کد خبر 354584
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۳ - ۰۱:۲۰

قائم مقام بنیاد شهید و امور ایثارگران با اهدای لوح تقدیر حجت الاسلام والمسلمین شهیدی از "احمد احمد" تقدیر کرد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سردار محسن انصاری قائم‌مقام بنیاد شهید و امور ایثارگران با حضور در منزل "احمد احمد" از زندانیان مسلمان دوران ستم‌شاهی با وی دیدار و گفت‌وگو کرد.

در این دیدار ضمن بیان خاطرات مبارزات دوران ستم‌شاهی توسط احمد احمد، سردار انصاری از دلاوری‌ها، ایثار و مبارزات وی قدردانی و هدف این دیدار را تکریم وی و خانواده‌اش عنوان کرد.

مبارز انقلابی «احمد احمد» تقدیر شد

در پایان لوح تقدیر حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدمحمدعلی شهیدی نماینده ولی‌فقیه، معاون رییس‌جمهور و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران به وی تقدیم شد.

احمد احمد از مبارزین و مقلدین امام خمینی (ره) از سال‌های 44 تا 56 طی پنج دوره به مدت 63 ماه در زندان‌های رژیم ستم‌شاهی تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت. در آخرین نوبت دستگیری طی درگیری مسلحانه در منطقه بهارستان تهران در رویارویی با مأموران ساواک زخمی شد که در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفت و سپس به زندان اوین منتقل شد.

احمد احمد از بنیان‌گذاران حزب ملل اسلامی بود و پس از دستگیری سران آن مبادرت به تأسیس حزب‌الله کرد. از بزرگ‌ترین ویژگی‌های وی ایستادگی و مقابله در برابر انحراف اعتقادی منافقین در زندان‌ها و مارکسیست شدن آن‌ها بود. وی در سال 1354 با تغییر ایدئولوژی در سازمان به رهبری تقی شهرام مقابله کرد و در کنار روحانیون مبارزی چون مهدوی کنی، ربانی شیرازی، طالقانی و هاشمی در برابر این انحرافات ایستاد.

احمد احمد در سال 1356 با طرح به‌اصطلاح باز شدن فضای سیاسی کشور از زندان آزاد شد و پس از انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی و دیگر نهادهای انقلابی خدمت کرد و در آموزش‌وپرورش بازنشسته شد.

در بخشی از خاطرات "احمد احمد" از دیدار با امام خمینی(ره) آمده است: امام آمد، نور آمد، از جای برخاستیم، سلام دادیم و ادای احترام کردیم، امام جواب سلام مان را دادند، بعد ما در مقابل ایشان زانو زدیم و نشستیم و با اجازه ایشان گزارش فعالیت مان را ذکر کردیم، از مبارزه و تبلیغ و خطر میسیونرهای مسیحی صحبت کردیم، درباره ادونیست های روز هفتم و این که چه کسانی هستند و چه می کنند، توضیح دادیم.

مرجانی برای اغراق گفت که اینها (میسیونرهای مسیحی) توانسته اند در شهرستانی یک روستا را کاملاً مسیحی کنند، با این گفته حضرت امام (ره) با هیبت همیشگی خود به او نگاه کردند و پرسیدند : "کجاست؟"

مرجانی متوجه شد که امام به اغراق او پی برده و در نتیجه ساکت شد و دیگر چیزی نگفت، ولی ما بریده بریده حرف های خود را زدیم و با همان حال و روح جوانی گفتیم که ما قصد مبارزه با آنها را داریم و می خواهیم پرچم اسلام را در همه جا به اهتزاز درآوریم.

بعد نشریات "راه مریم" و "راه عیسی" و کتاب‌هایی را که با خود همراه برده بودیم از گونی در آوردیم و یک به یک به امام نشان دادیم، با صحنه جالبی مواجه شدیم، امام هر جزوه و کتابی را که می‌گرفت، نگاهی به عنوان آن می‌کردند و می‌فرمودند "دیده‌ام، دیده‌ام، این را هم دیده‌ام."

و آنها را کنار دست خود می‌چیدند، ما باورمان نمی‌شد که امام این همه کتاب و جزوه را دیده باشند، به همین خاطر رفتار ایشان به ما برخورد طوری که در درون احساس ناراحتی می‌کردیم، این که امام حتی یک کتاب را هم نگفتند که ندیده‌ام، برای ما تازگی داشت.

بغض گلویمان را گرفته بود، امام وقتی عناوین همه کتاب‌ها را دیدند و کنار گذاشتند، فرمودند که دو تا کتاب دیگر هم هست و اسامی آن دو را ذکر کردند (که البته من الان اسم آنها را به خاطر ندارم) و درباره آنها صحبت کردند، ما جا خوردیم، عجیب بود، ما نتوانسته بودیم به این دو کتاب دسترسی پیدا کنیم... .

منبع: ایسنا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • طاهر ۱۰:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۵
    2 2
    کتاب خاطرات احمداحمدبسیار خواندنی است توصیه می شود دوستان آن را بخوانند تا بیشر با این عزیز آشنا شوند.
  • ۲۱:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۲۲
    1 2
    کتاب ش راخواندم خیلی دلیری احمد بهت افتخارکردم واز نسل سومی بودنم خجالت زده به خاطرکارهایی که میدانم دل شهداومبارزینی دردکشیده راب دردمیاورد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس