مشرق- امروز 19 فروردینماه مصادف با سالروز شهادت عالم مجاهد آیتالله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش "بنت الهدی است که پس از شکنجههای فراوان در زندانهای رژیم بعثی عراق، در روز 19 فروردین 1359 به شهادت رسیدند و اجساد مطهرشان بدون حضور دیگران به خاک سپرده شد. به همین مناسبت مسعود عبدالحسین پورفرد، از محققان حوزه، دکترای علوم سیاسی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی یادداشتی را در اختیار خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم قرار داده است:
"سیدمحمدباقر صدر که مغز متفکر اسلامی بود... امید بود که اسلام از او بهرهبرداری زیاد کند و من امیدوارم که کتابهای این مرد بزرگ مورد مطالعه مسلمین قرار بگیرد". امام خمینی(ره)
«حزب دعوة اسلامى»
برخى از روشنفکران دینى از جمله محمدمهدى حکیم، سید طالب رفاعى و مهدى سماوى پس از مشاهده اوضاع سیاسى - اجتماعى عراق بعد از حکومت عبدالکریم قاسم که داراى اندیشه مارکسیستى بود، به این نتیجه رسیدند که باید تشکیلاتى را با اندیشههاى دینى تأسیس کنند. آنها مىدانستند در حوزه علمیه نجف، مجتهدان نواندیشى وجود دارد که حرکت آنان را تأیید نماید، لذا با آیةاللَّه سید محمدباقر صدر تصمیمهاى خود را در میان گذاشتند و درخصوص تأسیس تشکیلاتى سیاسى - اجتماعى مشورت کردند و ایشان نیز ضمن تأیید، قول همکارى دادند و در اولین اقدام عملى خود، مقاله علمى کوتاهى در موضوع وجوب و لزوم اجراى حکومت اسلامى در زمان غیبت امام زمان(عج) نوشت و با تمام مشکلات فرارویش، تشکیلاتى به نام «حزب دعوة اسلامى» را با همت و همفکرى دوستان خود در سال 1377ه.ق به صورت دستهجمعى تأسیس کرد و به تدریج اساسنامهاى بر اساس اعتقادات اسلامى براى حزب تنظیم نمود.
به طور کلى، در این مقطع فعالیت صدر در صحنههاى اجتماعى - سیاسى در حزب دعوة اسلامى به دو دلیل عمده مىتواند باشد:
1 - مکانى براى تجمع جوانان مسلمان و مؤمن و آشنایى تدریجى آنان با مسائل اجتماعى - سیاسى؛
2 - داشتن تشکیلات اسلامى در جامعه عراق در برابر تشکلهاى مارکسیستى و الحادى.
گفتنى است تدریس و نظارت علمى - مدیریتى در برخى مدارس حوزوى نجف از جمله مدرسه علوم اسلامى که به دستور آیةاللَّه سید محسن حکیم تأسیس شده بود نیز یکى از اهداف مهم صدر تلقى مىشد، زیرا تعداد قابل توجهى از دانشپژوهان حوزههاى علمیه بدین طریق به حزب دعوة اسلامى وارد مىشدند تا در کنار ترویج و تبلیغ فرهنگ دینى، نقش اجتماعى دین را به طور عملى درک نمایند. این روند ادامه داشت تا اینکه آیةاللَّه حکیم در توصیهاى از محمدباقر صدر خواست تا از حزب دعوة اسلامى بیرون بیاید، زیرا مجتهدان هرچه از احزاب و تشکیلات رها شده باشند بیشتر مىتوانند تأثیر بگذارند. سیدمحمدباقر صدر نیز بعد از پیام آیةاللَّه محسن حکیم نامهاى خطاب به حزب دعوة اسلامى نوشت و بر ضرورت استمرار فعالیت حزب دعوة اسلامى و پشتیبانى از آن تأکید ورزید:
بعد از پنج سال تلاش در حزب دعوة اسلامى چون آیةاللَّه حکیم از من خواسته و تأکید کرده است که در هیچ حزب و سازمانى عضو نباشم، بنابراین فعلاً من خود را از انتساب به حزب دعوة کنار مىکشم، امّا از شما مىخواهم که به کار خودتان در حزب با تلاش و جدیت ادامه دهید و من در این مسیر الهى پشتیبان شما هستم.
