پژمان جمشیدی در این نمایش در نقش یک زندانی به ایفای نقش میپردازد که در نهایت پس از 10 سال حبس تصمیم میگیرد، برای آزادی به ظاهر تغییر عقیده داده و جایگاه خود را تغییر دهد. او معتقد است که این نقش از سختترین نقشهایی بوده که تاکنون ایفا کرده است.
شایان افکاری نیز کارگردان جوانی است که دغدغههای بسیاری در عرصه نمایش دارد. او مهمترین دغدغه خود را آگاهسازی نسل جوان میداند و میگوید، نسل من و نسل کوچکتر از من به سمت یک فاجعه درحال پیش رفتن است که باید جلوی آن را گرفت.
به بهانه اجرای موفق نمایش " پلیس" با این کارگردان و بازیگر به گفتگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر میخوانید:
چرا رفتید سراغ نمایش "پلیس" نوشته اسلاومیر مروژک لهستانی؟
افکاری: این نمایشنامه را بسیار دوست داشتم و بسیار نگران بودم که پیش از اینکه من آن را به روی صحنه ببرم، اجرا شود. اما خوشبختانه این اتفاق نیفتاد و بالاخره توانستم آن را به روی صحنه ببرم. این نمایش نیز مانند نمایش "مرگ تصادفی یک آنارشیست" داریو فو، به شدت در فضای خفقان نوشته شده است، اما زیباییاش این است که کمدی است. وقتی متن چند دور ترجمه میشود، قطعا زیبایی خودش را تا حدی از دست میدهد، اما تماشاچی از کوچکترین اتفاقاتی که میافتد به دلیل اینکه با جامعه نزدیکتر و ملموستر است به شدت میخندد.
با وجود اینکه کار را بازنویسی کردهاید و به گفته خودتان دیالوگها از آن خودتان شده است، اما به نظر میآید در بخش طنز کار موفق عمل نکردهاید و نتوانستهاید آنطور که باید مخاطب را بخندانید؟
افکاری: متن مروژک قهقهه خنده ندارد و یک نوع طنز تلخ در آن است، در واقع یک گروتسک است و همین که لبخند روی لب تماشاچی مینشاند، نشان میدهد که کار موفق بوده است. ما بسیاری از شوخیها را در تمرینها حذف کردیم. وقتی با بچهها در جلسات تمرین صحبت میکردیم جاهایی که به شدت خندهشان میگرفت، مایل بودند که از کار حذف شود و تنها یک سری شوخیهای لحظهای باقی بماند، چرا که نمایش داستان جدی را به همراه دارد. اصغر همت زمانی که مهمان ما شد و کار را دید، گفت منهم اگر بودم، این کار را کاملا جدی اجرا میکردم. چرا که این دردی که در جامعه است را نمیتوان به زور خنده بخورد مخاطب داد. شاید مسائل سیاسی دغدغه بسیاری از مردم جامعه نباشد یا برایشان پررنگ نباشد، اما من به عنوان یک هنرمند رسالت خودم میبینم که کمدی سیاسی کار کنم و شاید از اینجا به بعد از این نوع کار فاصله بگیرم و به سمت و سوی نمایشهای دیگر بیایم.
فکر نمیکنید حرفی که یک نویسنده خارجی بیان میکند، با آنچه که امروز در جامعه ما دیده میشود تفاوت دارد؟
افکاری: متاسفانه جامعه امروز خیلی راحت همه چیز را فراموش میکند. در نمایش "محاکمه زورو" حرف من این بود که چقدر راحت مردم قهرمانان را فراموش میکنند. من به عنوان یک هنرمند یک رسالت دارم به عنوان یک جوان که بعدها در رزومه کاریش دیده میشود، باید این موقعیت تاریخی که در جامعه وجود دارد را نشان دهم و این رسالت برایم بسیار مهم است. چرا تماشاچی نمیتواند این همذات پنداری را داشته باشد. من چه دغدغهای با لهستان کمونیستی دهه 1960 دارم؟ یا به زورو مکزیکی؟ اگر آمدهام این کار را بازنگری کردهام، صرفا خواستم با یک دید طنز کمدی و فانتزی حرفم و دردم را و زخم امروز را بیان کنم.
چرا شایان افکاری اکثر نمایشنامههایی که انتخاب میکند در انتها قهرمان داستان خودش را میکشد؟ دغدغه خاصی دارید یا نه تفکری است که مابه ازای بیرونی آن را دوست دارید ؟
افکاری: البته در متن اصلی اینگونه نبود و در فضای کمونیستی آن موقع پایانبندی متن اصلی جالب بود، اما الان کسی آن پایانبندی را نمیبیند و دوست ندارد. مرگ قهرمان شاید در خود یک معصومیت یا یک تراژدی به همراه داشته باشد. به نظرم کمتر قهرمانی را سراغ داریم که پس از پایان دوره کاریش لگدمال نشده باشد. چه ورزشی، چه هنری و چه سیاسی، خیلی کم هستند. ما قهرمان ماندگاری نداریم. شاهکار اسطورهسازی در سالهای اخیر علی دایی بود، ولی الان میبینیم که مردم چقدر با او نامهربانی کردند و به راحتی فراموش شد. زمانی که در جام جهانی فوتبال، تیم ایران حذف شد، حمیدرضا صدر صحبتی کرد که خیلی برایم دلنشین بود و در ذهنم ماندگار شد، او گفت: ما اگر قهرمان جام جهانی میشدیم، در نهایت 7 بازی میکردیم و بعد کاپ را میگرفتیم و برمیگشتیم به کشورمان ایران و همه چیز تمام میشد و بعد منتظر جام بعدی بودیم، اما مهم این اخلاق است که از جامعه درحال از بین رفتن است و دقیقا درست است. تخریب کردن یک آدم هیچ وقت درست نمیشود، ولی جام جهانی همیشه وجود دارد. ما هنوز غصه بازی ایران – آرژانتین را میخوریم و جشن بازی ایران- استرالیا را میگیریم، درحالی که همه اینها تمام میشود و تنها چیزی که باقی میماند ارزش است. اسطورهها و قهرمانان ما به راحتی حذف میشوند، چرا که ما آدمهایی هستیم که هیچ چیز را با سرگرمی و تفنن جابه جا نمیکنیم و این همان بیاخلاقی است.
و این درجامعه امروز ما خیلی بیشتر دیده میشود؟
افکاری: قطعا، من روز اول، اجرای نمایش "پلیس" را تقدیم کردم به دکتر جواد ظریف، چرا که این دولت اگر نتواند کاری را هم انجام دهد، میآید و میگوید نتوانستم و این خوب است. به نظرم این تخریب اخلاقی که از گذشته شروع شد، این اثر را گذاشته که دیگر قهرمان وجود ندارد و من به عنوان یک هنرمند باید بتوانم با زبان کمدی این حرف را بزنم.
بهتر نبود این نمایشنامه را خودتان مینوشتید یا نمایشنامه را بازنویسی میکردید؟
افکاری: این کار را کردم و قبل از من هم این کار را کردهاند، ولی واقعا این بازنویسیها به دل نمینشیند. من به عنوان یک خواننده، نویسنده این نمایش را دوست دارم و این رسالت من است که این نویسنده را به دیگران نیز معرفی کنم تا با دیگر آثارش آشنا شوند. متاسفانه نمایشنامه دزدی، این روزها بسیار باب شده است و خیلی کم پیش میآید که بازنویسی شود. انگار دیدگاه حرفهای این است که شما به سراغ یک نمایش یا یک اثر بروید و بعد آن را به نام خودتان تمام کنید.
چقدر با کاور کردن یک نمایش موافق هستید؟
افکاری: یک موقع نمایشنامه شما متنی از شکسپیر است و شما میدانید که تکلیفتان روشن است و همه دنیا این کار را انجام میدهند، اما یک موقع هم هست که مجبور هستید بازنویسی کنید. اما واقعا کار خوبی نیست چرا که نویسنده حرفی برای گفتن دارد و شما نمیتوانید دستی بر آثار این نویسندگان ببرید و یا تغییری در آن بدهید. تاچند سال پیش زمان نمایشها بسیار بالا بود و تا 3 ساعت هم میرسید، اما الان 75 دقیقه را همه میگویند زیاد است.
بخشی از این به بی حوصلگی جامعه باز میگردد؟
افکاری: بله، متاسفانه حتی داوران هم این دیدگاه را دارند. من نمیخواستم نمایشنامه را به خاطر این موضوع از بین ببرم و خلاصه کنم، اما دیدم تمام آدمهایی که در اطرافم بودند، اعم از تماشاچی و منتقد مشکل اصلی را زمان اعلام کردهاند. من میگویم درست است که زمان نمایش طولانی است، اما نویسنده آن حرفی برای گفتن داشته است و باید به آن احترام گذاشت.
