسبت به بنده دارند.

همچنین یکشنبه‌ها با آقای سازگار می‌رفتیم منزل حاج منصور و با ایشان فقط مقتل می‌خواندیم و کار را به صورت کلاسیک پیگیری می‌کردیم. اینها به جای خود، اما سلوک این بزرگواران هم خیلی مؤثر است. هر زمان که به سراغ حاج منصور ارضی می‌رفتیم، می‌دیدیم که سجاده‌اش پهن است و ما را نیز برای امام حسین(ع) می‌گریاند. حدیث تازه‌ای از امام حسین(ع) می‌گفت و یکی از تحفه‌های اهل بیت(ع) را بیان می‌کرد.

نگرش من به جوان‌ها همین طور است، بعضی‌ها یک سال می‌گویند ما شاگرد فلانی هستیم اما می‌بینیم با او که قهر می‌کنند، سال بعد شاگرد فرد دیگری می‌شوند! یعنی اصلا فکر نمی‌کنند که این مسائل انباشته شده و تاریخ زندگیشان را تشکیل می‌دهد.

اگر آقای مقدم، هلالی، سیب سرخی می‌خواند و مورد توجه قرار می‌گیرد، این تأثیرگذاری به دلیل توجه به حضرت سید‌الشهداء‌(ع) است. منتها همه افراد، مراتبی دارند و امام حسین(ع) میان بهترین -که حاج منصور است- و بدترین -که من حدادیان هستم- را جمع می‌کند. باید نگاه‌ها، نگاه‌های تربیتی توأم با اغماض، تسامح و تساهل باشد.

*** فردی باتقوا و اهل علم باید در کنار مداحان حضور داشته باشد

* مرحوم «سید‌جواد ذاکر» را نیز در همین گروه قرار می‌دهید؟

ـ خدا رحمتش کند، توفیق نداشتم خدمت سید‌جواد برسم چرا که در شهرستان بود. او جوان عاشقی بود، آنهایی که برخی از مطالب را پخش کردند نباید پخش می‌کردند. این نکته هم خیلی مهم است که در کنار مداحان باید اهل ورع و علم حضور داشته باشند و از آنها مواظبت کنند تا مداحان دچار اغراق نشوند. چون بعضی از اغراق‌ها و غلوها از دامنه شخصی و محدوده زندگی ما فراتر می‌رود و ممکن است اشکالی را در جهان اسلام و یا حتی کل جهان به وجود آورد.

* برخی حاشیه‌ها، نتیجه عملکرد دور و بری‌هاست. تاکنون اتفاقی رخ داده که موجب شود با پامنبری‌های خود یا به اصطلاح «مجلس‌گرم‌کن‌ها» برخورد کرده باشید؟

ـ من هیچ‌ وقت نمی‌گویم «دیگر نیا»، ما نمی‌گوییم چون مریض هستی بیمارستان نیا! چرا که بیماران باید بروند بیمارستان، محلی که بیماران دور هم جمع می‌شوند.

 

 

 

*** عالمان ربانی انسان را سرخط نگه می‌دارند

* منظور از اینکه یک نفر اهل ورع باید کنار مداحان باشد و آنها را ارشاد کند، چیست؟

- ما 5 ـ 6 تا مراقب می‌خواهیم. یکی از این مراقب‌ها خداوند است، مراقب بعدی امام زمان ارواحنا له الفداء است که بخواهیم موارد را به ما گوشزد ‌کند نه اینکه بگوییم ما امام زمان(ع)‌را می‌بینیم نه ایشان بلکه اسباب را فراهم می‌کند که ما مورد نقد صحیح قرار بگیریم.

قرآن کریم نیز از دیگر مراقبان است که ما با خواندن قرآن، متوجه عیب‌هایمان می‌شویم. در مرحله بعدی استاد، مؤثر است اگر فرد در محضر عالم ربانی نباشد کم کم نوع پوشش، سبک زندگی و ماشین و ... تغییر می‌یابد.

بنابراین آنچه که انسان را سرخط نگه می‌دارد، حضور عالم ربانی است و رفتار، گفتار و منش انسان را به لحاظ مادی و معنوی بررسی می‌کند. از این مرحله هم بگذریم ما به یک رفیق خوب احتیاج داریم رفیق خوب، چاپلوس نیست و نقاط ضعف را به انسان متذکر می‌شود اما به زبان خوش. مجلسی نیست که تمام شود و من نپرسم خوب بود یا نه؟ با اینکه خودم کارشناسم اما از چند نفر می‌پرسم و در این پرسش و پاسخ‌ها چیزهای خوبی نصیبم می‌شود که موجب موفقیت در مراحل بعدی می‌شود و آرامش و پختگی کم کم به دست می‌آید.

*** برای امام حسین(ع) کم خواندم و کم سینه زده‌ام

* زیباترین، دلنشین‌ترین و گل سر سبد نواهای سعید حدادیان کدام است؟ یاد امام و شهداست؟

ـ حتماً این نوحه و دیگر نوحه‌ها هم هست اما یک خواندن‌های 2 ـ 3 نفره‌ای در حرم امام رضا و کربلا داشته‌ایم که از همه بهتر است. در آن نواهایی که در جمع مردم بوده، مجلس‌داری هم لحاظ شده است. ضمن اینکه سی‌دی فروش‌ها هم در معروف‌کردن یک نوحه نقش مهمی دارند، یعنی شاید نوحه‌های خیلی زیباتری هم از یک مداح باشد که اصلا میان مردم شناخته‌شده نیست.

* از دفاع مقدس و «یاد امام و شهدا» صحبت شد. اگر اشتباه نکنم بزرگترین حسرت شما این است که چرا در جبهه شهید نشدید.

ـ نه یک حسرت دیگری هم دارم و آن اینکه برای امام حسین(ع) کم خوانده‌ام و کم سینه زده‌ام!

* به عنوان حسن ختام مصاحبه، اگر ممکن است خاطره‌ جالبی از دوران جبهه یا مداحی‌های آن زمان برایمان تعریف کنید؟

ـ یک بار در جبهه، تیر به پیشانی‌ام خورد، سریع زیر لب گفتم: «یا مولاتی یا فاطمة‌الزهرا(س) انا لله و انا ‌الیه راجعون» و منتظر بودم که هر آن، حور و پری به سراغم بیایند. بعد دیدم لحظاتی گذشته و هنوز زنده هستم. پیش خودم گفتم چه قدر طول کشیده و چرا شهید نشده‌ام؟! دست کشیدم به پیشانی‌ام، متوجه شدم مرمی فشنگ به پیشانی‌ام چسبیده و کمی آن را خراش داده است. آن زمان بود که متوجه شدم بُرد مفید گلوله تمام شده بوده و جانی برای کشتن نداشته است و واقعاً حسرت خوردم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • محمد صوفی ۰۲:۴۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
    0 0
    من اولین باریه که تو اینترنت اومدم خوشحالم که با مصاحبه حاج سعید شروع شد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس