گویا به مشام‌ بعضی‌ها بوی کباب رسيده در حالی که چيزي عوض نشده که بخواهيم از ولایت اهل‌بيت(ع) دست بکشیم و به وهابي‌مسلکان اجازه دهیم تا هر چه کینه در دل فرو خورده‌اند بیرون بریزند و قائل شوند که پیامبر(ص)، علی(ع) را نصب نکرد زيرا او شمشیر نکشید و با خلفا همکاری کرد، پس غصه‌دار نبود و لذا ما نیز نباید بر این ماجرا غمین باشیم و مدعی شوند که شأن علی(ع) بالاتر از آن است که حکومت کند!

گروه فرهنگی مشرقبخش نخست نقد 'مشرق' بر سرمقاله موهن روزنامه بهار عليه ولايت الهيه و نصب آسماني اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام را ديروز خوانديد؛ قسمت دوم و پاياني اين نقد را در ادامه مي‌خوانيد:

*****
 


یادداشت علی‌اصغر غروی می‌تواند به عنوان نمونۀ واضحی از مغالطه و مصادره به مطلوب، در کلاس‌های منطق تدریس شود تا حقیقت طلبان به این خطاهای فاحش دچار نشوند. او در ادامۀ همان اغراض و زمینه‌ چینی‌های ابتدای يادداشتش این‌طور نتیجه گرفته است:

3- مراد از «اتمام نعمت» در مائده/ 3، حکومت و پیشوایی دنیوی نیست بلکه تمام‌شدن نزول قرآن است که می‌تواند امام و پیشوای امت واقع شود، شبیه آنچه که در خصوص ابراهیم(ع) رخ داد که چون وحی خداوند بر او به اتمام رسید خداوند او را اسوۀ ملت کرد. پس مسلمانان نیز باید به کتاب خدا و عمل رسول‌شان اقتدا کنند.


سؤال مهم این است که قرآن بدون امام زنده، چطور می‌تواند به حقیقت راهبر باشد؟ نمونۀ واضحش مسلمانان سراسر دنیا هستند که با وجود وحدت کتاب و پیامبر، با هم اختلافات عدیده دارند. مگر پیامبر اکرم نفرمود که دو امانت نزد شما به ودیعت می‌نهم، کتاب خدا و اهل بیتم؛ و این دو از هم جدا نشوند تا در روز قیامت به حضورم برسند؟ «إنِّي تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ كتابَ اللهِ و عِتْرَتي و لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوض»‏ (عیون اخبار الرضا ع، ج 2، ص 62).
*****
 
نویسنده در ادامه عداوت خود را با مذهب شیعه و مطالبۀ حقّ غصب‌شدۀ امیرالمؤمنین(ع) را اين‌گونه آشکار ساخته است:
4- (عیناً نقل قول می‌شود:) شیعیان بر خلاف خواست علی(ع) بندۀ جهالت خود شده‌اند و مدام بر حق ضایع‌شدۀ او در حکومت چند روزۀ دنیوی می‌گریند! حکومتی که طبق فرموده مولی، ارزش آن از عطسه بز نزد وی کمتر بود. آیا می‌شود چیزی که از منظر امیر مؤمنان(ع) قدر و منزلتش از عطسه بز کمتر است، از طرف خدا باشد و تازه از این فراتر، اتمام نعمت و اکمال دین نیز باشد؟!

آیا نویسنده واقعاً اینچنین ابله است که به مانند مستشرقان و نومسلمانان استدلال می‌کند؟ آیا او نمی‌داند که پیامبر(ص) فرمود جانشینان من دوازده نفرند؟! «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ص‏لي‌الله عليه‌وآله: الأئِمَّةُ بَعدي اثْنَا عَشَرَ أوَّلُهُم عَليُّ بْنُ أبي طالِبٍ و آخِرُهُمُ الْقائِمُ هُمْ خُلَفائي‏ و أوْصيائي و أوْليائي و حُجَجُ اللهِ عَلَى اُمَّتِي بَعْدِي الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِر» (كمال الدين و تمام النعمة، ج 1،‌ ص 259). آیا نویسنده به حضرت صاحب الزمان(عج) که امام حیّ و حاضر است ایمان دارد؟ آیا امام دوازدهم به مانند اجداد طاهرینش، از سوی خداوند نصب نشده است؟ دوازده قرن غیبت امام زمان(عج) آیا برای آن نیست که مردم بر سر عقل بیایند و حق امامان معصوم را مطالبه کنند؟

خواست خداوند این بود که امام علی(ع) بلافاصله بعد از پیامبر(ص) جانشین شود و سپس فرزندان او تا پایان دنیا حاکم گردند. اگر اینچنین می‌شد نه امام حسن(ع) مجبور به صلح می‌شد و نه امام حسین(ع) شهید، و نه سایر امامام کشته و مسموم می‌گشتند، و نه امام دوازدهم، غایب. در این صورت همه چیز سر جای خود قرار می‌گرفت و دین و سیاست با هم جمع می‌آمد، آنچنان‌که در زمان رسول خدا(ص) گرد آمد. اما چه می‌توان گفت که مع الاسف، خلافت پیامبر غصب شد و همه بشریت از نعمت و رحمت امامان بی‌بهره ماندند و به جز امام علی(ع) که نزدیک به پنج سال حاکم گشت سایر امامان، خانه‌نشین شدند و به غیرِ اجل خود از این دنیا رفتند بجز امام دوازدهم که خدای تعالی او را ذخیره کرد (بقیت الله) تا حق و حکومت را به جای خود بازگرداند. کافي بود جناب غروي يک‌بار در تمام عمرش اين بديهيات اوليه مذهب شيعه را در يکي از کتب اربعه مطالعه مي‌کرد تا اين گونه رسواي خاص و عام نشود.

*****
 


جاهل آن کسی است که در میان شیعیان به دنیا آمده اما به‌قدري خشک مغز است که مثل جهودان مغرض این‌طور استدلال می‌‌کند و می‌نویسد:

5- شیعیان مصداق سخنان مولی علیه‌السلام هستند وقتی از گمراهی آینده خبر می‌داد که «گویا آنها پیشوایان کتابند و گویا که پیشوای آنان قرآن نیست. آنگاه از قرآن جز نامی نزد آنان، باقی نماند و آنان از قرآن جز خطی نشناسند». به جای تدقیق و تفقُّه در آیات قرآن و عمل به آنچه خداوند در کتاب از آنان خواسته، اسم علی را با فهم ناقص و ناصحیح خود از آیات کتاب و روایات مجعوله در هم می‌آمیزند و بر آتش تفرقه و اختلاف مسلمین هیزم می‌ریزند و آتش‌بیار معرکه می‌شوند. و بدون ‌آنکه کوچک‌ترین سنخیتی در بینش،‌ منش و کنش ایشان با علی(ع) وجود داشته باشد، مفتخرند که شیعه او هستند و منتظر شفاعت و دستگیری وی در آخرت!

آیا نویسنده، کتاب خدا را می‌شناسد که آن را به رأی خود، تفسیر می‌کند؟ بهترین مصداق سخنان این نویسنده، خود اوست که در آستانۀ عید غدیر چنین جاهلانه قلم زده و با فهم ناقص و ناصحیح خود از آیات قرآن و استناد به روایات مجعوله، آتش‌بیار معرکه‌اي به سود وهابيت شده است. میان این نویسنده با امیرالمؤمنین(ع) کوچکترین شباهتی نیست و آن امیدی که شیعیان به آینده دارند او ابداً نخواهد داشت. بهترین پاسخ به او، همان است که امیرالمؤمنین(ع) خطاب به معاویه نوشت: 

اى معاويه ندانسته‏‌اى كه خدا مى‏‌گويد: «نزديك‏ترين كسان به ابراهيم همانا پيروان او و اين پيامبر و مؤمنان هستند و خدا ياور مؤمنان است [آل‌عمران/ 68]» و ما هستيم «اولو الارحام» كه در اين آيه آمده است: «پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و زنان او، مادرِ مؤمنان هستند. و در كتاب خدا، اولو الارحام [خويشاوندان نسَبى] از مؤمنان و مهاجران به يكديگر سزاوارترند [احزاب/ 6].» اهل بيت،
ما هستيم، خداوند ما را اختيار كرده و برگزيده و نبوت را در ما قرار داده و كتاب و حكمت و علم از آن ماست- و خانۀ خدا و مسكن اسماعيل و مقام ابراهيم از آن ماست- پس فرمانروايى، ما را سزد. واى بر تو اى معاويه، ما به ابراهيم سزاوارتريم. ما آل او هستيم‏...

اما اينكه منكر آن هستى كه من نسب به ابراهيم و اسماعيل مى‏‌رسانم يا خويشاوندى مرا با محمد(ص) انكار مى‏‌كنى و فضل و حق مرا و فرمانروايى و امامت مرا منكر هستى، آرى، تو هميشه منكر آن بوده‌‏اى و هرگز دلت ايمان نياورده. بدان كه ما اهل بيت رسول الله(ص) هستيم. كافر ما را دوست ندارد و مؤمن كينۀ ما به دل نگيرد.

اما در باب اينكه خويشاوندى من با رسول خدا و حق مرا انكار كردى، هرآينه سهم ما و حق ما در كتاب خداست و در تقسيم، ما را همراه پيامبر آورده آنجا كه فرمايد: «و هرگاه چيزى به غنيمت گرفتيد، خمس آن از آن خدا و پيامبر و خويشاوندان است [انفال/ 41].» و جاى ديگر: «پس به خويشاوند حقش را بده [إسراء/ 26].» آيا نمى‏بينى كه سهم ما با سهم خدا و پيامبر او آمده است و سهم تو با بيگانگان، و اگر از اسلام جدا شوى هيچ سهمى نخواهى داشت؟ خدا سهم ما را مقرر داشته و سهم تو را به سبب دوري‌ات حذف كرده است.

تو امامت و فرمانروايى مرا انكار مى‏‌كنى. آيا سخن خداى تعالى را در قرآن ديده‌‏اى كه در بارۀ خاندان ابراهيم گويد كه آنان را بر جهانيان برترى داده است [آل‌عمران/ 33]؟ خداوند است كه ما را بر جهانيان فضيلت داد، آيا مى‏‌پندارى كه تو خود يكى از مردم جهان نيستى؟ يا مى‏‌پندارى كه ما از خاندان ابراهيم نيستيم؟ اگر اين را انكار كنى محمد(ص) را انكار كرده‏‌اى كه او از ماست و ما از اوييم. اگر توانى كه ميان ما و ابراهيم(ع) و اسماعيل و محمد و آل‌محمد، در كتاب خدا جدايى افكنى پس چنان كن.
(ثقفی، الغارات، ترجمه آیتی، صص. 69 تا 71)
*****
 


علی‌اصغر غروی، عنوان مقاله خود را چنین انتخاب کرده: «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» و مقصود او از «یای منفصله»، جدا کردن این دو عبارت است تا مدعی شود که جمع سیاست و ایمان، غیرممکن است. زهی خیال باطل! مگر رسول خدا(ص) پیشوای سیاسی و ایمانی مردم نبود؟ پس چگونه پس از او، به ناگهان دین از سیاست جدا شد؟!

افراط و تفریط این جماعت بیماردل پایان ندارد. آنها امیرالمؤمنین(ع) را یا آنقدر بالا می‌برند که خلافت رسول خدا(ص) را دون شأن او می‌پندارند و یا آنقدر پایین می‌شمارند که ریختن خونش را مباحش می‌دانند:

6- (عیناً نقل قول می‌شود:) علی بیش از آنکه حاکم مسلمین باشد، امام و الگوی بشریت است. او زعامت کبری دارد. امر خلافت در برابر این نقش یگانه امامت تا قیامت، آنقدر ناچیز است که علی آن را به سادگی فرو می‌نهد، تا با ریخته شدن خونش، الگویی بسازد برای رهبران و حاکمان در طول تاریخ.

غروی در این عقاید التقاطی‌اش از مسیحیت تحریف‌شده تقلید کرده است که از سویی حضرت عیسی(ع) را تا اوج می‌برند و خدایش می‌خوانند و از سوی دیگر همچون پولس مدعی می‌شوند که او مصلوب و ملعون است و همچون بره‌ای باید ذبح می‌شد تا فدیه قوم گردد!

*****
 
در این قسمت از سرمقاله، علی‌اصغر غروی از پدر خودش جملاتی آورده که البته غلط است. زیرا همانطور که در قسمت قبل مذکور آمد حکومت از آنِ خدا است (آل‌عمران/ 26) و نه از آنِ مردم. چگونه می‌توان کسی را که این اشتباهات فاحش را مرتکب شده «حکیم» و «علامه» خواند؟!

7- مرحوم حکیم علامه غروی، در خطبه نماز جمعه 18 آبان 1358، امیرالمؤمنین را «جزء اخیر علت تامه دین اسلام» می‌نامد و می‌گوید که او حتی از حق خودش هم صرف‌نظر کرد تا آراء مردم محترم باشد و این قانون اسلام باقی بماند و حکومت مردم بر مردم و سرنوشت مردم به دست مردم بودن، برای همیشه الگو باشد.

در بالا کلام امیرالمؤمنین(ع) نقل شد وقتی که آن حضرت با آیه ششم از سورۀ احزاب برای معاویه استدلال می‌کرد که مردم باید اراده و رأی رسول‌الله(ص) را بر خواست خود اولویت بدهند و همچنین خویشاوندان او بر مهاجرین و انصار اولویت دارند:

النَّبىِ‏ُّ أوْلىَ‏ بِالْمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِمْ و أزْواجُهُ اُمَّهَاتهُُمْ و اُوْلُواْ الأرحامِ بَعضُهُم أوْلىَ‏ بِبَعضٍ فى كتابِ اللهِ مِنَ المُؤمِنينَ و المُهاجِرين (احزاب/ 6). پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاتر است و زنانش، مادران مؤمنان هستند و در كتاب خدا خويشاوندان نسبى از مؤمنان و مهاجران به يكديگر سزاوارترند.

و ایضاً در همین سوره فرمود:

و ما كانَ لِمُؤمِنٍ و لا مُؤمِنَةٍ إذا قَضىَ اللهُ و رَسولُهُ أمْرًا أن يَكُونَ لَهُمُ الخِيَرََةُ مِنْ أمْرِهِم و مَن يَعْصِ اللهَ و رَسولَهُ فَقَد ضَلَّ ضَلالاً مُّبينًا (احزاب/ 36). هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خدا و پيامبرش در كارى حكم كردند آنها را در آن كارشان اختيارى باشد. هر كه از خدا و پيامبرش نافرمانى كند سخت در گمراهى افتاده است.

و همچنین خداوند فرمود که در برابر خواست او هیچ صلاح و اختیاری جایز نخواهد بود:

و رَبُّكَ يخَْلُقُ ما يَشاءُ و يخَْتارُ، مَا كَانَ لهَُمُ الخِْيرََةُ، سُبحانَ اللهِ و تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكون (قصص/ 68). و پروردگار تو هرچه بخواهد مى‏آفريند و آنچه بخواهد اختيار مى‏كند، مردمان را اختيارى نيست، خدا از آنچه شريك قرار مى‏دهند پاك و بالاست.

لذا اگر امیرالمؤمنین از گرفتن حق خود صرف نظر کرد برای آن نبود که آرای ناصحیح مردم محترم است. آیا اگر هزاران نفر یک سخن نادرست را تأیید کنند، آن سخن صحیح می‌شود؟!

تفاوت مسئله، در روش تبلیغ پیامبر و امام است. پیامبر چون مؤسس است به مردم مراجعه می‌کند و حق را معرفی می‌نماید تا آنگاه که معروف و منکر را به درستی به مردم می‌شناساند. در نهج البلاغه، مثال پیامبر اکرم(ص) همچون طبیبی معرفی شده است که می‌گردد و مریضان را می‌یابد: «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ» (نهج البلاغه، خطبه 108). ولیکن مثال امام، همچون کعبه است که مردم به سوی او می‌آیند و او به سوی مردم نمی‌رود، چنانکه در حدیثی از حضرت فاطمه زهرا(ع) نقل شده در وقتی که او را دیدند که نزد قبر حمزه(ع) بر حق غصب‌شدۀ امیرالمؤمنین(ع) می‌گریست: «لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللهِ ص مَثَلُ‏ الإمامِ‏ مَثَلُ الْكَعبَةِ إذْ تُؤتَى و لا تَأتِي‏» (کفایة الاثر، ص 199 – بحار الانوار، ج 36، صص. 353 و 358).
*****
 
نویسنده در ادامه، به تفسیر واقعۀ غدیر رسیده است و آن جمله معروف را، بر اظهار دوستیِ پیامبر اکرم(ص) با امیرالمؤمنین(ع) معنا کرده است:

8- ‌این انسان کامل، طبیعتاً شایسته این وصف نبی شد: «مَنْ کنْتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ و عَادِ مَن عَادَاهُ» (کافی، ج1، ص293، باب الإشاره و النص علی امیر المومنین) «هر که من دوست اویم علی هم دوست اوست. خداوندا هرکه او را دوست دارد دوستش بدار و با هر که وی را دشمن می‌دارد دشمن باش».

نویسنده اولاً سخن را به نحوی تقطیع کرده که گوئیا رسول خدا(ص) در تمام خطبۀ غدیر فقط همین یک جمله را فرموده است. ثانیاً کلمۀ «مَولی» را به «دوستی» ترجمه کرده است که تفسیر اهل سنت از این کلمه است و این کلمه آن را برمی‌تابد. اما عجیب اینجا است که نویسنده عقل خود را به کار نگرفته است که به ادامه حدیث توجه کند که چرا باید پیامبر خدا چنین دعایی کند که «خدایا دوستان علی(ع) را دوست بدار و دشمنانش را دشمن باش». اگر دعای رسول خدا مستجاب است - که هست - آیا او چنین دعایی را نعوذ بالله بیهوده بر زبان آورده است؟ یا آنکه امیرالمؤمنین دشمنانی داشته و دارد؟ دشمنان او کیانند؟ آیا پیامبر به چه کسی وصیت فرموده بود؟ به علی(ع) یا
به دیگران؟ چه کسانی نگذاشتند وصایای پیامبر اجرا شود؟ کسانی که بعدها آمدند لکن به غصب خلافت راضی شدند چه حکمی دارند؟

*****
 
نویسنده در ادامه نوشته است که امیرالمؤمنین(ع)، به مقام «زعامت کبری» رسید که تا روز قیامت رهبر مردم باشد و نه فقط برای پنج سال. و بعد قائل شده است که زعامت دینی و سیاسی آن حضرت یک مشترک لفظی است و برای استدلال خود، به کتاب «چند گفتار» از پدرش ارجاع داده بدون آنکه سخنی از آن نقل کرده باشد. سپس به‌ناگهان اینطور نتیجه گرفته است:

9- نتیجه آنکه نصب جانشین برای تشکیل حکومت و ادارۀ امور دنیای مردم، از وظایف رسولان الهی و پیامبر اسلام نبوده است. زیرا آزادی مردم را سلب می‌کند و نوعی از بندگی و بردگی را به دنبال دارد و ناقض هدف بعثت رسول اسلام است که برای رهایی بشر از همۀ قیود و بندهای جهل و بردگی و اسارت مبعوث شده‌اند (اعراف/ 157). بر این پایه حتماً رسول اسلام خود ناقض پیامی که آورده است نمی‌شود. بر همین اساس است که شیعه با نصب عمر توسط ابی‌بکر و نصب عثمان توسط عمر شدیداً مخالف است و آن را مغایر با کتاب و سنت و متضاد با اصل آزادی انسان قلمداد کرده است.


تصوير مطلب مشکوک صفحه هشت شماره چهارشنبه گذشته روزنامه بهار
همزمان با چاپ سرمقاله موهن در صفحه يک در شب عيد سعيد غدير


مغلطه و مصادره به مطلوبِ جناب غروی، بر ارباب کلام واضح است. می‌پرسیم آیا وقتی پیامبر خدا در مدینه حکومت تشکیل داد و با دشمنان خدا ‌جنگید و قرآن را تعلیم کرد و میان مردم قضاوت نمود و امام جمعه و جماعت شد، آیا افعال او سیاسی بود یا دینی؟ چگونه می‌توان این تفکیک را قائل شد؟! اگر نمی‌توان، پس چطور نویسنده به هزار شعبده می‌خواهد در خصوص جانشین برحقّ رسول خدا چنین تفکیکی قائل شود؟

وقتی خداوند به وسیله رسولش(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) حکم خود را بر مردم اجرا کند آیا آزادیِ مردم سلب می‌شود و آنها را بندۀ خدا می‌کند؟ زهی سعادت برای مردم اگر با پای اختیار خود به چنین درجه‌ای برسند و نه اینکه مانند ابوسفیان و معاویه به زور شمشیر ایمان بیاورند. و گوئیا جناب غروی نیز به اصرار می‌خواهد که اختیارش را حفظ کند و بندۀ خدای تعالی نباشد! نمی‌دانم او وقتی نماز می‌خواند چگونه به حق تعالی اظهار می‌کند که فقط تو را می‌پرستم و تنها از تو اطاعت می‌کنم؟ «إيَّاكَ نَعْبُدُ و إيَّاكَ نَستَعين» (حمد/ 5). طُرفه اینکه انسان اگر بنده خدا نشود اینطور نیست که بتواند به معبودان دیگر تعلق نیابد. نگاهی به زندگی غیرموحّدان بیاندازید و تفحّص کنید که قلبشان را با علاقۀ چه بت‌هایی پر کرده‌اند.

واضح است که نویسنده در تفسیر اعراف/ 157 نیز به خطای فاحشی دچار شده است. زیرا در این آیه خداوند از برخی بشارت‌هایی که به یهود داده شده خبر می‌دهد:

«... نام رسول نبی درس‌ناخوانده را در تورات و انجیل‌هایی که نزد خود دارند، می‌یابند. او به آنچه انبیاء معروف کرده‌اند امر می‌کند و از آنچه آنها (به رسمیت) نشناخته‌اند بازمی‌دارد، و پاکیزه‌ها را حلال و پلیدی‌ها را حرام می‌کند، و فشار (إصر) و زنجیرهایی که بر ایشان (=یهود) نهاده بود را بر می‌دارد».

توضیحاً اینکه وقتی یهودیان از شریعت خداوند تخطّی کردند خداوند در نوبت دوم بر شریعت آنها افزود و برخی از حلال‌ها را نیز بر آنها حرام کرد. مانند تحریم حیوانات ناخن‌دار، پیه و دنبه گوسفند، گوشت شتر و نیز کار کردن در روز شنبه (نگا. انعام/ 146 ـ نساء/ 160 - آل‌عمران/ 93 – اعراف/ 163 - بقره/ 286). و به یهود گفته شد که آخرین پیامبر خدا، این فشار و شرایعِ افزوده را از دوش شما برمی‌دارد.

در تورات کنونی آمده است که حضرت موسی(ع) در میانه راهِ مصر تا فلسطین سخن خداوند را درباره آخرین پیامبر اینطور به یهودیان ابلاغ فرمود:
«نبی‌ای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو، مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت و هر کسی که سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنود من از او مطالبه خواهم کرد» (تثنیه 18/ 18 و 19).

مطابقِ این بشارت، آن نبی موعود اولاً از میان برادران یهود است و نه از نسل آنها، یعنی از قومی که با بنی‌اسرائیل نسبت خویشاوندی دارد و البته باید از نسل ابراهیم(ع) باشد (لذا از نسل حضرت اسماعیل خواهد بود). ثانیاً آن نبی به حضرت موسی(ع) شباهت دارد (که یادآور «حدیث منزلت» است که پیامبر اکرم شبیه موسی است و امیرالمؤمنین شبیه هارون). ثالثاً خداوند بر نوع وحی او اشاره دارد که (همچون حضرت موسی(ع) مکتوب نخواهد بود بلکه) آن نبی، به کلام شفاهیِ خداوند متکلم خواهد شد و از نزد خود چیزی نمی‌گوید (یادآور آیات 3 تا 5 از سوره نجم که رسول خدا از نزد خود سخن نمی‌کند و جز وحی خدا نمی‌گوید). و رابعاً که اگر کسی از آن نبی اطاعت نکند خداوند از او مؤاخذه خواهد کرد.

لذا اینکه نویسنده حکم خاص این آیه را که در خصوص یهود است را جاهلانه یا عامدانه تعمیم داده و نصب امام را از قبیل فشار و اصر تلقی کرده، نشان از امراض قلبی ایشان دارد. چرا که او خلافت امیرالمؤمنین(ع) را برنمی‌تابد و به لطایف الحیل سعی دارد تا احکام خداوند را به یمین و یسار بزند و از وضوح آن بکاهد.

و بر خلاف آنچه او حکم کرده، اگر ما شیعیان با نصب خلفا مخالف بوده و هستیم به جهت آن نیست که مخالف رأی ماست بلکه چون مخالف حکم خداوند و انتصابی است که رسول خدا(ص) صورت داد.

*****
 
نویسنده در انتهای مقالش این‌طور نتیجه گرفته است:

10- (عیناً نقل قول می‌شود:) وقتی خدای تعالی در کتاب مجیدش انسان را در قبول دین، ماندن در آن یا خروج از آن آزاد و مخیر گذاشته است، چگونه اذن داده است حاکمان بر این مردم، منتخب و برگزیدۀ آنها نباشند و در این امرِ با این اهمیت، مسلوب ‌الاختیار باشند؟! پس پیام غدیر از سوی رسول آزادی و رهایی و عدل، معرفی ولی و امام مردم است تا قیام قیامت، نه تعیین و نصب حاکم سیاسی برای مدتی کوتاه.

