برخی بازیگران را فقط با یک نقش خاص و به اصطلاح شاه نقشهایی میشناسیم، اما نصیریان را با چند نقش ماندگار و البته متفاوت به یاد میآوریم که نشان از انعطاف و قدرت بازیگریاش دارد. «آقای هالو» کجا نشانی از اسماعیل «دایره مینا» دارد؟ یا قاضی شارح «سربداران» را چه نسبتی است با فرحان «ناخدا خورشید»؟ و چه شباهتی وجود دارد میان دایی غفور «بوی پیراهن یوسف» و حاج آقا فتوحی «میوه ممنوعه»؟
هنر نصیریان در این است که حتی در ایفای نقشهای به ظاهر تکراری و با یک حال و هوا هم بازی متفاوتی ارائه میکند. از اینرو نقش روستاییاش در «گاو» باوجود نفس کشیدن در فضایی غیرشهری، هیچ نشانی از امرالله خانی ندارد که این روزها در فیلم در حال اکران «ایران برگر» میبینیم. در میانه سریال شبکه نمایش خانگی «شهرزاد» به کارگردانی حسن فتحی سراغ استاد رفتیم و درباره بازیگری، شیوههای نزدیک شدن او به نقش و تفاوت نسلها با او به گفتوگو نشستیم.
«ایران برگر» ضمن اینکه خاطره همکاریهای خوب شما در «شیر سنگی» و «جادههای سرد» را زنده کرد، از جنبه دیگر هم قابل اشاره و تامل است. این فیلم فارغ از کیفیت و ساختار همین که قالب کمدی را برای بیان انتخاب میکند، کار مهم و ارزشمندی انجام داده است. خودتان فکر میکنید چرا سینمای ایران باوجود ظرفیتهای بالا در جذب مخاطب و انتقال مفهوم به ژانر کمدی بیاعتناست و بیشتر فیلمها عبوس و سیاه هستند؟
فکر میکنم هم نوشتن فیلمنامه کمدی و هم اجرا و ساختار آن، کار هر کسی نیست و باید توانایی ساخت فیلم کمدی در یک کارگردان و گروهش وجود داشته باشد. چون کار در عرصه فیلم کمدی برخلاف آنچه از بیرون تصور میشود، بسیار دشوار است. واضح است که منظورم در این زمینه، کمدی به معنی واقعی کلمه است و نه کمدی مبتنی بر لودگی و ابتذال و سطحینگری. هدف یک کمدی اصیل خنداندن نیست، بلکه این موقعیتها هستند که ایجاد خنده میکنند. بنابراین سراغ این جنس از سینما رفتن استعدادها و استطاعتهای خاص خود را میطلبد که البته همه فیلمسازان و سینماگران هم این توانایی و ذوق و قریحه را ندارند یا اساسا کار و تخصصشان کمدی نیست. این کار مناسب کسانی است که سمت و سو، گرایش و علاقه به کمدی دارند و در این زمینه توانا هستند. ضمن اینکه مشکلات فراوان ساخت چنین فیلمهایی را هم نباید نادیده گرفت که امکان تولید یک فیلم خوب کمدی را از فیلمساز سلب میکند. همه این موارد باعث میشود عموم فیلمهای ژانر کمدی در ایران ساختگی و تصنعی باشد و فیلمساز کمتر سراغ بطن جامعه برود. در حالی که فیلم کمدی میتواند به مسائل و مشکلات مردم بپردازد. همانطور که در زندگی مردم یک موقعیتهایی ایجاد حزن و ناراحتی و اندوه میکند، موقعیتهایی هم هست که باعث خنده و شادی میشود. پیدا کردن این موقعیتها و گنجاندن آن در یک ساختار دراماتیک و اجرای درست، عناصری است که از یک کارگردان خوب فیلم کمدی انتظار میرود.
نقش امرالله خان که شما در ایران برگر بازی کردید، چه جایگاهی در کارنامه خودتان دارد؟ البته با اینکه فضا کمدی است، شما مثل همیشه خیلی جدی با نقش روبهرو شدید و آن را با جدیت بازی کردید که صرفا خروجی کمدی دارد. ضمن اینکه شما سابقه درخشانی هم در نقش شخصیتهای روستایی دارید. به ما بگویید چطور از نقش یک روستایی ساده به نام مش اسلام در فیلم «گاو» (داریوش مهرجویی) به یک روستایی زبل به نام امرالله خان در ایران برگر رسیدید؟
(میخندد) اول اینکه من بهعنوان بازیگر اصلا دنبال این نبودم که این نقش را کمدی و خندهدار بازی کنم، من شخصیت را در نظر داشتم. احساسم این بود که باید امرالله خان را طبق ابعادی که دارد، بازی کنم. البته همانطور که گفتید، ممکن است جاهایی هم باعث خنده شود، ولی من به این قصد این کار را نکردم که بخواهم تماشاگر را بخندانم، من کار خودم را کردم. البته اگر بخواهم در این زمینه مثال بزنم، میتوانم به دو نقشم در فیلمهای «آقای هالو» ساخته آقای داریوش مهرجویی و «کفشهای میرزا نوروز» ساخته آقای محمد متوسلانی اشاره کنم. با اینکه این دو فیلم به لحاظ فضا در مایههای فیلم ایران برگر بود، اما قصدم نبود این نقشها را کمدی بازی کنم. من این نقشها را آنچنان که در سناریو و در ذهن کارگردان بود، اجرا میکردم.
منتهی موقعیتها کمیک است و همین هم باعث خنده میشود.
بله، موقعیتها ایجاد کمدی میکند و تماشاگر را میخنداند. در فیلم ایران برگر هم درست مثل فیلمهای آقای هالو و کفشهای میرزا نوروز، سعی کردم کاراکتر امرالله خان را آنطور که مدنظر آقای جعفری جوزانی بود، ارائه کنم. یعنی نخواستم به شکل عامدانه و با اغراق از تماشاگر خنده بگیرم. اگر هم احیانا اغراقی در کار دیده میشود، به خود شخصیت برمیگردد و مربوط به من بازیگر نیست.
البته در برخی صحنهها شما به واسطه همان خصوصیت نقش و برای امر و نهی کردن و عتاب شخصیتهای زیردست از درشت کردن چشمها و نگاه خیره استفاده میکنید که جزو مقتضیات نقش است.
بله، با این حال سعی کردم در محدوده خود کاراکتر حرکت کنم و به اغراقهای ذاتی نقش دامن نزنم.
مردم استقبال بسیار خوبی از فیلم کردهاند که همچنان ادامه دارد. خودتان از ابتدا که نقش را پذیرفتید و وارد این پروژه شدید، انتظار چنین برخورد و بازتابی را داشتید؟
من این انتظار را داشتم. من فقط نگران این بودم که فیلم در طول مسیری که تا اکران طی میکند، دستکاری نشود و همانطور که کارگردان میخواهد دربیاید. (میخندد) خوشبختانه فیلم بدون مشکل اکران شد و مردم هم به خوبی از آن استقبال کردند. معتقدم اگر شما بهعنوان فیلمساز ذره و گوشهای از مشکلات مردم و مسائل مبتلابه جامعه را در فیلمهایتان منعکس کنید و کار ساختار مناسب و جذابی هم داشته باشد، مردم بخوبی به آن توجه میکنند. ایراد و گرفتاری آن جایی بروز پیدا میکند که چیزهایی در فیلمها مطرح میشود که دغدغه و مساله مردم نیست، اما به نظر من فیلم ایران برگر مسالهای را مطرح میکند که به هرحال مردم با آن درگیرند. موضوعاتی چون انتخابات و حق و حقوق ارتباط تنگاتنگی با جامعه دارد. مردم ما بسیار هوشمندند و در خیلی جاها به درستی انتخاب میکنند. البته بخشی از این حجم استقبال هم به مسائلی چون تفنن و سرگرمی برمیگردد و عدهای هستند که صرفا برای ساعتی تفریح به سینما و دیدن این فیلم میروند.
بهعنوان یک بازیگر پیشکسوت و ریشهدار در این فیلم با انبوهی از بازیگران نسلهای جوانتر همچون محسن تنابنده، احمد مهرانفر، هادی کاظمی، محمدرضا هدایتی، سحر جعفری جوزانی و حمید گودرزی کار کردید. همکاری با این بازیگران چطور بود؟
بسیار خوب بود. اصولا نسل جوان بازیگری و نسلهای بعد از ما استعدادهای بسیار خوبی هستند.
به پای نسل شما که نمیرسند. میرسند؟
ابدا....
ابدا نمیرسند؟!
(میخندد) نه، منظورم این است که ابدا این حرفها را نزنید. هر دورهای آقا، استعدادهای خودش را دارد. اینطور نیست که ما فکر کنیم که دیگر تمام شد و فقط همواره به اسمهای خاص یک دوره اشاره کنیم.
حرفتان را درباره ظهور استعدادهای جوان قبول دارم، اما واقعا چند نسل گذشته، ولی همچنان مثل شما و آقایان عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی و محمدعلی کشاورز نیامده است.
دورهها فرق میکند. همه چیز دورهای که ما شروع به کار کردیم، با دوره الان بسیار متفاوت است. شما به مسائل اقتصادی نگاه کنید و ببینید که چقدر فرق کرده است. مسائل اجتماعی و سیاسی هم دستخوش تغییرات مختلفی شده یا به مسائل ارتباطی نگاه کنید و ببینید که چقدر تفاوت کرده. شما دیگر الان ممکن است خیلی کم شخصیتهایی مثل بدیعالزمان فروزانفر، جلالالدین همایی، مجتبی مینوی، دکتر محمد معین و پرویز ناتل خانلری را پیدا کنید و فقط تعداد کمی از شخصیتهایی از این دست همچون محمدرضا شفیعی کدکنی و محمدعلی اسلامی ندوشن باقی ماندهاند، اما در نسلهای جوانتر هم بزرگان زیادی داریم که باوجود تفاوتهایی با نسل فروزانفرها، امتیازات و ویژگیهای مثبت و منحصربهفرد خود را دارند.
یعنی امیدوار باشیم که در نسلهای امروزی هم نامهای بزرگی ظهور کند؟
حتما امیدوار باشید. به هیچ وجه نمیتوان این حرف را زد که در این دوران هیچ استعدادی وجود ندارد. نمیشود بر خلاقیتهای نسل جدید چشم بست. در همین سریال «شهرزاد» که آقای حسن فتحی کارگردان آن است و برای پخش از شبکه نمایش خانگی تولید میشود، چند بازیگر جوان و بسیار مستعد حضور دارند. خانم پریناز ایزدیار که نقش دخترم شیرین را بازی میکند، یکی از همین استعدادهای خوب و آیندهدار است. خانمها ترانه علیدوستی و گلاره عباسی و آقایان شهاب حسینی و مصطفی زمانی و دیگر بازیگران جوانی که در این پروژه بازی میکنند، همگی جزو خوبهای بازیگری هستند. همینطور آقای ابوالفضل پورعرب که جزو بازیگران نسل قبلتر است. اینها مسلما آتیه دارند و بیشتر از آنچه تا به حال درخشیدند، خواهند درخشید.