(برای دیدن سایز اصلی تصاویر بر روی آن کلیک کنید)
پاسخ منفي ايران؛ شوروي را به خشم آورد به طوري
كه تحريكات شوروي و حمايت آشكار از گرايش هاي تجزيه طلبانه در آذربايجان و كردستان
نتيجه و بازتاب همين مسائل بود تا آنجا كه دولت ايران مجبور شد به شوراي امنيت سازمان
ملل شكايت كند و با توجه به اعلاميه كنفرانس سران كشورهاي متفق در جنگ تقاضا نمايد
نيروهاي شوروي، خاك ايران را تخليه نمايند.
اين تقاضا كه از حمايت آمريكا و انگلستان برخوردار
بود با عزيمت ناگهاني قوام السلطنه نخست وزير وقت ايران به مسكو و مذاكرات وي با استالين
و مولوتوف وزير امور خارجه شوروي مسير ديگري يافت. اعلاميه نهائي مذاكرات قوام السلطنه
با مقامات روسي حاوي چند بند بود. در بند دوم آن، تشكيل يك شركت مشترك از سوي ايران
و شوروي براي استخراج نفت شمال ايران پيش بيني شده بود و در برابر، شوروي متعهد شد
كه تخليه خاك ايران را در مدت 3 ماه به پايان برساند.
در اجراي موافقت نامه قوام و مقامات روسي قرار شد
«سادچيكف» سفير شوروي در ايران مذاكره با دولت قوام السلطنه را ادامه دهد. اين مذاكرات
به عقد قرارداد « قوام ـ سادچيكف » در فروردين 1325 منجر شد. اين زمان مجلس چهاردهم
در ايران به كار قانون گذاري مشغول بود، لذا قوام موافقت نامه مزبور را براي اظهارنظر
و تصويب به مجلس ارائه نمود و مجلس نيز قرارداد را براي اظهارنظر به كميسيون نفت مجلس
ارجاع كرد. اين بررسي آن قدر ادامه يافت كه عمر مجلس چهاردهم در زمستان سال 1325 به
پايان رسيد و از بهمن همان سال مجلس پانزدهم آن بود كه در مهر 1326 قرارداد قوام ـ سادچيكف
را رد نمود.
اگر به عامل انعقاد قرارداد قوام - سادچيكف توجه نكنيم و بدون ارزيابي توان ديپلماتيك رجال ايران يا فشار دولتهاي خارجي بخواهيم فقط بر اساس متن قرارداد قضاوت كنيم، قرارداد مناسبي به نظر ميرسد و نمره خوبي ميگيرد. دليل آن هم همان چيزي است كه به اجمال به آن اشاره كردم، در اين قرارداد آمده كه عليالحساب يك شركت نفتي توسط ايران و شوروي تأسيس شود، در مرحله اول شوروي 51 درصد و ايران 49 درصد سهم داشته باشند، ولي در مرحله دوم 50- 50 باشند. قرار شد اين مذاكره انجام و قرارداد نوشته شود، اما اجراي آن منوط شود به تصويب مجلس، آن هم تا هفت ماه آينده! اين يك وعده عاريهاي براي يك زمان طولاني بود و حال آنكه در قرارداد آمده است در ماه اول، نيروهاي شوروي در عرض دو هفته آينده ايران را تخليه كنند. اين الزام شوروي به اينكه سريع نيروهايش را از ايران تخليه كند، با آن وعده نسيه طولانيمدت نشان ميدهد اجراي قرارداد نفتي در زماني محقق خواهد شد كه نيروهاي شوروي كاملاً از ايران بيرون رفتهاند و اهرم فشار شوروي عملاً از او سلب شده است. حداقل اين دو ماده نشان ميدهد كه اين قرارداد در راستاي منافع ملي و قدمي مثبت بوده است چراكه همانگونه كه اشاره كردم، عملاً نقد به ايران رسيد و عاريه به طرف مقابل!
اما پيامي كه آن قرارداد براي امروز ما دارد اين است كه اولاً توجه داشته باشيم مهارت لازم را براي بهرهبرداري از اصطكاكهاي قدرتهاي بينالمللي داشته باشيم، با اين حال اين بهرهبرداري از تعارضات منافع قدرتهاي خارجي، بهگونهاي ما را در دام خطاي آقاي دكتر مصدق نيندازد كه فكر كنيم اينها منافع جهانياي را كه با هم دارند، فداي ما و از آنها صرفنظر ميكنند. ضمن بهرهبرداري از صحنه رقابت بينالمللي، بايد به اين نكته هم توجه داشته باشيم و از حد و حدود و مرزبنديهاي تعاملي كه ميخواهيم با اينها داشته باشيم، مراقبت كنيم.
نكته ديگر هم اين است كه هيچ اطميناني به قول و قرارها و حتي قراردادهاي مكتوب قدرتهاي خارجي نميشود داشت، به دليل اينكه همه قدرتها پيمان سه جانبهاي را امضا كردند، اما خودشان هم نقض كردند! و اگر شوروي به حضورش در آذربايجان ادامه ميداد، بقيه هم نقض ميكردند! و وارد كشور ما ميشدند و اشغال كماكان ادامه مييافت. بايد توجه كنيم غايت آمال اينها، منافعشان است و به هر قيمتي آن را به دست ميآورند. نه حقوق بشر برايشان مهم است و نه سرنوشت ملتها و استقلال كشور.
با اين همه نبايد اين نكته را نيز از ياد برد كه
نظام بينالملل همواره وجود دارد و ما ناگزير از تعامل با او هستيم. در تعامل بايد
اين شرايط را لحاظ كنيم، ضمن اينكه با تمام احوال درسي كه از قرارداد قوام - سادچيكف
ميگيريم، همان نكتهاي است كه بدان اشاره كردم. بايد تلاش كنيم حداقل داد و ستد پاياپاي
داشته باشيم. البته به قوام شرايط جهاني كمك كرد كه نقد بگيريم و عاريه بدهيم. اگر
نتوانيم اين كار را بكنيم، تعامل ما لااقل بايد پاياپاي و همزمان باشد تا ما هم براي
تأمين مطالباتمان تضمين داشته باشيم. اين بهترين درسي است كه ميتوانيم از آن واقعه
تاريخي بياموزيم.