درست است که خداوند، کسی را مجبور به پذیرش دینش نفرموده و آنها را برای رفتن به بهشت یا جهنم آزاد گذاشته است ولکن این اختیار، بعد از آن بود که صلاح و فساد را تبیین فرمود: ﴿لاَ إكْراهَ فىِ الدِّينِ  قَدْ تَّبَيَّنَ‏َ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىّ﴾ (بقره/ 256). یا نباید به جرگۀ دین‌داران وارد شد یا اگر وارد می‌شویم باید احکام آن را بپذیریم. این یک قاعدۀ عقلی و عرفی است. کارمندی را تصوّر کنید که شرط استخدام خود را این قرار داده است که رؤسایش را خود تعیین کند! چنین کارمندی اگر به چنین کاری قدرت داشت، دیگر در زمرۀ کارمندان نبود. سخن ما به چنین افرادی که نصب امیرالمؤمنین(ع) از سوی خداوند و توسط رسول‌الله(ص) را نوعی فشار بر خود تلقی می‌کنند آن است که «آسوده شو! جانی مکَن!».

شیعیان در ایران با انقلاب اسلامی به قصد جبران خطاهای مسلمانان صدر اول برآمدند و مثلاً به اصل ولایت فقیه در قانون اساسی که وضوحش به قدر ولایت امیرالمؤمنین نبود رأی دادند. امام خمینی(ره) به پسرش سید احمد اشاره کرده بود که آقای خامنه‌ای برای رهبری آینده، مناسب است. این اشاره امام(ره) را مردم ما پذیرفتند و نتایج مبارک آن را نیز دیدند. اما بیماردلانی در صدر اسلام بودند که تصریح و صراحت رسول خدا(ص) را بر جانشینی امیرالمؤمنین نادیده انگاشتند و به دنبال هوای نفس خود و ریاست دو روزۀ دنیوی رفتند، و شد آنچه شد.

و عجبا که افرادی مانند غروی نویسنده این سرمقاله، یافت می‌شوند که گويیا از پشت کوه آمده با تجاهل خویش، به آن غاصبان اقتدا می‌نمایند. باکی نیست. واضح است که هر عقیده‌ای در هر سینه‌ای جای نمی‌گیرد و میان این دو، حتماً نسبت و شباهتی هست: ﴿الخَْبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَ الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ﴾ (نور/ 26).
 

اقتدای تام علی‌اصغر غروی به مفتی‌های عربستان


به هنگام تحقیق درباره عقاید علی‌اصغر غروی به یک ویدئوی کوتاه از او برخورديم که در اينترنت منتشر شده است. وي در تاریخ 1ر8ر1385 در خصوص رؤیت هلال سخنرانی کرده و حکم نموده است که اگر در مکانی از کره زمین هلال ماه دیده شد باید برای تمام زمین، اول ماه قلمداد شود! غافل از اینکه بیشترین اختلافات در این خصوص آن است که اولاً ماه چگونه دیده می‌شود و ثانیاً آنها که ماه را ندیده‌اند چگونه می‌توانند به اظهارات استهلال‌کنندگان یقین کنند و ثالثاً چطور رؤیت افرادی که مثلاً دوازده ساعت بعد از ما توانسته‌اند ماه را ببینند برای ما فطر خواهد شد وقتی که ما آن روز را مثلاً در روزهای کوتاه زمستان روزه گرفته‌ایم؟ اگر این حکم را بپذیریم بعید نیست وي چند وقت بعد حکم جدیدی صادر کنند که اوقات شرعی نیز باید در سراسر دنیا یکسان شود برابر با افق شهر مکه!

جناب غروی یک دقیقه بعد در همین ویدئوی کوتاه در یک چرخش عجیب معتقد می‌شود که باید در موضوع رؤیت هلال فقط به حکم مفتی‌های عربستان اقتدا کرد و هر چه آنها گفتند پذیرفت! خطابۀ وي که عیناً از این ویدئو پياده شده بدین قرار است:

... و اما چرا ما باید تابع عربستان باشیم؟ پیامبر اسلام در مکه مبعوث شد، قرآن در مکه نازل شد، بزرگترین عمل اجتماعی مسلمان‌ها به نام حج، امروز در مکه انجام می‌شود. قبلۀ همه مسلمان‌ها مکه است. بنابراین حتی اگر آنها به دروغ بگویند فردا اولِ ماه است باید پذیرفت! که نمی‌گویند. ولی حتی.. برای اتفاق و اتحاد. بعد هم، سخن آنها ثابت می‌شود. آخر ماه که می‌شود معلوم می‌شود که دروغ نگفته‌اند و این امتحانی است که سال‌ها دارد انجام می‌شود.

پس اینها دلایل ماست. اگر یک کشوری، مثلاً مصر، فرض کنید تبعیت نکند از عربستان، اشتباه می‌کند. برای اینکه اتحاد مسلمانان حفظ بشود.. [جمله ناتمام رها می‌شود]. می‌گویند: حکومت عربستان وهابی است. مگر ما بزرگترین عمل را در زیر سایه پلیس وهابیِ عربستان توی مکه انجام نمی‌دهیم؟ مگر زیر نظر پلیس وهابی مُحرِم نمی‌شویم؟ مگر توی فرودگاه‌شان پیاده نمی‌شویم؟ بله؟! مگر کعبه آنجا نیست و مگر ما به سمت این وهابی‌ها وانمی‌ایستیم نماز بخوانیم؟ پس همه‌اش باطل است.

... [شیعیان] می‌خواهند آنچه عربستان می‌کند ما ضدّ آن را انجام بدهیم. یعنی یک تفکر است. این‌طور نیست که ماه مشکل داشته باشد و حرکتش دور زمین مشکل داشته باشد و عربستان مشکل داشته باشد. اینها نیست. حالا [مفتی‌های عربستان] می‌گویند: ما از طریق نجوم نمی‌توانیم این کار را بکنیم، در حالی‌که با نجوم هم می‌شود و تا ده میلیارد سال هم می‌شود فهمید که ماه چه وقت طلوع می‌کند، یا غروب می‌کند. برای اینکه حدیثی هست که «صوموا للرؤیة و أفطروا للرؤیة». همان چیزی که نجوم می‌گوید که ماه طلوع می‌کند مطمئناً در نقطه‌ای از کره زمین دیده می‌شود. تردید نداشته باشید. یعنی هر دو یکی خواهند بود و حرف پیامبر هم خدشه‌دار نمی‌شود.


دیگر فاحش‌تر از این، نمی‌شود با مغلطه، مردمان را به فتاوای مفتی‌های وهابی دعوت کرد. مگر پیامبر اکرم(ص) در 13 سال اول رسالت که در مکه تشریف داشتند در مسجدالحرام نماز نمی‌خواندند در حالی که بت‌های زیادی در آن بود؟ (بت‌های کعبه در سال هشتم هجرت، پس از فتح مکه شکسته شد). اگر کسی به جانب کعبه نماز می‌خواند آیا باید پیرو دین متولیان حرم باشد؟! البته اگر از مفتی‌های وهابی چنین سؤالی بپرسند جز این نخواهند گفت. آیا رسول خدا(ص) که چنین نکرد نمازهایش به گمان شما باطل بود؟!

قرآن به مسلمانان خبر می‌دهد که دشمن‌ترین دشمنان شما یهود هستند: ﴿لَتَجِدَنَّ أشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ الْيَهُود – مائده/ 82﴾. این آیه می‌تواند ما را دلالت کند تا مصداق «مؤمنان» را در این آیه از قرآن بشناسیم. آیا یهود بین‌الملل، با حکومت عربستان دشمنی می‌کنند یا با حکومت ایران؟
 
این بوی کباب نیست
در این ایام که دکتر روحانی به ریاست جمهوری اسلامی رسیده است گوئیا که به مشام‌ بعضی‌ها بوی کباب می‌رسد. در حالی که نه قانون اساسی ما عوض شده و نه دیانت ما از سیاست ما تفکیک گشته تا بخواهیم از ولایت امیرالمؤمنین دست بکشیم و پیرو جاهلان سلفی شویم و به مجیزگویان چشم‌بستۀ آنها اجازه دهیم تا هر چه از بغض و کینه در دل خود فرو خورده‌اند به یکباره بیرون بریزند و قائل شوند که پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع) را نصب نکرد چون که علی شمشیر نکشید و با خلفا همکاری کرد پس غصه‌دار نبود و لذا ما نیز نباید بر این ماجرا غمین باشیم و به دروغ مدعی شوند که شأن علی(ع) بالاتر از آن است که حکومت کند و عدل نماید. واضح است که نویسنده آرزوهای خود را بر قلم آورده است و امید می‌برد که حکومت دو روزۀ دنیا را به سیاست‌پیشه‌هایی چون او وابگذارند و او از امامت خودخواندۀ جماعت اکنون به وکالت و وزارتی برسد.

برای دیدن دم خروسی که از لباس آنها بیرون زده، نیازی نیست تا بصیرت خرج شود. حتی کوران نیز می‌توانند غرض و مرض ایشان را به‌وضوح ببینند. امام خمینی(ره) با درایت خود توانست کفر نهضت آزادی و جبهه ملی را بیرون آورد و به مردم نشان دهد (سخنرانی امام در تاریخ 25 خرداد 1360 درباره اعلام ارتداد مخالفانِ احکامِ ضروریِ اسلام، نگا. صحیفه امام، ج 14، ص 462). نکند این بوی کباب از جای دیگر باشد!

﴿يَومَ يُحْمَى‏ عَلَيها فىِ نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى‏ بِها جِباهُهُمْ و جُنوبُهُمْ و ظُهورُهُمْ، هَذا ما كَنَزْتُمْ لِأنفُسِكمُ‏ْ فَذُوقُواْ ما كُنتُمْ تَكْنزِون﴾ (توبه/ 35). روزى كه آنها را در آتش جهنم سرخ كنند و پيشاني‌هايشان و پهلوهايشان و پشت‌هايشان را با آنها داغ كنند، اين همان است كه براى خود گنج كرديد بچشيد آنچه را كه ذخیره مى‏‌كرديد.
 

گوشه‌ای از غصه‌های مولی‌الموحدین به نقل از کتاب «الغارات»

مرور خطبه سوم نهج البلاغه (معروف به خطبۀ شقشقیه) بر عهدۀ خوانندگان می‌ماند وقتی که امیر مؤمنان(ع) از حق و تکلیف از دست رفتۀ خود سخن می‌کرد. اما این مقال را با نقل سخنانی از امیر مؤمنان که در کتاب "الغارات" آمده به پایان می‌بریم (همان کتابي که غروي در سرمقاله خود به آن استناد کرده اما نخواسته آن را ببيند) تا بطلانی باشد بر ادعاهای کذب نویسنده که مدعی بود مولا(ع) غصه‌دار خلافت و ضایع شدن آن نبود.

ابوبكر زمام امور به دست گرفت، گاه به نرمى و گاه به سختى و شدت، كارها مى‏‌راند. من مصاحب نيكخواه او بودم و در هر كارى كه در آن اطاعت خداوند بود، از او اطاعت كردم و در راه آن مجاهدت. و بدان اميد داشتم كه چون او را حادثه‏‌اى افتد- حادثه مرگ- و من زنده باشم، امرى كه كشمكش بر سر آن است به من داده شود و اين اميد، همراه با يقين بود و ذره‏‌اى نوميدى با آن نبود. و اگر ميان او و عمر خصوصيتى نبود يقين داشتم كه راه مرا به سوى خلافت نخواهد بست. چون مرگش فرا رسيد عمَر را فراخواند و خلافت به او واگذاشت باز هم ما بر آن رأى گوش نهاديم و اطاعت كرديم و از نيكخواهى و راهنمايى دريغ ننموديم و عمر، عهده‏‌دار امر خلافت شد.

چون عمر را مرگ فرا رسيد با خود گفتم: اين بار خلافت را از من باز نخواهد داشت. اما مرا ششمين كس قرار داد. آنان آنقدر كه از حكومت من كراهت داشتند از حكومت هيچ يک از خودشان كراهت نداشتند. آرى سخنان مرا به هنگام وفات رسول الله(ص) كه با ابوبكر محاجّه مى‏‌كردم و مى‏‌گفتم: اى جماعت قريش ما اهل بيت تا زمانى كه در ميان ما كسى باشد كه قرآن را مى‏‌خواند و سنت را مى‏‌شناسد و به دين حق ايمان دارد به اين امر از همۀ شما سزاوارتريم، به ياد داشتند. قوم ترسيدند كه اگر من بر آنان حكومت يابم ديگر ايشان را تا هستند در آن نصيبى نخواهد بود. پس خلافت را به عثمان دادند و مرا از آن به در راندند بدان اميد كه بر آن چنگ اندازند و آن را ميان خود، دست به دست گردانند و به راستى از اينكه از جانب من چيزى به آنان رسد نوميد بودند. سپس گفتند: بيا و با عثمان بيعت كن وگرنه با تو جهاد مى‏‌كنيم. من به اكراه بيعت كردم و شكيبايى نمودم.

يكى از ايشان گفت: اى پسر ابی‌طالب، چقدر به اين امر آزمندى! گفتم: تو از من آزمندترى و حال آنكه دورتر هستى. من آزمندم كه ميراثم را طلب مى‏‌كنم و حقّى كه خدا و پيامبر او براى من قرار داده‏‌اند. آيا من سزاوار آن هستم يا شما كه مرا از آن مى‏‌رانيد و ميان من و آن حائل مى‏‌شويد؟ از شنيدن اين سخن بهت‌زده شدند «و الله لا يهدى القوم الظالمين».

بار خدايا از تو در برابر قريش يارى مى‏‌خواهم. آنها پيوند خويشاوندى من بريدند و سهم من به هدر دادند و منزلت عظيم مرا کوچک شمردند و دست اتفاق به هم دادند تا بر سر حقى كه از آن من است و آن را از من گرفته‏‌اند با من ستيزه كنند و گفتند: «البته حق را مى‏توانى فراچنگ آرى و توانند تو را از آن منع كرد. پس اكنون شكيبايى‏ پيشه ساز، شكيبايى همراه با اندوه و ناگوارى، يا در تأسف و غصه بمير».

مرا نه ياورى بود نه مدافعى و نه مددكارى جز اهل بيتم، كه دريغم آمد كه به كام مرگ‌شان فرستم. با آنكه خار در چشمم خليده بود چشم فرو بستم و شرنگ اندوه را اندك اندك نوشيدم. آرى شكيبايى ورزيدم و خشم خود فرو خوردم، چيزى كه تلخ‏‌تر از حنظل بود و دل را دردآورنده‏‌تر از تيغ برنده..
(ثقفی، الغارات/ ترجمه آيتى؛ ص 111)

