گروه فرهنگی مشرق - جناب علیرضا افتخاری اخیراً در گفتگو با یکی ازرسانهها اظهار داشت: "با شجریان در تماس هستیم چراکه باید هنرمندان احوال یکدیگر را جویا شوند، به خصوص بزرگترها نسبت به کوچکترها. ایشان با من تماس گرفت و از من دلجویی کرد. غریبهها که نمیدانند هنرمندان چه مشکلی دارند و لذا این مشکلات را ما باید در بین خودمان حل کنیم."
خبرنگار مشرق پس از تلاشهای شبانهروزی و ورود غیر مجاز به سامانه مکالمات شرکت مخابرات بالاخره موفق شد فایل صوتی این تماس تلفنی را پیدا کند. در ادامه گزیدهای از متن سخنان شعرگونه جناب شجریان را در اختیار مخاطبان ارجمند میگذاریم.
سلام افتخار! افتخاری! سلام
نگنجد ثنایت همی در کلام
چو شد لطف و مهرت به چشمم عیان
زدم نامهای تا رسد دستتان
که دیدم سپردی ندم نامهای
منم فکر کردم که خود کامهای
خبرنگار مشرق پس از تلاشهای شبانهروزی و ورود غیر مجاز به سامانه مکالمات شرکت مخابرات بالاخره موفق شد فایل صوتی این تماس تلفنی را پیدا کند. در ادامه گزیدهای از متن سخنان شعرگونه جناب شجریان را در اختیار مخاطبان ارجمند میگذاریم.
سلام افتخار! افتخاری! سلام
نگنجد ثنایت همی در کلام
چو شد لطف و مهرت به چشمم عیان
زدم نامهای تا رسد دستتان
که دیدم سپردی ندم نامهای
منم فکر کردم که خود کامهای
بدادم من آن نامه دست عیال
گرفت و به عنوان یک آشغال
مچاله بکردش و بیرون نهاد
پس از آن فتاد نامهام دست باد
ولی چون همیشه مریدت بُدم
تو را سر بدیدم همی از خودم
به خود عهد کردم که زنگت زنم
دمی سر به آن قلب تنگت زنم
بدیدم که در حرکتی کار ساز
نهادی بر ایرانسلت پیشواز
شدم عاشق سوز آهنگ تو
شدم مست عود و نی و چنگ تو
اخیراً به گوشم رسانیده باد
که بردی همه شور خواندن ز یاد
تو که خوش صدا بودی و با نشاط
بخواندی دمادم همی "کنترات"!
تو که شصت آلبوم بدادی برون
مریدان رساندی به حد جنون
تو که هم صدایت قشنگ، هم سبیل
بخوانی دمادم نوای اصیل
چه شد چون قناری به کنج قفس؟
خزیدی و کردی تو حبس نفس؟
برو کار می کن مگو چیست کار
علی جان بگیر ژست آرتیستوار
مرا بین که چون منع کارم کنند
و نقشه کشند تا شکارم کنند
ندارم هراسی از این کارزار
که لابی کنم با صدویک هزار
صدایم چو یک لحظه سانسور شود
اگر چوب خطم همی پر شود
چو دارم گرین کارت هر کشوری
کنم پادشاهی! کنم سروری
چو نادر بُود مثل من لعبتی
شدم شاه موسیقیِ سنتی
روم سمت تایلند و چین و هلند
به بالای استیجهای بلند
تو هم راه من گیر و در کار خود
به آش سیاست بشو چون نخود
نگو هر کسی کار خود، بار خود
مشین غم زده در کنار کمد
برو آن ور آبهای وطن
علیه نظام حرف کشدار زن
بگو از سیاست بگو از حجاب
بگو کاین چنین نان تو در کباب
بگو غیر از این شصت آلبوم که بود
صد و سی رقم پشت در مانده بود
چو شد دست من بهر یاری دراز
نداد این حکومت به کارم جواز
بگو دل فسرده شدی عاقبت
نداری دگر میل فعالیت
چنین گر کنی در نگاه عموم
جواز شجاعت کنی مهر و موم
سرت سبز باد افتخار وطن
از این پس تو هم خانهام زنگ بزن