شما در نمایش قبلیتان "شعبده باز" به سراغ یک تیم جوان رفتید و الان دوباره بازگشتید به سراغ یک تیم حرفهای و با یک تیم حرفهای کار میکنید.
افکاری: "شعبده باز" در یک سالن کوچک اجرا رفت و متنش فوقالعاده شخصی بود، کل ماجرا درباره حسادت بود و من آن متن را نوشته بودم و بازنویسی کرده بودم و دوست داشتم با تکنیک منولوگ و نقالی کار کنم. هرچند که آن زمان خیلی راضی نبودم، اما الان کار را بسیار دوست دارم وعلاقمندم یکبار دیگر با یک گروه حرفهای این کار را به روی صحنه ببرم. "شعبده باز" بسیار با مخاطب ارتباط برقرار کرد. چرا که برای همه یک بار این اتفاق افتاده است و این طرد شدن و حسادت را همه یک بار در زندگی تجربه کردهاند.
چه شد که به سراغ این بازیگران در نمایش "پلیس" رسیدید؟
افکاری: ما چند ماه پیش با یک مدیرتولید دیگر این کار را شروع کردیم، اما از آنجایی که خیلی فرصت نداشتند که در پروسه انتخاب بازیگر به ما کمک کنند از ما جدا شدند. بعد از این ماجرا ایمان یزدی به این پروژه پیوست و با کمک او ما خیلی سریع انتخاب بازیگر کردیم. برای هر نقش چند گزینه درنظر داشتیم و به گزینههایی که مدنظرمان بود، رسیدیم و درنهایت هم این بازیگرانی که امروز درخدمتشان هستیم.
آقای جمشیدی شما چطور شد که به نمایش "پلیس" پیوستید؟
پژمان جمشیدی: من پیش از این اسم شایان را شنیده بودم و کارهایش را ندیده بودم و تنها دورادوربا نامش آشنا بودم. زمانی که متن را به من دادند آن را خواندم و بسیار از آن خوشم آمد و پذیرفتم. هرچند که خیلی آدم سیاسی نیستم اما از آن بدم هم نمیاد.
با توجه به اینکه این اثر یک نمایش با سبک و سیاق کمدی است و از نوع کمدی سیاه، آیا دوست دارید باز هم چنین فضایی را تجربه کنید؟
پژمان جمشیدی: من طنز را خیلی بیشتر از فضای جدی دوست دارم، چرا که با زبان طنز میتوان حرفهای جدی زد که با زبان جدی نمیتوان آنها را بیان کرد. کما اینکه در دنیا هم میبینیم که تاثیرگذارترین جملات و تاثیرگذارترین کارهای تصویری کارهای طنز بوده که توانسته فرهنگسازی و جریانسازی کند. مثل مهران مدیری و پیمان قاسمخانی که با آثار و نوشتههایشان این کار را در کشور خودمان انجام دادهاند. به همین جهت طنز را ترجیح میدهم، اما طنز شاخههای بسیاری دارد و بسیار کارکردن در این عرصه سخت است. به جرات میتوانم بگویم سختترین نقشی که تاکنون بازی کردهام، چه در حوزه تصویر و چه در تئاتر همین نقشی است که در نمایش "پلیس" دارم. نقش بسیار سختی است و تنها شخصیتی است که تکلیفش روشن نیست و همه جوره میتوان آن را بازی کرد. خیلی دوست دارم بدانم نویسنده اصلی نظرش درباره این شخصیت چه بوده که متاسفانه چیزی از آن نیافتم. شایان دست من را برای ایفای این نقش بسیار باز گذاشت و با توجه به توانایی من و کاراکتر فکر میکنم این نقش به خوبی درآمد. چرا که این شخصیت نه خیلی جدیست و نه خیلی طناز است و اگر بخواهیم این نقش را خیلی لوده بازی کنیم دیالوگهایی دارد که اصلا نمیتواند از زبان او گفته شود. بنابراین با اتودهایی که زدیم به این نوع بازی رسیدیم که به آن شخصیت بخورد.