* امیر اهوارکی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 26
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 3
  • manamhamintor ۱۵:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    marg bar amrika
  • ۱۵:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    نویسنده مقاله روزنامه منبع اطلاعاتی ساواک در کنار امام موسی صدر بوده است حضرت امام و آیت الله العظمی خوئی هم پدرش را منحرف معرفی کرده بودند.
  • محمد ۱۵:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    خيلي ممنون از نوشته مستدل شما. استفاده كرديم. اينكه امام علي(ع) فرمودند ارزش اين حكومت از عطسه بز كمتر است، يعني ارزش مادي آن نزد من، نه نتيجه و خروجي آن. با حكومت مي‌توان عدالت را برقرار كرد و حق مظلوم را از ظالم گرفت. اين خيلي ارزش دارد. آنچه ارزش ندارد، دل بستن به حكومت است. در واقع قدرت بد كه نيست، خوب هم هست، منتهي دل بستن به آن غلط است. كسانيكه با وجود ديدن انواع توهين‌ها به مقدسات ديني در دوران اصلاحات، هنوز از اين شيوه استدلال و تفكر اصلاح‌طلبان حمايت مي‌كنند، بدانند فقط به فربه كردن اين گروه كمك كرده‌اند و در اين توهين‌ها شريك محسوب مي‌شوند.
  • دوست ۱۵:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    خیلی عالی بود. خوب دست این خبیثان را خواندید.
  • محمد ۱۶:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    خيلي ممنون از نوشته مستدل شما. استفاده كرديم. اينكه امام علي(ع) فرمودند ارزش اين حكومت از عطسه بز كمتر است، يعني ارزش مادي آن نزد من، نه نتيجه و خروجي آن. با حكومت مي‌توان عدالت را برقرار كرد و حق مظلوم را از ظالم گرفت. اين خيلي ارزش دارد. آنچه ارزش ندارد، دل بستن به حكومت است. در واقع قدرت بد كه نيست، خوب هم هست، منتهي دل بستن به آن غلط است. كسانيكه با وجود ديدن انواع توهين‌ها به مقدسات ديني در دوران اصلاحات، هنوز از اين شيوه استدلال و تفكر اصلاح‌طلبان حمايت مي‌كنند، بدانند فقط به فربه كردن اين گروه كمك كرده‌اند و در اين توهين‌ها شريك محسوب مي‌شوند.
  • هادی ۱۷:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    احسنت. خیلی عالی بود. هم انقلابی و هم منطقی. واقعاً جواب این ابلهان را باید اینطوری داد. شک نکنید که هدف او و گردانندگان روزنامه و دیگر همفکرانشان، تخریب و تضعیف جایگاه الهی ولایت فقیه است. وگرنه برای اینها مسأله امیرالمؤمنین چه اهمیتی دارد. از بندگان آمریکا و نوکران وهابیش انتظاری نمیرود که بنده خدا و شیعه اهل بیت باشند.
  • ۱۹:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    اين‌ها مي‌خواهند حساسيت مردم ايران را بسنجند. شك نكنيد دستور موساد و سيا است. بايد روزي براي ابراز برائت و راهپيمايي اعلام شود.
  • فرشته ی مسافر ۱۹:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    مظلوم تر و شجاعتر از ائمه معصوم ما در عالم کسی نبوده، نیست و نخواهد بود. آقایان اصلاح طلب ما را به خیر شما امید نیست شر مرسانید...
  • ۲۰:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    تا کور شود هر آنکس که چشم ولایت امیرالمومنین رو نداره.
  • ۲۰:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    پیشنهاد نوار مرزی به عرض 2 کیلومتر در بلوچستان منطقه شلیک ازاد (بدون اخطار) اعلام شود * دوربین ها با برق سلول خورشیدی با ظاهر شبیه سنگ و یا ظاهر نا مشخص در مناطق شیار کوه در سراوان نصب شود این دوربین مجهز به فاصله یاب لیری باشد و نیز مجهز به زاویه سنج شعاعی و ارتفاعی باشد و مشخصات و گرا و اطلاعات را به یک مرکز محرمانه بفرستد و سربازان پاسگاه از ان اطلاع نداشته باشند در پاسگاه خمپاره و توپ قرار داشته باشد و با اعلام گرا به ان مختصات اتش شلیک کند
  • علي دوست ۲۰:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    سايت محترم لطفا هوشيار باشيد و انتن هايتان را جهت كيري كنيد و اماده مبارزه قلمي شده و اطلاع رساني كنيد. نقشه ها كشيده اند و دوران دولت جديد را براي خود بستر مناسبي مي بينند تا به اسلام و شيعه اصيل و غير التقاطي شبهه و لطمه وارد كنند. خداوند در اين جهاد ياور شما باشد.
  • معلم ۲۰:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    نمی دانم چرا این گونه مزخرفات فقط از روزنامه های اصلاحاتچی ها بروز می کند ؟ آیا این خود دلیل واضحی بر این نیست که اینان از اسلام فقط اسمش را می خواهند تا منافقانه عده ای از افراد معلوم الحال را که نسبت به عقاید حقه بی اطلاع هستند بفریبند ؟ در حالی که هیچ کدام (نه رهبرانشان ونه پیروان )علاقه ای به اسلام ناب محمدی و تشیع خالص علوی ندارند . سال ها قبل اوایل انقلاب در دانشکاه استادی داشتیم آگاه و دلسوز ایشان نقل می کرد : در مباحثی که با برخی از اهل سنت انقلابی و وحدت جو داشتیم آنان می گفتند :دعوای علی و عمر بر سر حکومت مال هزار و چهارصد سال پیش است چرا باید ما بعد از این همه سال تو سر هم بزنیم و دعوا کنیم ؟ استاد ما می فرمود : این حرف ظاهرش درست و استدلالش هم فریبنده و صحیح به نظر می رسد ولی آن چه در مقدمات از آن غفلت شده این است که دعوا بر سر حکومت نبوده و نیست بلکه مسئله اصلی پذیرش ولایت تامه و امامت مستمر است که هنوز هم ادامه دارد و ادامه خواهد داشت ، این همان موردی است که آقای غروی و همفکرانشان در روزنامه های اصلاحات نه می فهمند و نه قبول می کنند
  • مشکان ۲۲:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    روزنامه های زنجیره ای از این بهتر نمی توانند باشند
  • سید رضا ۲۲:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    چرا یک روز قبل از مذاکره از خزانه خالی گفته شد ؟؟ دولت با یه خزانه خالی و انبوه بدهکاری روبه روست ) این جمله را رئیس جمهور در استانه مذاکرات ژنو گفت تعبیری که شبیه ان را در نیویورک در مقابل خبر نگاران امریکایی گفت و گفته بود اوضاع اقتصادی ایران بدتر از ان است کهمن تصور میکردم. درست در شب مذاکره واریز یارانه ها به تعویق افتاد وزیر صنعت هم شب مذاکره نرخ واقعی ارز را سه هزار تومان اعلام کرد خالی کردن مشت کشور در شب مذاکره با گروه 1+5چه معنایی می تواند داشته باشد؟؟؟ بر لساس کدام یک از اصول مسلم تامین منافع ملی باید به طرف غربی تفهیم کرد که تحریمها اثر گذار بوده مذاکره کنندگان امروز و فردا با چه پشتوانه ای قراره مذاره کنن ؟؟؟؟؟ مگر امریکاییها به دنبال این نبودند که به خیال خام خود ایرا ن را با زانوان خونین پای میز مذاره بکشانند پس چرا دولت مردان ما به جای تکیه بر اقتدار کشور مرتب دم از ضعف و مشکل میزنند ؟!
  • محسن ۲۲:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۵
    0 0
    """... و اما چرا ما باید تابع عربستان باشیم؟ پیامبر اسلام در مکه مبعوث شد، قرآن در مکه نازل شد، بزرگترین عمل اجتماعی مسلمان‌ها به نام حج، امروز در مکه انجام می‌شود. قبلۀ همه مسلمان‌ها مکه است. بنابراین حتی اگر آنها به دروغ بگویند فردا اولِ ماه است باید پذیرفت!""" بابا، این یارو دیوونست.
  • منتظر ۰۸:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
    0 0
    روحانی مچکریم !!!!! لطفا به ظاهر اعتدالیون این افاضات و درافشانیها رو تحویل بگیرن !!!!!!!!!
  • ۱۰:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
    0 0
    شما به نظر می رسه بدون اطلاع داری میگه کار موساد و سیا بوده. فقط مثل همیشه داری انگ می زنی؟
  • ۱۰:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
    0 0
    شما خودتون رو مسلمان تر از اون ها ندون رفیق.
  • غلام علی ۱۱:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
    0 0
    عزیزان روزنامه مشرق این آقا ابله نیست بلکه کاملا آگاهانه چنین مزخرفاتی رو بلغور کرده. دشمنی آشکار با دین خدا دارن. مگر "نبا عظیم" علی نبود؟ مگر "صراط مستقیم" علی نبود؟ اون وقت یه نفر دیگه بیاد و در حضور علی امام و رهبر بشه و اونوقت مردم ازش تبعیت کنن؟! اگه اینطور بود که خود پیامبر (ص) هم حکومت نمیکرد و فقط میشد فقیه دینی! مگه هدف امام زمان (ع) "حکومت" نیست! خدا لعنتشون کنه که با این حرفاشون آه و لعن حضرت زهرا (س) رو برای خودشون میخرن...
  • محمد ۱۳:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
    0 0
    1+
  • ۱۶:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
    0 0
    از بوی خر داغ شده شما تندروها که بهتره....
  • بندربن سلیطان ۲۳:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
    0 0
    مشرق لعنت بر تو
  • مهدی ۲۳:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
    0 0
    حالا یکی پیدا شده حقیقتو داره میگه .چرا طاقت شنیدن صدای حق رو ندارید.؟متاسفم
  • رضایی ۲۳:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
    0 0
    این از خواص اصطلاح تدبیر است. امید داشته باش. نمی دونی که از قدیم گفته اند. : برعکس نهند نام زنگی کافور. یعنی نام آدم سیاه را سفید می گذارند و نان آدم های کوتوله را رشید. نام این دولت هم به صورت عوضی تدبیر و امید گذاشته شده است.
  • حسین ۰۱:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۷
    0 0
    من مخالف این مطالبم و غیرت شیعیم به جوش میاد ولی راه حل رو تو سانسور نمیدونم،راه حل آگاه کردن مردمه چرا یه روزنامه ارزشی قوی نداریم،کیهان و شریعت مداری افراطی شدن بلند گوی مذهبی ها به نظرم اول از همه ما ها مقصریم که رسانه قوی ارزشی نداریم.
  • محمدعلی ۱۱:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۸
    0 0
    واقعا مقاله بسیار زیبا و مستدلی را جناب آقای غروی ارائه نموده اند ، تشکر از مشرق که آن را در این نوشتار بی ربط و فرافکن منعکس نموده است ، چون آن نسخه از روزنامه بهار نایاب شده. سپاس

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس