گروه بینالملل مشرق - انتخابات میاندورهای کنگره در آمریکا 4 نوامبر (13 آبان) در سراسر این کشور برگزار شد و در نتیجه آن، حزب جمهوریخواه موفق شد تا اکثریت سنا را از دموکراتها برباید. بدون شک، خارج شدن سنا از کنترل دموکراتها، قدرت جمهوریخواهان و به موازات آن چالشهای باراک اوباما را در دو سال پایانی ریاستجمهوریاش افزایش میدهد.
در این میان، با جابهجایی قدرت در کنگره آمریکا، سرنوشت مذاکرات هستهای ایران و 5+1 نیز در هالهای از ابهام فرو خواهد رفت. اکنون چند مسئله پیش میآید که جای تأمل دارد. آیا توافق نهایی بین دو طرف حاصل خواهد شد و یا خیر؟ حتی در صورتی که این توافق حاصل شود، آیا کنگره جدید پس از روی کار آمدن، این توافق را به رسمیت خواهد شناخت و یا به گونهای آن را لغو میکند؟
در توضیح ساختار سیاسی آمریکا باید گفت که سه بخش اصلی وجود دارد که در این ساختار تأثیرگذار و تصمیمگیر هستند: قوه مجریه که رئیسجمهور در رأس آن قرار دارد، قوه مققنه که در اصل همان کنگره است، و قوه قضاییه. اشتباهی که عمدتاً در ایران اتفاق میافتد این است که مردم به مجلس نمایندگان میگویند "کنگره". درحالیکه مجموع نمایندگان سنا و مجلس نمایندگان، کنگره را تشکیل میدهند. کنگره سالی یکبار جلسه تشکیل میدهد، مگر اینکه نشستهای اضطراری داشته باشند. تعداد نمایندگانی که باید در مجلس نمایندگان باشد، 435 نماینده است و 100 نماینده هم مربوط به سنا میشود که مجموعاً 535 نماینده کنگره را تشکیل میدهند.
انتخابات سنا هر دو سال یکبار برگزار میشود و هر ایالتی دو نماینده در این مجلس دارد. یعنی 50 ایالت آمریکا هر کدام با دادن دو نماینده به سنا، 100 نماینده آن را میسازند. در هر انتخابات سنا، تنها یکسوم نمایندگان عوض میشوند. بدین صورت میتوان گفت که عمر کاری هر نماینده سنا، 6 سال است. این مجلس با مجلس نمایندگان، همراستا عمل میکنند. ابتدا قوانین به مجلس نمایندگان میرود و تأیید میشود، در آنجا کمیتههای فرعی هستند که کار را به صورت تخصصی بررسی میکنند و قانون در صحن علنی مطرح میشود. همین اتفاق مجدداً در سنا رخ میدهد. پس از اینکه قانون از تأیید سنا گذشت، نوبت به امضای رئیسجمهور میرسد و بعد به صورت قانون درمیآید.
کنگره، هفت اختیار عمده دارد: 1- تصویب بودجه دولت، اساسیترین اختیار محسوب میگردد. 2- اعلان جنگ علیه یک کشور دیگر. 3- تصویب پیمانهای خارجی، یعنی چنانچه رئیسجمهور با کشوری دیگر پیمانی ببندد، حتماً باید به تأیید کنگره برسد. 4- تأیید وزرای کنگره. 5- تأیید قضات دیوان عالی فدرال. 6- استیضاح رئیسجمهور اگر از مسیری که برایش تعیین شده منحرف شود. 7- ابطال وتوی رئیسجمهور، بدینصورتکه گاهی نمایندگان قانونی تصویب میکنند، اما رئیسجمهور آنرا وتو میکند، کنگره میتواند پس از سه نشست، وتوی رئیسجمهور را بیاثر نماید.
خبرنگار بینالملل مشرق در اینباره با "فؤاد ایزدی" کارشناس مسائل آمریکا و عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران گفتگو کرده است. متن مصاحبه مشرق با این کارشناسی سیاسی به شرح زیر است.
آقای ایزدی تا قبل از انتخابات میاندورهای وضعیت مجلس نمایندگان و سنا به چه صورت بود؟ وزن این دو حزبی که در آمریکا هستند و شرایطی که این دو مجلس داشتند؟
مجلس جدیدی که امروز انتخاب شده، روز دوشنبه اول ژانویه (11 دی 93) تازه شروع به کار میکند و تا دو ماه دیگر وضعیت کنگره آمریکا به همین صورت خواهد بود. تا قبل از انتخابات، در مجلس نمایندگان، اکثریت، جمهوریخواه بودند. در سنا، اکثریت دموکرات بودند. نتایج انتخابات که هنوز هم تمام نشده، یعنی برخی شهرها هست که نتیجه نهایی را اعلام نکردهاند، ولی به نظر میرسد که حدود 52 یا 53 درصد کرسی سنا به دست جمهوریخواهان افتاده است. از این جهت، اکثریت سنا بهدست جمهوریخواهان افتاده است. بر اساس ساختار سنا، تعیین ریاست کمیسیونها با حزب اکثریت است، برخلاف مجلس شورای اسلامی ما که یک طیف اقلیت هست و یک اکثریت، یعنی یکی دو مورد از رؤسای کمیسیونها از طیف اقلیت هستند و حالت 100 یا صفری در ایران نیست.
با این وضع، رؤسای تمامی کمیسیونها در آمریکا از جمهوریخواهان خواهند بود. این میتواند تبعات بسیار جدی در سیاستهای داخلی و خارجی خواهد داشت. بر اساس قوانینی که وجود دارد، برای آن که یک قانون بتواند روند معمولی خودش را طی کند، رؤسای کمیسیونها میبایست نظرات مشابه داشته باشند. به منظور اینکه یک قانون در سنا بتواند تصویب گردد، رئیس اکثریت باید اجازه بدهد. ضمن اینکه در سال گذشته قانون تحریمی علیه ایران نداشتند، درست است که بعد از مذاکرات ژنو تحریم جدید داشتیم، اما "قانون" تحریمی تازهای نداشتیم.
"هری رید" که رئیس اکثریت دموکرات سنا بوده است، اجازه به رأی گذاشتن قانونی را که در مجلس نمایندگان تصویب شده، نداده است. "میچ مککانول" جمهوریخواه که قرار است در ژانویه جایگزین آقای "هری رید" شود، همان موقع هم اعلام کرده بود که اگر من رئیس اکثریت بودم، اجازه رأی میدادم. حال این احتمال وجود دارد که آن طرح تحریمی که در حدود یک سال پیش در مجلس نمایندگان به تصویب رسید، دوباره به رأی گذاشته شود و این مشکلاتی را برای پروسه مذاکرات هستهای ایجاد بکند.
از سال 2008 به اینطرف، کارشناسان اقتصادی بعد از آن بحران اقتصادی اروپا و آمریکا تاکید بر این دارند که وضعیت نسبتاً روبهبهبود بوده است، اما بازخوردی که مردم دادند، خیلی برابر و متقارن با موضوع نبوده و رأی را به رقیب کسانی دادهاند که الآن بر مسند اجرایی آمریکا تکیه دادهاند.
