به گزارش مشرق، ضمن تشکر از تلاشهای جدی مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی ایران در گفتگوهای فشرده اخیر، در این نوشتار سعی شده است با صرفنظر از نگاههای جناحی و حزبی و با رعایت انصاف به اجمال و مستدل به توافق لوزان پرداخته و مزایا و معایب آن را در کنار هم ببینیم تا کمک کار دولتمردان در ادامه مسیر و زمینه ساز برطرف کردن برخی اشکالات در متن نهایی شویم تا ان شاء الله در صورت توافق نهایی بیشترین برد را نصیب ملت رشیدمان نموده و با عبور از موانع ناجوانمردانه دشمنان انقلاب اسلامی با سرعتی بیشتر به قله های افتخار صعود کرده و از آلام و مشکلات موجود در جامعه بکاهیم، لذا این تحلیل می کوشد آنچه حاصل شده است را به اختصار و در نهایت خوش بینی، مبتنی بر متن اعلامی از سوی وزیر امورخارجه و گفته های افراد موثر دولت در مذاکرات و در بخشهای "تحلیل جزئیات بیانیه، فرصتها و تهدیدهای پیش رو" بیان نماید از این رو سعی خواهم نمود - علی رغم میل باطنی ام - از بیان واقع بینانه با توجه به گفتارها و بیانیه های طرف مقابل بویژه آمریکایی ها پرهیز نمایم تا لااقل توجه شود داده ها و ستانده های ما در این توافق تا اینجا در بهترین صورت متصور چه بوده است و چرا دشمنان قسم خورده ما بویژه آمریکایی ها تا این حد خوشحال و مسرور هستند.
الف) نقد بیانیه هسته ای و بیان قوت ها و ضعف های جزئیات آن
آنچه در جزییات می تواند مبنای نقد قرار گیرد، بررسی میزان رعایت چارچوبهای ترسیمی درون نظام ـ یا همان خطوط قرمز ـ برای مذاکرات با هماهنگی همه دست اندرکاران آن است.
اولین خط قرمز، تعیین نیازهای عملی کشور در صنعت هسته ای و پیش بینی رسیدن به آنها در توافق جامع بود که افق آن در میزان غنی سازی رسیدن به 190 هزار سو (قابلیت تفکیک تخلیص اورانیم 235 از 238) اعلام شده بود. قاعدتا می بایست در توافق منتشر شده، مسیر توسعه زیرساختها و آماده سازی امکانات برای آن دیده میشد که متاسفانه باید گفت این ملاحظه رعایت نشده است. به عبارت دیگر تیم مذاکره کننده ایرانی پذیرفته است که با کاهش ظرفیت موجود سانتریفیوژ نصب شده از قریب 19 هزار سانتریفیوژ موجود در نطنز و فردو به 6104 سانتریفیوژ در این دو مرکز غنی سازی رسیده که در واقع با غیرفعال بودن هزار سانتریفیوژ آن در فردو ظرفیت ما به 5104 عدد سانتریفیوژ نصب شده و فعال در نطنز از نوع نسل اول کاهش خواهد یافت و طی ده سال زمان مورد توافق و اعمال محدودیت برنامه های هسته ای با انجماد و عدم رشد زیرساخت ها و توسعه صنعتی بخش هسته ای دیگر امکان بهره برداری و توسعه در بخش غنی سازی میسر نبوده و برخلاف ضرورت استقلال و خودکفایی ایران عزیز، هفت سال دیگر ـ پایان قرارداد با روسیه ـ نمی توانیم سوخت مورد نیاز راکتور بوشهر را با توان مورد نیاز داخلی 190 هزار سو - که در صورت تولید آن با نسل اول مورد توافق در بیانیه مشترک نیاز به توسعه زیرساخت و تولید، نصب و فعال سازی 150 هزار سانتریفیوژ داریم که با تاسف در توافق لوزان مقرر شده است ایران فقط باید 5104 ماشین نسل یک فعال در نطنز داشته باشد. - تامین کنیم چه برسد به اینکه دولت محترم بخواهد در مسیر تحقق عملی قانون الزام دولت به افزایش ظرفیت نیروگاههای هسته ای تا بیست هزار مگاوات برق– که نیازمند سه میلیون و هشتصد هزار سو قابلیت تفکیک در کشور است – مصوب مجلس و یکی از نتایج حاصله از تحقیق دو ساله انجام پذیرفته توسط یکی از موسسات وابسته به دانشگاه استنفورد آمریکا در سال 1353 تا 1355را اجرایی نماید.
خط قرمز دوم حفظ تاسیسات آب سنگین اراک بود که خوشبختانه تا حدودی رعایت شده است چرا که اصل آن مورد قبول اما منوط به تغییر قلب راکتور و بازطراحی آن شده است، که زمان آن معلوم و مشخص نیست. لذا خوش بینانه با تغییر در تکنولوژی آن و تحمیل هزینه ای چند صد میلیاردی با تاخیری چندین ساله (تجربه تلخ راکتور 1000 مگاواتی بوشهر که تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال 1357 ، 85 درصد آن ساخته شده بود و با عهدشکنی آلمانی ها بالاجبار توسط روسی ها بازطراحی شد و قریب سه دهه تا بهرهبرداری آن به تعویق افتاد.) امکان بهره برداری آن فراهم خواهد شد.
خط قرمز سوم، حفظ فعالیت در تاسیسات صنعتی نطنز و فردو بود به این معنا که در آنها غنی سازی صنعتی یعنی تزریق گاز به سانتریفیوژ در مقیاس صنعتی انجام شود. باید گفت این الزام در مورد نطنز با حذف 65 درصد سانتریفیوژهای نصب شده - از جمله بیش از هزار سانتریفیوژ نسل دوم – تا حدودی مراعات شده اما درباره فردو خیر. آقای ظریف رسما اعلام کرد که سایت فردو از کارخانه ای صنعتی به محل تحقیقات فیزیک هسته ای پیشرفته تبدیل می شود! به اعتقاد بنده این تغییر ماهیت از تعطیلی و پلمپ آن نیز بدتر است؛ چراکه با برچیده شدن زیرساختهای صنعتی، در زمان مورد نیاز - مثلا نقض عهد طرف غربی - تقریبا بازگشت در زمان مناسب غیرممکن بوده و نیاز به زمان و هزینه بسیار دارد. ضمن اینکه اساسا چرا برای تحقیقات دانشگاهی باید چهل متر زیر زمین و زیر کوهی نود متری رفت و بیش از صد و سی متر ضریب اطمینان برای دسترسی ایجاد نمود؟! آمریکایی ها و غربی ها مکرراً دلیل حساسیت خود را نسبت به تاسیسات فردو عدم امکان انهدام و زدن آن اعلام نمودند و این در حالی است که بنا بر این بیانیه علاوه بر انهدام بسیاری از زیرساخت های آن بدستان خودمان با تغییر ماهیت و دلخوش نمودن خود به ابراز لفظ تحقیقات فیزیک هسته ای پیشرفته بی دلیل هزینه گزاف و بالایی را به کشور تحمیل خواهیم کرد و در کنار آن خواست غربی ها و در راس آنها آمریکایی ها را در بالاترین سطح تامین خواهیم نمود. به راستی چرا با ملت رشید ایران صادقانه صحبت نمی کنیم؟
چهارمین ضابطه، به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی صنعتی برای ایران و امکان غنی سازی در داخل کشور بود که در حد کمی بیش از 5000 دستگاه سانتریفیوژ محقق شده است. البته در این باره باید دقت شود که عدم توسعه ظرفیت غنی سازی صنعتی و نیز ارتقای فناوری دستگاههای مرتبط به مدت بیش از ده سال، زنجیره تولید داخلی را از تامین کنندگان مواد اولیه تا قطعه سازان این صنعت از بین خواهد برد که البته در صورت ضرورت با صرف هزینه و زمان زیاد بازگشت پذیر خواهد بود.
