به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق به نقل از خبرگزاری دفاع مقدس، کسانی که با شهید لاجوردی کار کرده اند اغلب تک بعدی نیستند. چه آنکه او خود از بیت المال حقوق دریافت نمی کرد و در کنار ریاست سازمان زندانها از راه دوزندگی و نجاری امرار معاش می کرد. در تفسیر و حدیث صاحب نظر بود و از فنون باغبانی مطلع و ... علی اکبرمیرزا آقایی مسئول دفتر ریاست و مدیرکل روابط عمومی سازمان زندانها در زمان حضور شهید لاجوردی بوده است. اگر نام او را جستجو کنید از صعود برج میلاد با دوچرخه تا تألیف کتاب در حوزه سلامت از او دیده می شود. آنچه در ادامه می آید لاجوردی به روایت وی است:
۱- یکی از کارهای مهم شهید لاجوردی پرهیز از سیستم دستوپاگیر بوروکراسی اداری بود. مخصوصا اتاقهای دربسته. اعتقاد داشت بعضی از منشی ها و پرسنل دوست دارند مدیران را در اتاقها محصور کنند تا خودشان هر طوری که دوست دارند با ارباب رجوع برخورد کنند. همین کار باعث بهوجود آمدن بسیاری از فسادهای اداری شده بود. به همین دلیل، شهید لاجوردی سیستم «سالن»ی را ایجاد کرد. مدل سیستم سالنی که بعدها در برخی ادارههای دیگر هم مورد استفاده قرار گرفت، مثل سیستم بانکها به صورت باز (open) بود. همه مدیران و کارمندان داخل یک سالن بزرگ و در کنار هم می نشستند و کارها را انجام می دادند. اگر مدیری از یک استان تماس می گرفت و مشکل خاصی داشت، فورا مدیر مربوطه را همان جا صدا می زد و در همان لحظه مشکل را برطرف می کرد. جالب است از زمانیکه این طرح را پیاده کردیم و کاغذبازیهای بی خودی را کنار گذاشتیم، کارها با سرعت چند برابر انجام می شد. بهندرت پیش می آمد که کارهای یک روز به روز دیگر موکول شود.
۲- بعضی از مدیران و کارمندان به بهانه اینکه غذای زندان خوب نیست، می خواستند غذای خودشان را از غذای زندانیان جدا کنند. اما شهید لاجوردی با این کار مخالفت کرد. گفت اگر غذای زندان بد است، برای همه بد است و باید عوض شود. فرقی میان زندانیان و پرسنل وجود ندارد. خودش هم از همان غذایی می خورد که به زندانیان می دادند.
۳- به زندانبانها خیلی اهمیت می داد؛ همان کسانیکه در بندها و در مواجهه مستقیم با زندانیان بودند. با اینکه از نظر سلسله مراتب اداری در سازمان، پستهای مدیر کل و مدیران ارشد وجود داشت اما همیشه می گفت مدیران کل من کسانی هستند که در خط مقدم برخورد با زندانیان هستند. روی همین حساب، حقوق زندانبانها را بهدلیل سختی کار افزایش داده بود. چون می دانست کار با زندانیان دارای چه ظرافتها و مشکلاتی است.
۴- همیشه می گفت کار برای انقلاب بازنشستگی ندارد. برای انقلاب تا آخر عمر باید کار کرد. خیلی از مواقع بهصورت سرزده و بدون اطلاع قبلی به زندانها می رفت؛ نیمهشبها و صبحهای خیلی زود. با این کار می خواست خودش از نزدیک با وضع موجود زندانها آشنا باشد. خیلی وقتها حتی دژبان ها و نیروهای حراست هم او را نمی شناختند. مجبور می شد خودش را معرفی کند.
۵- روی مسئله آموزش خیلی تأکید میکرد. معتقد بود مدت محکومیت زندانی باید موقعیتی باشد برای اصلاح و تربیت او. به همین دلیل مرکز پژوهشی و آموزشی راه انداخته بود. از این طریق، پای خیلی از مراکز فرهنگی و آموزشی به زندانها باز شد. همانطور که او را قبل از انقلاب به نام «مرد پولادین» می شناختند بعد از انقلاب باید به او مرد اصلاح و تربیت لقب می دادند. اصلا خودش را وقف تربیت زندانیان کرده بود. بسیاری از ایدههای او هنوز هم در حال اجراست. مثل همین طرح ستاد دیه که ۲۰ سال از عمر آن می گذرد.
۶- شهید لاجوردی ارتباط مستقیم با مردم و پرسنل داشت. خودش را از آنها جدا نمی کرد. به همین دلیل، خیلی خوب در جریان اخبار و مشکلات قرار میگرفت. زندگیاش هم با مردم عادی فرقی نداشت؛ فارغ از هرگونه تشریفات متداولی که معمولا مدیران برای خودشان دست و پا می کنند. می دانید زمانیکه دادستان انقلاب بود با منافقین بهشدت برخورد میکرد. همین موضوع باعث شده بود منافقین از او کینه عمیقی داشته باشند. اما با همه اینها بازهم با یک پیکان معمولی رفت و آمد می کرد. خیلی ناراحت می شد وقتی مسئول و مدیری را می دید که با ماشینهای میلیونی و ضدگلوله و با آن وضع تشریفات، رفت و آمد می کردند.
۷- کارهای مدیران خود را به دقت زیر نظر داشت. یک روز صبح آمد و به من گفت: میرزایی! شماره فلان استان را بگیر، می خواهم با مدیرکلش صحبت کنم. گرفتم. گفتند آقای مدیر برای سرکشی از زندان رفته است. گفت شماره زندان را برایم بگیر. دیدم آنجا هم نیست. گفت شماره اداره کل مدیرکل را بگیر… اینقدر این کار را ادامه داد تا آخر سر فهمید که آن مدیر کجا بوده و چه می کرده است.
۸- همانطوری که از سیستم بوروکراسی متنفر بود، از کارهای ستادی و پشتمیزنشینی هم بدش می آمد. به همین دلیل، طرح تعدیل نیروها را پیگیری کرد و بسیاری از کارمندان اداری را به داخل زندانها فرستاد. با این کار می خواست نیروها بهطور عملیاتی با کار درگیر شوند.
۹- به شیوه برخورد کارمندان با نیروهای زیر دست و همچنین اربابرجوع خیلی حساس بود. روزی من مشغول جواب دادن به تلفن بودم. سربازی آمد و از من سئوالی پرسید. من همانطور که مشغول جواب دادن به تلفن بودم، با دست به او اشاره کردم که چه کار کند. تا تلفنم تمام شد، شهید لاجوردی آمد پیش من و گفت: فلانی از این به بعد هر وقت می خواهی با اربابرجوع حرف بزنی، مستقیم به صورتش نگاه کن و جوابش را بده.
۱۰- شهید لاجوردی خطر سازمان مجاهدین (انقلاب) را بهمراتب بیشتر از منافقین می دانست. چون معتقد بود این گروه، ماهیت اصلی خودشان را زیر چهره ظاهرالصلاح شان پنهان کرده اند. رنگ و لعاب دینی و انقلابی دارند اما از حرکات و فعالیت زیرپوستی و سالوسانه شان می شود فهمید که اعتقادی به انقلاب اسلامی ندارند و دنبال منافع شخصی خودشان هستند. بارها خطر این افراد را به اطرافیان خودش گوشزد کرد. حتی در وصیتنامه اش هم به این گروه مرموز اشاره کرده است. یک روز حتی به خود سعید حجاریان هم این موضوع را گفت که «شما خیلی خطرناک تر از منافقین هستید. منافقین، ساده بودند و خیلی زود خودشان را لو دادند. اما شما زرنگ هستید و خودتان را برای به دست گرفتن پست های کلیدی و حساس آماده کرده اید.» در انتخابات سال ۱۳۸۸ پیش بینی شهید لاجوردی بر همه آشکار شد. دیدیم که همین افراد به جان درخت انقلاب افتادند و می خواستند آن را از ریشه قطع کنند که خدا را شکر با درایت مقام معظم رهبری و هوشیاری مردم، فتنهگران به آرزوی خود نرسیدند.
بعضی از مدیران و کارمندان به بهانه اینکه غذای زندان خوب نیست، می خواستند غذای خودشان را از غذای زندانیان جدا کنند. اما شهید لاجوردی با این کار مخالفت کرد. گفت اگر غذای زندان بد است، برای همه بد است و باید عوض شود.