اوکراین بطور مکرر بعد از فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی»، بصورت پاندولی بین بلوک شرق و غرب در حال نوسان بوده است. اوکراین بلحاظ ژئواکنومیک بخاطر واقع شدن در حلقه ابتدایی مهمترین کریدورهای اروپا- آسیایی در نقطه ثقل اوراسیا، دارای اهمیت است.
فارغ از توجه به رقابت های ژئوپلتیک شرقی- غربی آنچه مهمتر است، اینکه بلوک غرب بعد از ناکارآمدی نسخه انقلاب رنگی در اوکراین؛ تلاش های جدیدی برای تدوین و بهکارگیری یک نسخه جدید را به راه انداخته است. فرض میشود که آمریکا پس از تست الگوی جدید، با عنوان "قدرت خیابانی: Power of Street"، قصد استفاده از آن در دیگر کشورهای هدف را داشته باشد. در این پژوهش، در جستجوی کشف مهمترین ویژگیهای الگوی جدید هستیم. در سری ششم از پژوهش پیشرو، توضیح داده شد که چطور آمریکا بعد از توسعه سیاست های اقتصادی روسیه در اوراسیا نگران این وضع شده و این مسئله باعث تهدیدزایی علیه روسیه در اوکراین شده است. آنچه در ادامه می آید سری هفتم از مجموعه پژوهشی "حقیقت اوکراین" است:
2-4) تهدیدات ناشی از حبس رهبر انقلاب نارنجی اوکراین
آمریکا بعد از فروپاشی شوروی علیرغم اینکه به «گورباچف» وعده داده بود، به قلمرو جمهوری های سابق شوروی وارد نمی شود؛ هیچگاه فرآیند محاصره و تحدید قدرت روسیه از طریق جذب این جمهوری های اقماری را مسکوت نگذاشت. آمریکا برای کاهش نفوذ روسیه در عرصه منطقه ای و جهانی، علاوه بر جذب هم پیمانان شوروی به «ناتو» (محاصره نظامی) و مبارزه با مزیت های اقتصادی روسیه، تلاش ها برای انجام تغییرات در سیاست داخلی اقمار شوروی را نیز مد نظر قرار داد. اساس این تلاش ها بر روش های جنگ اطلاعاتی و عملیات روانی استوار شده بود. بعنوان مثال، می توان به مبارزات بدون خشونت (مخملی) «واسلاو هاول» (1989 م.) در «چکسلواکی» در دوره کمونیستی اشاره کرد[1]. همچنین می توان، نمود این دست مبارزات را در خود شوروی یافت، که طی یک بازی پیچیده و با نقش آفرینی "دوگانه گورباچف- یلتسین" در نهایت از هم پاشید.
علیرغم اینکه آمریکا به گورباچف قول داد که به اقمار شوروی نزدیک نشود؛
بطور مکرر زیر این قولش زده است (گورباچف: مردی که رودست خورد)
زمینه چینی برای پیاده سازی پروژه "انقلاب مخملی" در اوکراین، بطور روشن از سال
2001 م. آغاز شد، این اقدامات برای ایجاد تغییرات سیاسی در بدنه حاکمیتی اوکراین
صورت گرفتند. هدف این بود که جناح اوکراینی های خواهان ارتباط تعادلی با غرب و
روسیه کاملاً زمین گیر شود. این پروژه طی
انتخابات ریاست جمهوری 2004 م.، تحت عنوان: "انقلاب نارنجی"، به اوج خود رسید و اوایل سال بعد میلادی، با رئیس جمهور
شدن یک غربگرای تمام عیار، «ویکتور یوشچنکو» به پیروزی رسید.
با این حال کمی بعد از پیروزی، اختلافات میان دو رهبر انقلاب نارنجی، «یوشچنکو» و «تیموشنکو» (نخست وزیر) بالا گرفت. همزمان با بروز جنگ قدرت در بین رهبران غربگرای اوکراین، جناح «یاناکویچ» که در انتخابات ریاست جمهوری 2004 کنار رفته بود؛ توانست در انتخابات سراسری، اکثریت پارلمان این کشور را بدست آورد و «تیموشنکو» را استیضاح کند. روند شکست، انقلاب نارنجی با پیروزی «یاناکویچ» در انتخابات ریاست جمهوری 2010 م. کامل شد.
چندی بعد از پیروزی کامل "آبی های اوکراین" (طرفداران یاناکویچ و حزب مناطق)، «تیموشنکو» به اتهام سوء استفاده از قدرت حین امضای قرارداد گازی با روسیه در 2009 میلادی؛ که منجر به ضرر هنگفت برای اوکراین شده بود، بازداشت شد[2]. سرانجام در اکتبر 2011 م.، دادگاه، حکم وی به مدت 7 سال زندان را صادر کرد[3]. این حکم با مخالفت شدید آمریکا و اروپا مواجه شد و «تیموشنکو»، خواستار بررسی پرونده اش در «دادگاه حقوق بشر اتحادیه اروپا» شد. دادگاه اروپا چندی بعد، اوکراین را در رابطه با محاکمه «تیموشنکو» خطاکار نامید[4] و «اتحادیه اروپایی»، ادامه مذاکرات با «یاناکویچ» برای نهایی شدن عضویت اوکراین در برنامه «مشارکت شرقی اروپا» را به آزادی «تیموشنکو» یا تحویل وی به آلمان، برای درمان منوط کرد.
نهایتاً اوکراین، شروط اتحادیه را سیاسی و دخالت در امور داخلی خودش دانست و امضای برنامه «مشارکت شرقی» را رد کرد. متعاقب شکست مذاکرات اوکراین با اروپا، طرفداران نزدیکی به اروپا که اغلب طرفداران انقلاب نارنجی بودند؛ اعتراضات ضددولتی در «کیف» را آغاز کردند. این مسئله حاکی از آن است که غرب سعی دارد، از بقایای انقلاب نارنجی در اوکراین حتی بعد از یک شکست کامل، بهره برده و تحمیل خواسته های خود به اوکراین و تغییر رفتار مسئولین آن را با نسخه جدیدی؛ پیش بگیرد.
آمریکا و شکل دهی 10 ساله به انقلاب نارنجی 2004 میلادی:
به نظر می رسد که بسترسازی انقلاب نارنجی اوکراین، در واقع از ابتدای به قدرت رسیدن «کوچما» در 1994 میلادی؛ شروع شده باشد. وی یک اصلاح طلب اقتصادی غربگرا (یوشچنکو) را در رأس اجرای سیاست های آزادسازی اقتصادی و خصوصی سازی خود قرار داد. طی دوره دوم ریاست جمهوری «کوچما» در 1999 م.، «یوشچنکو» تحت فشار «واشنگتن» و «صندوق بین المللی پول» به نخست وزیری منصوب شد. نامزدی وی را ده گروه پارلمانی به «کوچما» پیشنهاد دادند. در خلال جلسه رأی اعتماد به «یوشچنکو»، چند نماینده پارلمان تأکید کردند که «صندوق بین المللی پول» آماده است؛ چنانچه «یوشچنکو» نخست وزیر شود، وامی ۳۰۰ میلیون دلاری در اختیار دولت قرار دهد[5]. قاعدتاً، با توجه به فروپاشی زیرساخت های اقتصادی اوکراین بعد از فروپاشی شوروی و همچنین بواسطه کاهش تولیدات؛ «کوچما» به وام محتاج بود و مجبور شد که «یوشچنکو» را به پارلمان معرفی کند؛ در این میان نماینده ها هم به استفاده از وام خارجی علاقمند بودند.
یوشچنکو با وعده صندوق بین المللی پول برای پرداخت وام به کوچما، نخست وزیر شد
هر چند که شاخصه های اقتصادی اوکراین یک روند سقوطی را نمایش می دادند، ولی پس از معرفی «یوشچنکو»، موفقیت های غیرمنتظره ای برای اوکراین رخ داد: رشد اقتصادی 6 درصدی در 2000 م.، 9 درصدی در 2001 م.، 5 درصد در 2002 م.، 9 درصدی در 2003 م. و رشد حيرت انگيز 12 درصدی سال 2004 م.؛ پس انداز و سرمايه گذاري خیز برداشت و نرخ بيكاري كاهش يافت. در حاليكه مشكلات باقي مانده بودند[6]!
در همین راستا، طبق آمار «وزارت اقتصاد اوکراین» حجم «سرمایه گذاری مستقیم خارجی» (FDI) در اوکراین، طی دوره دوم ریاست «کوچما» رشد فزاینده ای یافت. در حالیکه رشد «FDI» طی دوره اول ریاست جمهوری اول «کوچما» (اولین سال به آخرین سال)، 17.8 درصد بود؛ رشد «FDI» طی مدت مشابه و در دوره دوم ریاست جمهوری وی، به 30.04 درصد افزایش یافت.
این روند شباهت زیادی به فرآیند رشد اقتصادی وابسته در ترکیه داشت، که در آن بدون تصحیح کامل زیرساخت های اقتصادی، یک اقتصاد بواسطه سیل سرمایه گذاری خارجی، به شکل وابسته و مریض گونه رشد اقتصادی بالا را تجربه می کند؛ در حالیکه به افزایش متوازن در تولیدات داخلی منجر نمی شود[7]. قاعدتاً بخشی از سرمایه گذاری های خارجی کشورهای غربی مانند آمریکا، آلمان، هلند و ... می توانست؛ نصیب بنگاه داران جناح راست گرای طرفدار غرب شود.
بنابر این، وقتی «رادا» در اوایل 2001 م. و در اثنای اعتراضات مخالفان «کوچما» - بدلیل کشته شدن یک خبرنگار منتقد- بحث استیضاح «یوشچنکو» را پیش کشید؛ «اتحادیه اروپا» و «صندوق بین المللی پول» محکم پشت سر او ایستادند. «هورست کوهلر» - مدیرعامل صندوق بین المللی پول- علناً گفت: ««یوشچنکو» در خارج از اوکراین اعتبار زیادی بدست آورده، من فکر می کنم، او در داخل اوکراین هم سزاوار حمایت باشد. مسیر اصلاحات باید حفظ شود»[8].
آنچه «یوشچنکو» از استیضاح اش در سال 2001 کسب کرد، تبدیل شدن به رهبر اپوزیسیون دولت «کوچما» بود و سه سال بعد؛ با حمایت گسترده سازمان های غربی دخیل در انقلاب های بدون خشونت به عرصه انتخابات و قدرت برگشت. «یوشچنکو» پس از اخذ رأی عدم اعتماد پارلمان، به «واشنگتن» رفت و با مقامات ارشد دولت «جورج دبلیو بوش» دیدار کرد. وی بار دیگر، در آوایل ۲۰۰۳ م. تحت نظر «مؤسسه جمهوری خواه بین الملل» - یکی از شرکای بنیاد NED- به «واشنگتن» رفت و با «دیک چنی» (معاون رئیس جمهور آمریکا) و «ریچارد آرمیتاژ» (معاون وزیر خارجه آمریکا) ملاقات کرد[9].
یوشچنکو به آمریکا رفت و با مقامات دولت بوش دیدار کرد تا مقدمات انقلاب نارنجی ایجاد شود
همانطور که اغلب انقلاب های بدون خشونت در سراسر جهان، پیوند محکمی با بنیادهای پوششی آمریکا دارند، انقلاب نارنجی 2004 اوکراین، نیز مانند دیگر اسلاف خود با «NED»[10] - بنیاد ملی اعانه برای دموکراسی- پیوند خورد. در این راستا، حزب «یوشچنکو»، «اوکراین ما»[11] که طی اعتراضات 2001 م. با حزب «تیموشنکو» (وطن) مئتلف شده بود و «کلوپ مطبوعاتی کیف»[12]؛ توسط «NED» و سازمان های تشکیل دهنده آن تأمین مالی شدند.
همچنین، پروژه "ارزیابی منصفانه بودن انتخابات و نتایج آن"، بوسیله مرکز «خانه آزادی»[13] و «مؤسسه بین المللی جمهوری خواه» پیگیری شد. مرتبطین آنها در 9 منطقه انتخاباتی اوکراین، بعنوان ناظر و در 25 منطقه بعنوان کارکنان محلی حضور داشتند. علاوه بر این، ساخت نظرسنجی های انتخاباتی که نمایش پیروزی قاطع «یوشچنکو» بود را بر عهده گرفتند، این نظرسنجی سازی ها در جهت ایجاد آمادگی روانی در جامعه برای پذیرش "ادعای تقلب انتخاباتی" صورت می گرفت؛ برای نمونه، در شب انتخابات یکی از این نظرسنجی ها، «یوشچنکو» را ۱۱ درصد جلوتر از «یاناکویچ» نشان داد[14].
در این میان، «جنبش جوانان پورا» (به اوکراینی: وقتشه) در عرصه تجمعات شهری نقش بسزایی ایفاء نمود[15]. «پورا» جنبشی بالغ بر ۱۰۰۰۰ فعال دانشجو بود که از سوی «ائتلاف سازمان های غیردولتی اوکراین برای آزادی انتخابات»، حمایت و بودجه اش از طرف «بنیاد جامعه باز»[16] - متعلق به جورج سوروس- تأمین می شد. هزینه های «ائتلاف سازمان های غیردولتی اوکراین برای آزادی انتخابات» به نوبه خود، از سوی چند آژانس مانند: «آژانس ایالات متحده برای توسعه بین المللی» (USAID)، «آژانس کانادا برای توسعه بین المللی» (CIDA)، «بانک جهانی» و «بنیاد چارلز استوارت موت» پرداخت می شد. «پورا» با تأسی از مدل های دانشجویی «اوپتور» در صربستان و «کمارا» در گرجستان تشکیل شده بود و بواسطه ائتلاف فوق الذکر با سفارتخانه های آمریکا و انگلیس در «کیف» و «نهاد فردریش ابرت» آلمان در ارتباط بود[17].
