اعتقادم این است که رحیم پور ازغدی، یک استاد برجسته نظریه پرداز در قلمرو انقلاب اسلامی و یکی از سرمایه های گرانقدر ما است و من تاسف می خورم که ما چرا نباید به این سرمایه ها میدان دهیم و بالعکس آنها را تضعیف کرده و مورد حمله قرار می دهیم.
رحیم پور، یک اندیشمند انقلابی است، ما از این سنخ اندیشمندان که هم انقلابی باشند و هم از متن حوزه های علمیه و اسلام فقاهتی برخاسته باشند و هم به این اسلام فقاهتی به شدت متعهد و ملتزم باشند و هم شجاع و جسور باشند بسیار بسیار کم داریم؛ او در این زمینه سرآمد و چهره برجسته است.
"اقتصاد شبه مدرن"، اقتصادی ضداسلامی است
اما در خصوص مباحث ایشان در نماز جمعه باید عرض کنم به نظرم صحبت های استاد رحیم پور ازغدی کاملا درست است، ما میراث دار یک انقلاب اسلامی هستیم و می خواهیم آن را تداوم ببخشیم. این انقلاب بی دلیل اسلامی نامیده نمی شود، تمام شاکله حکومتی و مدنی که این انقلاب می خواهد ایجاد کند به هر حال باید اسلامی باشد اگر نباشد که اصلا وجه اسلامی آن معنایی ندارد و یکی از مولفه های بنیادین یک مدینه اسلامی در این دوران که من نام آن را «مدینه اسلامی دوران گذار» می نهم، وجود یک اقتصاد اسلامی است؛ اگر نظم اقتصاد و معاش ما مبتنی بر یک صورت بندی اسلامی نباشد در قلمروهای دیگر بی تردید دچار مشکل خواهیم شد و انقلاب تدریجا دچار مشکل و استحاله خواهد شد.
بنا بر این رحیم پور خطر را به درستی احساس کرده است. امروز در شرایطی قرار داریم که طیف تکنوکرات ها و بروکرات های نئولیبرال نظیر "حزب کارگزاران" که صراحتا به لیبرال بودن خود اعتراف دارند؛ پس از سال 68 به صورت جدی، مصمم و بنیادین اقتصاد ما را بر مبنای اقتصاد شبه مدرن بازسازی کردند.
اقتصاد شبه مدرن یک اقتصاد یقینا ضداسلامی است چون این اقتصاد ناعادلانه، سرمایه سالار، فارغ از توجه به بنیادهای اخلاقی دینی و وابسته است که ما را به نظام جهانی سلطه وابسته می کند و به نوعی مقوم این وابستگی است؛ بنا بر این اقتصاد شبه مدرن هم استقلال ما را می گیرد هم عزت ما را لگدمال می کند، هم هویت دینی ما را نابود می کند هم مانعی جدی در مقابل تحقق آرمان های انقلاب است.
اگر ما بنا داریم به سمت آرمان های انقلاب برویم یقینا مسیر این اقتصاد فعلی را باید دگرگون کنیم در این تردیدی نیست و این تاکید حضرت آقا بر اقتصاد مقاومتی، یک روایتی از صورت اقتصادی است که ما باید بر مبنای اندیشه ها و ارزش های اسلامی باید بسازیم که با مستقل از میراث اقتصادی شبه مدرنی باشد که رژیم پهلوی و استعمار غرب برای ما ایجاد کردند.
اگر بنا بود اقتصاد سرمایه داری داشته باشیم، چرا انقلاب کردیم؟
یک جریان بسیار نیرومند از نظر سیاسی در داخل کشور وجود دارد که دارای رسانه ها و تریبون های مختلف است و متاسفانه در بدنه نظام نیز نفوذ دارد و به خصوص چندین سال است که قوه مجریه یا مطلقا یا تقریبا در اختیار این طیف بوده است. این جریان به طور جدی می خواهد که اقتصاد شبه مدرن ما را تحت عناوین مختلف بازسازی کنید، عناوینی نظیر این که "ما باید به استانداردهای بین المللی اقتصادی توجه کنیم"، "از عقل جمعی دنیا باید تبعیت کنیم"، "روایات اسلامی به درد انقلاب کردن می خورند اما به درد حکومت نمی خورند" و سخنانی از این دست که استراتژیست های رده بالای ما در برخی قوای حکومتی این موارد را بیان می کنند،
آشکارا از ضرورت پیوستن و مستحیل شدن ما در نظام جهانی سلطه سخن می گویند، به صراحتا از این می گویند که ما باید قوانین و معیارهای جهانی را بپذیریم، اگر بنا بود که ما این معیارها را قبول کنیم که چه نیازی به انقلاب داشتیم؟ مگر رژیم شاه کم و یا بد این دستورات نظام جهانی سلطه را اجرا می کرد و آیا مگر قصدی غیر از همین اجرای دستورات اربابان دنیای مدرن داشت؟ با این حساب چرا انقلاب شد و چرا خواستیم که بر مبنای اسلام فقاهتی حکومت و جامعه خود را تشکیل دهیم؟
میراث و محصول آقایان غرب زده شبه مدرن چه چیزی بود؟ آیا جز تحکیم وابستگی، اسارت و نابودی ما و مگر جز فقر و مذلت برای توده مردم بود؟ این آقایان همین الان دوباره با ادبیاتی به ظاهر اسلامی و با استفاده از تعابیری عامه پسند نظیر "تعامل با دنیا"، "دشمن تراشی نکنیم"، "مذاکره برد-برد" و از این دست تعابیر که می تواند یک عقل ساده اندیش را فریب دهد، در حال بازسازی و تئوریزه کردن هضم شدن در نظام جهانی سلطه و پذیرفتن احکام و دستورات و مدل نظام جهانی هستند و دور شدن از موازین و معیارها و تفکر اسلامی را به ما القاء می کنند و چون می خواهند برای این اقدامات خود بسترسازی کنند دو بستر فرهنگ و اقتصاد را انتخاب کرده اند و روی آن فعالیت جدی می کنند.
در اقتصاد با همین حرف هایی نظیر این که ما راهی نداریم و باید به سرمایه داری جهانی و یا به قول خودشان نظام جهانی بپیوندیم، یک طبقه سرمایه داری سکولار در ایران به وجود آوردند و آن را تا حدی با نظام سرمایه داری جهان پیوند زده اند در فرهنگ نیز همین اقدامات را در قالب جنگ نرم و شیوه های تهاجم فرهنگی جلو می برند.
برخی با شعار "آزادی" به دنبال خفقان هستند
استاد رحیم پور بانگ بلند وجدان بیدار عدالت طلب اسلامی است که از دل آرمان های انقلاب در آمده است. ایشان به درستی انتقاد می کنند ما نباید بگذاریم که منطق سودمحور و سودسالار سرمایه داری مدرن و شبه مدرن بر مناسبات اقتصادی ما حاکم شود و ما این مناسبات ظالمانه را تطهیر و توجیه کنیم و هر کسی هم که از عدالت اسلامی صحبت کرد بگوییم که تو داری نظم و نظام را بهم می ریزی، دولت را زیر سوال می بری و با این بهانه ها او را کنار بگذاریم؛ اگر بنا بود این دست اقدامات صورت بگیرد رژیم شاه بسیار بهتر بلد بود که این کارها را انجام دهد؛ متاسفم از این که عده ای با شعار آزادی سعی دارند خفقان ایجاد کنند و دهان منتقدان را ببندند.
بنده خطر یک جریان تکنوکرات بروکرات لیبرال که متاسفانه ظاهر مذهبی دارد را احساس می کنم، این جریان از برخی تعابیر مذهبی سواستفاده می کند ممکن است برخی چهره های با ظواهر مذهبی هم بین آنها باشند اما اینها دانسته یا نادانسته باطن های نئولیبرال دارند و نئولیبرالیسم کارگزار ایدئولوژیک سرمایه داری است.
رحیم پور، قلب نئولیبرالیسم را هدف گرفت
رحیم پور، قلب این ماجرا را هدف گرفته و به درستی هم شناخته، هوشمند و زمان شناسی ایشان مثل همیشه باعث شده که به میدان بیاید و آفرین به او، باید از رحیم پور ازغدی حمایت و جریان های اصیل انقلابی را تقویت کرد و جلوی ترکتازی جریان تکنوکرات بروکرات های نئولیبرالیستی که ظواهر مذهبی دارند و باطن آنها همان تسلیم شدن به نظام جهانی سلطه است را گرفت و گرنه این ها همه آرمان ها، ارزش ها، دستاوردها و میراث انقلاب اسلامی را به باد خواهند داد؛ بنا بر این همگی وظیفه داریم با تمام توان از آقای حسن رحیم پور ازغدی دفاع کنیم و یاور وی در این مبارزه مقدس باشیم.