خط قرمز پنجم، خارج نشدن مواد غنی شده از کشور بود که ـ با کاهش سقف انباشت حدود نه هزار کیلوگرم مواد 5 درصد موجود به سیصد کیلوگرم مواد 76/3 درصد و اکسید مابقی آن ـ مورد مداقه مذاکره کنندگان قرار گرفته است و این درحالی است که علاوه بر سقف پایین مورد توافق، برای توسعه و دانش هسته ای و ایجاد زمینه بهره برداری از این فن آوری در سایر حوزه ها از قبیل هوا و فضا، صنعت و دریانوردی و دیگر حوزه های صلح آمیز مرتبط به فن آوری هسته ای که نیازمند افزایش قابلیت و توانمندی سقف غنی سازی است، با این توافق در این جهت هم کشور خسران خواهد دید.
ششمین ضابطه برای مذاکره کنندگان آن بود که امکان تحقیق و توسعه در کشور چه در ماشین آلات چه در فناوری های مرتبط روز فراهم باشد که متن منتشر شده توسط وزیر امور خارجه کشورمان حاکی از مجوز توسعه در بخش ماشین های سانتریفیوژ تا سطح ir-8 است؛ اما باید اذعان کرد، توسعه ماشین آلات و فناوری وقتی اثربخش خواهد بود که بتوان آن را در مقیاس صنعتی آزمایش نمود که متاسفانه امکان آن تا بیش از ده سال با این توافق فراهم نیست. هنوز فراموش نکرده ایم با اینکه در نسل دوم ir-2 ما به تولید صنعتی رسیدیم و زنجیره 164 تایی آن در سالن s8 نطنز راه اندازی شد و در گود غنی سازی همین مرکز نیز هزار عدد آن نصب گردید لیکن بعلت گاز دهی به زنجیره 164 تایی و بهانه وجود ناخالصی در خروجی این ماشین ها جلوی گازدهی به هزار سانتریفیوژ نسل دوم نصب شده گرفته شد. علی القاعده بطور طبیعی بسیاری از اشکالات در مسیر تحقیق و توسعه ماشین آلات در مقیاس صنعتی آن رخ می نماید و در مدل آزمایشگاهی به ظرایف و اشکالات صنعتی آن نمی توان پی برد. علاوه براینکه متاسفانه این توافق بسیاری از ظرفیت های فکری با انگیزه از خدمتگزاری در این عرصه را محروم خواهد کرد چرا که زمینه تحقیق آزمایشگاهی بدون امتحان در مقیاس صنعتی انگیزه ای برای نیروهای پرتوان و دانشمند داخلی بجا نخواهد گذاشت و بی شک این سرفصل توافق را به عرصه ای نه چندان جدی تبدیل خواهد نمود و فراتر از آن با انجماد ده تا پانزده ساله صنعت غنی سازی، دانش هسته ای امروز ما که فاصله ای جدی با سطح دانش جهانی دارد را نیز حسب ظاهر ده یا پانزده سال ولی عملاً بعلت سرعت رشد دانش در رقابت جهانی، ده ها سال عقب نگه خواهد داشت.
خط قرمز هفتم، دو مرحله ای نشدن توافق به معنای عدم تفکیک کلیات از جزئیات بود. با ملاحظه مفاد بیانیه منتشر شده فهمیده می شود که این ضابطه رعایت نشده است؛ چراکه با تغییر اسم و پافشاری بر آن نمی توان از زیر بار مسمی شانه خالی کرد. متنی که حاوی کلیات و برخی جزئیات است و دائما از تعهدات الزام آور دوطرف صحبت می کند، نمی تواند تنها یک بیانیه مطبوعاتی مشترک باشد و قطعا توافقی البته امضا نشده است. مگر اینکه وزیر محترم امور خارجه بیان کند که همه جزئیات و کلیات همین است که منتشر شده و لذا تک مرحله ای است! که البته تاکنون برعکس آن را بیان کرده اند و این درحالی است که در بیانیه خطوط تعهدی دوطرف آورده شده است؛ یا جناب آقای عراقچی درباره بیانیه مطبوعاتی مشترک که در لوزان قرائت شد، گفتند" هیچ بار حقوقی ندارد ولی بار سیاسی دارد."
الزام هشتم، شفاف و غیرقابل تفسیر بودن توافق بود. نیازی به توضیح ندارد که این الزام با توضیحات متفاوت و متون مغایری که از سوی طرفین منتشر شده و هریک بر گفته خود تاکید دارد نمی تواند رعایت شده تلقی شود، هرچند ما متن اصلی را متن وزیرخارجه خود بدانیم که فعلا می دانیم ولی اشکال جدی متن مورد قبول جناب آقای ظریف هم این است که موضوعات و تعهدات ایران شفاف بوده ولی در خصوص تعهدات طرف مقابل مبهم و غیرشفاف نکاتی ذکر شده است که بی شک این موضوع مشکلات پیش رو را صدچندان خواهد نمود.
خط قرمز نهم، برگشت پذیر بودن تمامی تعهدات ایران بود. همانطور که گفته شد این خط قرمز درباره فردو و تغییر و کاهش اورانیم ذخیره شده در کشور اصلا رعایت نشده است و درباره سایر تعهدات نیز با زحمت بسیار میسر خواهد بود، چرا که جمع کردن سانتریفیوژها در نطنز و یا تغییر هسته راکتور اراک، برای شروع مجدد نیاز به سالها زمان دارد.
ضابطه دهم، عدم ورود به موضوعات غیرهسته ای است. اگرچه در متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه ایران هیچ نشانه ای مبنی بر تخطی از آن به چشم نمی خورد ولی در اظهارات طرف مقابل نکاتی بسیار خطرناک مطرح شده است که زمینه ساز ورود غیرمسوولانه آنها به سمت سایر حوزه های اقتدار نظام اسلامی است. این نکات نیازمند پاسخ قاطع مقامات دولتی و تیم مذاکره کننده ایرانی و اقدامات عملی باطل نمودن اظهارات و دسیسه های محور غربی است که با کمال تعجب مذاکره کنندگان ایرانی منفعلانه در داخل کشور به رد ظاهری اظهارات طرف غربی پرداخته و از مردم درخواست اعتماد به خودشان را می نمایند بدون اینکه در سطح مجامع بین المللی تحرکی در مقابل این گزافه گویی ها داشته باشند.
خط قرمز و الزام یازدهم شفافیت در چارچوب معاهدات بین المللی و حفظ چارچوب امنیتی و منافع ملی است که در این خصوص نیز به هیچ وجه در بیانیه رعایت مصالح و قانون صورت نگرفته است، بطوری که در این توافق با قبول موقت پروتکل الحاقی و وعده تصویب آن و بالاتر از آن قبول چارچوب های نظارتی سخت گیرانه و ویژه برای سالیان طولانی ضمن ایجاد زمینه بهانه جویی بدست دشمنان این کشور عملاً مصالح امنیتی جامعه را نادیده انگاشته و ضررهای بسیاری را متوجه کشور خواهد نمود.
خط قرمز دوازدهم ـ که عملا مهمترین مطالبه مردم از مذاکره کنندگان نیز بوده و هست ـ لغو یکجای تمامی تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران آنهم بصورت جزئی از توافق و نه نتیجه آن است؛ به این معنی که لغو تحریمها منوط به اقدامات ایران نباشد و همزمان با اجرای تعهدات ایران تحریمها لغو گردد. از آنجاکه هنوز زمان اجرای تعهدات دوطرف مشخص نشده است، با اعتماد به اظهارات مقامات مذاکره کننده خود و نیز قول صریح رییس جمهور محترم، خوش بینانه می پذیریم که این اتفاق رخ خواهد داد. اما نمی توانیم تردیدهای جدی خود را در این باره اظهار نداریم که لغو تحریمها را مشروط به راستی آزمایی انجام تعهدات ایران کرده اند و متاسفانه متقابلاً تضمین انجام رفع همه تحریم های هسته ای و لغو قطعنامه های ظالمانه شورای امنیت در بیانیه مبهم بوده و ناظر بی طرفی نیز برای ارزیابی طرف غربی در عمل به وعده ها و توافقات فیمابین معلوم نشده است؛ در حالی که آژانس که ارتباط نادرست آن با آمریکا و متحدان غربی او معلوم است می بایست انجام تعهدات ایران را تایید نموده و سپس تحریم ها لغو شود.
ب) فرصتها و بایدها پیش رو؛
مهمترین نکته ای که باید به آن توجه کرد، ضرورت توجه همه مسوولان به نقش بی بدیل رهبر معظم انقلاب در این مسیر است. انجام مذاکراتی چنین سخت و سنگین بدون راهنمایی های دقیق و بیانات علنی قاطع، هوشمندانه و منطقی ایشان، قطعا هیچ دستاوردی ـ چه حداکثری از دید موافققان توافق و چه حداقلی از دید منتقدان آن ـ برای ملت ایران به دنبال نمی داشت و در آینده نیز نخواهد داشت؛ لذا شکر این نعمت بر همه مسوولان و مردم ـ خصوصا تیم مذاکره کننده ـ لازم است.
نکته دوم، شفاف شدن بیش از پیش دلایل بی اعتمادی مردم ایران به هیات حاکمه آمریکاست. اگر قرائت مذاکره کنندگان خود از بیانیه را بپذیریم که در این نوشتار بنا را خوش بینانه بر آن گذاشتیم، تناقض گفتار و رفتار آمریکایی ها از دقایقی پس از اعلام توافق عملا به معنی دروغگویی و عهدشکنی آمریکایی ها خواهد بود و چهره کریه شیطان بزرگ را آشکار تر نموده است.
نکته سوم، شفاف شدن دروغگویی چندین ساله دشمنان ملت ایران مبنی بر ساخت سلاح هسته ای توسط جمهوری اسلامی ایران است؛ چراکه به زعم آنها اگر ایران سلاح هسته ای را بازدارنده می دانست و به دنبال آن بود قطعا به هیچ قیمتی حاضر به عبور از آن نبود علاوه براینکه بازرسی های فراقانونی آنها نیز هیچ چیز را برای بهانه جویی بدست دشمنان کینه توز مردم مسلمان ایران بویژه آمریکا نداد و سندی بر صداقت و حقانیت نظام اسلامی شد. این مقطع نیز با شفاف سازی و ابهام زدایی فرصت جدی برابر انقلاب اسلامی در اشاعه قدرت نرم در سراسر جهان را بیشتر از گذشته فراهم نموده که باید آن را غنیمت شمرد و از فضای موجود بهره جست.
نکته چهارم الگو شدن ملت ایران در ارائه مدل موفقی از مقاومت در پیشگاه ملتهای مستضعف و مسلمان منطقه و جهان است. ایران اسلامی به موازات پیشبرد اهداف الهی و انسانی خود در کمک به مستضعفین عالم و مواجهه با مستکبرین، توانست آنها را وادار به پذیرش حق پیشرفت هسته ای خود نماید؛ اگرچه سرعت آن کند میشود که در این خصوص می بایست حداقل محدودیت را با شفاف سازی منطقی و اطمینان آور پذیرفت.
نکته پنجم اینکه کشورهای غربی با به رسمیت شناختن حق غنی سازی برای ایران، عملا ایران را به عنوان یک قدرت برتر هسته ای پذیرفته اند و این فرصت مناسبی برای دولت است تا کشورمان را در مجامع بین المللی خصوصا شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در جایگاه شایسته خود بنشاند. تلاش برای عضویت دائم ایران در شورای حکام حداقل اقدام در این راستا ارزیابی می شود.
نکته ششم فرصتی است که برای مجلس شورای اسلامی فراهم شده تا مبتنی بر اصول 77 و 125 قانون اساسی، قبل از امضای این توافق الزام آور بین المللی آن را تدقیق و تصویب نماید. اگر ورود مجلس در زمان مذاکرات به هر دلیلی پذیرفته نمیشد، در تعیین جزئیات توافق ـ خصوصا بحث اجرای پروتکل الحاقی و سایر تعهدات ایران ـ ورود مجلس هم عین قانون اساسی و یک ضرورت است و کمک کار دولت نیز خواهد بود؛ لذا تشکیل کمیته ای تخصصی برای این موضوع در مجلس برای سه ماه آتی و تعیین دقیق تعهدات ایران و طرف های مقابل در مجلس برابر اصل 77 و بخصوص 125 قانون اساسی و تفسیر شورای محترم نگهبان از آن بسیار ضروری است.
نکته هفتم که به نظر بنده بسیار مهم است آنکه آسیب اجتماعی ناشی از به رای گذاشتن حق هسته ای ملت ایران در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در این بیست ماه با تدبیر رهبر معظم انقلاب بازسازی شده و لزوم برخورداری ایران از فن آوری صلح آمیز هسته ای مجددا به خواسته و شعار قاطبه مردم ایران با هر گرایش سیاسی مبدل شده است. این امر را باید پاسداشت و بر آن تاکید ورزید.
نکته هشتم، بی شک بخشی از کوتاه آمدن حداقلی نظام سلطه در توافق مربوط به آن حرکت جدی و الهام بخش در حمایت از حرکت های مردمی الهام گرفته از انقلاب اسلامی در مقابل دولت های دست نشانده آمریکا و یا تروریسم دولتی و غیر دولتی مورد حمایت آمریکا و متحدانش در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقاست که باید آن را پاس داشت و به تقویت آن پرداخت.
