سال گذشته بر مزار شهدای گروه فدائیان اسلام و شهدایی که در آبادان به شهادت رسیده بودند، اطلاعیههایی زدیم و اعلام کردیم که میخواهیم خانواده این شهدا را به مقتل فرزندانشان ببریم. تعدادی از خانوادهها تماس گرفتند و با دو اتوبوس عازم آبادان شدیم.
در کاروان ما که نامش را «شهدای غریب» گذاشته بودیم، تعدادی از پدران، مادران، برادران، خواهران، همسران، فرزندان و حتی دوستان و آشنایان شهدا حضور داشتند. 2 روز در آبادان بودیم و خانوادهها را به دشت ذوالفقاریه و جایی که فرزندانشان در سال 59 و 60 به شهادت رسیده بودند، بردیم. در آن سالها و در آن منطقه و حوالی پل خرمشهر، حدود 400 نفر از رزمندگان شهید شدهاند.
وقتی خانواده شهدا مظلومیت آن منطقه را دیدند، با هم پیمان بستند تا هر چه در توان دارند روی هم بگذارند تا یادمان محل شهادت فرزندانشان را بسازند و ساماندهی کنند. حتی میگفتند حاضریم خانههایمان را برای این کار بفروشیم.
با پیگیریهایی که در اوایل امسال انجام شد، نامهای را از سوی خانواده این شهدا و با کمک سردار کاظمینی، فرمانده سپاه تهران آماده کردیم و برای رییس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس فرستادیم. سردار کارگر هم گروهی را برای کارشناسی آن منطقه اعزام کرد و معلوم شد که آنجا، حماسههای زیادی آفریده شده و آثاری هم باقی مانده و قابلیت تبدیل به یک یادمان مستقل را دارد. موضوع به ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح هم اجاع شد و مورد قبول قرار گرفت.
* تنوع شهدای این منطقه به چه صورت بود؟
از اولین روز جنگ تا پایان حصر آبادان، حدود ده هزار نفر از اقشار مختلف مردم اعم از دانشجو، کسبه، کارگر، بی سواد، باسواد و... به این منطقه آمدند تا از آبادان دفاع کنند.
مثلا یادم هست «اصغر شعلهور» 5 سال در آمریکا زندگی میکرد که آمد و در آنجا مشغول نبرد شد. افرادی بودند که از پرورشگاه و مراکز بهزیستی به آبادان آمده بودند. حتی از اقلیتهای مذهبی هم در بین ما افرادی بودند؛ مثل ارسلان گرجیزاده. جدا از برادران طلبه و روحانی، چند نفری هم از برادران اهل سنت در آبادان فعالیت میکردند و این نشان میداد که مردم از گروههای مختلف دست به دست هم دادهاند تا آبادان به سرنوشت خرمشهر دچار نشود. جا دارد یادی هم از خواهران آبادانی مثل ننه مریم، خواهر دریانوردی و خانم فاطمه نواب صفوی(دختر شهید نواب صفوی) کنیم که آنها هم نقش مهمی داشتند. البته همه این نیروهای مردمی در کنار نیروهای ارتش، سپاه، کمیته، جهاد، ژاندارمری و عشایر بودند که کارشان ارزش و نتیجه پیدا میکرد.
بله. مثلا شهیدی داشتیم که در ظهر عاشورا در حالی که برای رزمندگان آب میبرد، تکه تکه شد و به شهادت رسید. سید مجتبیهاشمیکه فرمانده گروه فدائیان اسلام بود، پارههای بدن او را جمع و او را کفن کرد و نماز ظهر عاشورا را به نماز میت او وصل کرد. آن روز حال و هوای خاصی بین رزمندگان وجود داشت که دیگر تکرار نشد.
* حدود جغرافیایی این یادمان کجاست؟
محلی که برای یادمان در نظر گرفته شده در حقیقت در محدوده شمال رودخانه بهمنشیر و پایین جاده آبادان به ماهشهر است. البته در آن محدوده نخلستانهای ذوالفقاریه هم وجود دارد که برای اولین بار، شهید دریاقلی خبر نفوذ دشمن به آنجا را داد و مانع حمله آنها شد؛ اما دشت ذوالفقاریه، محلی بود که ما دشمن را تعقیب کردیم و ازآن منطقه راندیم. اولین خط پدافندی جنگ در جنوبیترین نقطه کشور که دشمن اولین شکست را آنجا متحمل شد، دشت ذوالفقاریه بود. در حال حاضر محدوده یادمان هم از ایستگاه 7 میدان ثامن الائمه آغاز میشود و تا روستای سادات ادامه دارد.
