مشرق؛ قرن بیستم در کنار تمام اتفاق ها و رویدادهایی که در دل خود داشت، در عرصه سیاست با یک پدیده ی ویژه همراه بود، ظهور یک ابر قدرت جهانی با نام ایالات متحده امریکا.
امریکا در کمتر از سیصد سال از بدو پیدایش خود تا پایان قرن بیستم توانست به عنوان غایت تمدن غرب، هژمونی خود را حتی تا عمق دورافتاده ترین روستاهای افریقا، آسیا و امریکای جنوبی گسترش دهد. تاریخ کوتاه اما پر فراز و نشیب ایالات متحده امریکا ملغمه ای است از جنگ های داخلی، خون ریزی، کشتار، لشگرکشی، جنگ های برون مرزی، تولید علم، استعمارگری فرهنگی، چپاول، پیشرفت های تکنولوژیکی، سلاح های ضدبشری، امریکایی سازی ابعاد و حوزه های مختلف زندگی، سیطره ی سیاسی، حاکمیت سرمایه داری، رکود اقتصادی و ... اما آن چه که از امریکا، امریکا ساخته است را می توان در واژه ای به نام "دکترین" خلاصه کرد.
واژه « doctrine» را میتوان مشتقي از واژه ي «docile» انگليسي دانست كه ريشهي آن به «dokeō» يوناني و «docēre» لاتيني باز ميگردد. واژهی «Doctrine» در لغت، ما به ازای فارسی ندارد اما در زبان عربی به دو مفهوم قائده و یا یقین تعبیر می شود. اگر دﻛﺘﺮﻳﻦ تحت عنوان قاعده تعریف شود آن را به مثابه روش در نظر می گیرند که خاستگاه آن تبیین قوانین حاکم بر رفتار، بدون قدرت قانونی می باشد و از سوی دیگر اگر دکترین یقین تعریف شود آن را به مثابه یک محتوی میدانند که هدف آن تبیین چیستی، چرایی و چگونگی یک پدیده است.
برای درک بهتر مفهوم دکترین می توان چنین گفت که بسیاری از اصول و قواعدی که اغلب در قالب مکاتب و آئین ها و نظام های فکری – فلسفی توسط افراد، گروه ها و یا دولت ها پذیرفته شده اند، در واقع دکترین حاکم بر رفتار آن ها می باشند. مبتنی بر این نگاه اغلب متفکرین برای خود دکترین ویژه ای دارند که می توان آن را پایه و اساس نظریات و فعالیت های ایشان در نظر گرفت، برای مثال مقصود از "دکترین امام خامنه ای در باب سیاست خارجی" شامل اصول و قواعدی که است که نگاه معظم له در حوزه سیاست خارجی بر اساس آن ها شکل گرفته با وجود این که در قانون اساسی به آن ها اشاره نشده است و یا منظور از "دکترین شهید مطهری" بن مایه های اصلی ایشان است که رفتار، عملکرد و نظریات وی حول آن ها چیده می شود. گفته می شود دکترین نخستین بار در زمان ریاست جمهوری جیمز مونروئه، پنجمین رئیس جمهور آمریکا به کار رفت. به فردی که از خود دکترین دارد، دکترینر(Doctrinaire) گفته می شود.
با توجه به تنوع حوزه ها، امروز در عرصه های مختلف فکری، فلسفی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، اجتماعی و ... دکترین های متفاوت بسیاری وجود دارد، اما دکترین های حوزه ی سیاست به خصوص سیاست خارجی و امور نظامی شناخته شده تر هستند، بویژه آن که خاستگاه بیشتر آن ها ایالات متحده امریکاست، در واقع اکثر دکترین های معروف در عرصه سیاست خارجی و انواع جنگ های سخت، نیمه سخت و نرم محصول اندیشه متفکران، نظریه پردازان و دولتمردان امریکایی است.