جنبش جوانان پورا که نقش زیادی در پیروزی انقلاب نارنجی داشت،
از سوی نهادهای پوششی اطلاعات آمریکا حمایت شد
انقلاب نارنجی «یوشچنکو» و «تیموشنکو» که تحت حمایت بلوک غرب بود، در واقع بر پایه شکاف اجتماعی موجود در اوکراین شکل گرفت. این دوقطبی، بطور مشخص بعد از اعتراضات برنامه ریزی شده 2001 میلادی علیه «لئونید کوچما»، بطور عملیاتی مورد بهره برداری قرار گرفته بود. در یک دوره سه ساله از 2001 تا 2004 م.، رسانه های غربی چهره «کوچما» را بر خلاف واقعیت های موجود، بعنوان یک "سمپات روسیه- شوروی" به نمایش در آوردند و توانستند؛ با منضمم کردن اعتراضات حقوق بشری به نفرت عمومی مردم نسبت به وی (بدلیل اصلاحات اقتصادی) بیفزایند. غربی ها سپس «یوشچنکو» را بر موج نفرت از «کوچما» سوار کردند[18]. شخصیت «یاناکویچ» نیز که به تازگی نخست وزیر «کوچما» شده بود، بعنوان پیرو و بدل «کوچما» جا زده شد.
در حالیکه انقلاب نارنجی بر موج "روس گریزی، روس هراسی و روس ستیزی" ساکنین غربی اوکراین استوار بود، نهایتاً با ادعای تقلب انتخاباتی «یاناکویچ»، حمایت شرقی ها از وی طی انتخابات مجدد نزول یافت و «یوشچنکو» به پیروزی رسید.
پیروزی ناپایدار نارنجی ها و شکاف در ائتلاف یوشچنکو- تیموشنکو:
در اصل باید، باور تقلب در بین برخی از ساکنین شرقی اوکراین را مدلول پذیرش برگزاری انتخابات مجدد توسط «کمیسیون عالی انتخاباتی اوکراین» فرض کرد که از نظر برخی؛ به مثابه وجود فساد و تقلب دولتی تفسیر شد. نوع فرآیند پیروزی انقلاب نارنجی که محصول باور جزئی تقلب و متعاقباً کاهش آراء «یاناکویچ» در انتخابات مجدد بود؛ یک وضعیت ناپایدار را در عرصه سیاسی- اجتماعی اوکراین رقم زد. این حالت ناپایدار که زاییده عدم توفق کامل غربگرایان بر شرق گرایان بود، سریع تر از آنچه به نظر می رسید؛ مقدمات شکست "ائتلاف یوشچنکو- تیموشنکو" را فراهم کرد.
علیرغم اینکه شرایط ناپایدار به نفع رهبران انقلاب نارنجی نبود، اختلافات بین حامیان غربگرای انقلاب که به مسئولیت های دولتی رسیده بودند، به اوج رسید. کمتر از یکسال بعد از پیروزی «یوشچنکو»، «الکساندر زینچنکو» - رئیس ستاد کل نیروهای مسلح اوکراین- که منصوب رئیس جمهور بود؛ بدلیل آنچه آن را فساد گسترده در حلقه درونی نزدیکان «یوشچنکو» نامید، استعفاء کرد و بدین ترتیب پای «یولیا تیموشنکو» نیز بیشتر و بیشتر به تنش باز شد. درگیری اصلی بین «زینچنکو» (منتسب به تیموشنکو) و «پترو پروشنکو» - رئیس شورای امنیت و دفاعی اوکراین- که از اصلی ترین متحدین «یوشچنکو» به شمار می آمد، صورت گرفته بود. «زینچنکو» همچنین نسبت به یکی از دیگر نزدیکان رئیس جمهور، یعنی «الکساندر ترتیاکف» - رهبر حزب اوکراین ما در پارلمان- انتقاد کرد و این دست مسئولین را "مقامات فاسد" نامید.
تیموشکنو و یوشچنکو، هر کدام دیگری را به فساد گسترده متهم کردند
ائتلافی که با ادعای فسادستیزی بر سر کار آمد، خود فاسد بود
طی ماه های منتهی به این چالش، «یوشچنکو» بارها، «تیموشنکو» را بدلیل اتخاذ سیاست های پوپولیستی مانند افزایش حقوق بازنشستگی و کنترل قیمت انرژی، مورد انتقاد قرار داده بود[19] و «پروشنکو» نیز «تیموشنکو» را به فساد متهم کرده بود. کمی بعد، نظرسنجی «مرکز رازومکف» در «کیف» (Razumkov Center)، نشان داد که بیشتر از نصف اوکراینی ها، معتقدند که «یوشچنکو» در تحقق اهداف اش شکست خورده و بسیاری از طرفداران نارنجی، مقامات دولتی را به فساد و جنگ قدرت متهم کرده اند.
در حالیکه جنگ قدرت و اختلافات درون ائتلافی نارنجی ها ادامه داشت، فضای سیاسی ناپایدارتر می شد و در نتیجه، احتمال پیروزی حزب تحت رهبری «یاناکویچ» (مناطق) در انتخابات آتی پارلمان (2006 م.) را افزایش می داد. نظرسنجی مزبور که در نوامبر 2005 م. انجام شده بود، همچنین نشان داد که «حزب مناطق» با 17.5 درصد؛ نسبت به «حزب اوکراین ما»[20] با 14.3 درصد، «حزب وطن»[21] با 13.5 درصد و احزاب سوسیال کومونیست با مجموعاً 5 درصد؛ محبوب ترین مجموعه سیاسی اوکراین است[22]. نهایتاً در 8 سپتامبر 2005 م. «تیموشنکو» بدست «یوشچنکو» از نسخت وزیری برکنار شد[23].
بعد از این، «یوشچنکو» مجبور شد با جلب حمایت «یاناکویچ»، «یوری یخانوروف» که یک فرماندار در ناحیه شرقی بود را نخست وزیر کند. خروج «تیموشنکو» که سیاستمداری پوپولیست بود و به اعتقاد برخی از کارشناسان، وزنه اصلی پیروزی انقلاب نارنجی بود و محافظه کاری بیشتر «یوشچنکو» در برابر جناح «یاناکویچ»؛ به تخریب سریع تر وجهه حزب «اوکراین ما» منتهی شد.
همچنین بروز شرایط ناپایدار در عرصه سیاسی اوکراین، باعث شد که حجم قابل توجهی از سرمایه گذاری های خارجی از این کشور خارج شود[24]. مقارن بودن این ایام، با بحران مالی 2008 غرب[25] به پدیده فرار سرمایه های خارجی دامن زد که ضربه قابل توجهی به اقتصاد این کشور و کفایت دولت وارد آورد. گذشته از اینها، همزمان با تغییرات در «کیف»، روسیه در اولین روز کریسمس 2006 م.، صادرات گاز به اوکراین را قطع و یک "جنگ گازی" علیه «یوشچنکو» به راه انداخت[26]. همانطور که می شد حدس زد، «یوشچنکو» نتوانست به خوبی این بحران را حل کند، زیرا روسیه خواهان تصفیه حساب بود و لذا؛ «یوشچنکو» قراردادی را به امضاء رساند که طی آن قیمت گاز روسیه دو برابر نرخ قبلی شد. این مسئله باعث شد که «تیموشنکو» همصدا با دیگر مخالفین دولت، موقعیت متحد قبلی اش را متزلزل تر کند[27].
بدین ترتیب، در انتخابات پارلمانی مارس 2006 م.، هر چند که «حزب مناطق» توانست بیشترین کرسی ها را کسب کند، اما از آنجا که هیچکدام از احزاب، قادر به تشکیل اکثریت مطلق نشدند؛ اوکراین در آینده ای نزدیک با بن بست سیاسی روبرو گردید. تغییر آرایش پارلمانی، «یوشچنکو» را مجبور ساخت به نخست وزیری «یاناکویچ» در آگوست 2006 میلادی تن دهد[28]. تشکیل دولت «یاناکویچ» که از ائتلاف دو جریان ضد بوجود آمده بود، بر حجم اختلافات و تنش ها افزود. عمده این تنش ها بر سر چگونگی تفسیر قانون اساسی و نیز جهت گیری ها در سیاست خارجی نمود یافتند[29].
تیموشنکو، هنگام خروج از پارلمان بعد از استیضاح توسط اکثریت حامی یاناکویچ
با بی اعتماد مردم بخاطر فساد رهبران نارنجی، بار دیگر حزب یاناکویچ در انتخابات پیروز شد
در میانه راه، یک رویداد، حساسیت خاص «یوشچنکو» را برانگیخت. بر این اساس در آوایل 2007م.، 11 تن از نمایندگان «حزب وطن» با جدا شدن از بلوک «تیموشنکو» که روابط اش با «یوشچنکو» تیره و تار شده بود؛ به «حزب مناطق» پیوستند و با سیاست خارجی غربگرایانه رئیس جمهور اعلان مخالفت کردند. طبق قوانین اوکراین، جابجایی از یک جناح به جناح دیگر، باید از طریق احزاب صورت گیرد و نه افراد. بنابر این، از آنجا که «تیموشنکو»، خروج نمایندگان از جناح خود را نتیجه تطمیع مالی «یاناکویچ» خوانده بود[30]، «یوشچنکو» این عمل را نقض قانون اساسی خواند و جناح نخست وزیر را متهم به تلاش برای قبضه قدرت کرد و تهدید کرد که پارلمان را منحل خواهد نمود. در حقیقت، «یوشچنکو» می ترسید که با ادامه یافتن این روند، نمایندگان حامی «حزب مناطق» در پارلمان، از 262 نفر به 300 نفر (دو سوم کل نمایندگان) برسند و بدین ترتیب، «یاناکویچ» بتواند ضمن عزل رئیس جمهور؛ به تغییرات در قانون اساسی به نفع جناح اش دست بزند[31].
در آخر، «یوشچنکو» بعد از برگزاری جلسات مختلف با «رادا»، «یاناکویچ»، «رئیس پلیس» و «شورای امنیت و دفاع اوکراین»، در 2 آوریل فرمان انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی را صادر کرد[32]. این درگیری برای هفته ها "هواداران آبی پوش یاناکویچ"، را به سبک انقلاب نارنجی «یوشچنکو» به خیابان ها کشاند و بار دیگر، شرایط امنیتی در اوکراین پدیدار شد.
نتیجه گیری:
این روند نشان می دهد که انقلاب نارنجی، تنها کمی بعد از پیروزی خود که با کمک جنگ اطلاعاتی آمریکا صورت گرفته بود؛ بدلیل بروز فساد گسترده در دولت رهبران انقلاب نارنجی شکست خورد. شکست «تیموشنکو» و «یوشچنکو»، چنانچه در بخش آینده خواهیم گفت، باعث شد که شرایط سیاسی در اوکراین؛ ناپایدارتر و پرابهام تر شود که خود تهدیدی برای ثبات به شمار می آید. در کل، عدم توفق کامل غربگرایان بر شرق گرایان یا بالعکس، زمینه مناسبی برای ایجاد نآرامی ها با حمایت پروژه های اطلاعاتی غرب را هموار می کند.
گذشته از این مسئله، باید اذعان کرد که روند شکست "ائتلاف تیموشنکو- یوشچنکو"، نشان می دهد که طرفداران انقلاب نارنجی در اوکراین تا چه حد توسط آمریکا بازی خورده اند. در حالیکه، رهبران انقلاب نارنجی با داعیه مبارزه با فساد جناح «یاناکویچ» پا به عرصه مبارزه گذاشتند و توانستند، حمایت مردم را جلب کنند؛ کمی بعد معلوم شد که فساد خودشان، دست کمی از جناح رقیب ندارد و این مسئله، باعث سقوط موقت دولت شان شد.
[1] رجوع شود به: «The price of People Power»- «Mark Almond»- «The Guardian»- 7Dec, 2004
[2] «یولیا تیموشنکو بازداشت شد»- «BBC Persian»- 24May, 2011
[3] «نخست وزیر سابق اوکراین به ۷ سال زندان محکوم شد»- «BBC Persian»- 11Oct, 2011
[4] «اوکراین ناقض حقوق نخست وزیر سابق خود شناخته شد»- «BBC Persian»- 1May, 2013
[5] «خبرگزاری ایتارتاس»- 17 دسامبر 1999 م.
[6] «چرا اوكراين مهم است؟»- «گِرگ استیل»- «مجله فوربس»- 12/9/1392/ ترجمه از «روزنامه اعتماد»
[7] رجوع شود به: «بازخوانی واقعیت های متفاوت اقتصاد ترکیه/ از رشد حبابی تا کسری پرداخت های کم سابقه»- «سیدیاسر جبرائیلی»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 21/8/1391
[8] «روزنامه فایننشال تایمز»- 20 آوریل 2001 م.
[9] «پشت پرده انقلاب نارنجی اوکراین»- «میشل چسودوفسکی» (رئیس مرکز تحقیقات جهانی سازی کانادا)- «پایگاه خبری- تحلیلی دانشجویان ایران» به نقل از «روزنامه گاردین»- 6/6/1384
[10] National Endowment for Democracy: «این بنیاد با شعار "آنچه برای آمریکا خوب است، برای جهانیان نیز خوب است"، یکی از بزرگ ترین تأمین کننده های مالی فعالیت های مخالفین دیگر کشورهای جهان بوده است. «NED» هرچند نهادی نزدیک به نومحافظه کاران است، ولی بصورت دوحزبی حمایت می شود. در سال 1983 م. برای اشاعه دموکراسی مورد نظر آمریکا از طریق اعطای کمک به احزاب و رسانه های مخالف دیگر کشورها تأسیس شد. در واقع، «NED» مهمترین ابزار آمریکا در پیشبرد جنگ نرم است که حتی در مواردی، رهبری اقدامات سخت، همچون کودتا در کشورهای آمریکای لاتین را عهده دار بوده است. حدود 60 درصد از بودجه بنیاد از طریق چهار نهاد اصلی که نماینده دو حزب آمریکا و اتحادیه های کارگری مرتبط با دولت هستند؛ اعطاء می گردد: 1- «مؤسسه بین المللی جمهوری خواه» (بازوی سیاسی بنیاد)، 2- «مؤسسه ملی دموکراتیک در امور جهانی» (بازوی سیاسی بنیاد)، 3- «مرکز آمریکایی همبستگی با کارگران جهان» (بازوی کارگری بنیاد) و 4- «مرکز بنگاه های خصوصی بین الملل» (وابسته به اتاق بازرگانی آمریکا- بازوی