او به سال 1338 شمسی در تویسرکان چشم به جهان گشود و پس از گذراندن دوران کودکی وارد مدرسه شد و چهارم ابتدایی را در نفت شهر تمام کرد، سپس به اتفاق خانواده مذهبی اش به سرپل ذهاب مهاجرت کردند و محمدرضا در این شهر توانست تحصیلات خود را تا پایان راهنمایی ادامه دهد.
او از ابتدای نوجوانی گرایش فراوانی به دین و مذهب داشت. همگام با درس برای هم کلاسانش جلسات قرائت قرآن دایر ساخت و نیز به سعی و کوشش ایشان، نماز جماعت در مدرسه شان شکل گرفت و نخستین حرکت جمعی را برای احیاء دستورات اسلام به همسالان خود آموخت.
همین شوق او به اسلام و دین، موجب پیوستن او به جرگه روحانیت شد. ابتدا وارد حوزه علمیه خرم آباد شد و پس از دو سال فراگیری مقدمات علوم اسلامی، عازم شهر مقدس قم شد و در جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها به کسب دانش و تقوا پرداخت.
شهید انصاری با شنیدن خبر شهادت فرزند برومند امام خمینی، مرحوم آیةاللّه حاج آقا مصطفی، با دوستانش به مسجد اعظم رفت و در تظاهراتی که در همین راستا برگزار شد، شرکت کرد. پس از انتشار مقاله موهن علیه امام خمینی در روزنامه اطلاعات در 17 دی ماه 56، شهید انصاری نیز در 19 دی ماه، به همراه جمعیت معترض قم از منزل آیةاللّه حسین نوری همدانی باز می گشت که در میدان شهدا، در کنار مدرسه حجتیه مورد حمله گروهی از نیروهای مسلح رژیم ستم شاهی قرار گرفت و شربت شهادت نوشید و به جمع شهیدان قیامی پیوست که به قول سکاندار انقلاب، مقام معظم رهبری، سطور اولیه کتاب انقلاب اسلامی را با خون عزیزترین و رشیدترین فرزندان خود رقم زدند. روحش شاد
ستایش شهید آیت الله مدنی از شهید قیام 19 دی
محمد رضا انصاری شهیدی که در رکاب آیت الله مدنی درس شهادت را آموخت به طوری که شهید آیت الله مدنی در وصفش فرموده بود: محمد رضا در مسیر ولایت سستی نخواهد کرد.
حاج آقا انصاری پدر این شهید بزرگوار در خصوص علاقه ی فرزندش به دین اسلام اظهار داشت: وقتی که محمدرضا از مدرسه آمد به مادرش گفت دیگر نمی خواهم به مدرسه بروم، ما از او سوال کردیم دلیل این کارت چیست؟محمد رضا در توضیحاتش گفت، کلاس ها مختلط و دختران و پسران با هم هستند من نمی توانم در این فضا مشغول درس خواندن شوم.
وی ادامه داد: ابتدا در کنار مرحوم آیت الله مدنی بود، ایشان در ستایش محمد رضا جمله ای را به من گفت: من از محمد انتظار ندارم گوینده زبر دستی باشد از وی انتظار دارم در مسیر امام و ولایت باشد و من مطئنم در این مسیر سستی نخواهد کرد.
این پدر شهید با یادآوری خاطره ای از محمد رضا تصریح کرد: پسرم روزی به خانه آمد من به او گفتم محمدرضا جان کمی به فکر خودت باش و به خودت برس اما او گفت پدر جان این هایی که شما می گویید ظاهر انسان است، آدم باید کاری کند که وجودش ارزش پیدا کند زیرا دنیای فانی دل بستن ندارد.
وی در توصیف روحیات و اخلاقیات شهید انصاری ابراز داشت: روزی از سفر آمده بودم و یکی از اطرافیان گفت، چقدر پسر شما با ادب و مهربان است، محمد رضا همیشه با مردم با تواضع و کوچکی رفتار می کرد نسبت به بزرگان فامیل و همچنین مادر خودش احترام خاصی قائل بود و با شهادت خود تنهایی را نثار ما کرد.
حاج آقا انصاری در خصوص عوامل شکل گیری روحیه انقلابی در وجود پسر شهید خود خاطر نشان ساخت:کسی که این روحیه را در او دمید من بودم، بنده چندین بار توسط ساواک دستگیر شدم ابتدا که امام خمینی(ره) را گرفتند من نیز در تویسرکان دستگیر شدم بعد از آن نیز به نمایندگی از آیت الله گلپایگانی به نفت شهر رفتم و دوباره در آنجا گرفتار رژیم شاه شدم.
وی ادامه داد:در زمان طاغوت چندین روز را در زندان های رژیم به سر بردم و از راه انقلابی خود بازنگشتم و به برکت انقلاب اسلامی و با لطف خداوند در همین راه تا آخر خواهم ایستاد.