یک نکتهای را فقط درباره مردم عرض کنم خدمتتان که رأی مردم آمریکا، آن بخشی که در انتخابات شرکت کردند، نشان میدهد که به اوباما بیاعتماد هستند، به خاطراین که نوع عملکرد آقای اوباما، قولهایی که داد و عمل نکرد و برخوردی که در نهایت در حوزههای مختلف سیاست داخلی و خارجی داشت، این روحیه بیاعتمادی را نسبت به او در بین مردم آمریکا افزایش داد و نتیجهاش پیروزی جمهوریخواهان بود. منتهی این نکته را عرض کنم که درصد شرکتکننده در انتخابات، خیلی کم بود: حدود 35 یا 36 درصد. به این موضوع زیاد پرداخته نشد، چون یک آبروریزی محسوب میشود، برای کشوری که ادعای دموکراسی دارد و به کشورهای دیگر حمله میکند و آدم میکشد. دلیل حضور کمرنگ مردم، سوای بیاعتمادی به اوباما این بود که مردم اعتماد زیادی به جمهوریخواهان ندارند و تجربه دولت بوش را هنوز فراموش نکردهاند. نظرسنجی داشتیم در آمریکا توسط شرکت "گالوپ" در هفته گذشته، نتیجه اینشد که 56 درصد از مردم خواهان این هستند که یک حزب سومی در آمریکا ایجاد شود و بتواند به صورت مناسبی با دو حزب کنونی رقابت کند. سیستم سیاسی آمریکا، در حال حاضر، اجازه حضور حزب سومی را نمیدهد.
ظاهراً بعضی از کرسیهای سنا به مستقلها رسیده است که تعداد خیلی کمی هم هستند. لطفاً درباره این افراد هم توضیحی بدهید.
عنوان "مستقل" در آمریکا نداریم به آن معنا. در بین 435 نماینده، مجلس نمایندگان یک نفر مستقل هم نیست. در سنا یک فردی هست از ایالت "ورمانت" که محبوبیت خاصی در منطقه خودش دارد. بااینحال، با دموکراتها همراه است، الآن که رأی میدهد درواقع خودش را هماهنگ با دموکراتها کرده است، چون درنهایت سیستم، سیستم دوحزبی است. او هم فقط یک نفر است. از این جهت، اجازه ورود حزب سوم را این سیستم دوحزبی نداده است. یکی از دغدغههای مردم همین است. اینکه درصد قابلتوجهی از مردم شرکت نکردند در انتخابات، درحقیقت رأی منفی است به سیستم سیاسی حاکم در آمریکا، یعنی رأی دادن با عدم حضورشان در پای صندوقهای رأی. دو سوم مردم تقریباً شرکت نکردند. زمانیکه درباره انتخابات آمریکا صحبت میکنیم، همیشه باید حواسمان به اقبال عمومی باشد.
مسئله دیگر در مورد وضعیت اقتصادی است که باید گفت چنانچه شاخص بهبود وضعیت اقتصادی، آمار بورس باشد، بهبود وضع درست است. بله، اگر شاخص بورس الآن آمریکا را با سال 2008 مقایسه کنیم، وضع بهتر شده است. این موضوع که شاخص بورس در کشوری افزایش پیدا میکند، میتواند فاکتوری باشد در بهبود وضعیت اقتصادی، ولی همه داستان را تعریف نمیکند. اختلاف طبقاتی خیلی زیادی در آمریکا وجود دارد و آمااری که خود "اداره آمار آمریکا" داده است این است که 400 نفر ثروتمند اول به اندازه نصف جمعیت ثروت دارند. همین موضوع نیز منجر به جنبش "والاستریت" شد. جمعیت آمریکا 320 میلیون نفر است، نصف آن میشود 160 میلیون، اما 400 نفر ثروتشان از آن 160 میلیون نفر بیشتر است. این اختلاف طبقاتی است که وجود دارد، تبعیضی است که وجود دارد، نژادپرستی است که وجود دارد.
یکی دیگر از دلایلی که دموکراتها ضربه خوردند، دید منفی بود که سفیدپوستان نسبت به اوباما داشتند. دلیل دیگر شکست دموکراتها، حضور کمتر سیاپوستها بود. نتیجه اینشدکه اکثریت سفیدپوست که نه سال 2008 به اوباما رأی دادند و نه 2012، الآن درصد بیشتری از رأیدهندگان را به خود اختصاص دادند و همین موضوع در نهایت به دموکراتها ضربه زد. این مباحث در حوزه اقتصادی، در حوزه سیاسی، در حوزه فرهنگی-اجتماعی، آمریکا را به یک کشور دچار بحران تبدیل کرده است. دعواهایی که در بین خود اینها هست، بسیار جدی است. دعواهایی که بین کنگره و قوه مجریه است، جدی است. همین کنگرهای که یک بخشی از آن دموکرات بود، چند ماه پیش، دولت فدرال را 17 روز تعطیل کرد. چرا؟ چون مشکلات مالی در کشور وجود دارد، یک قرض بسیار زیادی بوده، 17 تریلیارد دلار دولت آمریکا بدهکار است. این موضوع که مبالغی که دست دولت است چطور باید خرج شود، سر این دعوا هست. و نتیجه این دعوا این است که یک قوه، قوه دیگر را برای مدت زیادی تعطیل میکند. این نکته را ما نیز باید در مذاکراتمان به آن توجه کنیم و این را بدانیم که همه تمرکز را نباید روی قوه مجریه و "جان کری" یا "وندی شرمن" گذاشت. مشکل اصلی در کنگره آمریکا است. تحریمهایی که کشور ایران را درگیر کرده است، اینها مصوب کنگره هستند.
به موضوع سیاست خارجی آمریکا بپردازیم. اتفاقات مختلفی در دوران اوباما در منطقه افتاده است، باتوجه به نقشی که سنا و مجلس نمایندگان در تصمیمسازیهای حوزه سیاست خارجی دارند، چه تاثیراتی در اتفاقاتی دارد که الآن آمریکا در منطقه ایفا میکند؟ یک اشارهای هم بکنید به مباحثی مثل مذاکراتی که با آمریکا داریم، وضعی که در 1+5 دارد و تاثیراتی که میتواند بگذارد و پیامدهایی که از این انتخابات بر مذاکرات سایه خواهد افکند.
باید بر این نکته تاکید کرد که در ساختار سیاسی آمریکا، کنگره میتواند در مباحث سیاست خارجی بسیار اهمیت داشته باشد. یک مشکلی که داخل کشور داریم این است که بعضیها فکر میکنند که کنگره آمریکا مانند مجلس خودمان است که در حوزه سیاست خارجی لزوماً نقش اول را بازی نمیکند. در آمریکا اینطور نیست. اگر کنگره بخواهد میتواند با فشارهایی که اعمال میکند، قوه مجریه را با خود هماهنگ کند. کنگره دو اهرم فشار اصلی دارد: یکی بحث مباحث مالی است، هر دولتی بخواهد هر کاری انجام بدهد نیاز به پشتوانه مالی و بودجه دارد. کنگره در حوزه بودجه کاملاً دستش باز است، هر طور که بخواهد میتواند مدیریت کند. مورد دوم هم بحث، افرادی هستند که در قوه مجریه حضور دارند؛ در ساختار سیاسی آمریکا نهتنها وزیر باید رأی اعتماد بگیرد، معاونین وزیر وزارت خارجه و سفرا نیز بایستی رأی اعتماد بگیرند.
از این جهت، غیر از آن جلسات استماع و نامهنگاریهایی که میتوانند انجام دهند، از این دو اهرم نیز برخوردارند. نقدهایی که کنگره در حوزه سیاست خارجی نسبت به دولت اوباما داشته است، این نقدها را باید جدی گرفت. حال باید توجه داشت که مجموعهای که تحریمها را کلید زدند، با در اختیار گرفتن سنا، قویتر و خشنتر شدند. نتیجه این است که در حوزه مذاکراتی میتوانند مشکلاتی جدی ایجاد کنند.
شما معتقدید که مذاکرات ایران با وزارت خارجه آمریکا کفایت نمیکند، بلکه کنگره هم اهمیت زیادی دارد. لطفاً توضیح بدهید که آیا ما میتوانیم در کنگره آمریکا تأثیرگذار باشیم یا نه.
