اوکراین بطور مکرر بعد از فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی»، بصورت پاندولی بین بلوک شرق و غرب در حال نوسان بوده است. مهمترین نمودهای کشمکش اوکراین بین قدرت های سنتی بین الملل، مربوط به "انقلاب نارنجی اوکراین" در 2004 م. و اعتراضات اخیر ضددولتی - نوامبر 2013- میشود. اوکراین بلحاظ ژئواکنومیک بخاطر واقع شدن در حلقه ابتدایی مهمترین کریدورهای اروپا- آسیایی در نقطه ثقل اوراسیا، دارای اهمیت است.
فارغ از توجه به رقابت های ژئوپلتیک شرقی - غربی آنچه مهمتر است، اینکه بلوک غرب بعد از ناکارآمدی نسخه انقلاب رنگی در اوکراین؛ تلاش های جدیدی برای تدوین و بهکارگیری یک نسخه جدید را به راه انداخته است. فرض میشود که آمریکا پس از تست الگوی جدید، با عنوان "قدرت خیابانی: Power of Street"، قصد استفاده از آن در دیگر کشورهای هدف را داشته باشد. در این پژوهش، در جستجوی کشف مهمترین ویژگیهای الگوی جدید هستیم. در سری سوم از پژوهش پیشرو، با بازخوانی سیاست های آمریکا در خصوصی سازی فاسد و رهاسازی اقتصادی در اوکراین، گفته شد که این مسئله باعث شد که باندهای قدرت؛ تحت حمایت آمریکا یا روسیه شکل بگیرند. گفته شد که آمریکا قصد داشت بعد از انجام اصلاحات اقتصادی بدست «کوچما»، اصلاحات سیاسی- قضایی در این کشور را از طریق یک نیروی دیگر پیش ببرد. آنچه در ادامه می آید سری چهارم از مجموعه پژوهشی "حقیقت اوکراین" است:
سیاست خارجی غربگرای کوچما:
تنها چیزی که کمونیست ها و سیاستمداران متمایل به روسیه را شگفت زده کرد، سیاست های اقتصادی - اجتماعی «کوچما» و "پسرهای کوچولویش" (اصلاح گران روشن بین: مالچیکی) نبود؛ دولت وی سرعت نزدیکی به غرب را نیز بالا برده بود و همکاری ها با روسیه را کاهش می داد[1]. طی یکسال ابتدایی مدیریت «کوچما» و تیم حامی اقتصاد غربی اش، آنها مراودات بسیاری با اروپا و آمریکا برقرار کردند، در حالیکه به روس ها بی اهمیت تر بودند.
در این دوره، «کوچما» از «واشینگتن»، «بروکسل»، «بن»، «رُم»، «توکیو» و «برلین» دیدار کرد. «بیل کلینتون» (رئیس جمهور وقت آمریکا) در می 1995 م.، بهمراه هیئت همراه 850 نفری متشکل از بازرگانان و مقامات بلندپایه به «کیف» رفت و "رشادت، دوراندیشی و رهبری" «کوچما» را ستود. بعدتر و در یک فاصله کوتاه، «وزیر دفاع آمریکا» - ویلیام پری- طی سه مرتبه به «کیف» سفر کرد. در مقابل، در همین دوره، «کوچما» فقط یک سفر ناموفق به روسیه داشت و اوکراین همچنان از امضاء «پیمان دوستی و همکاری» با روسیه[2]، بدلیل اختلافات بر سر «نواگان نظامی دریای سیاه» طفره می رفت[3].
علاوه بر این، در
می 2002 میلادی، «کوچما» بعد از جلسه «شورای امنیت ملی و دفاعی اوکراین»، خبر داد
که کشورش طی دیدار «دبیرکل وقت ناتو» (جورج رابرتسون) از «کیف» در جولای، پیشنهاد
رسمی خواهد داد که امیدها برای عضویت اوکراین در «ناتو» را افزایش می دهد. اوکراین
طی 5 سال پیش از آن، با عضویت در طرح «مشارکت ناتو برای برنامه صلح» (PFP)، یک عضو فعال
در این مورد به حساب می آمد[4]. این
تلاش رسمی، اقدامی جدی برای پیشبرد پیوستن اوکراین به «ناتو» به شمار می آمد که
باعث، افزایش نگرانی های امنیتی - نظامی روسیه شد.
طي یک دهه ریاست «کوچما»، روابط اوکراين- آمريکا چنان گسترده شد که طبق برآوردها، در این دوره، اوکراین سومين دريافت کننده کمک هاي مالي- اقتصادي «ایالات متحده» شد[5]. اوج این همکاری ها، پیوستن اوکراین به ائتلاف "بوش- بلر" در تهاجم عليه عراق؛ و گسیل داشتن 1600 نيروي نظامي به عراق بود[6].
در 1996 م.، «کوچما»
توانست با کسب "جايزه آزادي" متعلق به مرکز «خانه آزادي» (آمریکا) بخشی از مزد اقداماتش
را کسب کند[7]. این جایزه
به افرادی اعطاء می شود که "مشارکت های برجسته ای برای گسترش آزادی انسان ها"، انجام داده باشند.
از این حیث، بسیاری از مدافعان آزادی بیان اوکراینی، مِن جمله خبرنگاران، بخاطر اعطای "جایزه آزادی" به رئیس جمهورشان شگفت زده شدند. آن روز، یک خبرنگار اوکراینی در اینباره نوشت: «من خیلی زیاد متعجبم، چرا؟ ... اغلب تفکرات اخیر من مربوط به سفر اخیر «رئیس جمهور لئونید کوچما» به آمریکا و دیدارهایش با «رئیس جمهور کلینتون» و «معاون رئیس جمهور الگور» است. و من متعجبم که الآن، تا چه حد زندگی او تغییر کرده که موفق به کسب "جایزه آزادی 1996" شده است!»[8].
برژینسکی حین اهدای جایزه آزادی به کوچما از وی بخاطر تبدیل کردن
اوکراین به شریکا سازنده ای در جامعه جهانی تشکر کرد
«برژینسکی» - مشاور امنیت ملی پیشین- در مراسم تجلیل از «کوچما» گفته بود: «رئیس جمهور و متولی «خانه آزادی»، «رئیس جمهور کوچما» را بخاطر حرکت پایدارش در مسیر درست و مبدل کردن کشورش به یک شریک سازنده در جامعه جهانی؛ ستود. ایشان همچنین شجاعت و عزم راسخ مردم اوکراین که با سرسختی، زبان شان، آداب و رسوم شان و تاریخ شان را؛ در میان قرن ها سلطه خارجی ها و کمونیست ها حفظ کردند، را می ستاید ... «رئیس جمهور کوچما» در سخنرانی خود به مناسبت دریافت جایزه، به رهبران آمریکایی اطمینان داد که اوکراین می خواهد، بعنوان بخشی از اروپا باقی بماند و متعهد است که همکاری ها با ناتو، «اتحادیه اروپا» و دیگر سازمان های اقتصادی و منطقه ای را ادامه دهد»[9].
تام لانتوس، مؤسس کمیته حقوق بشر کنگره، کوچما را بخاطر اقداماتش در ثبات منطقه به نفع آمریکا ستود
همچنین «تام
لانتوس» - نماینده دموکرات کالیفرنیا - و از مؤسسین «کمیته حقوق بشری کنگره آمریکا»[10] طی
این مراسم گفت: «من امروز بخاطر ادای احترام به عالیجناب «لئونید کوچما» - رئیس
جمهوری اوکراین - به «(مرکز) خانه آزادی» می پیوندم. او به تازگی، افتخار کسب "جایزه آزادی" بدلیل مشارکت هایش در ایجاد ثبات منطقه ای و در روابط قومی
اوکراین؛ را بدست آورد.
این جایزه بصورت دوره ای توسط «خانه آزادی» - یکی از قدیمی ترین نهادهای حقوق بشری کشورمان - اعطاء می شود. این ماجرا از 1941 م، بمنظور تشویق مردم آمریکا به مبارزه با فاشسیم پایه گذاری شد و طی سال ها به صدایی هدایت کننده برای تساهل و مدارا، کرامت انسانی، حقوق بشر و آزادی؛ تبدیل شده است»[11].
کوچما، درگیری با پارلمان و تعمیق دو قطبی جامعه اوکراین:
«کوچما» مدل نابی از آزادسازی اقتصادی و نزدیکی به غرب و به همان موازات، سخت گیری در عرصه سیاسی و محدودسازی منتقدین سیاسی بود، این مسئله تا حدودی شبیه همان سیاست هایی است که «كارگزاران» دهه 70؛ در ایران پی گرفت. «کوچما» بار دیگر توانست در انتخابات ریاست جمهوری 1999 م. با کسب حمایت رؤسای بنگاه های صنعتی بزرگ ناحیه شرقی و موج جدیدی از شعارهای نزدیکی به روسیه؛ علیرغم کاهش محبوبیتش[12] برنده انتخابات شود[13]. شاید، حمایت مالی "بزرگ بنگاه داران اقتصادی شرق" که منتفع از سیاست های فاسد خصوصی سازی «کوچما» بودند، کمک بزرگی به ادامه حکومت وی کرد؛ این حمایت ناشی از روابط نزدیک وی با «اتحادیه صنعت گران و کارآفرینان اوکراین» بود که زمانی ریاستش را به عهده داشت. هر چه بود، وی توانست طی دوره ریاست جمهوری دوم خویش، به تعمیق سیاست های اش بپردازد.
«کوچما» به محض اینکه دوباره به ریاست جمهوری دست یافت، نخست وزیر پیشین خود که مجری مرحله دوم خصوصی سازی بود را برای ادامه کار در این پست به «رادا» معرفی کرد. با این وجود، اکثریت پارلمان که در اختیار کمونیست ها بود به ادامه نخست وزیری «والری پوستُویتنکو» رأی عدم اعتماد دادند[14]. بنابراین، «کوچما» بار دیگر یکی از "پسرهای کوچولو" اش - اصلاح گران جوان - را به مجلس معرفی کرد[15]، او کسی نبود جز «ویکتور یوشچنکو» که چنانچه گفته شد؛ در حد یکی از معماران اصلی رهاسازی اقتصاد اوکراین شناخته می شد.
کمی بعد از رأی اعتماد به «یوشچنکو» که نشان دهنده عزم جدی دولت برای ادامه سیاست ها نوسازی اقتصادی بود، 11 حزب سیاسی اوکراین برای تشکیل یک ائتلاف "راست میانه" در پارلمان اوکراین متحد شدند. ناظران تخمین می زدند که این ائتلاف در نهایت، بتواند سال ها دخالت جناح چپ در امور دولتی؛ را پایان دهد. این ائتلاف که بیش از نیمی از نمایندگان پارلمان را کنار هم گرد می آورد، بعد از آن بوجود آمد که «کوچما» تهدید کرده بود؛ بمنظور ایجاد اکثریت اصلاح طلب در پارلمان، «رادا» را به دو مجلس جداگانه تبدیل خواهد کرد. این پاسخی به تهدید چپ گرایان مجلس، مبنی بر گذراندن طرح هایی برای توقف خصوصی سازی صنایع دولتی؛ بود[16].
اختلافات مجلس بین جناح راست (حامی اصلاحات) و چپ (مخالف اصلاحات)، با حمایت «کوچما» از ائتلاف راست میانه که به تازگی تشکیل و به اکثریت رسیده بود؛ بر سر تغییر ریاست مجلس بیش از یک ماه ادامه یافت[17]. این اختلافات که ابتدا با ترک مجلس توسط نمایندگان راست و راست میانه و تشکیل جلسات جداگانه در «موزه لنین کیف» شروع شده بود؛ با انتخاب یکجانبه رئیس جدید توسط راست گرایان به مرحله حساس خود نزدیک تر شد. در نهایت در 8 فوریه 2000 م.، تشکیل این پارلمان جایگزین در سالن «موزه» بعد از چند روز پایان یافت و راست گرایان با حضور خشن در ساختمان مجلس و تصرف بخش هایی از آن، جلسه پارمان را بیش از یک ساعت به خشونت کشیدند. تصاویر مضحک دعوای نمایندگان در پارلمان بطور گسترده ای، توجه افکار عمومی جهانی و رسانه های غربی را به خود جلب کرد و چنین القاء شد که دموکراسی پارلمانی در اوکراین به بن بست رسیده است[18].
کوچما سعی کرد با ایجاد یک عملیات روانی علیه پارلمان که مخالف وی بود، قدرت را قبضه کند
نمایی از درگیری های مفتضح نمایندگان اوکراین که حاصل اقدامات پشت پرده دولت کوچما بود
«کوچما» شخصاً از مردم خواست که برای پایان دادن به بحران پارلمانتاریستی کشور که به سقوط اقتصادی بلندمدت منجر شده، به رفراندوم و افزایش اختیارات رئیس جمهوری رأی مثبت دهند[21]. برگزاری رفراندوم نشان داد که چیزی حدود 90 درصد از رأی دهندگان، خواهان افزایش اختیارات رئیس جمهور برای انجام اصلاحاتی هستند که وعده کاذب رفاه بیشتر در سایه فشار اقتصادی کوتاه مدت را می داد[22]. هر چند که پارلمان از پذیرش نتایج رفراندوم امتناع ورزید و پیشنهادات این رفراندوم بعدها به اجراء درآمد[23]، ولی این پروسه توانست، شکاف موجود بین جناح های سیاسی و مردم؛ در رابطه با اصلاحات اقتصادی یا نزدیکی به روسیه را افزایش دهد.
فرآیند آمریکایی کوچما به یوشچنکو و تبدیل اصلاحات اقتصادی به سیاسی:
با این وجود که «کوچما» توانسته بود، مانع توقف قطار اصلاحات بلوک غرب در اوکراین شود، تا جاییکه مورد تمجید رئیس جمهور آمریکا و مقامات امنیتی این کشور قرار گرفته بود، اما رفته رفته در دور دوم ریاست جمهوری «کوچما» و بخصوص بعد از نخست وزیری «یوشچنکو»؛ اقدامات لازم برای شیفت قدرت به نفر بعدی مورد نظر آمریکا در دستور کار قرار گرفت.
بلافاصله بعد از اینکه «ولادیمیر پوتین» در اوت 1999 م. به ریاست جمهوری روسیه رسید، تلاش های ناموفق «بوریس یلتسین» در نزدیک شدن به اوکراین را رها کرد و سیاست های جدیدی برای نزدیکی به این کشور و بازیابی امپراطوری روسیه در اوکراین به کار گرفت. بعنوان مثال، تعیین تکلیف مربوط به «ناوگان نظامی دریای سیاه» روسیه در پایگاه «سواستوپل» - جنوب شبه جزیره خودمختار کریمه- که بعد از فروپاشی شوروی و در دوره «یلتسین» به مسئله لاینحل و چالش برانگیز تبدیل شده بود؛ با دیدار «کوچما» و «پوتین» در آوریل 2000 م. به نتایج ملموسی رسید. این دیدار که امیدها برای حل این معضل را افزایش داده بود، توجه کارشناسان را به از سرگیری روابط گرم اوکراین- روسیه معطوف کرد[24].
آمریکا از موفقیت پوتین در ایجاد روابط با کوچما نگران بود
در نتیجه دنبال فرصتی برای انتقال قدرت به یک مهره جدید حامی غرب بود
غرب همچنین از عدم همکاری «کوچما» در رابطه با ایجاد اصلاحات در نهادهای امنیتی این کشور، نگران بود. «کوچما» که بزرگترین گام ها برای پیوستن به «ناتو» را برداشته بود، در عوض به این دلیل که مانع مداخله گسترده «ناتو» در «SBU» (اداره امنیت اوکراین) و «MVS» (وزارت امور داخلی) بود؛ مورد انتقاد غرب قرار گرفت تا جاییکه آمریکا طی «نشست 2002 ناتو» در «پراگ»، از «کوچما» دعوت به عمل نیاورد[25].
گذشته از این، نظریه پردازان آمریکایی معتقد بودند، «کوچما» نتوانسته فرآیند انتقال حاکمیت به سیستم جدید را آنقدر که باید؛ چابک و سریع به پیش برد. آن زمان، «برژینسکی» یک نمودار مرحله بندی شده همراه با زمان بندی های مورد نیاز برای مراحل مختلف فرآیند انتقالی را ترسیم کرده بود. گام اول (1- 5 سال) در نمودار پیشنهادی وی شامل: ساخت بخش سیاسی براساس دموکراسی، ایجاد مطبوعات آزاد، خروج از حالت تک حزبی و بالاخره حذف کنترل و نظارت دولت بر امور قانونی و حقوقی و آزادسازی اقتصادی، می شد. گام دوم (3- 10 سال) شامل: تغییر قانون اساسی، اصلاحات انتخابات و ایجاد ائتلاف های گوناگون و اصلاح سیستم بانکداری، می شد. گام سوم (5 تا 15 سال) شامل: تشکیل احزاب سیاسی باثبات، ساخت قوه قضائیه مستقل از دولت با فرهنگ لیبرال در این حوزه و خصوصی سازی گسترده می شد.
«برژینسکی» معتقد بود برای ورود از یک مرحله به مرحله بعد باید، مرحله پیشین کامل اجراء شده باشد و همچنین به گام ابتدایی بعنوان راهبردی ترین گام نگاه می کرد؛ بطوری که اعتقاد داشت در صورت عقیم ماندن یا طولانی شدن گام اول؛ نتیجه بخشی کل پروسه تهدید می شود[26]. مسئله این بود که «کوچما» هر چند در بخش اصلاحات اقتصادی سرعت بالایی را ایجاد کرد و حتی توانست زمینه های تغییر قانون اساسی را ایجاد کند، اما در حوزه آزادی های سیاسی بخصوص ایجاد مطبوعات آزاد و خصوصی سازی بخش قضائی توفق چندانی نیافت؛ بنابر این لازم بود که نیرویی تازه نفس برای تکمیل اصلاحات سیاسی پا به میدان بگذارد.
در مجموع، فشارهای غرب که بطور ناگهانی علیه سیاست داخلی «کوچما» و در حوزه حقوق بشری سر باز کرد، از سه جنبه مورد توجه آمریکا بود: 1- دوره قانونی ریاست «کوچما» رو به پایان بود و باید فرد دیگری جایگزین می شد، بخصوص اینکه محبوبیت وی بدلیل انجام اصلاحات اقتصادی که به فقیرتر شدن مردم می انجامید؛ بطور مستمر در حال کاهش بود، 2- روابط «کوچما» با روسیه، بعد از به قدرت رسیدن «ولادیمیر پوتین» رو به افزایش بود. این موضوع که «یلتسین»، بعنوان متحد آمریکا نتوانست اوکراین را به روسیه جذب کند و در عوض؛ «پوتین» به سرعت در حال نزدیکی به اوکراین بود، نگرانی آمریکا مبنی بر افزایش نفوذ یک افسر سابق «K.G.B» در اوکراین را برانگیخته بود و 3- «کوچما» نمی توانست به اندازه کافی اصلاحات در عرصه سیاسی را به سرعت پیش ببرد و بنابر این احتیاج به عنصری تندروتر و سریع تر در انجام اصلاحات سیاسی بود.
اعتراضات 2001 اوکراین، یوشچنکو ناجی مردم:
فرآیند "گذار از کوچما به یوشچنکو" که به بیان بهتر شیفت از اصلاحات اقتصادی به اصلاحات سیاسی
بود، با یک عملیات روانی بزرگ آغاز گردید. در 2001 میلادی - اواسط دوره دوم ریاست
جمهوری کوچما- زمینه سازی برای موج سواری بر نفرت مردم از «کوچما» و ایجاد یک رهبر
اپوزیسیون برای فتح، انتخابات آتی ریاست جمهوری آغاز شد.
سپتامبر 2000 م. رسانه های جهانی از ناپدید شدن یک خبرنگار منتقد «کوچما» (جورجی گانگداز)، که روزنامه ای اینترنتی (حقیقت اوکراین: Ukrayinska Pravda) را اجراء می کرد؛ خبر دادند. حدود چهار ماه بعد، رسانه ها از کشف جسد وی در حاشیه «کیف» و نتیجتاً مرگ مشکوکش، گزارش هایی ارسال کردند. سایت «Ukrayinska Pravda» از سوی «الکساندر موروز» - رهبر یک حزب مخالف دولت در پارلمان- حمایت مالی می شد. این واقعه تنها کمی پس از آن صورت گرفت که «گانگداز»، بخاطر اذیت های پلیس مخفی اوکراین طی یک بازجویی محرمانه از وی؛ به «دادستانی کل اوکراین» شکایت کرده بود. این قسمت از تاریخ نیز شباهت بالایی با "توطئه خارجی- داخلی قتل های زنجیره ای" در ایران دارد.
نمایی از اعتراضات مردم اوکراین به مرگ مشکوک یک خبرنگار منتقد
واقعه ای که شباهت هایی با پروژه قتل های زنجیره ای ایران داشت
پیشتر، «کمیته نیویورکی حمایت از خبرنگاران»، به «کوچما» تحت عنوان "دشمن مطبوعات" اعتراض کرده بود[27]. خیلی زود «الکساندر موروز»، در یک مصاحبه تلویزیونی ادعا کرد که به نوار ضبط شده ای دست یافته که در آن، رئیس جمهور و اعضای ارشد دولتی؛ درباره شیوه های رهایی از انتقادات «گانگداز» بحث می کنند. وی ادعا نمود که دارای اطلاعاتی است که هیچکس غیر از او ندارد و اینکه، نوار توسط یکی از اعضای «اداره امنیت اوکراین» بدست وی رسیده که صحت آن در خارج از کشور تأیید شده است[28]. دیگر نمایندگان مخالف دولت نیز که بعدها پست های بالای سیاسی- امنیتی در دولت آتی «یوشچنکو» گرفتند، مکرراً صحت نوار فوق را تأیید کردند[29].
جورجی گانگداز: تصویری از خبرنگار منتقد کوچما که به شکل مشکوکی به قتل رسید
غرب با ایجاد یک پروژه سیاسی درباره مرگ این خبرنگار، مقدمات به قدرت رسیدن رهبران نارنجی را فراهم آورد
مانور رسانه ای روی ادعای دخالت دولت در مرگ یک خبرنگار منتقد و بحث درباره فساد افسارگسیخته در دولت، اعتراضات دامنه داری را در پایتخت اوکراین به راه انداخت. علاوه بر نمایندگان راست گرای مجلس، «یولیا تیموشنکو» - معاون نخست وزیر یوشچنکو در امور انرژی- که ظاهراً به دلیل انتقاد شدید به فساد گسترده در «وزرات انرژی»؛ توسط «کوچما» اخراج شده بود نیز به اعتراضات پیوست. این اعتراضات با حضور مردم و کمپین در میادین اصلی شهر و با هدف مجبور ساختن «کوچما» به استعفاء؛ از اواسط فوریه 2001 م. طی هفته ها ادامه یافت که با دخالت پلیس به خشونت کشیده شد[30].
غرب پرداخت وام مورد نیاز اوکراین را به حضور یوشچنکو در قدرت مشروط کرد
همزمان عملیات قهرمان سازی از یوشچنکو کلید خورد
در آن دوره، «تیموشنکو» که دیگر بعنوان رهبر اصلی اعتراضات شناخته می شد، دستگیر و با قید وثیقه آزاد شد. اواسط آوریل همان سال، زمزمه های استیضاح «نخست وزیر یوشچنکو» در پارلمان به گوش رسید و همزمان، مقامات غربی از جمله «خاویر سولانا» (رئیس وقت کمیسیون سیاست خارجی اتحادیه اروپا) نسبت به پایان اصلاحات در اوکراین هشدار دادند[31]. رسانه های غربی نیز، «یوشنچکو» را بزرگترین امید اروپا برای ادامه یافتن اصلاحات اقتصادی و سیاسی در اوکراین نامیدند و تلویحاً، پرداخت وام های اروپا که بدلیل اعتراضات اخیر متوقف شده بود؛ را منوط به حضور «یوشچنکو» کردند[32].
روند گره زدن پرداخت وام به حضور «یوشچنکو» در قدرت، در خلال انتخابات 2004 م. نیز ادامه یافت. در جریان استیضاح «یوشچنکو»، معترضان مخالف دولت در خیابان ها از «یوشچنکو» حمایت کردند و فریاد می زدند: "یوشچنکو برای اوکراین". وی پس از کسب رأی عدم اعتماد گفت: «بعنوان یک شهروند، معتقدم که دموکراسی در اوکراین از دست رفته است. اکنون، من نمی روم که سیاست را ترک کنم، بلکه می روم که دوبار بازگردم»[33]. در کل، رسانه های غربی و معترضین، اقدام پارلمان در رد «یوشچنکو» را به طرفداران روسیه منتسب کردند و با معرفی آن بعنوان گامی برای ارتجاع به دوران سیاه شوروی؛ به شکاف اجتماعی- سیاسی اوکراین در رابطه با روسیه یا اروپا، دامن زدند.
نتیجه گیری:
باید فرآیند
انتقالی ریاست جمهوری اوکراین "از کوچما به یوشچنکو" را در میدان رقابت های راهبردی روسیه و بلوک غرب در زمین
اوکراین فرض کرد، بدین معنی که آمریکا و اروپا سعی کردند با تند کردن شیب اصلاحات
در اوکراین؛ آخرین امیدهای روسیه برای حفظ اوکراین را از بین ببرند.
این رقابت که با حمایت های بیرونی آمریکا و «اتحادیه اروپا» از «یوشچنکو» و «تیموشنکو» در عرصه داخلی اوکراین نمود یافت، بواسطه رقابت های داخلی بین باندهای مختلف سیاسی (الیگارشی موجود) تقویت شد و به تغییرات سیاسی بزرگ تری در اثنای انقلاب نارنجی اوکراین مبدل شد.
غرب توانست با ایجاد یک عملیات روانی گسترده درباره مرگ مشکوک یک خبرنگار منتقد و منتسب کردن آن به دولت، در حالیکه «کوچما»، مهمترین مهره اوکراینی آمریکا در برهه 1994- 2001 میلادی بود؛ وی را بعنوان "آنتی اروپا" جا بزند. آنها سپس «یاناکویچ» را ادامه دهنده راه «کوچما» معرفی کردند.
جورج فریدمن (رئیس مرکز استراتفور) معتقد است که علیرغم پروپاگاندای غرب، یاناکویچ ابزار روسیه نیست
«جورج فریدمن» - رئیس مرکز برآورد اطلاعاتی راهبردی استراتفور- در اینباره می گوید: «حامیان "انقلاب نارنجی" به شدت از «یاناکویچ» متنفر هستند و معتقدند او ابزار روس هاست. اما در لهستان دیدگاه این نیست. خبرنگاران و مقامات دولتی بر این باورند، که وی بازی پیچیده تری را اجراء می کند و می کوشد میان اروپا و روسیه "تعادل" برقرار کند»[34].
این عملیات، در ادامه، با سوار شدن رهبران اعتراضات 2001 م. بر نفرت عمومی از «کوچما» - بدلیل اصلاحات خشن اقتصادی- با قهرمان سازی از «یوشچنکو» همراه شد و در دو سال آتی، زمینه ساز شکل گیری انقلاب نارنجی شد؛ این اعتراضات بطور عمده بر دوقطبی سازی جامعه و نخبگان اقتصادی- سیاسی اوکراین استوار بود.
ادامه دارد ...
[1] «دانشنامه بریتانیکا»
[2] «پیمان دوستی و همکاری اوکراین- روسیه» در نهایت تحت مدیریت «کوچما» منعقد شد. وی همچنین موافقتنامه همکاری ویژه با «ناتو» را امضاء کرد
[3] «مجله اکونومیست»- 22Jul, 1995- «اوکراین ناندانی اروپاست یا آمریکا؟»- ترجمه از «ماهنامه گزارش»- شماره 55- شهریورماه 1374 ه.ش
[4] «Ukraine declares plans to join Nato»- «BBC News»- 23May, 2002
[5] «روزنامه نيويورک تايمز»- 18 دسامبر 2004 م.
[6] همان
[7] «هفته نامه نيشن»- 31 ژانويه 2005 م.
[8] دفترچه خاطرات یک خبرنگار اوکراینی- «What if ... musings on the Kuchma visit»- «Marta Kolomayets»- «Ukrainian Weekly»- 10Mar, 1996
[9] «Leonid Kuchma,Receives Freedom House Freedom Award»- «The Library of Congress:THOMAS Home» (کتابخانه توماس جفرسون کنگره آمریکا)- «Congressional Record»- 8Mar, 1996
[10] کمیته حقوق بشری کنگره آمریکا: در سال 1983 م. توسط تام لانتوس، نماینده دموکرات کالیفرنیا و جان ادوارد پورتر، نماینده جمهوری خواه ایلینویز بصورت دو حزبی تأسیس شد. لانتوس متولد مجارستان بود و ویژگی بخصوص او این بود که تنها بازمانده "(افسانه) هولوکاست" است که نماینده کنگره شد. بعد از مرگ لانتوس در 2008 م.، نام این کمیته به پاس قدردانی از زحمات وی، به «کمیسیون حقوق بشر تام لانتوس» تغییر یافت- ترجمه از نسخه انگلیسی «دانشنامه آزاد ویکی پدیا»
[11] «Leonid Kuchma,Receives Freedom House Freedom Award»- «The Library of Congress:THOMAS Home» (کتابخانه توماس جفرسون کنگره آمریکا)- «Congressional Record»- 8Mar, 1996
[12] در تمام عمر سیاسی کوچما، محبوبیت وی در اوکراین بطور پیوسته کاهش داشته است- ترجمه از «دانشنامه بریتانیکا»
[13] «Who Will Lead Ukraine?»- «The Economist»- 21oct, 1999
[14] «Ukraine parliament rejects Kuchma PM»- «BBC News»- 14Dec, 1999
[15] «Yushchenko nominated for Ukrainian PM»- «BBC News»- 16Dec, 1999
[16] «Ukraine parliamentary coalition to support reforms»- «BBC News»- 14Jan, 2000
[17] «Ukrainian parliament dispute continues»- «BBC News»- 4Feb, 2000
[18] «Fights break out in Ukraine parliament»- «BBC News»- 8Feb, 2000
[19] «مجله اکونومیست»- 22Jul, 1995- «اوکراین ناندانی اروپاست یا آمریکا؟»- ترجمه از «ماهنامه گزارش»- شماره 55- شهریورماه 1374 ه.ش
[20] «Ukrainian referendum: The questions»- «BBC News»- 14Apr, 2013
[21] مصاحبه «لئونید کوچما» با تلویزیون ملی اوکراین- «Ukraine gears up for referendum»- «BBC News»- 15Apr, 2000
[22] «Ukrainian referendum backs greater presidential powers»- «BBC News»- 17Apr, 2013
[23] «لئونید کوچما» در مصاحبه با «خبرگزاری ریانووستی روسیه»: «سیستم پارلمانى- ریاستی مناسب ترین ساختار قدرت براى کشور ماست. اصلاحات آن دوره حاصل یک روند سیاسى بسیار پیچیده و طولانى بود ... مایلم همه پرسى سال ۲۰۰۰ را بررسى کنم که البته، هیچگاه نتوانستم نتایج آن را عملى سازم. حرف نهایى را «راداى علیا» مى زد، نه مردم و «رادا» به نتایج همه پرسى اعتنایى نکرد. آن همه پرسى را مى توان طلیعه اصلاحات در اوکراین دانست ... واقعیت آن است که اصلاحات، البته بطور ناقص، در ۲۰۰۴ م. اجراء شد ... این وظیفه ماست که مکانیسم هاى انتخاباتى را تصحیح کنیم. ما به تدریج به سمت "رویه هاى پارلمانى اروپا" حرکت مى کنیم و معتقدم که دولت ائتلافى، بویژه در اوکراین نقطه قوت است»- «روزنامه ایران»- 8/11/1386
[24] «Russia and Ukraine boost ties»- By Nick Childs- «BBC News»- 18Apr, 2000
[25] «نگرانی های ناتو در رابطه با فعالیت های «SBU» و «MVS» که بیشتر نیروهای مسلح و شبه نظامی را در خود جای داده، همچنان باقی مانده است. این دو دستگاه در حالی طی همکاری ها با «ناتو» همچنان دست نخورده باقی مانده اند که هر دو هنوز متمایل به روسیه هستند. «ناتو» نگران است که همکاری های مشترک دستگاه اطلاعاتی کشورهای حوزه شوروی، همکاری های اطلاعاتی مشترک ناتو- اوکراین را به خطر اندازد. همچنین این دو دستگاه به فروش غیرقانونی تسلیحات به کشورهای خارجی از جمله عراق در 2000 م. نقش دارند»- «In wake of Kuchma snub, whither relations with NATO?»- by Taras Kuzio- «Ukrainian Weekly»- 10Nov, 2002
[26] «مجله اکونومیست»- 19May, 1993- «اوکراین پاره جگر اقتصاد روسیه است!»- ترجمه از «ماهنامه گزارش»- شماره 41- تیرماه 1373 ه.ش
[27] «Outspoken Ukraine journalist missing»- «BBC News» به نقل از شبکه های رادیویی و تلویزیونی اوکراین- 19Sep, 2000
[28] «Death, lies and audiotape - Ukraine-style»- «BBC News» به نقل از «STB TV»- 29Nov, 2000
[29] «Another MP challenges Kuchma over death»- «BBC News»- 1Feb, 2001
[30] «Analysis: Kuchma under pressure»- «BBC News»- 11Feb, 2001/ همچنین رجوع شود به: «Ukraine protests grow»- «BBC News»- 11Feb, 2001/ «Police destroy anti-Kuchma protest camp»- «BBC News»- 1Mar, 2001/ «Police clash with Kuchma protesters»- «BBC News»- 9Mar, 2001
[31] «Solana regrets Yushchenko's defeat»- «BBC News»- 26Apr, 2001
[32] «Analysis: Ukraine's political crisis»- «BBC News»- 19Apr, 2001/ «Popular PM and his reforms could fall»- «BBC News»- 24Apr, 2001
[33] «Ukraine Government falls»- «BBC News»- 26Apr, 2001
[34] «Ukraine: On the Edge of Empires»- By George Friedman- «Stratfor Global Intelligence»- 17Dec, 2013/ خلاصه ترجمه از «خبرگزاری فارس»: «اوکراین همیشه در حاشیه»- 28/9/1392