دوره اجتهاد/ از تحریم عضویت در حزب بعث تا مبارزه مسلحانه
سیدمحمدباقر صدر در هفده سالگى به درجه اجتهاد رسید و بعد از تدریس دروس حوزوى در سطوح عالى به عنوان یکى از مجتهدان طراز اوّل نجف مشهور گردید و پس از رحلت آیةاللَّه حکیم (1390ه’.ق) دوران مرجعیت وى آغاز شد و برخى از مردم عراق از او تقلید کردند. ایشان در دوره مرجعیت به چند حرکت اجتماعى - سیاسى، از جمله تحریم عضویت در حزب بعث، مبارزه مسلحانه با رژیم بعث، تحریم نماز جماعت بعثىها و استفاده از وجوهات شرعى براى پیشبرد مبارزات و تقویت نیروهاى مبارز اقدام کرد.
مرجعیت در اندیشه شهید صدر
سید محمدباقر صدر در بحث مرجعیت به دو تقسیمبندى مهم قایل بود: الف)مرجعیت شایسته و ب)مرجعیت نظامیافته.
الف) مرجعیت شایسته: سید محمدباقر صدر روش اداره فردى را در نظام مرجعیت که به دنبال نشر و گسترش دستورات اسلامى در سطح کلان جامعه مبنى بر اینکه شامل تمام ابعاد زندگى انسان باشد، در نظر مىگیرد که در واقع همان حالت مرجعیت فردى و سنتى تاریخ تشیع است.
ب) مرجعیت نظامیافته (نهادینه شده): روشى متکى بر همیارى و مشارکت در برنامهریزىها و تصمیمگیرىها به گونهاى که از محدوده زندگانى یک فرد معیّن فراتر رود و به شخص معیّن وابسته نباشد که درواقع، باید براى دگرگون کردن نظام موجود به سوى نظام صالح صورت گیرد که در آن، برنامهریزى استراتژیک و ایجاد شبکهاى گسترده براى اجراى اهداف استراتژیک ضرورى است.
بدیهى است گذار از روش مرجعیت شایسته (فردى) به روش مرجعیت نهادینه شده به عواملى مانند رشد فکرى و سیاسى در جامعه، چگونگى نیروهاى موجود در حوزههاى علمیه به منظور همراهى با مرجعیت نهادینه شده، نوع گستره حضور این نیروها و مقدار پیوند و علاقه دوجانبه بین نیروهاى یاد شده نیازمند است.
به طور کلى، در دهههاى 1960 و 1970 عمده فعالیتهاى سیدمحمدباقر صدر جنبه فرهنگى - فکرى داشت که به تدریج فعالیتهاى سیاسى - اجتماعى را ضمیمه سایر فعالیتهاى خود کرد. ایشان براى رشد جامعه اسلامى تا مرحله به فعلیت رسیدن حکومت اسلامى، طرح هماهنگى بین مردم، حوزه و مرجعیت را عنوان کرد و بر اساس این طرح، رشد مرجعیت از حالت فردى به حالت جمعى و تشکیلاتى در حوزه علمیه شروع مىشود، به گونهاى که عامل رشد مادى و معنوى جامعه اسلامى باشند.
در مورد حوزههاى علمیه نیز معتقد بود آنچه امروز در حوزههاى علمیه متداول است یعنى اکتفا کردن به دروس فقه و اصول، روش درستى نیست و ضرورت دارد که نسبت به همه دانشهاى اسلامى آگاهى یابند. سیدمحمدباقر صدر در خلال این دو دهه و بعد از آن سعى کرد حوزه علمیه را وارد مبارزات سیاسى - اجتماعى نماید. سعى و تلاش او را مىتوان در موارد ذیل برشمرد:
الف)اقدام عملى در جهت اجراى برنامههاى عملى مانند تلاش براى سازماندهى مرجعیت؛
ب)ایجاد تشکیلات سیاسى؛
ج)تقویت ذهنیت مراجع نسبت به تشکیلات سیاسى - اجتماعى؛
د)تغییر روند حوزههاى علمیه نجف که تمایلى در ورود به مباحث سیاسى نداشتند.
مقام مرجعیت سیدمحمدباقر صدر و اصرار او بر فعالیت سیاسى - اجتماعى شیعیان براى حکومت بعثىها خطرى بزرگ محسوب مىشد و به تدریج زمینههاى نگرانکنندهاى براى این رژیم به وجود آورد. مهمترین محورهاى تهدیدکننده از ناحیه سیدمحمدباقر صدر شامل موارد ذیل بود:
الف) فتواى صریح درباره حرمت وابستگى به حزب بعث؛
ب) فتواى او مبنى بر مبارزه مسلحانه با حزب بعث؛
ج) حمایت از انقلاب اسلامى در ایران و رهبرى آن؛
د) تأثیرات بیش از حد او بر حوزههاى علمیه و روحانیت نجف.
از دستگیری تا شهادت
این عوامل سبب شد که یاران و نزدیکان صدر را از طریق دستگیرى، شکنجه، زندان و اعدام از بین ببرند و در نتیجه، با موضعگیرىهاى سیدمحمدباقر صدر که حالت انقلابى پیدا مىکرد، در سالهاى 1972، 1977، 1979 و 1980 بازداشت و زندانى شد. در نهایت، ایشان درس خارج خود را تعطیل کرد و به تدریس تفسیر موضوعى قرآن با هدف ایجاد اندیشههاى انقلابى و بیدارسازى مردم که چهارده جلسه بیشتر طول نکشید، پرداخت که این، به محاصره کامل منزل ایشان و زندانى کردن او در منزل و قطع رابطه مردم با وى منجر شد که در حدود نه ماه به طول انجامید و سرانجام در نوزدهم جمادىالاول 1400ه.ق به دستور صدامحسین ایشان را دستگیر کرده، به بغداد بردند و پس از شکنجه در روز 22 جمادىالاول 1400ه.ق او را همراه خواهرش بنتالهدى به شهادت رساندند.
مبانی و مبادی اندیشه سیاسی شهید صدر
در مبانی شهید صدر در بحث هستیشناسی درجستوجوی این مطلب است که پدیدههای طبیعی را در پرتو ربط و نسبت آنها با انسان و خدا معرفی کند. در این بینش نهتنها خداوندخالق جهان، قوانین و سنن حاکم برهستی است، بلکه مهمتر از آن مدبر هستی نیز اوست و از این زاویه به تعقیب شناسایی بیشترخالق، اوصاف او و شناخت کاملتر جایگاه انسان در هستی و غایات آفرینش اوست و هر اندازه تفسیر فلسفی ما از هستی و حیات و زندگانی روشن باشد، رهیافت های سیاسی – اجتماعی ما نیزبه همان میزان کارگشا خواهد بود.
او در بحث انسان شناسی توجه وافری به تعامل بین حب ذات وخوددوستی انسان و بعد معنوی انسان دارد و معتقداست راه وسرشت نیک و بیراهه در اجتماع و سیاست هر دو برساخته انسان است و نقش فکر و اراده را تعیین کننده در حیات سیاسی انسانها میداند.در بحث معرفتشناسی صدر در تلاش است تا به وسیله بازسازی منطق صدرایی و تغییر در حوزه ساختارشناسی معرفت و ادراکات در واقع به نوعی در فلسفه سیاسی اسلام که صرفابه مباحث هستیشناسی میپرداخت، تنوع ایجاد کند.
نظریه "خلافت عمومی"
در بحث صورتبندی سنن تاریخی ضمن برشمردن سنن تاریخی به شرطی، قطعی و غیرقطعی معتقد است نوع سوم مورد اهتمام قرآن قرار گرفته است و نقش انسان درسازندگی حرکت تاریخ رانشان میدهد و سرانجام در نظریه "خلافت عمومی" انسان را نماینده خدا در روی زمین با ویژگیهای خاص میداند و از طریق رابطه توامان فقیه به عنوان مسئول و ناظر با مشارکت توده مردم در سرنوشت خود از هر گونه نظام سیاسی استبدادی جلوگیری میکند.
عدالت از دیدگاه شهید صدر
شهید صدر عدالت را به معنای اعتدالگرایی، میانهروی، قراردادن هر چیز در جای خودش و رعایت استحقاقها و نفی تبعیض گرفته است و در عدالت اجتماعی ـ سیاسی آن را نزدیک به برابری اقتضایی و مساوات حقیقی یا اعتدال در سلوک اجتماعی ـ سیاسی به دور از هر گونه انحراف و کاستی تعریف کرده است در رویکرد صدر در بحث عدالت اجتماعی ـ سیاسی مصادیق عملی و تعاریف عملیاتی اهمیت دو چندانی دارند.
ارکان عدالت اجتماعی ـ سیاسی از منظر شهید صدر
او در بحث ارکان عدالت اجتماعی ـ سیاسی به سه واژه مهم تکافل، توازن و تأمین اجتماعی ـ سیاسی پرداخته است و تکافل را با دو ضمانت معنوی و درونی و ضمانت اجرایی که یکی ریشه در فطرت انسان و دیگر به عهده قدرت سیاسی دولت است مربوط میداند و در رکن دوم عدالت اجتماعی ـ سیاسی به بحث توازن پرداخت که آن را به معنای تعادل و برابری در جامعه در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میگیرد و در تعریف عملیاتی آن معتقد است ایجاد فرصتهای برابر برای همه شهروندان منتهی با قیدی که در استفاده صحیح یا ناصحیح از این فرصت، شهروندان و اراده آنان تعیین کننده باشد میپردازد و در بحث از تأمین اجتماعی ـ سیاسی منظورش ایجاد امنیت توسط قدرت سیاسی برای تمامی شهروندان است.
آزادی از دیدگاه شهید صدر
در بحث آزادی نیز صدر معتقد است آزادی را کسی به انسانها هدیه نمیدهد بلکه انسان طبیعتاً و اصالتاً به دلیل اینکه موجودی دارای عقل و اراده است آزاد است و سرانجام در مقایسه آزادی سیاسی ـ اجتماعی با نظام غرب او معتقد است در اسلام آزادی حقیقی و صوری با یکدیگر آمیخته است و رهایی انسان از قیدهای اسیر کننده اراده تلاشی برای رسیدن به سعادت و کمال آزادی حقیقی است.
نکته جدید شهید صدر در فقه سیاسی
پیش فرض شهید صدر دولت مبتنی بر قانون و قانون هم مستنبط از نظریههاست و مجموعه نظریهها مکاتب اقتصادی سیاسی و مانند آنها رو شکل میدهد و از دین اسلام مکتب مثلاً سیاسی یا مکتب فقهی استخراج میشود که مجموعه نظریههای بنیادی هست که این نظریه های بنیادی به قوانین می انجامد و قوانین هم به دولت به عنوان مجری نیاز دارد. صدر سعی می کند مباحث قبلی را توسعه دهد و معتقد است "مجتهد به مثابه مستنبط احکام" ظاهراً در استنباط احکام، نظر شخص مجتهد حجت است که سابق نیز بوده است، اما نکته جدیدی که صدر میگوید" مجتهد را به مثابه مکتشف نظریه" مطرح میکند نظر شخص مجتهد به تنهایی حجت نیست بلکه مجتهد در واقع همانند یک محققی هست که کوشش می کند از مجموعه احکام و فتاوا، نظریه ها رو پیدا کند حتی ممکن است که در این راستا از فتوای خودش هم عدول کند یا از استنباط خودش هم عدول کند.
این بحثی است که صدر آن را به مفهومی به نام اجتهاد ملفق یا اجتهاد تلفیقی میرساند در هر صورت کشف نظریه، نیازمند سازمان است و مجتهد از اینجا نیازمند و ناگزیر باید به اجتهادات دیگران اهمیت بدهد. در واقع مرحوم صدر به فقه نظریه تکیه میکند و آن را به این دلیل مطرح می کند که معتقد است که ما نیاز داریم منطقهای را پر کنیم که قانون لازم دارد ولی قانون ندارد، یا حکم شرعی لازم دارد ولی حکم شرعی بالفعل وجود ندارد یا مستنبط نیست یا کشف نیست. به همین خاطر مرحوم صدر "مجتهد را به مثابه مکتشف نظریه" مطرح میکند و آنگاه موضوعی طرح میکند به نام اجتهاد ملفق یا اجتهاد جمعی که این اجتهاد جمعی وظیفهاش عبارت است از تنظیم روابط، بین عناصر ثابت در اندیشه یا متون دینی برای استخراج احکام در منطقه فراغ است. شهید صدر در واقع رابطه اجتهاد فردی و قانون را میشکند و به اجتهاد ملفق تکیه می کند تا بتواند به قانونی برسد که قانون دولت است، نه نظر این شخص مجتهد یا آن شخص مجتهد یا حتی نظر مجتهد حاکم.
فلسفه سیاسی شهید صدر
شهید صدر یکی از فلاسفه سیاسی اسلامی پیرو حکمت سیاسی متعالیه است که مجموعه تفکر سیاسی و آثارش نظامند و سیستمی تلقی می شود. او در فلسفه سیاسی خود معتقد است هر اندازه تفسیر فلسفی ما از هستی و حیات روشن باشد، رهیافتهای سیاسی – اجتماعی ما نیزبه همان میزان کارگشا خواهد بود و نیز انسانشناسی سیاسی را در مثلث مفاهیم استخلاف،استئمان واستئمام به زیبایی به تصویر کشانده است و همچنین معرفتشناسی را تنها در یک وسیله محدود و منحصر نکرده است، بلکه اعتبار و حجیت را فراتر از شناخت تکساحتی دانسته است و ابتناء و اتکا بر معرفتشناسی حکمت متعالیه دارد که یقینیترین معرفت را نوع "وحیانی" میداند.
صدر دولت را تجلى برتر وحدت سیاسى جماعتى از مردم می داند که برعنصر وحدت سیاسى تأکید مىکند. این وحدت سیاسى انعکاسى از وحدت عمومى انسانها به عنوان جانشینان خدا در زمین است. او عدالت اجتماعی ـ سیاسی را نزدیک به برابری اقتضایی و مساوات حقیقی یا اعتدال در سلوک اجتماعی ـ سیاسی به دور از هر گونه انحراف و کاستی تعریف کرده است و سرانجام در بحث آزادی نیز صدر معتقد است آزادی را کسی به انسانها هدیه نمیدهد، بلکه انسان طبیعتاً و اصالتاً به دلیل اینکه موجودی دارای عقل و اراده است آزاد است.
اندیشه سیاسی شهید صدر
در بحث هستىشناسى، شهید صدر به دنبال این مطلب است که پدیدههاى طبیعى را در پرتو ربط و نسبت آنها با انسان و خدا معرفى کند. در این بینش، نهتنها خداوند خالق جهان و قوانین و سنن حاکم بر آن است، بلکه مهمتر از آن مدبر هستى نیز مىباشد. شهید صدر از این زاویه به شناسایى بیشتر خالق و اوصاف او و شناخت کاملتر جایگاه انسان در هستى و غایات آفرینش او مىپردازد و در بحث انسانشناسى توجه وافرى به تعامل بین حب ذات و خوددوستى انسان و بُعد معنوى وى دارد و معتقد است: راه و بىراهه در اجتماع و سیاست هر دو برساخته انسان است و نقش فکر و اراده در حیات سیاسى انسانها تعیینکننده مىباشد.
ایشان در بحث معرفتشناسى در تلاش است تا با بازسازى منطق صدرایى و تغییر در حوزه ساختارشناسى معرفت و ادراکات در واقع به نوعى در فلسفه سیاسى اسلام که صرفاً به مباحث هستىشناسى مىپرداخت، تنوع ایجاد کند و در بحث صورتبندى سنن تاریخى ضمن برشمردن سنن تاریخى به شرطى، قطعى و غیرقطعى معتقد است که نوع سوم مورد اهتمام قرآن قرار گرفته و نقش انسان در سازندگى حرکت تاریخ را نشان مىدهد و در نظریه خلافت عمومى، انسان را نماینده خدا روى زمین با ویژگىهایى خاص مىداند.
شهید صدر در بحث روششناسى از روش انسجام منطقى استفاده مىکند و ابتدا به باورسازى در حوزه سیاست که از فلسفه و فلسفه سیاسى شروع میشود، مىپردازد و سپس به مستندسازى و حجیتسازى با عنوان مکتب سیاسى مباحث حوزه سیاست را ادامه مىدهد و در نهایت، به کارآمدى و عینیتبخشى به حوزه معرفتى سیاست از طریق نظام سیاسى اقدام مىکند؛ البته در استخراج، کشف و حجیتسازى در حوزه سیاست از روشهاى تجربى، عقلى و اجتهادى استفاده نموده، در بحث دولت و نظام سیاسى، دولت را تجلى برتر وحدت سیاسى امت اسلامى مىداند و از طریق نظریه خلافت عمومى ثابت مىکند که مردم رکن اساسى دولت هستند و چون با ایجاد اختلاف براساس فرضیه حب ذات نتوانستند خلافت الهى خود را به ثمر برسانند، لذا از طرف خداوند، تشریعى دیگر بر اساس خط نظارت و گواهى پیامبران با خط خلافت عمومى یکى شد و در قالب ولایت و حاکمیت انبیا تجلى پیدا کرد.
سیدمحمدباقر صدر در ادامه، انواع دولت را بیان مىکند و با بحث مکتبى و غیرمکتبى - چه در تقسیمبندى دولت و یا حکومت - از این دو واژه استفاده مىنماید و سرانجام، در بحث جایگاه مردمسالارى در نظر خود ضمن رد دموکراسى غربى به نوعى مردمسالارى با حاکمیت دینى تمایل نشان مىدهد.
*مسعود عبدالحسین پورفرد/ تسنیم
شهید صدر در بحث دولت و نظام سیاسى، دولت را تجلى برتر وحدت سیاسى امت اسلامى مىداند و در بحث جایگاه مردمسالارى، ضمن رد دموکراسى غربى به نوعى مردمسالارى با حاکمیت دینى تمایل نشان مىدهد.