بله. چرا نمیتوانیم! شما ببینید، مجلس شورای اسلامی ما میتوانید ورود پیدا کند. درون کنگره آمریکا یک تعداد کمی، شاید سه، چهار نفر را داریم که به تحریمهای ضدایرانی رأی نمیدهند. چه اشکالی دارد که این افراد که هماهنگ با سیاستهای دولت و کنگره علیه ما نیستند، اینها را معرفی کنیم و با آنها ارتباط برقرار کنیم؟ هیچ اشکالی ندارد که در نهایت آن کارهایی را که در کنگره آمریکا علیه ایران میبینید، این تحرک را در مجلس شورای اسلامی هم نسبت به طرف مقابل ببینیم.
شما ببینید مجلس در حوزه سیاست خارجی چه کارهایی میکند. به چه نتیجهای میرسید؟ به این نتیجه میرسید که یک خوابآلودگی و رخوتی در مجلس ما نسبت به مسائل سیاست خارجی وجود دارد. این نیاز به اصلاح دارد. اگر قوه مقننه طرف مقابل به شردت در فعالیتهای ضدایرانی فعال است، نیاز است که مجلس هم فعال باشد. ما در این حوزهها کار نکردهایم.
بحث بعدی، ایجاد نهادهای قدرت و لابی در آمریکاست. این اختلافی که ایران و آمریکا به صورت ریشهای دارند، هرگز حل نخواهد شد، چون درون کنگره آمریکا اینگونه است که هر نمایندهای که علیه ایران رأی بدهد، لابی اسرائیل از او حمایت میکند، به مباحث مالی و رسانهای او پرداخته میشود. از طرف دیگر، اگر کسی از سیاست خارجی آمریکا انتقاد کند یا نسبت به سیاستهای ضدایرانی نظر منفی داشته باشد، با مشکلاتی مواجه میشود و کسی به او توجه نمیکند.
نظام سیاسی در آمریکا، یک شرکت تعاونی است. اگر کشورها در آن حضور داشته باشند، حداقل میتوانند فشارها نسبت به خودشان را مدیریت کنند و کاهش بدهند. اگر زمین بازی و دروازه خالی را در اختیار طرف مقابل قرار دهند، هر دقیقه یک گل میخورند. متأسفانه ما این مورد دوم را انتخاب کردهایم. زمین بازی و دروازه خالی را در اختیار طرف مقابل قرار دادهایم و کوچکترین تحرکی در محیطهایی که نسبت به اقتصاد ما حرف برای گفتن دارند و مشکل میخواهند ایجاد کنند نسبت به نظام سیاسی ما، در این حوزهها ما فعالیتی نداشتهایم و کارها را رها کردهایم. نتیجهاش وضعیت کنونی شده است که در کنار دشمنیهایی که به صورت سنتی با هم داشتهایم، چون ما در حوزههای تأثیرگذار فعال نیستیم، وضعیت وخیمتر هم شده است. این نیاز به اصلاح دارد.
نتایج این انتخابات میاندورهای آمریکا در انتخابات ریاستجمهوری آینده این کشور چه تأثیری خواهد گذاشت؟
انتخابات ریاستجمهوری با انتخابات کنگره متفاوت است. اقبال عمومی در انتخابات ریاستجمهوری بیشتر است. یعنی این 36، 37 درصدی که در انتخابات کنگره شرکت کردند، در انتخابات ریاستجمهوری به 50 درصد هم میرسد. هر چهقدر اقبال عمومی نسبت به انتخابات بیشتر باشد، به نفع دموکراتهاست. افرادی که همیشه رأی نمیدهند، یا گاهی رأی میدهند و گاهی نمیدهند، اینها اغلب دموکرات هستند. اگر اینها رأی ندهند، به نفع جمهوریخواههاست، اما اگر انتخابات ریاستجمهوری باشد، حدود 30 درصد از اینها به دموکراتها رأی میدهند.
بنابراین الآن زود است که بخواهیم انتخابات سال 2016 را پیشبینی کنیم. این بیاعتمادی که نسبت به اوباما وجود دارد، تا دو سال دیگر هم وجود خواهد داشت، بنابراین اگرچه الآن جمهوریخواهها در انتخابات کنگره پیروز شدهاند، اما هنوز نمیتوان قطعی گفت که رئیسجمهور آینده آمریکا هم جمهوریخواه خواهد بود، اگرچه دموکراتها الآن در آمریکا محبوبیت خاصی ندارند.
بعضی اصرار دارند و حتی قبل از اعلام نتایج انتخابات هم میگفتند حالا که جمهوریخواهها در انتخابات پیروز شدهاند، پس فرصتی برای ایران در مذاکرات هستهای وجود نخواهد داشت. به نظر شما آیا این اظهارات بیشتر فضاسازی سیاسی از طرف مذاکرهکنندههای امریکایی است یا اینکه واقعاً چنین مسئله وجود دارد؟
پیروزی جمهوریخواهها روند مذاکرات را مشکل میکند، چون با طرف مقابل مذاکره میکنیم تا بتوانیم تحریمها را کاهش دهیم. اما چه کسی آمده این تحریمها را وضع کرده است؟ این تحریمها را همین کنگره تصویب کرده است، پس خود کنگره هم باید آنها را لغو کند. تا زمانی که کنگره دست طرف مقابل باشد، رقابتهای سنتی بین دموکراتها و جمهوریخواهها، تبدیل به یک مشکل دیگر میشود بین ایران و آمریکا. این به این معنی نیست که شما تا آذرماه توافق نمیکنید، ممکن است این توافق صورت بگیرد. اما دو نکته را باید به یاد داشته باشیم. نکته اول اینکه این توافق نباید خطوط قرمز را زیر پا بگذارد. نکته دوم اینکه شما به هر توافقی هم که برسید، زمانی که کنگره جدید آغاز به کار میکند، میتواند برای توافقی که دولت اوباما در این دو ماهه انجام داده است، مشکل ایجاد کند. بنابراین توافقی که میکنیم نباید مثل توافق ژنو، جملاتش مبهم باشد، دقیق نباشد. البته توافق ژنو در حوزه کارهایی که ایران باید انجام میداد، خیلی دقیق بود، اما در مورد وضعیت طرف مقابل دقیق نبود. این مشکل نباید در توافق بعدی وجود داشته باشد، چرا که وضعیتی که شما در کنگره میبینید این است که اینها به دنبال استفاده از قدرت خودشان در سنا هستند تا در نهایت، برای هر توافقی که اوباما با ایران داشته باشد، مشکل ایجاد کنند. بنابراین متن توافق باید یک متن قوی باشد.
شما همچنین گفتید که هر توافقی هم صورت بگیرد، کنگره میتواند آن را لغو کند. یک توضیحی در اینباره هم بدهید.
بله، کاملاً. مگر کارمندان دولت اوباما را 17 روز خانهنشین نکردند؟ این کار را هم میتوانند انجام بدهند. شما اگر در متن توافق ژنو نگاه بکنید، این را آنجا هم میبینید. آنجا نوشتهاند که سازمان ملل فلان کار را بکند، اتحادیه اروپا فلان کار را بکند، دولت آمریکا فلان کار را بکند، "با در نظر گرفتن نقش کنگره در نظام سیاستگذاری آمریکا." این را در توافق ژنو علناً میبینید. چرا این را آوردهاند؟ به این خاطر که میدانند، اگر فردای روز توافق، کنگره دست به دست شد، مذاکرهکننده آمریکایی مشکل پیدا نکند. آمریکاییها حواسشان به این مسئله هست. سؤال این است که آیا حواس مسئولین ما و مذاکرهکنندههای ما هم به این مسئله هست یا نه.