نکته نهم فرصت کسب شده برای پیگیری جدی تر خلع سلاح هسته ای جهانی خصوصا قطع ید رژیم غاصب صهیونیستی از داشتن سلاح هسته ای است. آمریکا با داشتن هفت تا ده هزار کلاهک هسته ای و اسرائیل کودک کش با 250 تا 400 کلاهک هسته ای امروز در موضع مطالبه گری هستند در حالی که فرصت کسب شده باید محلی برای قیام عمومی کشورها و مجامع حقوقی در حرکت به سمت جهانی عاری از سلاح های هسته ای و کشتارجمعی قرارگیرد.
نقاط تهدید و نبایدهای مبتنی بر آنها
نکته اول در این باره، احتمال برآورد اشتباه و غلط دشمنان ملت ایران از نتیجه مذاکرات است که بخواهند وانمود کنند یا عده ای در داخل گمانه آنها را تقویت نمایند که فشار تحریم و زور عامل مذاکره از سوی ایران بوده است. حداقل پاسخ به این خیال خام، وضعیت اسفبار آمریکا و هم پیمانان منطقه ای آن است که برخی ملتها تنها با الهام گرفتن از الگوی انقلاب اسلامی اینچنین دست استکبار را زیر سنگ بیداری اسلامی قرار داده اند.
نکته دوم، احتمال غفلت از ساخت درونی کشور توسط مسوولان اجرایی کشور است که متاسفانه در بخشهایی از دولت اعتقاد و التزام عملی به سیاستهای اقتصاد مقاومتی و اقدامات جدی برای ایجاد مصونیت درون زاد و بی اثرکردن حربه دشمنان ملت رشید ایران دیده نمی شود.
نکته سوم، تنزل موضوع مذاکرات هسته ای به خواسته های جناحی و انتخاباتی است. زمزمه برگزاری جشن برای نتایج این مذاکرات از سوی حامیان دولت و همفکران سیاسی اش تنها در همین چهارچوب ارزیابی می شود چراکه اساسا خوشحال نشان دادن خودی ها از توافقی که بالاخره با دادن امتیازات بسیاری به دست آمده نمی تواند ذوق زدگی مفرط ایجاد کند و آدرس غلط به دشمن خواهد داد.
نکته چهارم، ضرورت پرهیز موافقان سیاسی دولت از جوزدگی مزمن و همچنین پرهیز مخالفان سیاسی دولت از ایجاد جو سرخوردگی و افسردگی است؛ چراکه نه از آرمانهای انقلاب کوتاه آمده ایم و نه کسی جسارت تدارک جام زهری دیگر را خواهد داشت. همچنانکه می توان گفت قطعا امکان رسیدن به توافق بهتر هم میسر بود و نتیجه کنونی براساس بضاعت این دولت بود و در ماه های آتی می بایست این کاستی توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سایر مسئولان منجمله مذاکره کنندگان هسته ای جبران شود. تداوم این دوگانه ذوق زدگی و سیاه نمایی، نتیجه ای جز دوقطبی سازی هلاک کننده منافع درازمدت ملت ایران به دنبال نخواهد داشت.
نکته پنجم آنکه احتمال جدی می رود نظام سلطه پس از لغو تحریمهای مرتبط با برنامه هسته ای ایران، همان تحریمها را مجددا به بهانه های واهی جدید نظیر نقض حقوق بشر، تروریسم و برنامه موشکی ایران احیا و به اجرا گذارد؛ این مساله ای است که باید مورد توجه همه مسئولان بویژه دولتمردان و تیم مذاکره کننده ما بوده و تضمین های لازم در خصوص جلوگیری از این شیطنت اخذ شود.
نکته ششم، عدم فضای شفاف و صریح و صادقانه در بیان واقعیت های تلخ و شیرین این توافق اولیه است که خود مشکلات جدی بعدی را ایجاد خواهد نمود. بیان نادرست برخی از اعضای تیم مذاکره کننده و بخصوص بیان ریاست محترم جمهوری در دستیابی به شعارهای انتخاباتی چرخش همزمان سانتریفیوژ با گردش چرخ کارخانجات و یا کسب همه خواسته های مشروع ایران در توافق سبب خواهد شد که هم زمینه فشار طرف غربی برای سه ماه آینده بالا رفته و توفیقات کم توافق را نیز کمتر نماید و هم با عملی نشدن وعده ها در آینده نه چندان دور میان مردم عزیزمان یاس و نا امیدی و در بین ملل جهان چهره مشعشع مردم شریف ایران را بعنوان یک شکست خورده ملکوک کند.
نکته هفتم، اعتماد مجدد و چند باره به طرف های مذاکره کننده بویژه آمریکاست. چرا در روند مذاکرات از شکاف بین شرق و غرب (روسیه و چین در مقابل آمریکا و سه کشور اروپایی) استفاده کافی نشد تا منافع بیشتری نصیب ایران شود؟ در توافق ژنو ما صادقانه به تعهدات خود عمل کردیم و طرف مقابل تعهدات کم خود را نیز ناقص انجام داد و به بهانه های مختلف از تعهداتش طفره رفت، لذا قابل تامل است که چرا تیم مذاکره کننده از گذشته عبرت نگرفته و مسیر درستی را برای محکم کاری و شفاف سازی درست و دریافت تضمین های اساسی انجام تعهدات طرف مقابل طی نمی نماید؟!
نکته هشتم، ریاست محترم جمهوری در نطق خویش صحنه رخ داده در توافقات را وفق مراد خواندند و آرزو کردند در سایر حوزه ها نیز با همکاری بین المللی مشکلات را مرتفع نمایند. این تحلیل نادرست و برداشت غیرواقع از اتفاق رخ داده در توافق اگر بخواهد به حوزه های دیگر مورد نظر نظام سلطه تسری یابد، راه مداخله جدی آنان را در ایران اسلامی، منطقه و جهان باز خواهد کرد لذا از ابتدا باید با واقع بینی مکر و حیله مزورانه آمریکا را دید و با خوش باوری شعار نداد و آرزوهای خویش را بعنوان دستاورد بر زبان نیاورد.
نکته نهم، ارتباط مستقیم رفع مشکلات کشور با تفاهم هسته ای و شرطی نمودن جامعه برای عدول از مواضع آرمانی دیگر به بهانه رفع مشکلات است؛ ضروریست مسئولان دولتی در اظهارنظرها و اقدامات خود دقت نموده و بی پروا مسیر مورد نظر دشمنان کشور و رسانه های بدخواه مردم رشید ایران را هموار ننمایند. توجه به این نکته ضروریست که تیم مذاکره کننده با داشته هایی مذاکره کرد که ملت رشید ایران با هزینه زیاد به دست آورده است و خونهای مظلومی به پای پیشرفت فنی و صنعتی ایران در زمینه هسته ای ریخته شده است، لذا همگان باید بکوشند تا با پاسداشت عزت و عظمت ملت ایران و نگه داشت خون بهای پرداخته شده مسیر پیش رو را با نرمشی قهرمانانه به سمت آرمان ها طی نمایند.
