گروه فرهنگی مشرق - فیلم داستانی «لکه»، سیاسیترین فیلم داستانی در چهارمین دوره جشنواره عمار بود. فیلمی که به نتایج فتنه 88 بازگشت دارد، ماجرای استاد دانشگاهی که میخواهد در دولت کنونی، مدیر شود.
این فیلم برنده تندیس بهترین فیلم نیمهبلند چهارمین جشنواره عمار شد.
خلاصه داستان
سیاستمداری به نام مهندس رحمانی (فرخ نعمتی) در حال عزیمت به جلسه معارفه خود است. قرار است یک منصب مهم دولتی به او بدهند که ناگهان زنی جلوی اتومبیل او میایستد (فریبا کوثری). او مادر امین عنایتی، یکی از شاگردان سابق مهندس است که در سال 1388 کشته است. زن که از ماجرای انتصاب او خبر یافته، سدّ راهش میشود. سؤال اساسی او این است که اگر حکومت، خون پسر مرا به ناحق ریخته است پس چرا شما دارید در این حکومت مدیریت میشوید؟ زن، جناب مهندس را تهدید میکند و ... پایان فیلم، غافلگیرکننده است.
مختصری درباره کارگردان و تهیهکننده
محمدباقر مفیدیکیا به سال 1362 در قزوین متولد شد، در دانشکده صداوسیما تحصیل کرد (رشته فیلمنامه نویسی و کارگردانی تلویزیونی) و چندین فیلم کوتاه ساخت. فیلم کوتاه «... و دیگر هیچ نبود» مهمترین فیلم در کارنامه اوست، که سال گذشته فانوس زرین بهترین فیلم داستانی را از سومین دورۀ جشنواره عمار دریافت کرد.
از دیگر فعالیتهای مفیدیکیا میتوان به ساخت کلیپ «ایستادهایم» درباره حماسه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری اشاره کرد که در همان روزها از شبکههای مختلف سیما پخش شد. این کلیپ در افتتاحیه جشنواره عمار تقدیر شد. سرودن شعر و بازیگری از دیگر فعالیتهای مفیدیکیا است. او در سنوات گذشته اجرای برنامههای هیئت هنر (دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه هنر) و چند برنامه دیگر را نیز بر عهده داشته است.
محمدرضا شفاه تهیه کننده فیلم لکه، در سال 1360 در تهران متولد شد و در دانشگاه رِن در فرانسه رشته مطالعات سینما را تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کرد. او مدیر بینالملل جشنواره فیلم کوتاه تهران بود و به مدت نزدیک به دو سال نیز مدیر انجمن سینمای جوانان در تهران. شفاه هماکنون مدیر خانهی فیلم داستانی انقلاب اسلامی است که زیر نظر مؤسسه اوج فعالیت میکند. از دیگر فیلمهای خانهی فیلم داستانی که در جشنواره عمار نیز حضور داشتند میتوان به این آثار اشاره کرد: رو به قبله/ امیرمهدی پوروزیری، درختان حماسی/ مرتضیعلی عباسمیرزایی، راننده/ سید سجاد قافلهباشی. محمدرضا شفاه در دانشکده سینما تئاتر به تدریس فیلمنامهنویسی مشغول است.
نقد و نظر
فیلم لکه یک نقد سیاسی به برخی احزاب و جریانهایی است که چون مردم به آنها رأی بدهند و مرکوبشان بر وفق مراد باشد بر برج عاج مینشینند و با مردم کاری ندارند. اما هرگاه خلایق از آنها روی برتابند ننه من غریبم درمیآورند و بازی را بر هم میزنند. اولین نمونهاش تحصّن نمایندگان مجلس ششم در زمستان 1382 بود که از نتیجه انتخابات شورای شهر فهمیده بودند که طالع بختشان رو به افول است. آنها خواستار تأخیر انتخابات شدند تا تدارک وسیعتری ببینند و برای این خواستهشان در مجلس بست نشستند اما رهبر معظم با خواسته غیرقانونی آنها موافقت نکرد. مورد دوم همان ماجرای کفر ابلیس در فتنه 88 بود که بسیاری از مردم به رهبران جنبش اعتماد کردند که به بهای بسیار گرانی برای خودشان و حکومت انجامید.
نقل است که دکتر شریعتی در بهار 1356 توبهنامهای نوشت و از زندان آزاد شد. جمعی از دوستانش برای خوشآمدگویی به دیدارش رفتند. یک نفر که از توبهنامه مطلع شده بود اعتراض کرد که چرا با حکومت شاه همکاری کردید؟ دکتر جواب داده بود: توبهنامه و آزادی بهتر از آن بود که در زندان بپوسم. مرد گفته بود: شما که علامه مجلسی را آخوند درباری میخواندید آیا این کار شما همکاری با دربار نیست؟ او کمی تأمل کرده و جواب داده بود: من باید این موارد را در کتابهایم تغییر بدهم. شریعتی پس از این واقعه به خارجه رفت و همانجا درگذشت و در دمشق مدفون شد.
حالا ماجرای این یاران نیمبند انقلاب است. خودشان به همان کاری دست دراز میکنند که مردم را از آن نهی کردهاند. فیلم لکه، به بازیهای سیاسی این جماعت و حزببازی آنها نیز اشاراتی دارد. این مسئله در ابتدای فیلم با مباحثات آنها درباره جلسه علنی مجلس که از رادیوی اتومبیل در حال پخش است، واضح میشود.
موضوع خانوادههای شهدا خیلی خوب در فیلم وارد شده است. در انتها نیز میبینیم که این مادر در کنار همان خانوادهها مینشیند. فیلمساز میان جاهلان قاصر (امین عنایتی) و عالمان مقصر (مهندس رحمانی) تفکیک قائل میشود. مهندس شاگردان خود را تحریک کرده بود که حکومت باید ابطال انتخابات را بپذیرد وگرنه هیچ انتخاباتی در جمهوری اسلامی مشروعیت نخواهد داشت. اما اکنون بدون آنکه حکومت، کوتاه بیاید انتخاباتی دیگر برگزار شده و دوستان مهندس حاکم شدهاند. سؤال اساسی فیلم این است که چطور این انتخابات مشروع است؟
نمادهایی جالب توجه در فیلم به کار رفته است:
1. لکۀ فضولات کلاغ روی شیشه که رانندۀ مهندس قبل از آمدن او سعی در پاک کردن آن دارد، کلاغی که صدایش نیز به خوبی در فیلم دیده میشود و شئومت راکبان را پیشگویی میکند.
2. لکۀ جوهر خودنویس روی لباس مهندس که به طرزی حیرت انگیز در انتهای فیلم با کندن کت، خودنمایی میکند. نام فیلم از این دو ماجرا گرفته شده.
3. مهندس به دستیارش دستور میدهد که برای سریعتر رسیدن به جلسۀ معارفه، به جای خیابان امام خمینی از خط ویژۀ خیابان جمهوری بروند. شاید بتوان این نماد را اینطور تعبیر نمود که فتنه وقتی رخ داد که سیاستمداران از «امام» عبور کردند و به «جمهوری» قناعت نمودند. این نماد، گرچه بسیار زیبا بود ولی ممکن است مخاطبان به آن توجه نکنند. هرچند که ملامتی بر فیلمساز نیست.
لکه، یک فیلم سیاسی و حتی پلیسی است. فیلم، قصهی غریبی دارد و انتهای آن قابل پیشبینی نیست. فیلمساز به موفقیت فیلم خود را با ریتم خوب به جلو برده و به زیبایی تمام کرده است. «لکه»، فیلم متفاوتی است، صدای مردم انقلاب است، کسانی که حکومتشان را دوست دارند و برای آن جانفشانی میکنند. فیلم، موضوع خوبی دارد، فیلمنامه به زیبایی نوشته شده، و کارگردانیاش روان و پسندیده است. انتخاب بازیگران و بازی آنها نیز چشمگیر و اثرگذار است.
تنها ایرادی که میتوان بر فیلم گرفت در ظهور مجدد زن است. لحن او در آنجا کمی پردیالوگ و خطابهگونه میشود. فیلمساز سعی کرده با تدوین و تقطیعهای پیاپی این ایراد را جبران کند اما به نظر میرسد این کار اصلاً لازم نبوده است. چون اولاً به سبک روایت فیلم که در زمان واقعی (real time) میگذرد خدشه وارد میکند، و ثانیاً سخنان مکرر زن حالت شعارگونه میشود و به نحوی دیگر فیلم را از فضای واقعی دور میکند. خصوصاً که دیالوگهای این قسمت به پیشرفت قصه کمک نمیکند. لذا پیشنهاد میکنم که کارگردان محترم از رئالیسم در فرم و محتوا خارج نشوند. گاهی ادای یک جمله و سکوت بعد از آن، بهتر از ادای چهار جمله ادبی است. این را، هم در سینما تجربه کردهایم و هم در عالم واقع.
انتهای فیلم غافلگیرکننده است. آیهای که بارها در دهان واعظان شنیده یا در قرآن خواندهایم به زیبایی در فیلم مصداق یافته است و اکنون قرائت آن چقدر سخت شده است. در ابتدای فیلم وقتی دستیار مهندس متن پیشنویس سخنرانی را مرور میکرد مهندس با لحن تحقیرآمیزی خواسته بود که از قرائت این آیه دست بردارد. قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي (طه/ 25 تا 28).
آقای مفیدیکیا با دو فیلم اخیر خود و همچنین با کلیپ "ایستادهایم" نشان داده است که نهتنها کارگردانی را به خوبی بلد است بلکه عناصر درام را میشناسد. به نظر بنده این فیلمها، تجربیات خوبی در کارنامه ایشان است که میتواند قابلیتهای یک کارگردان خوشفکر را به اثبات برساند. امید که سال آینده نخستین فیلم سینمایی ایشان را در جشنواره فجر ببینیم.
* امیر اهوارکی
،
*******
فیلم کوتاه «لکه» به زیبایی ساخته شده است، کارگردانی بینقص و بازیهای خوب دارد. فرخ نعمتی، فریبا کوثری و علی سلیمانی بازیگران اصلی این فیلم هستند.
خلاصه داستان
مختصری درباره کارگردان و تهیهکننده
نقد و نظر
نقل است که دکتر شریعتی در بهار 1356 توبهنامهای نوشت و از زندان آزاد شد. جمعی از دوستانش برای خوشآمدگویی به دیدارش رفتند. یک نفر که از توبهنامه مطلع شده بود اعتراض کرد که چرا با حکومت شاه همکاری کردید؟ دکتر جواب داده بود: توبهنامه و آزادی بهتر از آن بود که در زندان بپوسم. مرد گفته بود: شما که علامه مجلسی را آخوند درباری میخواندید آیا این کار شما همکاری با دربار نیست؟ او کمی تأمل کرده و جواب داده بود: من باید این موارد را در کتابهایم تغییر بدهم. شریعتی پس از این واقعه به خارجه رفت و همانجا درگذشت و در دمشق مدفون شد.
حالا ماجرای این یاران نیمبند انقلاب است. خودشان به همان کاری دست دراز میکنند که مردم را از آن نهی کردهاند. فیلم لکه، به بازیهای سیاسی این جماعت و حزببازی آنها نیز اشاراتی دارد. این مسئله در ابتدای فیلم با مباحثات آنها درباره جلسه علنی مجلس که از رادیوی اتومبیل در حال پخش است، واضح میشود.
موضوع خانوادههای شهدا خیلی خوب در فیلم وارد شده است. در انتها نیز میبینیم که این مادر در کنار همان خانوادهها مینشیند. فیلمساز میان جاهلان قاصر (امین عنایتی) و عالمان مقصر (مهندس رحمانی) تفکیک قائل میشود. مهندس شاگردان خود را تحریک کرده بود که حکومت باید ابطال انتخابات را بپذیرد وگرنه هیچ انتخاباتی در جمهوری اسلامی مشروعیت نخواهد داشت. اما اکنون بدون آنکه حکومت، کوتاه بیاید انتخاباتی دیگر برگزار شده و دوستان مهندس حاکم شدهاند. سؤال اساسی فیلم این است که چطور این انتخابات مشروع است؟
نمادهایی جالب توجه در فیلم به کار رفته است:
1. لکۀ فضولات کلاغ روی شیشه که رانندۀ مهندس قبل از آمدن او سعی در پاک کردن آن دارد، کلاغی که صدایش نیز به خوبی در فیلم دیده میشود و شئومت راکبان را پیشگویی میکند.
2. لکۀ جوهر خودنویس روی لباس مهندس که به طرزی حیرت انگیز در انتهای فیلم با کندن کت، خودنمایی میکند. نام فیلم از این دو ماجرا گرفته شده.
3. مهندس به دستیارش دستور میدهد که برای سریعتر رسیدن به جلسۀ معارفه، به جای خیابان امام خمینی از خط ویژۀ خیابان جمهوری بروند. شاید بتوان این نماد را اینطور تعبیر نمود که فتنه وقتی رخ داد که سیاستمداران از «امام» عبور کردند و به «جمهوری» قناعت نمودند. این نماد، گرچه بسیار زیبا بود ولی ممکن است مخاطبان به آن توجه نکنند. هرچند که ملامتی بر فیلمساز نیست.
لکه، یک فیلم سیاسی و حتی پلیسی است. فیلم، قصهی غریبی دارد و انتهای آن قابل پیشبینی نیست. فیلمساز به موفقیت فیلم خود را با ریتم خوب به جلو برده و به زیبایی تمام کرده است. «لکه»، فیلم متفاوتی است، صدای مردم انقلاب است، کسانی که حکومتشان را دوست دارند و برای آن جانفشانی میکنند. فیلم، موضوع خوبی دارد، فیلمنامه به زیبایی نوشته شده، و کارگردانیاش روان و پسندیده است. انتخاب بازیگران و بازی آنها نیز چشمگیر و اثرگذار است.
تنها ایرادی که میتوان بر فیلم گرفت در ظهور مجدد زن است. لحن او در آنجا کمی پردیالوگ و خطابهگونه میشود. فیلمساز سعی کرده با تدوین و تقطیعهای پیاپی این ایراد را جبران کند اما به نظر میرسد این کار اصلاً لازم نبوده است. چون اولاً به سبک روایت فیلم که در زمان واقعی (real time) میگذرد خدشه وارد میکند، و ثانیاً سخنان مکرر زن حالت شعارگونه میشود و به نحوی دیگر فیلم را از فضای واقعی دور میکند. خصوصاً که دیالوگهای این قسمت به پیشرفت قصه کمک نمیکند. لذا پیشنهاد میکنم که کارگردان محترم از رئالیسم در فرم و محتوا خارج نشوند. گاهی ادای یک جمله و سکوت بعد از آن، بهتر از ادای چهار جمله ادبی است. این را، هم در سینما تجربه کردهایم و هم در عالم واقع.
انتهای فیلم غافلگیرکننده است. آیهای که بارها در دهان واعظان شنیده یا در قرآن خواندهایم به زیبایی در فیلم مصداق یافته است و اکنون قرائت آن چقدر سخت شده است. در ابتدای فیلم وقتی دستیار مهندس متن پیشنویس سخنرانی را مرور میکرد مهندس با لحن تحقیرآمیزی خواسته بود که از قرائت این آیه دست بردارد. قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي (طه/ 25 تا 28).
آقای مفیدیکیا با دو فیلم اخیر خود و همچنین با کلیپ "ایستادهایم" نشان داده است که نهتنها کارگردانی را به خوبی بلد است بلکه عناصر درام را میشناسد. به نظر بنده این فیلمها، تجربیات خوبی در کارنامه ایشان است که میتواند قابلیتهای یک کارگردان خوشفکر را به اثبات برساند. امید که سال آینده نخستین فیلم سینمایی ایشان را در جشنواره فجر ببینیم.
* امیر اهوارکی