داشتن دکترین و در واقع داشتن دستگاه فکری به قدری در میان رؤسای جمهور امریکا به عنوان نماد حکومت پررنگ بوده است که هم اکنون حجم بالایی از دکترین های این افراد در دسترس بوده و این دکترین ها جزئی از تاریخ حکومت داری در این سرزمین محسوب می شود. از زمان ریاست جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور امریکا که خود یک فراماسون بلندپایه بود تاکنون اغلب رؤسای جمهور امریکا دکترین های مخصوص به خود را داشتند و سایرین به یک یا چند دکترین پیش از خود وفادار بوده اند. دکترین برای نخستین بار در زمان مونرو(1817- 1825) به شکل جدی در عرصه سیاست و بویژه سیاست خارجی موضوعیت پیدا کرد، مونرو به دنبال کاهش نفوذ همگان در امریکا بود، از همین رو وی با تحت فشار قرار دادن دول استعمارگر اروپایی به دنبال متحد کردن ایالت های مختلف امریکا و نیز حفظ امریکای لاتین بود، مونرو اسپانیا را مجبور کرد تا فلوریدا را به امریکا واگذار کند، همچنین به روس ها اخطار داد که نباید به سواحل جنوبی اقیانوس آرام دست درازی کنند. در واقع دکترین مونرو بر این اساس بود که امریکا باید از استعمارگری اروپایی ها دور باشد.
مونرو
مهم ترین دکترین های ارائه شده از رؤسای جمهور ایالات متحده(United States presidential doctrines) عبارتند از دکترین مونرو، دکترین روزولت، دکترین ترومن، دکترین آیزنهاور، دکترین کندی، دکترین جانسون، دکترین نیکسون، دکترین کارتر، دکترین ریگان، دکترین کلینتون، دکترین بوش و دکترین اوباما. در کنار رؤسای جمهور گاه مشاهده می شود که افرادی از درون کابینه و یا ساختار حکومت نیز دکترین مخصوصی را ارائه می دهند که از جمله آن ها می توان به دکترین پاول، دکترین کیسینجر و یا دکترین مک کین اشاره کرد.
روزولت
ترومن
آیزنهاور
کندی
جانسون
نیکسون
نکته که در این میان نباید از آن غافل شد این است که در گذشته یک رئیس جمهور به تنهایی می توانست برای اداره ی کشور به تصمیم گیری در حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی بپردازد و نگاه خود را در مسائل مختلف دنبال کند و بدین ترتیب نیاز به ارائه دکترین های متفاوت و پیچیده نبود، اما در قرن بیستم و هم اکنون در قرن بیست و یکم به علت افزایش جمعیت، رشد علم، پیشرفت های تکنولوژیک، حاکمیت رسانه ها، ظهور فضای سایبر و موضوعیت پیدا کردن زندگی سایبری، ارتقاء کیفی سطح زندگی بشر، افزایش سطح سواد، عملاً اداره کشور و برنامه ریزی، طرح ریزی و در نهایت تصمیم گیری توسط یک نفر با چالش مواجه شده است، این امر در کشوری مانند امریکا در دهه 1960 منجر به تشکیل موسسات و مراکزی برای طرح ریزی شد.
بدین ترتیب در عصر سایبر در کشوری مانند امریکا صدها مرکز مطالعات استراتژیک، اندیشکده، موسسه آینده پژوهی، پژوهشگاه و مانند این ها مشغول فعالیت هستند.
این مراکز در حوزه های مختلف به ارائه دکترین و به تبع آن استراتژی، طرح جامع استراتژیک، برنامه کاربردی و در کل ملزومات تصمیم گیری در حوزه های مختلف مربوط به اداره یک جامعه برای حال و آینده می پردازند و وظیفه رئیس جمهور در این میان انتخاب از میان گزینه های ارائه شده است، در واقع مسئولیت رئیس جمهور گرفتن بهترین تصمیم است.
بدین ترتیب همواره دولت ایالات متحده امریکا انبوهی از برنامه ها و طرح های مختلف در حوزه های گوناگون که مبتنی بر نگاه آینده نگر نگاشته شده اند را در اختیار دارد و رئیس جمهور به عنوان شخص اول حکومت همیشه گزینه های مختلفی را برای تصمیم گیری حتی در موارد غیرقابل پیش بینی روبروی خود خواهد داشت.
کندی
ریگان
کلینتون
بوش
اوباما
خوشبختانه در سال های اخیر توجه نظریه پردازان و نخبگان داخلی به ارائه دکترین از سوی مسئولان و گردانندگان کشور جلب شده است، به طوری که در ایام اخیر که به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نزدیک می شویم، مشاهده می شود برخی دلسوزان از نامزدها درخواست دکترین در حوزه های مختلف اداره یک جامعه را دارند.
البته ذکر این نکته ضروری است که هنگامی که به عنوان مثال در یک نشست دانشجویی از نامزدی طلب برنامه ها، برنامه ریزی ها و طرح های جامع برای حل مشکلات کشور می شود، این مسأله مطالبه دکترین را نیز در دل خود دارد، چرا که تا هنگامی که فرد نظام فکری مشخصی برای خود نداشته باشد نمی تواند طرح و برنامه های منسجم و ساخت یافته ای را ارائه کند.
اما با وجود مطالبه ی مراجع بزرگوار، نخبگان فکری - فرهنگی، اساتید و دانشجویان حوزه های مختلف از نامزدهای انتخایات ریاست جمهوری، اکثر افراد با دادن شعارهای پرطمطراق و یا برنامه های توهمی و هیجان انگیز تنها دلسوزان انقلاب را از خود نا امید می کنند.
در ماه های اخیر جامعه ی ایرانی شاهد فعالیت های زود هنگام اکثر نامزدها بوده است، نامزدهایی که برخی از آن ها به شکل کودکانه در همایش های دعوت از خودشان در شهرها و شهرستان های مختلف حضور پیدا کرده و مبتنی بر تقاضاهای نمایشی افراد عادی جامعه، طومارها و ابراز احساس ها، سنگینی تکلیف را بر دوش خود احساس کرده و پا در میدان گذاشته اند. چطور می توان قبول کرد ذهنی که از ماه ها قبل به دنبال تشکیل ستاد، انتخاب رنگ برای هواداران، فعالیت های مختلف در قالب های عوام پسند در نقاط مختلف کشور بویژه نواحی محروم بوده و در این اواخر با برپایی کمپین و همایش و یا به راه انداختن سر و صدا هنگام حضور و ثبت نام در وزارت کشور قصد بزرگنمایی خود را داشته است، توانایی ارائه ی طرح، نظریه و برنامه برای اداره کشور و یا تصمیم گیری از بین نظرات کارشناسان مختلف را خواهد داشت؟
لشگرکشی های خودجوش و مردمی برخی نامزدها
ضرب المثل های یک جامعه نمونه ای از دکترین های حاکم بر رفتار مردم آن جامعه هستند چرا که از اصول و قواعدی پذیرفته شده از سوی آن ها خبر می دهند. "طبل تو خالی" عبارتی است که ایرانیان از دوران گذشته برای تعریف چنین شرایطی استفاده می کرده اند، این که فردی فقط ادعا و تبلیغ و سر و صدا داشته باشد بدون این که در عمل از او کاری بر آید.
بسیاری از نامزدهای انتخابات در دهه ی ششم و یا هفتم زندگی خود هستند و این یعنی اگر توانایی ارائه طرح و برنامه کارشناسی شده و جامعی را داشته و یا حداقل می توانستند از نظرات نخبگان و اهل فن استفاده کنند، در سال های گذشته و در دوران مسئولیت های مختلف خود می کردند. نامزدها از برنامه ها و طرح های بعضاً شگفت انگیزی صحبت می کنند که توسط کارشناسان و همفکران طرفدار و یا هم حزبی خود تهیه کرده اند، طرح هایی که در حوزه های مختلف با یکدگیر در تناقض بوده و بدین ترتیب نداشتن دستگاه فکری و نظام تصمیم گیری در نامزد مربوطه را عیان می سازند.
هنگامی که مطالبه دکترین، طرح جامع، برنامه و مانند این ها از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری جدی نبوده و در تعیین و احراز صلاحیت آن ها نقشی نداشته باشد، این می شود که حتی افرادی از رده مدیران میانی که در کارنامه شان نقطه درخشانی ندارند نیز در خود توانایی اداره کشور را احساس می کند، البته اگر تعداد افراد غیر سیاستمدار و عادی جامعه که در روزهای ثبت نام نامزدها در وزارت کشور حضور پیدا می کنند را نادیده گرفته و زنگ تفریح بدانیم.
البته این که انقلاب اسلامی این حجم بالای دلسوزان را دارد، جای بسی خوشحالی است اما آیا هر فرد دلسوز انقلاب افارغ از شرایط سنی، جسمی، حوزه تخصصی، گرایش سیاسی و ... می تواند در تمام پست های مدیریتی و به خصوصی سمت ریاست جمهوری، بهترین کارایی را نیز داشته باشد؟ اکثر نامزدها با در نظر گرفتن حسن نیت آن ها برای ورود به انتخابات تنها برای وضع موجود کشور برنامه دارند، مواردی که مطرح می کنند یا صرفاٌ انتقاد است، یا عنوان برنامه ای است که ادعا می کنند دارند که مشخص نیست آن برنامه وجود خارجی داشته باشد یا خیر، یا ایده های تخیلی است مبتنی بر برآوردهای ناقص و غیرواقعی فرد از وضعیت کلان کشور.
در کل قریب به اتفاق نامزدها برای آینده کشور برنامه ای ندارند و آنچه که برای حال کشور مطرح می کنند نیز بیشتر یک مسکن موقتی است تا یک طرح جامع و کلان. هنگامی که یک فرد برنامه ای برای آینده، شرایط ویژه و احتمالات مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ... نداشته باشد، پس نه خود نظام فکری مشخصی دارد و نه تیم کارشناسی خبره ای، برای مثال هیچ نامزدی درباره ی دکترین سیاست خارجی اوباما صحبت نمی کند و اینکه برای امریکای پس از اوباما چه احتمالاتی موجود و این نامزد در قبال آن ها چه گزینه هایی در دست دارد، برای بیداری اسلامی نیز به همین ترتیب، این ها مواردی بود در سیاست خارجی، در عرصه های داخلی نیز هیچ نامزدی درباره تبعات فرهنگی فضای سایبر و ورود ناگهانی ابزارهای دیجیتال شخصی در کنار سایر فناوری ها به داخل کشور در میان مدت و بلند مدت صحبت نمی کند، موضع هیچ کدام از نامزدها درباره حاکمیت رسانه ها و اثرگذاری فضای سایبر بر روی سیاستگذاری های جوامع در آینده نزدیک مشخص نیست، در حالیکه تمام این موارد قطعات پازلی هستند که زمینه اصلی و بستر آن را دکترین و نظام تصمیم گیری فرد و یا تیم کارشناسی اش تشکیل می دهد.
البته این بدان معنا نیست که یک نامزد باید تا جزئی ترین امور اجرایی کشور طرح و برنامه داشته باشد، که اگر چه حد مطلوب نیز همین است، بلکه هنگامی که نامزدی از حوزه های مختلفی مانند موارد فوق صحبت می کند و یا چشم اندازی را به عنوان غایت طرح هایش مطرح می کند می توان امیدوار بود که این نامزد توانایی مقابله با مشکلات حال و آینده کشور را خواهد داشت، اما در حالت فعلی نامزدها محورهای مشخص و عوام پسندانه ای برای صحبت کردن دارند: یارانه ها، بیکاری، اقتصاد، مسکن مهر، رابطه با امریکا، حقوق زنان و ...
در کنار اینکه اکثر نامزدها توانایی ارائه طرح های آینده پژوهی در حوزه های مختلف مبتنی بر الگوهای بومی را ندارند، همچنین هیچ کدام از نامزدها تاکنون برنامه جامع و مشخصی برای وضع فعلی اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی، امور اجتماعی، نظام بهداشت و درمان، محیط زیست، آموزش و پرورش، هنر و ... ارائه نکرده اند، نه اینکه برای تمام این حوزه ها برنامه داشته باشند، که برای تک حوزه ها نیز طرحی ندارند، یک طرح جامع اقتصادی یا فرهنگی، اکثر نامزدها حتی یک طرح جامع در یک حوزه سیاستگذاری را نیز در چنته ندارند.
این امر نتیجه ی طبیعی سیاسی کردن عرصه ی انتخابات است، کم نیستند افرادی که به صرف گرفتن قدرت برای خود و یا حزبشان به میدان انتخابات آمده اند. بدین ترتیب انتخابات که باید مجالی برای تقابل آراء اندیشمندان و کارشناسان در حوزه های مختلف سیاستگذاری و حکومت داری باشد تبدیل به عرصه کشمکش سیاسیونی شده که همیشه رسانه های خود را برای بیان نظراتشان داشته اند اما این کافی نیست و الا و لابد که باید کرسی ریاست شخص اول دولت را نیز در اختیار داشته باشند.
دکترین رئیس دولت در واقع دکترین حاکم بر رفتار و عملکرد دولت است، حال اگر دولتی دکترین نداشته باشد، چنان قطاری خواهد بود که لوکوموتیو ندارد، نتیجه آن که پس از 4 سال این تنها مسافران هستند که زمان، هزینه و فرصت های خود برای پیشرفت و جلو رفتن را از دست داده اند، در حالیکه دولتمردان در کنار سایر مواهب حداقل تجربه کسب کرده اند.
مطالبه دکترین، طرح و برنامه از سوی نخبگان و دانشگاهیان از یک طرف و ارائه آن ها از سوی نامزدهای انقلابی متعهد که به دور از هیاهو و شعار به دنبال خدمت آمده اند از سوی دیگر، می تواند چشم اندازی روشن از پیاده سازی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و به تبع آن سبک زندگی انقلابی را نمایان کرده و گزینه های لازم برای عبور از پیچ تاریخی ملت ایران را تبیین کند.
امریکا در کمتر از سیصد سال از بدو پیدایش خود تا پایان قرن بیستم توانست به عنوان غایت تمدن غرب، هژمونی خود را حتی تا عمق دورافتاده ترین روستاهای افریقا، آسیا و امریکای جنوبی گسترش دهد. تاریخ کوتاه اما پر فراز و نشیب ایالات متحده امریکا ملغمه ای است از جنگ های داخلی، خون ریزی، کشتار، لشگرکشی، جنگ های برون مرزی، تولید علم، استعمارگری فرهنگی، چپاول، پیشرفت های تکنولوژیکی، سلاح های ضدبشری، امریکایی سازی ابعاد و حوزه های مختلف زندگی، سیطره ی سیاسی، حاکمیت سرمایه داری، رکود اقتصادی و ... اما آن چه که از امریکا، امریکا ساخته است را می توان در واژه ای به نام "دکترین" خلاصه کرد.
واژه « doctrine» را میتوان مشتقي از واژه ي «docile» انگليسي دانست كه ريشهي آن به «dokeō» يوناني و «docēre» لاتيني باز ميگردد. واژهی «Doctrine» در لغت، ما به ازای فارسی ندارد اما در زبان عربی به دو مفهوم قائده و یا یقین تعبیر می شود. اگر دﻛﺘﺮﻳﻦ تحت عنوان قاعده تعریف شود آن را به مثابه روش در نظر می گیرند که خاستگاه آن تبیین قوانین حاکم بر رفتار، بدون قدرت قانونی می باشد و از سوی دیگر اگر دکترین یقین تعریف شود آن را به مثابه یک محتوی میدانند که هدف آن تبیین چیستی، چرایی و چگونگی یک پدیده است.
برای درک بهتر مفهوم دکترین می توان چنین گفت که بسیاری از اصول و قواعدی که اغلب در قالب مکاتب و آئین ها و نظام های فکری – فلسفی توسط افراد، گروه ها و یا دولت ها پذیرفته شده اند، در واقع دکترین حاکم بر رفتار آن ها می باشند. مبتنی بر این نگاه اغلب متفکرین برای خود دکترین ویژه ای دارند که می توان آن را پایه و اساس نظریات و فعالیت های ایشان در نظر گرفت، برای مثال مقصود از "دکترین امام خامنه ای در باب سیاست خارجی" شامل اصول و قواعدی که است که نگاه معظم له در حوزه سیاست خارجی بر اساس آن ها شکل گرفته با وجود این که در قانون اساسی به آن ها اشاره نشده است و یا منظور از "دکترین شهید مطهری" بن مایه های اصلی ایشان است که رفتار، عملکرد و نظریات وی حول آن ها چیده می شود. گفته می شود دکترین نخستین بار در زمان ریاست جمهوری جیمز مونروئه، پنجمین رئیس جمهور آمریکا به کار رفت. به فردی که از خود دکترین دارد، دکترینر(Doctrinaire) گفته می شود.
مونرو
روزولت
ترومن
آیزنهاور
کندی
جانسون
نیکسون
بدین ترتیب در عصر سایبر در کشوری مانند امریکا صدها مرکز مطالعات استراتژیک، اندیشکده، موسسه آینده پژوهی، پژوهشگاه و مانند این ها مشغول فعالیت هستند.
این مراکز در حوزه های مختلف به ارائه دکترین و به تبع آن استراتژی، طرح جامع استراتژیک، برنامه کاربردی و در کل ملزومات تصمیم گیری در حوزه های مختلف مربوط به اداره یک جامعه برای حال و آینده می پردازند و وظیفه رئیس جمهور در این میان انتخاب از میان گزینه های ارائه شده است، در واقع مسئولیت رئیس جمهور گرفتن بهترین تصمیم است.
بدین ترتیب همواره دولت ایالات متحده امریکا انبوهی از برنامه ها و طرح های مختلف در حوزه های گوناگون که مبتنی بر نگاه آینده نگر نگاشته شده اند را در اختیار دارد و رئیس جمهور به عنوان شخص اول حکومت همیشه گزینه های مختلفی را برای تصمیم گیری حتی در موارد غیرقابل پیش بینی روبروی خود خواهد داشت.
کندی
ریگان
کلینتون
بوش
اوباما
البته ذکر این نکته ضروری است که هنگامی که به عنوان مثال در یک نشست دانشجویی از نامزدی طلب برنامه ها، برنامه ریزی ها و طرح های جامع برای حل مشکلات کشور می شود، این مسأله مطالبه دکترین را نیز در دل خود دارد، چرا که تا هنگامی که فرد نظام فکری مشخصی برای خود نداشته باشد نمی تواند طرح و برنامه های منسجم و ساخت یافته ای را ارائه کند.
اما با وجود مطالبه ی مراجع بزرگوار، نخبگان فکری - فرهنگی، اساتید و دانشجویان حوزه های مختلف از نامزدهای انتخایات ریاست جمهوری، اکثر افراد با دادن شعارهای پرطمطراق و یا برنامه های توهمی و هیجان انگیز تنها دلسوزان انقلاب را از خود نا امید می کنند.
در ماه های اخیر جامعه ی ایرانی شاهد فعالیت های زود هنگام اکثر نامزدها بوده است، نامزدهایی که برخی از آن ها به شکل کودکانه در همایش های دعوت از خودشان در شهرها و شهرستان های مختلف حضور پیدا کرده و مبتنی بر تقاضاهای نمایشی افراد عادی جامعه، طومارها و ابراز احساس ها، سنگینی تکلیف را بر دوش خود احساس کرده و پا در میدان گذاشته اند. چطور می توان قبول کرد ذهنی که از ماه ها قبل به دنبال تشکیل ستاد، انتخاب رنگ برای هواداران، فعالیت های مختلف در قالب های عوام پسند در نقاط مختلف کشور بویژه نواحی محروم بوده و در این اواخر با برپایی کمپین و همایش و یا به راه انداختن سر و صدا هنگام حضور و ثبت نام در وزارت کشور قصد بزرگنمایی خود را داشته است، توانایی ارائه ی طرح، نظریه و برنامه برای اداره کشور و یا تصمیم گیری از بین نظرات کارشناسان مختلف را خواهد داشت؟
لشگرکشی های خودجوش و مردمی برخی نامزدها
ضرب المثل های یک جامعه نمونه ای از دکترین های حاکم بر رفتار مردم آن جامعه هستند چرا که از اصول و قواعدی پذیرفته شده از سوی آن ها خبر می دهند. "طبل تو خالی" عبارتی است که ایرانیان از دوران گذشته برای تعریف چنین شرایطی استفاده می کرده اند، این که فردی فقط ادعا و تبلیغ و سر و صدا داشته باشد بدون این که در عمل از او کاری بر آید.
بسیاری از نامزدهای انتخابات در دهه ی ششم و یا هفتم زندگی خود هستند و این یعنی اگر توانایی ارائه طرح و برنامه کارشناسی شده و جامعی را داشته و یا حداقل می توانستند از نظرات نخبگان و اهل فن استفاده کنند، در سال های گذشته و در دوران مسئولیت های مختلف خود می کردند. نامزدها از برنامه ها و طرح های بعضاً شگفت انگیزی صحبت می کنند که توسط کارشناسان و همفکران طرفدار و یا هم حزبی خود تهیه کرده اند، طرح هایی که در حوزه های مختلف با یکدگیر در تناقض بوده و بدین ترتیب نداشتن دستگاه فکری و نظام تصمیم گیری در نامزد مربوطه را عیان می سازند.
هنگامی که مطالبه دکترین، طرح جامع، برنامه و مانند این ها از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری جدی نبوده و در تعیین و احراز صلاحیت آن ها نقشی نداشته باشد، این می شود که حتی افرادی از رده مدیران میانی که در کارنامه شان نقطه درخشانی ندارند نیز در خود توانایی اداره کشور را احساس می کند، البته اگر تعداد افراد غیر سیاستمدار و عادی جامعه که در روزهای ثبت نام نامزدها در وزارت کشور حضور پیدا می کنند را نادیده گرفته و زنگ تفریح بدانیم.
البته این که انقلاب اسلامی این حجم بالای دلسوزان را دارد، جای بسی خوشحالی است اما آیا هر فرد دلسوز انقلاب افارغ از شرایط سنی، جسمی، حوزه تخصصی، گرایش سیاسی و ... می تواند در تمام پست های مدیریتی و به خصوصی سمت ریاست جمهوری، بهترین کارایی را نیز داشته باشد؟ اکثر نامزدها با در نظر گرفتن حسن نیت آن ها برای ورود به انتخابات تنها برای وضع موجود کشور برنامه دارند، مواردی که مطرح می کنند یا صرفاٌ انتقاد است، یا عنوان برنامه ای است که ادعا می کنند دارند که مشخص نیست آن برنامه وجود خارجی داشته باشد یا خیر، یا ایده های تخیلی است مبتنی بر برآوردهای ناقص و غیرواقعی فرد از وضعیت کلان کشور.
در کل قریب به اتفاق نامزدها برای آینده کشور برنامه ای ندارند و آنچه که برای حال کشور مطرح می کنند نیز بیشتر یک مسکن موقتی است تا یک طرح جامع و کلان. هنگامی که یک فرد برنامه ای برای آینده، شرایط ویژه و احتمالات مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ... نداشته باشد، پس نه خود نظام فکری مشخصی دارد و نه تیم کارشناسی خبره ای، برای مثال هیچ نامزدی درباره ی دکترین سیاست خارجی اوباما صحبت نمی کند و اینکه برای امریکای پس از اوباما چه احتمالاتی موجود و این نامزد در قبال آن ها چه گزینه هایی در دست دارد، برای بیداری اسلامی نیز به همین ترتیب، این ها مواردی بود در سیاست خارجی، در عرصه های داخلی نیز هیچ نامزدی درباره تبعات فرهنگی فضای سایبر و ورود ناگهانی ابزارهای دیجیتال شخصی در کنار سایر فناوری ها به داخل کشور در میان مدت و بلند مدت صحبت نمی کند، موضع هیچ کدام از نامزدها درباره حاکمیت رسانه ها و اثرگذاری فضای سایبر بر روی سیاستگذاری های جوامع در آینده نزدیک مشخص نیست، در حالیکه تمام این موارد قطعات پازلی هستند که زمینه اصلی و بستر آن را دکترین و نظام تصمیم گیری فرد و یا تیم کارشناسی اش تشکیل می دهد.
البته این بدان معنا نیست که یک نامزد باید تا جزئی ترین امور اجرایی کشور طرح و برنامه داشته باشد، که اگر چه حد مطلوب نیز همین است، بلکه هنگامی که نامزدی از حوزه های مختلفی مانند موارد فوق صحبت می کند و یا چشم اندازی را به عنوان غایت طرح هایش مطرح می کند می توان امیدوار بود که این نامزد توانایی مقابله با مشکلات حال و آینده کشور را خواهد داشت، اما در حالت فعلی نامزدها محورهای مشخص و عوام پسندانه ای برای صحبت کردن دارند: یارانه ها، بیکاری، اقتصاد، مسکن مهر، رابطه با امریکا، حقوق زنان و ...
در کنار اینکه اکثر نامزدها توانایی ارائه طرح های آینده پژوهی در حوزه های مختلف مبتنی بر الگوهای بومی را ندارند، همچنین هیچ کدام از نامزدها تاکنون برنامه جامع و مشخصی برای وضع فعلی اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی، امور اجتماعی، نظام بهداشت و درمان، محیط زیست، آموزش و پرورش، هنر و ... ارائه نکرده اند، نه اینکه برای تمام این حوزه ها برنامه داشته باشند، که برای تک حوزه ها نیز طرحی ندارند، یک طرح جامع اقتصادی یا فرهنگی، اکثر نامزدها حتی یک طرح جامع در یک حوزه سیاستگذاری را نیز در چنته ندارند.
این امر نتیجه ی طبیعی سیاسی کردن عرصه ی انتخابات است، کم نیستند افرادی که به صرف گرفتن قدرت برای خود و یا حزبشان به میدان انتخابات آمده اند. بدین ترتیب انتخابات که باید مجالی برای تقابل آراء اندیشمندان و کارشناسان در حوزه های مختلف سیاستگذاری و حکومت داری باشد تبدیل به عرصه کشمکش سیاسیونی شده که همیشه رسانه های خود را برای بیان نظراتشان داشته اند اما این کافی نیست و الا و لابد که باید کرسی ریاست شخص اول دولت را نیز در اختیار داشته باشند.
مطالبه دکترین، طرح و برنامه از سوی نخبگان و دانشگاهیان از یک طرف و ارائه آن ها از سوی نامزدهای انقلابی متعهد که به دور از هیاهو و شعار به دنبال خدمت آمده اند از سوی دیگر، می تواند چشم اندازی روشن از پیاده سازی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و به تبع آن سبک زندگی انقلابی را نمایان کرده و گزینه های لازم برای عبور از پیچ تاریخی ملت ایران را تبیین کند.