در خاتمه ضمن آرزوی مجدد انجام توافق عادلانه و شرافتمندانه که حقوق ملت ایران و عزت ایشان حفظ شود معتقدم می بایست تیم مذاکره کننده به سوالات زیادی در خصوص دلایل عدم رعایت بسیاری از خطوط قرمز پاسخ داده و از بیان جملات کلیشه ای خودداری نمایند، گرچه مطمئناً ارائه توضیحات تفصیلی در افکار عمومی بخصوص نخبگان، رسانه ها و بویژه مجلس شورای اسلامی نیز مطالبه خواهد شد.
الف) نقد بیانیه هسته ای و بیان قوت ها و ضعف های جزئیات آن
آنچه در جزییات می تواند مبنای نقد قرار گیرد، بررسی میزان رعایت چارچوبهای ترسیمی درون نظام ـ یا همان خطوط قرمز ـ برای مذاکرات با هماهنگی همه دست اندرکاران آن است.
اولین خط قرمز، تعیین نیازهای عملی کشور در صنعت هسته ای و پیش بینی رسیدن به آنها در توافق جامع بود که افق آن در میزان غنی سازی رسیدن به 190 هزار سو (قابلیت تفکیک تخلیص اورانیم 235 از 238) اعلام شده بود. قاعدتا می بایست در توافق منتشر شده، مسیر توسعه زیرساختها و آماده سازی امکانات برای آن دیده میشد که متاسفانه باید گفت این ملاحظه رعایت نشده است. به عبارت دیگر تیم مذاکره کننده ایرانی پذیرفته است که با کاهش ظرفیت موجود سانتریفیوژ نصب شده از قریب 19 هزار سانتریفیوژ موجود در نطنز و فردو به 6104 سانتریفیوژ در این دو مرکز غنی سازی رسیده که در واقع با غیرفعال بودن هزار سانتریفیوژ آن در فردو ظرفیت ما به 5104 عدد سانتریفیوژ نصب شده و فعال در نطنز از نوع نسل اول کاهش خواهد یافت و طی ده سال زمان مورد توافق و اعمال محدودیت برنامه های هسته ای با انجماد و عدم رشد زیرساخت ها و توسعه صنعتی بخش هسته ای دیگر امکان بهره برداری و توسعه در بخش غنی سازی میسر نبوده و برخلاف ضرورت استقلال و خودکفایی ایران عزیز، هفت سال دیگر ـ پایان قرارداد با روسیه ـ نمی توانیم سوخت مورد نیاز راکتور بوشهر را با توان مورد نیاز داخلی 190 هزار سو - که در صورت تولید آن با نسل اول مورد توافق در بیانیه مشترک نیاز به توسعه زیرساخت و تولید، نصب و فعال سازی 150 هزار سانتریفیوژ داریم که با تاسف در توافق لوزان مقرر شده است ایران فقط باید 5104 ماشین نسل یک فعال در نطنز داشته باشد. - تامین کنیم چه برسد به اینکه دولت محترم بخواهد در مسیر تحقق عملی قانون الزام دولت به افزایش ظرفیت نیروگاههای هسته ای تا بیست هزار مگاوات برق– که نیازمند سه میلیون و هشتصد هزار سو قابلیت تفکیک در کشور است – مصوب مجلس و یکی از نتایج حاصله از تحقیق دو ساله انجام پذیرفته توسط یکی از موسسات وابسته به دانشگاه استنفورد آمریکا در سال 1353 تا 1355را اجرایی نماید.
خط قرمز دوم حفظ تاسیسات آب سنگین اراک بود که خوشبختانه تا حدودی رعایت شده است چرا که اصل آن مورد قبول اما منوط به تغییر قلب راکتور و بازطراحی آن شده است، که زمان آن معلوم و مشخص نیست. لذا خوش بینانه با تغییر در تکنولوژی آن و تحمیل هزینه ای چند صد میلیاردی با تاخیری چندین ساله (تجربه تلخ راکتور 1000 مگاواتی بوشهر که تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال 1357 ، 85 درصد آن ساخته شده بود و با عهدشکنی آلمانی ها بالاجبار توسط روسی ها بازطراحی شد و قریب سه دهه تا بهرهبرداری آن به تعویق افتاد.) امکان بهره برداری آن فراهم خواهد شد.
خط قرمز سوم، حفظ فعالیت در تاسیسات صنعتی نطنز و فردو بود به این معنا که در آنها غنی سازی صنعتی یعنی تزریق گاز به سانتریفیوژ در مقیاس صنعتی انجام شود. باید گفت این الزام در مورد نطنز با حذف 65 درصد سانتریفیوژهای نصب شده - از جمله بیش از هزار سانتریفیوژ نسل دوم – تا حدودی مراعات شده اما درباره فردو خیر. آقای ظریف رسما اعلام کرد که سایت فردو از کارخانه ای صنعتی به محل تحقیقات فیزیک هسته ای پیشرفته تبدیل می شود! به اعتقاد بنده این تغییر ماهیت از تعطیلی و پلمپ آن نیز بدتر است؛ چراکه با برچیده شدن زیرساختهای صنعتی، در زمان مورد نیاز - مثلا نقض عهد طرف غربی - تقریبا بازگشت در زمان مناسب غیرممکن بوده و نیاز به زمان و هزینه بسیار دارد. ضمن اینکه اساسا چرا برای تحقیقات دانشگاهی باید چهل متر زیر زمین و زیر کوهی نود متری رفت و بیش از صد و سی متر ضریب اطمینان برای دسترسی ایجاد نمود؟! آمریکایی ها و غربی ها مکرراً دلیل حساسیت خود را نسبت به تاسیسات فردو عدم امکان انهدام و زدن آن اعلام نمودند و این در حالی است که بنا بر این بیانیه علاوه بر انهدام بسیاری از زیرساخت های آن بدستان خودمان با تغییر ماهیت و دلخوش نمودن خود به ابراز لفظ تحقیقات فیزیک هسته ای پیشرفته بی دلیل هزینه گزاف و بالایی را به کشور تحمیل خواهیم کرد و در کنار آن خواست غربی ها و در راس آنها آمریکایی ها را در بالاترین سطح تامین خواهیم نمود. به راستی چرا با ملت رشید ایران صادقانه صحبت نمی کنیم؟
چهارمین ضابطه، به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی صنعتی برای ایران و امکان غنی سازی در داخل کشور بود که در حد کمی بیش از 5000 دستگاه سانتریفیوژ محقق شده است. البته در این باره باید دقت شود که عدم توسعه ظرفیت غنی سازی صنعتی و نیز ارتقای فناوری دستگاههای مرتبط به مدت بیش از ده سال، زنجیره تولید داخلی را از تامین کنندگان مواد اولیه تا قطعه سازان این صنعت از بین خواهد برد که البته در صورت ضرورت با صرف هزینه و زمان زیاد بازگشت پذیر خواهد بود.
