غوغای حسینی نه تنها عامه مردم را سحر میکند، بلکه عقل نیز در این وادی حیران میماند و در برابر این همه اخلاص و یکپارچگی و ایثار زانو میزند، بزرگان فلسفه که عمری زانوی ادب در برابر عقل زدند، دهه محرم چنان حیران این ایثار میمانند که دوست دارند خود یکی از بانیان این مراسم باشند و در این هیئات و دستهجات اشک بریزند و حضور فعال داشته باشند.
در این گزارش به سراغ برخی از این اساتید رفته و نحوه عزاداری و خاطرات آنها از بهترین مراسمهای محرم به ویژه عاشورا و تاسوعای حسینی را جویا شدیم:
ماه محرم و عملیات محرم
*حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه (رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران):
من تلاش میکنم هر سال مراسمهای عزاداری حسینی را در جنوب کشور و در موطن خودم باشم. امسال هم در شهرهای برازجان و بوشهر هستم، مردم جنوب مراسمهای ویژه و خاص خود را در عزاداریها دارند که خیلیها با آن آشنایی دارند.
خاطرات بنده از محرم زیاد است، یکی از بهترین خاطراتم از عزاداریهای حسینی و مداحی و نوحه سرایی در گروههایی است که در دوران دفاع مقدس به ویژه عملیات محرم داشتیم، بچههای رزمندهای که از منطقه دوره پدافندی حضور داشتند برای مراسم عزاداری در خط مقدم نمیتوانستند سروصدا راه بیاندازند بنابراین گروهی در سنگرهای خود نوحهسرایی میکردند البته مداحی هم به آن معنا وجود نداشت اما انصافا حال و هوای خاص خود را داشت.
یک دهه محرم هم بنده در اسلامآباد پاکستان مسجد امام حسن (ع) بودم، هر شب آنجا میرفتم و سخنرانی میکردم و ذکر مصیبی در روزهای تاسوعا و عاشورا داشتم .جمعیت زیادی جمع میشد، به بنده گفته بودند که دو ساعتی منبر بروم و یک ساعتی هم ذکر مصیبت کنم. من پرسیدم که آیا مردم تحمل این همه ساعت را دارند؟ به من پاسخ دادند که بله مردم بسیار مشتاق هستند، در اولین جلسع ۱۰ دقیقهای کمتر از سه ساعت سخنرانی را تمام کردیم که ناگهان دیدم همه گلهمند هستند که چرا زود تمام شد؟! جالب اینکه حدود ۶۰ درصد جمعیت این مسجد را اهلسنت تشکیل میدادند.
سوار بر ذوالجناح و مداحی
*سید یحیی یثربی (استاد فلسفه و مفسر قرآن کریم):
بنده چند سالی است که مراسمهای محرم را در شمال کشور شهر رامسر حضور دارم و با مردم این مناطق در مراسمهایشان شرکت و عزاداری میکنم.
اما آنچه از محرمهای به یاد ماندنی در مولدم روستای چراغتپه خاطرم است به زمان کودکیام باز میگردد چرا که من یک بچه سید یتیم بودم و پدربزرگم برای اینکه من قرآن بخوانم مرا در مکتب گذاشت، تا باسواد شوم. بنابراین ایام محرم در حدود هفت سالگی خاطرم است مرا سوار ذوالجناح نمادین میکردند و من با همان صدای ضعیف و بچگانه دست و پا شکسته نوحه میخواندم و میگفتم: ای ذوالجناح بابای من کجا مانده است؟ خلاصه تا ده سالگی در این مراسمها شرکت میکردم اما بعد از آن که طلبه شدم و در شانزده سالگی عمامه سر گذاشتم و منبر رفتم، خودم دو مراسم محرم در دو روستای چراغ تپه سفلی و اولیاء را برگزار کردم.
یک نکته را هم متذکر شوم به این دلیل که دلم میسوزد مسیر عاشورا منحرف شود آرزو میکنم ما تنها روضهخوان نمانیم بلکه سربازان امام حسین (ع) در میدان کربلا به نفع گرفتاران جهان و بر ضد رفاهطلبان باشیم، اشک بریزیم و زینبوار در این مسیر گام برداریم.
عزاداری و سینه زنی در دسته سربند شمیران
*آیتالله سید جمالالدین دینپرور (موسسه بنیاد بینالمللی نهج البلاغه):
بنده هر سال برای سخنرانی به مناطق و بخشهای مختلفی میروم هر جا که ما را دعوت کنند طبق شرایط حضور مییابم چرا که مهمترین مسئله بحث سخنرانیها در ایام محرم برای بیداری جامعه است، عزاداریهای عاشورا و تاسوعا هم که در شمیران در دسته سربند هستیم، آنجا سینهزنی میکنیم و سعی داریم کارهای ساده انجام دهیم بدون تزئینات و تجملات جانبی زیاد!
بزرگترها عزاداریمان را جدی نمیگرفتند!
*کریم مجتهدی (چهره ماندگار فلسفه):
بنده در خانهای اجدادی در تبریز متولد و بزرگ شدم، این خانه در بازار تبریز واقع شده و الان بخشی از آن تخریب هم شده است اما هنوز هم هست. بنابراین بنده در خانهای مذهبی با مراسمهایی خاص بزرگ شدم. شاید بزرگترها آن دوره ما را جدی نمیگرفتند اما شاهد همه این مراسمها بودیم و بسیار هم دوست داشتیم خلاصه با این اعتقادات بدون توجه به سن و تحصیلات و فلسفه و تفکرات دیگر بزرگ شدم که شاید از نظر عدهای اینها مغایر هم باشد اما اینگونه نیست.
شهر تبریز هم برای خود مراسمهای خاصی دارد که البته در این سالها دیگر بنده به آنجا برای مراسمهای مذهبی کمتر میروم اما هنوز هم خاطرات آن ایام برایم زنده است.
خاطرات عاشورا در سکرمنتو و لس آنجلس
*حجتالاسلام سعیدرضا عاملی (استاد گروه ارتباطات و مطالعات آمریکا دانشگاه تهران):
از دوران حضورم در آمریکا و برپایی مراسمهای مذهبی آنجا خاطراتی دارم مثلا اینکه خاطرهای از روز عاشورا در سکرمنتو و لسآنجلس دارم؛ در عاشورایی که به پیروزی انقلاب انجامید، مراسمی به عنوان ایام محرم برگزار کردیم و مشغول پذیرایی مردم بودیم. روز بعدش هم در لس آنجلس تظماهرات علیه شاه بود در آن مراسم هم شرکت کردیم، خلاصه فاصله از سکرمتو تا لسآنجلس حدود هفت تا ده ساعت راه را رانندگی کردم و از فرط خستگی و راهپیمایی به حال بدی بودم، زمانی که دوباره از سکرمنتو برگشتیم دیگر توان حرکت نداشتم اما خستگی آن روز برایم بسیار شیرین و خوشایند بود.
به یاد نمازهای ظهر عاشورای مادرم
*طوبی کرمانی (استاد فلسفه اسلامی دانشگاه تهران):
بنده ایام محرم تهران هستم و در تکایا و هیئتهایی شرکت میکنم و تلاش میکنم خاطرات عاشورا را برای خود زنده نگه دارم. خاطرم هست که مادرم در ایام محرم و روزهای عاشورا و تاسوعا که دستهها راه میافتادند، روضه میگرفت و ما از زمان تولد این روزها را هر سال میدیدم، اتفاقا در روزهای عاشورا و تاسوعا تنها نماز میخواندند و حتی اسم ما را هم نمیآوردند و حرف نمیزدند، ظهرهای عاشورا خاطرم است ایشان نمازهای خاصی میخواندند و ما هم مدام به ایشان التماس دعا میگفتیم.
مجالس عزاداری در فسا منبر میروم
*حجتالاسلام سعید بهشتی (رئیس گروه تعلیم و تربیت دانشگاه علامه طباطبایی):
ایام محرم و عاشورا و تاسوعا بنده هر سال به پینشهاد پدرم (آیتالله احمد بهشتی) به شهر خودمان فسا میروم، آنجا مجالس عزاداری داریم، نماز جماعت میخوانیم و ما هم منبر میرویم.
اما در دوران کودکی تا دوره دیپلم در شهر قم بودیم و آنجا در مجالس شرکت میکردیم، حرم میرفتیم و در هیئتها حضور داشتیم، هیئت بزرگ ما هم مسجد صفاییه بود که از آنجا حرکت میکردیم، کوچکتر هم که بودیم به همراه پدر در این مراسمها حضور مییافتیم.
عکسهای یادگاری در هیئات عزاداری در اصفهان
*اسماعیل آذر (پژوهشگر آیینی و استاد زبان و ادبیات فارسی):
بنده ایام عاشورا و تاسوعا به زادگاهم اصفهان میروم، آنجا دستههای بزرگی هست که ما جلوی دسته میرویم و آنجا سخنرانی میکنم، بنابراین سبقه تاریخی این هیئات و دستهها بسیار زیاد است، از این دستهها و ایام کودکی عکسهای زیادی دارم، در حالی که در روضههای عزاداری چهار زانو نشستهام، یا در کنار علم و کتلها عکس انداختم.
عزاداری در محله ابوذر تهران و خاطرات چراغ زنبوری
*ابوذر ابراهیمیترکمان (رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی):
بنده مراسمهای محرم و عاشورا و تاسوعا چون متولد تهران هستم و در منطقه ابوذر بزرگ شدم، همانجا میروم و با دوستان کودکیام دیدار میکنم و در هیئتهای عزاداری و سینهزنی شرکت میکنم و از دوستان شهیدمان در آن مناطق یاد میکنم، گاهی هم به خانوادههای آنها سر میزنم.
اما از دوران کودکی خاطرم میآید که در مجالس حضور میافتم، گاهی پرچم بهدست میگرفتم و گاهی با چراغهای زنبوری در میانه دسته، راه میرفتم. از همان کودکی عشق به امام حسین در وجودم مثل همه ایرانیها جا داشت، امروز هم وقتی اسم امام میآید دلم میلرزد و تمام وقایع عاشورا جلوی چشمم مجسم میشود، امروز همه کارهای کودکیام را برای بچههایم انجام میدهم.
عاشورا در تکایای دماوند به همراه خانواده
*انشاءالله رحمتی (سردبیر نشریه اطلاعات حکمت و معرفت):
بنده تقریبا هر سال ایام عاشورا و تاسوعا به موطن همسرم در دماوند میروم، بچهها آنجا گروههایی دارند و در این دستههای عزاداری حضور مییابند، بنده هم به تکیه و مسجد جامع دماوند میروم. خلاصه به آنجا عادت کردهایم و خیلی سال است که همان جا به عزاداری میپردازیم.