مهمترین ویژگی نقشی که ایفا کردید چه بود؟
پژمان جمشیدی:این آدم برای اینکه به هدفش برسد از یکسری خواستهها و اعتقاداتش به ظاهر دست میکشد. ما بیرون از زندان را نمیبینیم اما طبیعتا این کشور یک مطبوعات دارد، یک دولت دارد و... باتوجه به اتفاقاتی که برای این آدم میافتد، او تمام سختیها را به جان میخرد تا در نهایت به آن هدفی که میخواهد برسد.
اصولا میگویند شایان افکاری کارگردانی است که برای میزانسهایش سخت گیری میکند. درست است؟
پژمان جمشیدی: گروه با گروه خیلی متفاوت است. من در این نمایش به خسرو احمدی گفتم یک سری چیزها را من به لحاظ علمی میگویم درست است و تو میگویی درست نیست، اما از آنجایی که تو تجربه بیشتری داری باید با آن کنار آمد. در بعضی جاها من نظرم کاملا متفاوت است، اما چیزی که شما میگویید براساس تجربه بدست آمده است. شاید لحظاتی بوده که من عاشقانه آن را دوست میداشتم، اما حذفش کردم. به نظرم درستترین روش نمایش این است که به روی صحنه رفته است، چرا که با بازیگران حرفهای روبه رو بودم که میدانستند قرار است چه اتفاقی در نمایش بیفتد و نظرشان دخیل است. ضمن اینکه اساسا "پلیس" نمایشنامه سختی بود و من کارکردن در نمایشهای سخت را دوست دارم.
نمیخواهید به سمت نمایشهای کمدی یا کمدی فارس بروید؟
پژمان جمشیدی: فعلا نه، کمدی فارس کار کردم و یک اثر از داریو فو را در نیاوران به روی صحنه بردیم، ولی دغدغه شخصی من نیست و تنها انتخاب متنی بود که بتوانم در نیاوران اجرا کنم. گاهی شاید به دلایل مالی باید این کار را کرد، نمیدانم باید این را توجیه کرد یا نه، اما در عرصه هنر این اتفاق میافتد. هنوز خدارو شکر، تسلیم این ماجرا نشدهام که بخواهم در این سبک کار کنم.
آقای جمشیدی شما با کار تصویری وارد این عرصه شدید و علاوه بر آن تئاتر هم در کنار آن کار کردید. حضور در تئاتر را به صرف علاقه بازی میکنید یا به صرف اینکه فقط حضور داشته باشید؟
پژمان جمشیدی: اگر بخواهم حضور داشته باشم تصویری کار میکنم چرا که منظور از حضور شهرت است که قطعا در تصویر بیشتر است. گفتنش خیلی درست نیست، اما من میتوانم خیلی راحت درآمد میلیونی داشته باشم و تئاتر بازی نکنم و کارتصویری انجام دهم. شک نکنید وقتی من در تئاتر با توجه به نگاه مخالفی که وجود دارد پیشنهاد دارم، قطعا در حوزه تصویر این پیشنهادات خیلی بیشتر است. اما ترجیح میدهم تئاتر بازی کنم، چرا که از خیلی از مدعیان امروز، بیشتر تئاتر دیدهام و سالهاست که آدمهای تئاتری را میشناسم و کارهایشان را میبینم و علاقمندم به آنها، ضمن اینکه تئاتر را بیشتر دوست دارم. اگر به من بگویند این فیلم سینمایی در سال 94 بهترین فیلم جشنواره میشود و این تئاتر هم به روی صحنه میرود، قطعا تئاتر را انتخاب میکنم، چرا که علاقه دارم به تئاتر و آنچه که در زندگی بعد از فوتبال من را راضی نگه میدارد، تئاتر است. البته در حد فوتبال خوشحالم نمیکند اما بعد از فوتبال، من را خوشحال میکند.
دغدغه اصلی شما در حوزه تئاتر چیست؟
شایان افکاری: مهمترین قضیه برای من آگاهی سازی است. نسل من و نسل کوچکتر از من به سمت یک فاجعه درحال پیشروی است که باید جلوی آن را گرفت. قطعا دولتمردان این را میدانند. تنها رسالت برای من مهم است. من استاد سمندریان را هرگز از نزدیک ندیدم، اما شاگردی یکی از شاگردان وی را کردم. او چیزهایی از مرحوم سمندریان به ما یاد داد که برایم بسیار جالب بود و هرگز از ذهنم خارج نخواهند شد، شاید روی آوردن به این متون نیز همین باشد. متن برایم بسیار ارجحیت دارد، شما میتوانید با آوردن بازیگران سرشناس و المانهای دیگر کار را جذاب کنید، اما در درجه اول متن است که باید آن پختگی را داشته باشد تا مخاطب را جذب کند. اگر کارگردان دغدغه نداشته باشد، نمیتواند کار کند. به هر حال شما یکسری سوال دارید که با دیگران آن را مطرح میکنید تا به جواب برسید. من همیشه گفتهام پروسه تمرین برای من بسیار جذابتر از اجراست، چرا که در طول این پروسه بسیاری از سوالات پاسخ خود را مییابند.
بازخورد مخاطب در مقابل دیدن بازی شما به چه شکل است؟
پژمان جمشیدی: مهمترین چیزی که به بازیگر تئاتر کمک میکند انرژی تماشاچی است که معجزه میکند. هدفم این است که بمانم و ادامه دهم و اگر پیش از این هدفم این نبود، الان هدفم این است که در تئاتر بمانم و ادامه دهم و ثابت کنم که ورزش و هنر ارث پدری هیچکس نیست و هر کسی میتواند این کار را انجام دهد. برخی از دوستان میگویند، پس ما هم میتوانیم برویم و در تیم ملی بازی کنیم و من در جواب میگویم میتوانید این کار را انجام دهید و اگر این توانایی را دارید و انجام نمیدهید، خیانت کردهاید. بازی کردن در تیم ملی به همان اندازه سخت است که بازی کردن در تئاتر، من برای این موضوع دو پاسخ دارم. استثنا دو معنی میدهد، یکی به معنای خارقالعاده بودن است و دیگری یک اتفاق نادر، من آن اتفاق نادر هستم و باید قبول کرد، این اتفاق هزار بار رخ نداده است. موضوع دوم این است که اگر اعتقاد دارند من به راحتی وارد عرصه بازیگری شدهام و با پول و پارتی و تماشاچی میتوان ماند، درجواب باید گفت: پس باید کار بسیار راحتی باشد و میگویم همه بیایند و این کار را انجام دهند. با نهایت احترام برای مخالفان باید بگویم که شما کار خودتان را زیر سوال میبرید و بس. چرا که بازیگری به خصوص بازیگری تئاتر از نظر آنها کار مقدسی است، که به نظر من تقدس فقط برای ذات خداوند است وبس؛ و هیچ جای دیگری نه استادیوم آزادی، نه تالار سنگلچ مقدس نیستند و تنها محترماند و اگر این را قبول دارید پس باید خیالتان راحت باشد که خودش آدمش را انتخاب میکند. پس چرا اینقدر نگران هستید؟ اگر نگران فرهنگ هستید باید بگویم که من در یک خانواده کاملا فرهنگی بزرگ شدهام، پس لطفا نگران فرهنگ نباشید، چرا که من حرمت جایی که هستم را به خوبی نگه میدارم. متاسفانه در برههای از زمان به دلیل برخی مشکلات که گریبان ورزش را گرفت، اتفاقاتی برای فوتبال ایران افتاد که من هم قبول دارم و در بعضی مسائل فرهنگی در فوتبال عقب ماندیم. اما یک ورزشکار میتواند فرهنگی نیز باشد. به نظرمن باید به کاری که میکنید ایمان داشته باشید، چرا که اگر بلد نباشید خیلی راحت حذف میشوید. این عرصه متعلق به شخص خاصی نیست، هر کسی میتواند ورود داشته باشد یا میتواند و میماند یا میرود.
در چند وقت اخیر فضای مجازی شرایط سختی را برای شما رقم زده است و
مخاطبان بسیاری هستند که کارهای شما را در این عرصه نقد میکنند. چرا
تاکنون بیانیهای در این زمینه ندادهاید و برخوردی با این دسته از افراد
نداشتید.
پژمان جمشیدی: کلا من طرفدار صلح هستم و در زندگیم یادم نمیآید که با کسی دعوا کرده باشم، به غیر از یکبار که در دوره نوجوانی بود. خیلی اهل درگیری و جواب دادن نیستم. اما اینکه چرا به این دوستان جواب ندادم باید بگویم چون فکر میکنم جوابی ندارد. من تمام پیامهای مخاطبانم را در فضای مجازی میخوانم و تا جایی که میتوانم جواب میدهم. اما مخالفان من به دلیل اینکه از هر حضور من در این عرصه کاملا ناراضی هستند، هرچقدر هم توضیح دهم آنها را راضی نمیکند. بنابراین توضیح من تاثیری ندارد. اما من همیشه میگویم من کار بدی نکردم، بسیار اتفاقی وارد این عرصه شدم و مخاطب خودم را یافتم و پیشنهاد به من میشود. از سوی دیگر فکر میکنم باید خیلی روح بزرگی داشته باشی که پیشنهاد به تو بشود و قبول نکنی، برای اینکه دانشجوها پشت در میمانند. من این اندازه روحم بزرگ نیست و سعی میکنم احترام را حفظ کنم.
افکاری: اتفاقی که درحال رخ دادن است و این آدمها
نمیخواهند باور کنند، این است که ما هم در این دانشگاه هستیم، اساتید
دانشگاه شما مگر متفاوت از ما هستند. مگر از کدام مکتب تئوری جدید و مدرنی
استفاده میکنند برای تربیت بازیگر که وقتی شما وارد عرصه تئاتر میشوید
این ابزار را با خودتان بیاورید. همه ما به صورت تجربی تئاتر را یاد
گرفتیم، حال هرچقدر که درس خوانده باشیم و در هر مقطعی باشیم با تجربه کردن
وارد این عرصه شدیم. تئاتر چیزی است که روی صحنه آدم یاد میگیرد، پژمان
جمشیدی هم رفت کار کرد و حالا میتواند بگوید بلد است. این یک امر خیلی
واضحی است.
جمشیدی: برخی از دوستان در پیامهایشان به من میگویند که پس ما هم میتوانیم برویم پزشکی کنیم. این قیاس خیلی نادرستی است. چرا که پزشکی یک کار تخصصی است و یک علم است که تا نداشته باشید نمیتوانید چاقو در دست بگیرید و بسیار با فوتبال متفاوت است. تئاتر سادهترین هنر بشر است، علم در کنار تجربه جواب میدهد، نمونه بارز آن نیز خسرو احمدی است که واقعا روی صحنه میدرخشد.
درحال حاضر مشغول کار خاصی هستید؟
جمشیدی: قرار بود پژمان 2 جلوی دوربین برود. چند بار هم در آستانه پیش تولید رفتیم، اما متن آماده نبود. از سوی دیگر قاسم خانی تمایل داشت، حتما تورج اصلانی عزیز حضور داشته باشد که وی درحال حاضر درگیر است و منتظر هستیم تا مشکلاتش برطرف شود و به گروه بپیوندد که احتمال زیاد شهریور این کار جلوی دوربین میرود.
قرار بود که "دیوار برلین" را در جشنواره به روی صحنه ببرید اما این اتفاق نیفتاد. چرا؟
افکاری: "دیوار برلین" پروسه بسیار سنگینی بود و من ورود به پرفورمنس نکرده بودم و فکر میکردم چون دیالوگ ندارد، خیلی کوتاهتر از نمایش خواهد بود. اما برعکس شد و به انتها نرسید و آنچه میخواستیم تنها تصویری از آن بود. کار عظیم و سنگینی است. این کار قطعا اسمش تغییر میکند و به "دیوار" تغییر نام خواهد داد. بحث اصلی ما در حال حاضر سالن است. سالن حافظ بسیار برای اینکار خوب بود، اما متاسفانه این روزها سالنهای دولتی از سالنهای خصوصی هم گرانتر شده است و اینکه چه کسی جوابگوی این موضوع است، نمیدانم. امیدوارم که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شخصا در این قضیه ورود داشته باشند؛ چرا که نباید سالنهای دولتی از سالنهای خصوصی گرانتر باشند ضمن اینکه فروش به هر قیمتی شعار خوبی نیست.
به غیر از این نمایش، اثر دیگری را به روی صحنه میبرید؟
افکاری: بله، قصد دارم در نیمه دوم سال یک نمایش دیگر را در نیاوران به روی صحنه ببرم. این نمایش در فضای اجتماعی رخ میدهد و یک چالش تکراری در جامعه است. متنش را دوست دارم و چند بار بازنویسی شده و اتفاقی است کاملا رئالیستی و اجتماعی.
منبعک هنر آنلاین