خط قرمز پنجم، خارج نشدن مواد غنی شده از کشور بود که ـ با کاهش سقف انباشت حدود نه هزار کیلوگرم مواد 5 درصد موجود به سیصد کیلوگرم مواد 76/3 درصد و اکسید مابقی آن ـ مورد مداقه مذاکره کنندگان قرار گرفته است و این درحالی است که علاوه بر سقف پایین مورد توافق، برای توسعه و دانش هسته ای و ایجاد زمینه بهره برداری از این فن آوری در سایر حوزه ها از قبیل هوا و فضا، صنعت و دریانوردی و دیگر حوزه های صلح آمیز مرتبط به فن آوری هسته ای که نیازمند افزایش قابلیت و توانمندی سقف غنی سازی است، با این توافق در این جهت هم کشور خسران خواهد دید.
ششمین ضابطه برای مذاکره کنندگان آن بود که امکان تحقیق و توسعه در کشور چه در ماشین آلات چه در فناوری های مرتبط روز فراهم باشد که متن منتشر شده توسط وزیر امور خارجه کشورمان حاکی از مجوز توسعه در بخش ماشین های سانتریفیوژ تا سطح ir-8 است؛ اما باید اذعان کرد، توسعه ماشین آلات و فناوری وقتی اثربخش خواهد بود که بتوان آن را در مقیاس صنعتی آزمایش نمود که متاسفانه امکان آن تا بیش از ده سال با این توافق فراهم نیست. هنوز فراموش نکرده ایم با اینکه در نسل دوم ir-2 ما به تولید صنعتی رسیدیم و زنجیره 164 تایی آن در سالن s8 نطنز راه اندازی شد و در گود غنی سازی همین مرکز نیز هزار عدد آن نصب گردید لیکن بعلت گاز دهی به زنجیره 164 تایی و بهانه وجود ناخالصی در خروجی این ماشین ها جلوی گازدهی به هزار سانتریفیوژ نسل دوم نصب شده گرفته شد. علی القاعده بطور طبیعی بسیاری از اشکالات در مسیر تحقیق و توسعه ماشین آلات در مقیاس صنعتی آن رخ می نماید و در مدل آزمایشگاهی به ظرایف و اشکالات صنعتی آن نمی توان پی برد. علاوه براینکه متاسفانه این توافق بسیاری از ظرفیت های فکری با انگیزه از خدمتگزاری در این عرصه را محروم خواهد کرد چرا که زمینه تحقیق آزمایشگاهی بدون امتحان در مقیاس صنعتی انگیزه ای برای نیروهای پرتوان و دانشمند داخلی بجا نخواهد گذاشت و بی شک این سرفصل توافق را به عرصه ای نه چندان جدی تبدیل خواهد نمود و فراتر از آن با انجماد ده تا پانزده ساله صنعت غنی سازی، دانش هسته ای امروز ما که فاصله ای جدی با سطح دانش جهانی دارد را نیز حسب ظاهر ده یا پانزده سال ولی عملاً بعلت سرعت رشد دانش در رقابت جهانی، ده ها سال عقب نگه خواهد داشت.
خط قرمز هفتم، دو مرحله ای نشدن توافق به معنای عدم تفکیک کلیات از جزئیات بود. با ملاحظه مفاد بیانیه منتشر شده فهمیده می شود که این ضابطه رعایت نشده است؛ چراکه با تغییر اسم و پافشاری بر آن نمی توان از زیر بار مسمی شانه خالی کرد. متنی که حاوی کلیات و برخی جزئیات است و دائما از تعهدات الزام آور دوطرف صحبت می کند، نمی تواند تنها یک بیانیه مطبوعاتی مشترک باشد و قطعا توافقی البته امضا نشده است. مگر اینکه وزیر محترم امور خارجه بیان کند که همه جزئیات و کلیات همین است که منتشر شده و لذا تک مرحله ای است! که البته تاکنون برعکس آن را بیان کرده اند و این درحالی است که در بیانیه خطوط تعهدی دوطرف آورده شده است؛ یا جناب آقای عراقچی درباره بیانیه مطبوعاتی مشترک که در لوزان قرائت شد، گفتند" هیچ بار حقوقی ندارد ولی بار سیاسی دارد."
الزام هشتم، شفاف و غیرقابل تفسیر بودن توافق بود. نیازی به توضیح ندارد که این الزام با توضیحات متفاوت و متون مغایری که از سوی طرفین منتشر شده و هریک بر گفته خود تاکید دارد نمی تواند رعایت شده تلقی شود، هرچند ما متن اصلی را متن وزیرخارجه خود بدانیم که فعلا می دانیم ولی اشکال جدی متن مورد قبول جناب آقای ظریف هم این است که موضوعات و تعهدات ایران شفاف بوده ولی در خصوص تعهدات طرف مقابل مبهم و غیرشفاف نکاتی ذکر شده است که بی شک این موضوع مشکلات پیش رو را صدچندان خواهد نمود.
خط قرمز نهم، برگشت پذیر بودن تمامی تعهدات ایران بود. همانطور که گفته شد این خط قرمز درباره فردو و تغییر و کاهش اورانیم ذخیره شده در کشور اصلا رعایت نشده است و درباره سایر تعهدات نیز با زحمت بسیار میسر خواهد بود، چرا که جمع کردن سانتریفیوژها در نطنز و یا تغییر هسته راکتور اراک، برای شروع مجدد نیاز به سالها زمان دارد.
ضابطه دهم، عدم ورود به موضوعات غیرهسته ای است. اگرچه در متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه ایران هیچ نشانه ای مبنی بر تخطی از آن به چشم نمی خورد ولی در اظهارات طرف مقابل نکاتی بسیار خطرناک مطرح شده است که زمینه ساز ورود غیرمسوولانه آنها به سمت سایر حوزه های اقتدار نظام اسلامی است. این نکات نیازمند پاسخ قاطع مقامات دولتی و تیم مذاکره کننده ایرانی و اقدامات عملی باطل نمودن اظهارات و دسیسه های محور غربی است که با کمال تعجب مذاکره کنندگان ایرانی منفعلانه در داخل کشور به رد ظاهری اظهارات طرف غربی پرداخته و از مردم درخواست اعتماد به خودشان را می نمایند بدون اینکه در سطح مجامع بین المللی تحرکی در مقابل این گزافه گویی ها داشته باشند.
خط قرمز و الزام یازدهم شفافیت در چارچوب معاهدات بین المللی و حفظ چارچوب امنیتی و منافع ملی است که در این خصوص نیز به هیچ وجه در بیانیه رعایت مصالح و قانون صورت نگرفته است، بطوری که در این توافق با قبول موقت پروتکل الحاقی و وعده تصویب آن و بالاتر از آن قبول چارچوب های نظارتی سخت گیرانه و ویژه برای سالیان طولانی ضمن ایجاد زمینه بهانه جویی بدست دشمنان این کشور عملاً مصالح امنیتی جامعه را نادیده انگاشته و ضررهای بسیاری را متوجه کشور خواهد نمود.