در ساماندهی یادمان شهدای دشت ذوالفقاریه، بیشتر به دنبال این هستیم تا منطقه اصلی، دست نخورده باقی بماند و عوارض آن به همان صورت دوران جنگ مورد بازدید قرار بگیرد. خاکریزها به همان صورت اولیه بازسازی شده و سنگرها احیا شود؛ مثلا سنگر لوطیها، سنگر خواهران، سنگر اقلیتها، سنگر نماز، سنگر طلاب، سنگر داشمشتیها و سنگر کمیتهایها. خلاصه اینکه برای این یادمان برج و بارو نخواهیم ساخت تا حس اصلی خودش را به زائران القا کند و مظلومیت بچههای که در آن دشت میجنگیدند، تا حدودی مشخص باشد.
یادم هست در بین خاکریز «الله» و خاکریز «علی» فاصلهای قرار داشت که برای استراحت و فوتبال از آن استفاده میکردیم. اینطور اتفاقات شیرین هم البته در آن دشت میافتاد.
* یکی از شهدای شاخصی که در این محدوده شهید شد، شهید شاهرخ ضرغام است. روحش شاد...
پیکر شاهرح ضرغام و چندین نفر از شهدای دیگر در دشت ذوالفقاریه باقی مانده بود و به خاطر آتش سنگین دشمن نتوانستیم آنها را به عقب منتقل کنیم. البته بعد از شکست حصر آبادان، من به دنبال آنها رفتم و در حقیقت اولین کسی بودم که کار تفحص شهدا را آغاز کرد. چند نفر را پیدا کردیم و برگرداندیم اما هر چه گشتیم، اثری از شاهرخ نبود. واقعیت این است که در این مدت و در ادامه جنگ، آنقدر آن منطقه را با توپ و خمپاره زدند که احتمالا بقایای شاهرخ هم کاملا متلاشی شده بود و قابل تفحص نبود. به هر حال آن دشت هنوز خون شاهرخ را به یاد دارد. البته سنگری نمادین به یاد شاهرخ ساختهایم که زائران میتوانند از آن بازدید کنند.
* از همین امسال کاروانها میتوانند به زیارت این یادمان بیایند؟
بله؛ از امسال مقدمات بازدید زائران از این یادمان فراهم است. البته کمبودهایی وجود دارد مثل سرویسهای رفاهی که در یادمان محل اسارت شهید تندگویان وجود دارد و مقداری با این دشت فاصله دارد. اما به هر حال از امسال مسئولیت این یادمان بر عهده من قرار گرفت و انشاالله تمام تلاشمان را برای دادن اطلاعات کافی به زائران خواهیم کرد. در روزهای باقی مانده تا سال جدید در تلاشیم تا کانکسی را برای متصدیان یادمان و همچنین نمازخانه تحویل گرفته و در یادمان نصب کنیم تا در فرصت مناسب، مکانهای دائمیتر برای خدماترسانی به زائران ساخته شود.
* برای روایت حوادث این منطقه چه فکری کردهاید؟
در زمینه روایتگری این یادمان هم از رزمندگان قدیمیگروه فدائیان اسلام و کسانی که در آبادان مشغول بودهاند، دعوت کردهایم تا با حضور در یادمان، کار روایتگری را انجام بدهند.
* اگر میشود نشانی دقیق یادمان را هم برای کاروانهای علاقمند اعلام کنید.
برای آمدن به این یادمان، میشود از میدان ثامن الائمه آبادان به سمت جاده غفاس آمد و بعد از 9 کیلومتر به دشت ذوالفقاریه رسید. آن طرف دشت هم تالاب بینالمللی شادگان قرار دارد. همچنین کاروانها برای هر گونه پرسش در مورد این یادمان و گرفتن راهنمایی لازم میتوانند با بنده و با شماره 09121327611 تماس بگیرند.
* اعزام کاروان «شهدای غریب» و خانواده شهدای دشت ذوالفقاریه هم به قوت خودش باقیست؟
بله؛ در ایام اعزام کاروانهای راهیان نور امسال هم کاروانی را به ظرفیت 200 نفر از خانواده شهدای دشت ذوالفقاریه آماده کردهایم که در ایام نوروز آنها را با قطار به آبادان اعزام خواهیم کرد.
* با توجه به اینکه چند وقت است در خوزستان هستید، ارزیابیتان از عملیات فرهنگی راهیان نور امسال چگونه است؟
خوشبختانه زیرساختهای عملیات فرهنگی راهیان نور خوزستان کاملا آماده است و انشاالله امسال نیز این برنامه به خوبی در این منطقه اجرا میشود. پادگانهای مختلف و یگانهای گوناگون همه توان خود را برای هر چه بهتر برگزار شدن این برنامه تجمیع کردهاند.
* به نظر شما زیارت کدام یک از یادمانهای خوزستان، باصفاتر و دلنشینتر است؟
به نظر من مناطق عملیاتی مثل گلستانی هستند که از انواع و اقسام گلها تشکیل شده و هر کسی بنا بر ذائقهاش با یک منطقه ارتباط معنوی خاصتری برقرار میکند.