اقتصادی بنیاد). «رونالد ریگان» (رئیس جمهور آمریکا) یک گروه به سرپرستی «ویلیام کیسی» که بعدها به ریاست «سیا» منصوب شد، را مأمور ارزیابی توان اطلاعاتی «سیا» در خارج از کشور نمود. گروه در گزارش پایانی خود پیشنهاد کرد تا اقدامات پنهان «سیا» در خارج آمریکا احیاء گردد و بمنظور جبران ضعف های گذشته؛ توصیه نمود که «سیا» به جای ورود مستقیم به عملیات های خارجی به هدایت و حمایت پنهان از عملیات ها بپردازد. بر این اساس، گروه توصیه کرد که سازمانی غیردولتی با ارتباطات غیرعلنی با «سیا» تأسیس گردد. توصیه گروه «کیسی» ازسوی مرکز تحقیقاتی «برنامه دموکراسی» مورد بررسی قرار گرفت و پس از طرح موضوع در «سنا»؛ تأسیس «NED» تصویب شد»- رجوع شود به: «پیدا و پنهان بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی»- دکتر «فؤاد ایزدی» و دکتر «عباس کاردان»- «خبرگزاری فارس»- 28/10/1390
[11] به اوکراینی: ناشا یوکرینا
[12] Kiev Press Club
[13] Freedom House: «سازمانی غیردولتی تحت قالب NGO در آمریکاست. سال 1941 میلادی، جوامع مختلفي در آمریکا بوجود آمدند كه با مخالفت با انزوا و بيطرفي آمريكا، موجب شدند که اين كشور در جنگ جهاني دوم دخالت كند. «خانه آزادي» با حمايت «كاخ سفيد» و از ادغام این سازمان ها در «نيويورك» تأسیس شد. از جمله اين جوامع می توان به: «حلقه آزادي» (Ring Of Freedom)، «جنگ براي آزادي» (Fight for Freedom) و «كميته دفاع از آمريكا با كمك به هم پيمانان» ( Committee to Defend America by Aiding Allies) اشاره کرد. «خانه آزادی» با مديريت «جورج فيلد»، طي دوران جنگ جهانی دوم در صدها راديو به خبرپراكني مشغول بود، جزواتي را منتشر كرد و نمايشگاههايي را براي كمك به تبعيديان و با هدف اجماع نژادي ميان نيروهاي مسلح، برگزار كرد. از سال 1943، مراسم سالانه "جايزه آزادي" توسط این سازمان برگزار می شود. از سال 1982، كه «رونالد ريگان»، «NED» را ایجاد كرد و اين بنیاد توانست بعنوان پوشش عملیات های «سیا» عمل کند؛ «خانه آزادي» نیز وارد مكانيزم جديدی شد. در حقيقت، زماني كه «پل ولفوويتز» و محافظه كاران تصميم گرفتند که شبه نظاميان «تروتسكايت» را از احزاب سوسيال دموكرات آمريكا وارد سازمان هاي مختلف خودشان كنند؛ «NED» نيز از «خانه آزادي» حمايت مالي نمود و همزمان برنامههاي همكاري مالي نيز توسط هيئت ملي دموكراسي انتخاب شد تا هرگونه ردپاي مداخله آمريكا پاك شود. همچنین در ژانويه 1983 م. که در جريان رسوايي «ايران كنترا»، «ريگان» سيستم "ديپلماسي عمومي آمریکا" را زیر نظر «شورای امنیت ملی» سازمان دهي مجدد كرد، «سوسمن» بعنوان نماينده «خانه آزادي» در این کمیته فعالیت داشت. در 1986 میلادی این سازمان «ملوين لاسكي»، «سردبير نشريات كنگره آزادي فرهنگي» را استخدام كرد و وي اقدام به افتتاح دفتري در «لندن»؛ براي تنظيم و پخش مقالات سفارشي كرد. نشريات سفارشي «خانه آزادي» تا به حال، در انگليس توسط «ديلي ميل»، «ديلي تلگراف» و «تايمز» و در آمريكا بطور ويژه توسط «وال استريت ژورنال»، تحت حمایت مالی «سیا» منتشر شده است. همان سال، «خانه آزادي» برنامه خود براي آزادي اديان در دنيا را شروع كرد. در نتيجه اين برنامه، «كميسيون مشورتي آزادي اديان» در 1998 م. ايجاد شد و اين کمیسیون گزارش هاي سالانه اي در رابطه با آزادي اديان را تهیه می کند»- رجوع شود به: «مأموريت "خانه آزادي" چيست؟»- «خبرگزاری فارس»- 30/4/1388
[14] «US campaign behind the turmoil in Kiev»- by Ian Traynor- «The Guardian»- 26Nov, 2004
[15] «روزنامه لوموند فرانسه»- 23 نوامبر و 14 دسامبر 2004 م.
[16] Open Society Foundations: ««جورج سوروس» یک یهودی است که در 1930 م. در «بوداپست» مجارستان متولد شد. پس از جنگ جهانی دوم در «دانشکده اقتصاد لندن» تحصیل کرد و در سال 1956 به آمریکا مهاجرت کرد. در همین سال انقلاب مجارستان به وقوع پیوست. طی سه دهه پس از آن، «سوروس» توانست بعنوان مدیر صندوق مالی و متخصص در امنیت مالی و معاملههای ارزی، حدود هفت میلیارد دلار سرمایه جمع کند. وقتی "دیوار برلین" فرو پاشید، وی اعلام کرد که نیمی از ثروت خود را صرف ایجاد دموکراسی در شوروی سابق کرده است. در برخی تحلیل های رسانه های خارجی از وی بعنوان "معمار اصلی انقلاب های مخملی" نام برده می شود. طبق ادعای رسانه های آمریکا، «سوروس» طی سال های اخیر حداقل مبلغ چهار میلیارد و 600 میلیون دلار به آمریکا و دیگر کشورهای جهان برای امور خیریه اهداء کرده است که اغلب این سرمایه گذاری ها در حوزه هایی شامل: ایجاد سیستم آموزشی مورد نظر، تأسیس انجمن وکلای مدافع، حمایت از مطبوعات آزاد و شبکه های تلویزیونی، حمایت از دموکراسی و راه اندازی و حمایت از فعالیت سایت های اینترنتی و خبرگزاری ها؛ بوده است.وی در گفتکویی که در 2008 م. با «روزنامه لس آنجلس تایمز» انجام داد، گفته بود: «من دوست دارم، سناریویی مشابه با وقایع گرجستان در کشورهایی نظیر قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان تکرار شوند». «بنیاد جامعه باز» در بیش از 30 کشور از جمله آذربایجان، ارمنستان، ازبکستان، اوکراین، تاجیکستان، روسیه، گرجستان، قرقیزستان، قزاقستان و مولداوی نمایندگی فعال دارد»- رجوع شود به: «خاتمی مدیر بنیاد سوروس می شود؟ »- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق» به نقل از «روزنامه گسترش صنعت»- 12/3/1390
[17] «پشت پرده انقلاب نارنجی اوکراین»- «میشل چسودوفسکی» (رئیس مرکز تحقیقات جهانی سازی کانادا)- «پایگاه خبری- تحلیلی دانشجویان ایران» به نقل از «روزنامه گاردین»- 6/6/1384
[18] رجوع شود به همین پژوهش: فصل اول- تهدیدات ناشی از جامعه دوقطبی اوکراین درباره نزدیکی به اروپا یا روسیه- تهدیدات ناشی از رقابت باندهای قدرت اوکراین
[19] «Ukraine's Orange rebels splinter»- By Fred Weir- «The Christian Science Monitor»- 12Sep, 2005
[20] حزب اوکراین ما: تحت رهبری ویکتور یوشچنکو
[21] Fatherland: حزب وطن: به اورکراینی باتکیوشینا- تحت رهبری یولیا تیموشنکو
[22] «One Year After Ukraine’s ‘Orange Revolution’»- «Lionel Beehner»- «Council on Foreign Relations» (CFR)- 22Nov, 2005
[23] «یوشچنکو دولت اوکراین را برکنار کرد»- «روزنامه جام جم» به نقل از «کانال 2 فرانسه»- 19/6/1384
[24] «اوکراین؛ غروب زود هنگام انقلاب نارنجی»- «همشهری ماه»- خردادماه 1385 ه.ش
[25] «چرا اوكراين مهم است؟»- «گِرگ استیل»- «مجله فوربس»- 12/9/1392/ ترجمه از «روزنامه اعتماد»
[26] «از انقلاب نارنجی تا انقلاب آبی در اوکراین»- «حبیب ا... ابوالحسن شیرازی»- «فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز» (وابسته به دفتر مطالعات سياسی و بين الملل وزارت امور خارجه)- شماره 58- تابستان 1386 ه.ش
[27] «اوکراین؛ غروب زود هنگام انقلاب نارنجی»- «همشهری ماه»- خردادماه 1385 ه.ش
[28] «رقیب رئیس جمهوری اوکراین نخست وزیر شد»- «BBC Persian»- 3Agu, 2006
[29] «ادامه بحران سیاسی در اوکراین»- «شبکه خبری دویچه وله فارسی»- 5Apr, 2007
[30] «بحران رادای اوکراین»- «محمد خاکی نهاد»- «دوماهنامه مطالعات ایران اوراسیا: ایراس»- شماره 17- اسفند 1385 و فرودین 1386 ه.ش
[31] همان
[32] «ادامه تظاهرات مخالفان انحلال پارلمان در اوکراین»- «BBC Persian»- 3Apr, 2007