خط قرمز دوازدهم ـ که عملا مهمترین مطالبه مردم از مذاکره کنندگان نیز بوده و هست ـ لغو یکجای تمامی تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران آنهم بصورت جزئی از توافق و نه نتیجه آن است؛ به این معنی که لغو تحریمها منوط به اقدامات ایران نباشد و همزمان با اجرای تعهدات ایران تحریمها لغو گردد. از آنجاکه هنوز زمان اجرای تعهدات دوطرف مشخص نشده است، با اعتماد به اظهارات مقامات مذاکره کننده خود و نیز قول صریح رییس جمهور محترم، خوش بینانه می پذیریم که این اتفاق رخ خواهد داد. اما نمی توانیم تردیدهای جدی خود را در این باره اظهار نداریم که لغو تحریمها را مشروط به راستی آزمایی انجام تعهدات ایران کرده اند و متاسفانه متقابلاً تضمین انجام رفع همه تحریم های هسته ای و لغو قطعنامه های ظالمانه شورای امنیت در بیانیه مبهم بوده و ناظر بی طرفی نیز برای ارزیابی طرف غربی در عمل به وعده ها و توافقات فیمابین معلوم نشده است؛ در حالی که آژانس که ارتباط نادرست آن با آمریکا و متحدان غربی او معلوم است می بایست انجام تعهدات ایران را تایید نموده و سپس تحریم ها لغو شود.
ب) فرصتها و بایدها پیش رو؛
مهمترین نکته ای که باید به آن توجه کرد، ضرورت توجه همه مسوولان به نقش بی بدیل رهبر معظم انقلاب در این مسیر است. انجام مذاکراتی چنین سخت و سنگین بدون راهنمایی های دقیق و بیانات علنی قاطع، هوشمندانه و منطقی ایشان، قطعا هیچ دستاوردی ـ چه حداکثری از دید موافققان توافق و چه حداقلی از دید منتقدان آن ـ برای ملت ایران به دنبال نمی داشت و در آینده نیز نخواهد داشت؛ لذا شکر این نعمت بر همه مسوولان و مردم ـ خصوصا تیم مذاکره کننده ـ لازم است.
نکته دوم، شفاف شدن بیش از پیش دلایل بی اعتمادی مردم ایران به هیات حاکمه آمریکاست. اگر قرائت مذاکره کنندگان خود از بیانیه را بپذیریم که در این نوشتار بنا را خوش بینانه بر آن گذاشتیم، تناقض گفتار و رفتار آمریکایی ها از دقایقی پس از اعلام توافق عملا به معنی دروغگویی و عهدشکنی آمریکایی ها خواهد بود و چهره کریه شیطان بزرگ را آشکار تر نموده است.
نکته سوم، شفاف شدن دروغگویی چندین ساله دشمنان ملت ایران مبنی بر ساخت سلاح هسته ای توسط جمهوری اسلامی ایران است؛ چراکه به زعم آنها اگر ایران سلاح هسته ای را بازدارنده می دانست و به دنبال آن بود قطعا به هیچ قیمتی حاضر به عبور از آن نبود علاوه براینکه بازرسی های فراقانونی آنها نیز هیچ چیز را برای بهانه جویی بدست دشمنان کینه توز مردم مسلمان ایران بویژه آمریکا نداد و سندی بر صداقت و حقانیت نظام اسلامی شد. این مقطع نیز با شفاف سازی و ابهام زدایی فرصت جدی برابر انقلاب اسلامی در اشاعه قدرت نرم در سراسر جهان را بیشتر از گذشته فراهم نموده که باید آن را غنیمت شمرد و از فضای موجود بهره جست.
نکته چهارم الگو شدن ملت ایران در ارائه مدل موفقی از مقاومت در پیشگاه ملتهای مستضعف و مسلمان منطقه و جهان است. ایران اسلامی به موازات پیشبرد اهداف الهی و انسانی خود در کمک به مستضعفین عالم و مواجهه با مستکبرین، توانست آنها را وادار به پذیرش حق پیشرفت هسته ای خود نماید؛ اگرچه سرعت آن کند میشود که در این خصوص می بایست حداقل محدودیت را با شفاف سازی منطقی و اطمینان آور پذیرفت.
نکته پنجم اینکه کشورهای غربی با به رسمیت شناختن حق غنی سازی برای ایران، عملا ایران را به عنوان یک قدرت برتر هسته ای پذیرفته اند و این فرصت مناسبی برای دولت است تا کشورمان را در مجامع بین المللی خصوصا شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در جایگاه شایسته خود بنشاند. تلاش برای عضویت دائم ایران در شورای حکام حداقل اقدام در این راستا ارزیابی می شود.
نکته ششم فرصتی است که برای مجلس شورای اسلامی فراهم شده تا مبتنی بر اصول 77 و 125 قانون اساسی، قبل از امضای این توافق الزام آور بین المللی آن را تدقیق و تصویب نماید. اگر ورود مجلس در زمان مذاکرات به هر دلیلی پذیرفته نمیشد، در تعیین جزئیات توافق ـ خصوصا بحث اجرای پروتکل الحاقی و سایر تعهدات ایران ـ ورود مجلس هم عین قانون اساسی و یک ضرورت است و کمک کار دولت نیز خواهد بود؛ لذا تشکیل کمیته ای تخصصی برای این موضوع در مجلس برای سه ماه آتی و تعیین دقیق تعهدات ایران و طرف های مقابل در مجلس برابر اصل 77 و بخصوص 125 قانون اساسی و تفسیر شورای محترم نگهبان از آن بسیار ضروری است.
نکته هفتم که به نظر بنده بسیار مهم است آنکه آسیب اجتماعی ناشی از به رای گذاشتن حق هسته ای ملت ایران در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در این بیست ماه با تدبیر رهبر معظم انقلاب بازسازی شده و لزوم برخورداری ایران از فن آوری صلح آمیز هسته ای مجددا به خواسته و شعار قاطبه مردم ایران با هر گرایش سیاسی مبدل شده است. این امر را باید پاسداشت و بر آن تاکید ورزید.
نکته هشتم، بی شک بخشی از کوتاه آمدن حداقلی نظام سلطه در توافق مربوط به آن حرکت جدی و الهام بخش در حمایت از حرکت های مردمی الهام گرفته از انقلاب اسلامی در مقابل دولت های دست نشانده آمریکا و یا تروریسم دولتی و غیر دولتی مورد حمایت آمریکا و متحدانش در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقاست که باید آن را پاس داشت و به تقویت آن پرداخت.
نکته نهم فرصت کسب شده برای پیگیری جدی تر خلع سلاح هسته ای جهانی خصوصا قطع ید رژیم غاصب صهیونیستی از داشتن سلاح هسته ای است. آمریکا با داشتن هفت تا ده هزار کلاهک هسته ای و اسرائیل کودک کش با 250 تا 400 کلاهک هسته ای امروز در موضع مطالبه گری هستند در حالی که فرصت کسب شده باید محلی برای قیام عمومی کشورها و مجامع حقوقی در حرکت به سمت جهانی عاری از سلاح های هسته ای و کشتارجمعی قرارگیرد.
