"آوتیست ها" در زندگی عادی خود قادر به انجام ساده ترین کارها مثل لباس پوشیدن و رد شدن از خیابان نیستند! ولی قادر به حل کردن پیچیده ترین مسئله های ریاضی یا حفظ کردن هزاران کتاب در مدت کوتاه یا نواختن پیانو بدون یادگیری آن بصورت اعجاب انگیز و ماهرانه هستند.
بیماری اوتیسم اصطلاحا "در خودماندگی" نامیده میشود. این افراد تنهایی را ترجیح می دهند و روابط دوستانه ندارند که این عدم تمایل برای برقراری ارتباط با دیگران اختیاری نیست.
*نمونه هایی از بیماران اوتیسم معروف:
///یک آوتیست موسیقی دان
مت سویج کودک عجیبی بود. تا چهار سالگی حتی مادرش اجازه لمس کردن او را نداشت. از کوچکترین صدایی تشنج میگرفت و بی وقفه جیغ میزد. مادر و پدر مت بعداز مدتی از طریق پزشک معالج مطلع شدند که مت آوتیست است.
زمانی که مت شش ساله شد در مدت بسیار کوتاه و اعجاب انگیزی نواختن پیانو را به تنهایی یاد گرفت. در سن هفت سالگی خودش موزیک مینوشت. در همین سن هم اولین سی دی او با موزیکهای خودش به بازار آمد. در سن سیزده سالگی مت در بزرگترین و مشهورترین کلاب جاز نیویورک به روی صحنه رفت و بزرگترین جاز نوازهای آمریکایی او را استعداد قرن خواندند.
دکتر ترفرد متخصص ساوانتها این سوال را مطرح کرده که مت ازکجا این استعداد خارق العاده را در موزیک پیدا بدست آورده ست ؟ آیا در مغز انسان یک چیپ موسیقی وجود دارد که بر روی آن همه چیز ذخیره شده و ما انسانهای عادی قادر به دسترسی به آن نیستیم؟
///دوربین فیلمبرداری زنده
استفان ویلتشایر، هنرمند مبتلا به بیماری روانی اوتیسم را سوار هلی کوپتر می کنند و به مدت 20 دقیقه بر روی سطح شهر نیویورک میگردانند. نقاشی که مشاهده میکنید برآمده از حافظه او است.
او از سنین بچه گی به عنوان یک آوتیست شناخته شد. او برای تحقیقاتی بمدت چهل و پنج دقیقه با هلیکوپتر بالای شهر رم پرواز کرد. بعد از پرواز یک تابلوی پنج متری از منظره شهر رم را با تمام جزئیاتش کاملا با کمک قدرت حافظه اش ترسیم کرد. استفان یک ساوانت نقاش است که چنین تابلویی را از شهر خودش لندن نیز ترسیم کرده ست. او آنزمان حتی تعداد پنجره های یکی از ساختمانهای مهم در لندن را کاملا دقیق ترسیم کرده بود.
///اورلاندو سرل
اورلاندو از ویرجینیا ده ساله بود که در حین بازی بیس بال ضربه ایی به شقیقه اش خورد و برای مدت کوتاهی بیهوش شد. وقتی که دوباره بهوش آمد همه چیز بنظر عادی میامد و مانند گذشته بود , ولی یکسال بعد اورلاندو متوجه شد که از روز اول تصادفش همه جزئیات روزانه اش را کاملا بخاطر دارد. تاریخ و روزهای هفته , وضعیت آب و هوا , غذایی که خورده و رنگی که جوراب خواهرش داشته و یا برنامه ایی که در تلویزیون پخش شده. اورلاندو که حال کمی بیش از چهل سال داشت از نظر جسمی ازوضعیت بسیار خوبی برخوردار بود اما آرشیوی که در حافظه اش داشت روز به روز پربارتر و بزرگتر میشد.
///چشم های عکاس
کیم پیگ صفحه های کتاب را نمیخواند بلکه کپی میکند. سیسم مغزی او به او اجازه میدهد که با هر کدام از چشمهایش یکی از صفحه های کتاب را همزمان و درمدت فقط هشت ثانیه به خاطر بسپارد.
همچنین میتواند در حافظه خود مثل حافظه یک کامپیوتر فایلهای مختلف را جاسازی کند مانند ملودی, اسم , زمان وقوع اتفاقات تاریخی , تقویم , برنامه های تلویزیونی و زمان پخش آنها , همه کدهای تلفنی آمریکا و خیابانهای ایالتهای مختلف.
ولی کیم برای این حافظه خارق العاده اش قیمت گزافی را میپردازد او زمانیکه بچه بود قبل از اینکه در چهار سالگی اولین باند دیکشنری را مخفیانه در اتاق حفظ کند, بعنوان عقب افتاده ذهنی شناخته شده بود . حتی در سن بیش از پنجاه سالگی در حالیکه دنیای علم او را بعنوان یک دانشمند خارق العاده میشناسد, نمیتواند بتنهایی کارهای شخصی خود را انجام دهد.
///مجذوب اعداد
هاوارد پوتر یک شعبده باز است.شعبده بازیهای هاوارد پوتر کاملا واقعی هستند. استعداد خارق العاده او در حین شمردن نخودفرنگی کشف شد . زمانیکه که نه ساله بود سر میز ناهاراعتراض کرد که برادرش دانکن دو نخودفرنگی از او بیشتر در بشقابش دارد و با اینکارش مادر وپدرش را شگفت زده کرد. آنها شروع به شمردن کردند و متوجه شدند که هاوارد کاملا درست حدس زده است. او هم اکنون در سن چهل سالگی به کمک مادرش در کارهای روزانه نیازمند است . هاوارد میتواند سختترین مسئله های ریاضی را براحتی با پنج انگشتش محاسبه کند . او نتایج همه بازیهای فوتبال را میداند. مادرش میگوید که دیدن یک گل در مسابقه فوتبال برای او مفهومی ندارد, او فقط مجذوب عددهاست.
///زبان حیوانات
تمپل گراندین وقتیکه بچه بود حرف نمیزد . همکلاسیهایش آزارش میدادند, زیرا که او مثل یک نوار کاست ضبط شده حرف میزد. زبان آدمها را بخاطر استعداد بسیار زیادش مثل یک زبان غریبه آموخته بود . ولی زبان حیوانات یا آنگونه که حیوانات می بینند و می اندیشند را مثل زبان مادری خود میدانست. دکتر گراندین هم اکنون یکی از مهمترین زنان در پرورش حیوانات بخصوص کارخانه جات استیک و گوشت در آمریکاست . او بیش از نیمی از کارخانه جات پرورشی و تولیدکننده گوشت را طراحی کرده زیرا که ترس و واهمه گاوها و خوکها و گوسفندها را بخوبی میشناسد. اما احساسات و تفکر انسان عادی را هنوز نمیفهمد. او هیچوقت قادر به عاشق شدن نیست .
///نابغه زبان
کریستوفر تایلر با اینکه قادر نیست به نزدیکترین مغازه خیابانی که در آن بیست سال است زندگی میکند برود ولی میتواند به بیست و پنج زبان دنیا روزنامه بخواند و به بیش از بیست زبان مختلف دنیا صحبت کند.