نقاط تهدید و نبایدهای مبتنی بر آنها
نکته اول در این باره، احتمال برآورد اشتباه و غلط دشمنان ملت ایران از نتیجه مذاکرات است که بخواهند وانمود کنند یا عده ای در داخل گمانه آنها را تقویت نمایند که فشار تحریم و زور عامل مذاکره از سوی ایران بوده است. حداقل پاسخ به این خیال خام، وضعیت اسفبار آمریکا و هم پیمانان منطقه ای آن است که برخی ملتها تنها با الهام گرفتن از الگوی انقلاب اسلامی اینچنین دست استکبار را زیر سنگ بیداری اسلامی قرار داده اند.
نکته دوم، احتمال غفلت از ساخت درونی کشور توسط مسوولان اجرایی کشور است که متاسفانه در بخشهایی از دولت اعتقاد و التزام عملی به سیاستهای اقتصاد مقاومتی و اقدامات جدی برای ایجاد مصونیت درون زاد و بی اثرکردن حربه دشمنان ملت رشید ایران دیده نمی شود.
نکته سوم، تنزل موضوع مذاکرات هسته ای به خواسته های جناحی و انتخاباتی است. زمزمه برگزاری جشن برای نتایج این مذاکرات از سوی حامیان دولت و همفکران سیاسی اش تنها در همین چهارچوب ارزیابی می شود چراکه اساسا خوشحال نشان دادن خودی ها از توافقی که بالاخره با دادن امتیازات بسیاری به دست آمده نمی تواند ذوق زدگی مفرط ایجاد کند و آدرس غلط به دشمن خواهد داد.
نکته چهارم، ضرورت پرهیز موافقان سیاسی دولت از جوزدگی مزمن و همچنین پرهیز مخالفان سیاسی دولت از ایجاد جو سرخوردگی و افسردگی است؛ چراکه نه از آرمانهای انقلاب کوتاه آمده ایم و نه کسی جسارت تدارک جام زهری دیگر را خواهد داشت. همچنانکه می توان گفت قطعا امکان رسیدن به توافق بهتر هم میسر بود و نتیجه کنونی براساس بضاعت این دولت بود و در ماه های آتی می بایست این کاستی توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سایر مسئولان منجمله مذاکره کنندگان هسته ای جبران شود. تداوم این دوگانه ذوق زدگی و سیاه نمایی، نتیجه ای جز دوقطبی سازی هلاک کننده منافع درازمدت ملت ایران به دنبال نخواهد داشت.
نکته پنجم آنکه احتمال جدی می رود نظام سلطه پس از لغو تحریمهای مرتبط با برنامه هسته ای ایران، همان تحریمها را مجددا به بهانه های واهی جدید نظیر نقض حقوق بشر، تروریسم و برنامه موشکی ایران احیا و به اجرا گذارد؛ این مساله ای است که باید مورد توجه همه مسئولان بویژه دولتمردان و تیم مذاکره کننده ما بوده و تضمین های لازم در خصوص جلوگیری از این شیطنت اخذ شود.
نکته ششم، عدم فضای شفاف و صریح و صادقانه در بیان واقعیت های تلخ و شیرین این توافق اولیه است که خود مشکلات جدی بعدی را ایجاد خواهد نمود. بیان نادرست برخی از اعضای تیم مذاکره کننده و بخصوص بیان ریاست محترم جمهوری در دستیابی به شعارهای انتخاباتی چرخش همزمان سانتریفیوژ با گردش چرخ کارخانجات و یا کسب همه خواسته های مشروع ایران در توافق سبب خواهد شد که هم زمینه فشار طرف غربی برای سه ماه آینده بالا رفته و توفیقات کم توافق را نیز کمتر نماید و هم با عملی نشدن وعده ها در آینده نه چندان دور میان مردم عزیزمان یاس و نا امیدی و در بین ملل جهان چهره مشعشع مردم شریف ایران را بعنوان یک شکست خورده ملکوک کند.
نکته هفتم، اعتماد مجدد و چند باره به طرف های مذاکره کننده بویژه آمریکاست. چرا در روند مذاکرات از شکاف بین شرق و غرب (روسیه و چین در مقابل آمریکا و سه کشور اروپایی) استفاده کافی نشد تا منافع بیشتری نصیب ایران شود؟ در توافق ژنو ما صادقانه به تعهدات خود عمل کردیم و طرف مقابل تعهدات کم خود را نیز ناقص انجام داد و به بهانه های مختلف از تعهداتش طفره رفت، لذا قابل تامل است که چرا تیم مذاکره کننده از گذشته عبرت نگرفته و مسیر درستی را برای محکم کاری و شفاف سازی درست و دریافت تضمین های اساسی انجام تعهدات طرف مقابل طی نمی نماید؟!
نکته هشتم، ریاست محترم جمهوری در نطق خویش صحنه رخ داده در توافقات را وفق مراد خواندند و آرزو کردند در سایر حوزه ها نیز با همکاری بین المللی مشکلات را مرتفع نمایند. این تحلیل نادرست و برداشت غیرواقع از اتفاق رخ داده در توافق اگر بخواهد به حوزه های دیگر مورد نظر نظام سلطه تسری یابد، راه مداخله جدی آنان را در ایران اسلامی، منطقه و جهان باز خواهد کرد لذا از ابتدا باید با واقع بینی مکر و حیله مزورانه آمریکا را دید و با خوش باوری شعار نداد و آرزوهای خویش را بعنوان دستاورد بر زبان نیاورد.
نکته نهم، ارتباط مستقیم رفع مشکلات کشور با تفاهم هسته ای و شرطی نمودن جامعه برای عدول از مواضع آرمانی دیگر به بهانه رفع مشکلات است؛ ضروریست مسئولان دولتی در اظهارنظرها و اقدامات خود دقت نموده و بی پروا مسیر مورد نظر دشمنان کشور و رسانه های بدخواه مردم رشید ایران را هموار ننمایند. توجه به این نکته ضروریست که تیم مذاکره کننده با داشته هایی مذاکره کرد که ملت رشید ایران با هزینه زیاد به دست آورده است و خونهای مظلومی به پای پیشرفت فنی و صنعتی ایران در زمینه هسته ای ریخته شده است، لذا همگان باید بکوشند تا با پاسداشت عزت و عظمت ملت ایران و نگه داشت خون بهای پرداخته شده مسیر پیش رو را با نرمشی قهرمانانه به سمت آرمان ها طی نمایند.
در خاتمه ضمن آرزوی مجدد انجام توافق عادلانه و شرافتمندانه که حقوق ملت ایران و عزت ایشان حفظ شود معتقدم می بایست تیم مذاکره کننده به سوالات زیادی در خصوص دلایل عدم رعایت بسیاری از خطوط قرمز پاسخ داده و از بیان جملات کلیشه ای خودداری نمایند، گرچه مطمئناً ارائه توضیحات تفصیلی در افکار عمومی بخصوص نخبگان، رسانه ها و بویژه مجلس شورای اسلامی نیز مطالبه خواهد شد.
علیرضا زاکانی- متخصص پزشکی هسته ای و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران