گروه فرهنگی مشرق؛ فتال نیشابوری در کتاب روضة الواعظین با استناد به روایات اهل بیت علیهم السلام بهشت و جهنم را توصیف کرده است که گزیده آن از نظر خوانندگان گرامی می گذرد:
در توصیف بهشت
پيامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: خشت هاى بهشت، خشتى از زر و خشتى از ياقوت است و صحنه آن، مشك تازه و كنگره هايش، ياقوت هاى سرخ و سبز و زرد است و درهاى آن گوناگون است. درِ رحمت، از ياقوت سرخ است و درِ صبر، درى يك لختى و از ياقوت سرخ و بدون حلقه است. درِ شكر، داراى دو مصراع و از ياقوت سپيد است و فاصله ميان دو مصراع آن (دهانه اش) به اندازه پانصد سال راه است. ناله اشتياق آن به قدرت خداوند متعال بلند است و عرضه مىدارد: پروردگارا! آنان را كه شايسته منند در آور. درِ بلا، داراى يك مصراع و از ياقوت زرد است و كمتر كسى از آن وارد مى شود.
اما درِ بزرگ كه بندگان صالح- كه زاهدان و پارسايان و رغبت كنندگان به خداوند متعال و كسانى كه با او انس دارند- از آن وارد مى شوند و چون به بهشت در آيند، در دو جويبار در صف مرتب، ميان كشتي هاى ياقوت كه پاروهايش از مرواريد است، حركت مى كنند. در آن فرشتگانى از نور هستند كه جامه هاى سبز بر تن دارند و بر كناره هاى آن، نهرها حركت مى كنند. نام آن جنة المأوى و جنت عدن است كه ميان بهشت هاست و ديواره هاى آن ياقوت سرخ و كف آن مرواريد است. (امالى صدوق، ص 128)
امير المؤمنين علیه السلام فرموده است: طوبى درختى است در بهشت كه ريشه آن در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله (در بهشت) است و هيچ مؤمنى نيست، مگر اينكه شاخه اى از آن در خانه اوست و هيچ چيز به دل آن مؤمن نمى گذرد مگر اينكه همان شاخه براى او آن را حاضر مى آورد و اگر سوارى تيزرو در سايه آن صد سال بتازد، نمى تواند از سايه اش بيرون رود و اگر كلاغى از پايين آن به پرواز در آيد به بالاى آن نمى رسد و شكسته و پير مى شود. (امالی صدوق ص 133)
روايت است كه مردى از ابن عباس پرسيد: با آنكه خداوند متعال از خدمتگزاران و همسران و بوى خوش و آشاميدني ها و ميوه هاى بهشت خبر داده و در كتاب خود نازل فرموده است، چه چيزى از آن را پوشيده داشته است؟ ابن عباس گفت:
آن جنت عدن است كه خداوند آن را روز جمعه بيافريد و سپس آن را پوشيده داشت و هيچ آفريده اى از آفريده هاى آسمانها و زمين ها آن را نديده است تا هنگامى كه آنان را كه شايسته آنند، در آن در آورد و خداى متعال سه بار به آن بهشت فرمود سخن بگو و گفت: خوشا به حال مؤمنان، و خداى بزرگ فرمود: خوشا به حال مؤمنان و خوشا به حال تو. ابن عباس مى گويد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر كس در او شش خصلت باشد، از آن مؤمنان است. آن كس كه سخن راست بگويد و وعده خويش برآورد و امانت خويش را بپردازد و به پدر و مادرش نيكى كند و پيوند خويشاوندى را رعايت كند و از گناه خويش آمرزش خواهى كند، مؤمن است.
امير المؤمنين علیه السلام فرموده است: در بهشت درختى است كه از بالاى آن جامه هاى آراسته فرو مى ريزد و پايين آن اسب هاى ابلقى قرار دارند كه زين و لگام شده و داراى بال هستند و از آن اسب ها هيچ فضولاتی دفع نمىشود. اولياى خدا سوار بر آن اسبها مى شوند و در هر كجاى بهشت كه بخواهند به پرواز در مى آيند، بندگانى كه در درجه پايين تر قرار دارند، مى گويند: پروردگارا! چه چيزى اين بندگانت را به اين كرامت رسانده است؟ خداى ـ جل جلاله ـ مى فرمايد: اينان شب ها نمى خوابيدند و نماز شب مى گزاردند و روزها چيزى نمى خوردند و روزه داشتند و با دشمن پيكار مىكردند و ترسى نداشتند و صدقه مى دادند و بخل نمى ورزيدند. (امالى صدوق، ص 175)
از انس بن مالك پرسيده شد كه اى ابو حمزه! آيا بهشت در زمين است يا در آسمان؟ گفت: كدام زمين و كدام آسمان است كه گنجايش بهشت را داشته باشد؟ پرسيدند: پس كجاست؟ گفت: فراتر از آسمان هفتم، زير عرش خداوند. (بحار الانوار، ج 8، ص 83)
پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: وارد بهشت شدم، ديدم در جبهه آن سه خط زرين با زر نه، با آب طلا نوشته شده است. سطر نخست «لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه» بود.
سطر دوم چنين بود: «آنچه كه پيش فرستاديم، اينجا يافتيم. آنچه در آن جهان خورديم، سودى بود كه برديم و آنچه گذاشتيم، زيان كرديم.» سطر سوم چنين بود: «امتى گنهكار و پروردگارى بسيار بخشنده.»
و همان حضرت فرموده اند: در بهشت هيچ درختى نيست مگر اينكه ساقه آن زرين است.
و فرموده اند: از اهل بهشت فضولاتى دفع نمىشود. خوراك آنان چيزى همچون هواى معطر است. حمد و تسبيح خدا به آنان الهام مى شود، همچنان كه نفس كشيدن.
و فرموده اند: سوگند به كسى كه قران را بر محمد صلی الله علیه و آله نازل فرموده است، همانا كه بهشتيان را همواره بر حسن و زيبايى شان افزوده مى شود، به همان نسبت كه در دنيا روز به روز شكسته تر و زشت تر مى شوند.
و فرموده اند: پست ترين منزلت بهشتيان اين است كه هشتاد هزار خادم دارند و نود و دو درجه، و براى آنان گنبدى از مرواريد و ياقوت و زبرجد زده مى شود و مساحت منزل آنان به اندازه ميان جابيه (دهكده اى از اطراف دمشق) و صنعاء است.
و پيامبر فرموده اند: در بهشت ناگهان پرتوى آشكار مى شود. بهشتيان سرها را بلند مى كنند، معلوم مى شود پرتو آشكار شدن دندانهاى پيشين حوريه اى است كه بر روى همسر خويش لبخند زده است.
ابن عباس مى گويد: بهشت را هفت ديوار و هشت پل است كه همگى محيط بر بهشتند، ديوارى از سيم، ديگرى از زر و سيم، سومى از زر، چهارمى از مرواريد، پنجمى از گوهر، ششمى از زبرجد، هفتمى از نور رخشان. ميان هر دو ديوار، فاصله صد سال راه است. پايههايش از گهر و ياقوت و زبرجد است. هشت در دارد كه دهانه هر يك مسير صد سال راه است.
در توصیف دوزخ
امام صادق علیه السلام فرموده است: روزى پيامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودند، ناگاه جبريل در حالى كه پريده رنگ و اندوهگين و افسرده بود آمد. پيامبر فرمودند: چرا تو را چنين اندوهگين و افسرده مىبينم؟ گفت: اى محمد! چرا چنين نباشم كه امروز كوره هاى جهنم را نهادند؟ پيامبر پرسيدند: كورههاى دوزخ چيست؟ گفت:
خداوند متعال فرمانى صادر فرمود كه هزار سال دوزخ را برافروختند تا سرخ شد و سپس فرمان داد هزار سال ديگر هم برافروختند تا از سرخى به سپيدى گراييد. باز فرمان داد هزار سال ديگر برافروختند، آنچنان كه سياهى وحشت زا گرديد و اگر يك حلقه از زنجيرى كه درازى آن هفتاد ذرع است بر دنيا نهاده شود، از گرماى آن همه جهان ذوب خواهد شد و اگر قطره اى از گنداب هاى دوزخ بر آبهاى زمين فرو افتد، همه اهل دنيا از بوى گندش نابود خواهند شد. گويد، پيامبر صلی الله علیه و آله و جبريل علیه السلام گريستند. خداوند فرشته اى پيش آن دو گسيل داشت و فرمود: خدايتان بر شما سلام مى رساند و مى فرمايد شما را از اينكه گناهى انجام دهيد كه در دوزخ عذابتان كنم، در پرده عصمت و امان قرار دادم. (محجة البيضاء، ج 8، ص 361)
امير المؤمنين علیه السلام فرموده است: همانا در دوزخ آسياهايى است كه گروهى را با آن آرد مىكنند. آيا نمى پرسيد، كسانى كه خوراك آن آسياها هستند كيستند؟ و چون پرسيدند، فرمود: عالمان تبهكار و قرآن خوانان بدكار و ستمگران ستم پيشه و وزيران خيانتكار و سرپرستان دروغگو (شايد هم عارفان دروغگو) و همانا دوزخ را شهرى است كه به آن حصينه (كهن دژ) مىگويند. آيا از من نمى پرسيد، در آن كيست؟ و چون پرسيدند، فرمود: در آن پيمانشكنان و از دين برگشتگانند. (خصال، ج 2، ص 142)
امام كاظم علیه السلام ضمن خبر مفصلى چنين فرموده است كه جهنم را درهيى به نام سقر (یا سعير) است كه از هنگامى كه خدايش آفريده هيچ بازدمى نداشته است و اگر خداوند اجازه دهد و از آن روزنه اى به اندازه لانه مار گشوده شود، هر چه را كه بر روى زمين است خواهد سوزاند و دوزخيان همگان از گرما و بوى گند و كثافت اين دره، به يك ديگر پناه مىبرند و مىگريزند و در آن كوهى است كه همه گرفتاران در آن دره از گرما و بوى گند و كثافت آن و آنچه كه خداوند در آن براى اهلش فراهم آورده است، به يك ديگر پناه مى برند و در آن كوه، دره ژرفى است كه همه گرفتاران در آن كوه، از گرما و گند و كثافت آن و آنچه براى اهلش فراهم شده است به يك ديگر پناه مى برند و در آن دره ژرف، چاهى است به همان صفت كه همگان از آن مى گريزند. در آن چاه، مارى است كه همه گرفتاران در آن چاه از خطر آن مار و زهرى كه خداوند در نيش هاى او نهاده است مىگريزند. در شكم آن مار هفت صندوق است كه در آنها پنج تن از امتهاى گذشته و دو تن از اين امت قرار دارند. راوى مى گويد: به امام كاظم علیه السلام گفتم: فدايت گردم، آن پنج تن و دو تن چه كسانى هستند؟
فرمود: آن پنج تن عبارتند از قابيل كه برادرش هابيل را كشت و نمرود كه با ابراهيم علیه السلام در مورد خداوند ستيزه گرى كرد و گفت: من هم مىتوانم كسانى را زنده كنم و كسانى را بميرانم. و فرعونى كه گفت من پروردگار بلند مرتبه شمايم، و آن مرد يهودى كه يهوديان را به اين آيين واداشت و بولس مسيحى كه مسيحيان را به آيين تثليث واداشت و از اين امت هم دو اعرابى هستند. (خصال صدوق، ج 2، ص 34)
امام باقر علیه السلام فرموده اند: چون آيه 23 سوره فجر كه مى فرمايد: «و آن روز جهنم را آورند و همان روز آدمى متذكر كار خود گردد و آن تذكر را براى او چه سودى؟» نازل شد، از پيامبر صلی الله علیه و آله در باره آن پرسيدند. فرمودند: روح الامين به من خبر داده است كه خدايى كه غير از او خدايى نيست چون همگان را در صحراى قيامت جمع فرمايد، جهنم را مى آورند و آن را هزار لگام است و هر لگامى را صد هزار فرشته از فرشتگان غضب در دست دارند و دوزخ را هياهو و سختى و دم و بازدمى است كه از آن شرر بيرون مى زند و اگر خداوند خلق را براى حساب با بودن دوزخ نگه دارد، همگان نابود مى شوند، ولى از جهنم ظلمتى بيرون مى آيد كه همگان چه نيك و چه بد را در آن ظلمت فرو مىبرد. (امالى صدوق، ص 322)
عمرو بن ثابت نقل مى كند كه امام باقر علیه السلام فرموده اند: دوزخيان از سختى عذابى كه در آن مى بينند همچون سگان و گرگان زوزه مى كشند. اى عمرو! چه مى پندارى در باره قومى كه مرگ آنان فرا نمى رسد تا بميرند و از عذاب آنان هم كاسته نمى شود و در دوزخ تشنه و گرسنه اند، چشم هايشان را غبار پوشانده، كر و لال و كورند و سيه روى و زيانكار، مانده در دوزخ و پشيمان و خداوند بر آنان خشم گرفته و بر آنان هيچ رحمتى نمى شود. و از عذاب ايشان كاسته نمى شود و در دوزخ گداخته مى شوند و از گنداب گرم آن مى آشامند و از زقوم مى خورند و با قلابهاى آتشين از بدن هايشان مى كنند و با گرزهاى آتشين آنان را مى زنند و فرشتگان سخت گير و خشن رحم نمى كنند و آنان در دوزخ بر چهره افتاده اند و با شيطانها در يك بند كشيده شده اند و در زنجير و غل بسته اند. اگر دعايى كنند برآورده نمى شود و چون نيازى بخواهند، كسى نيازشان را برنمى آورد. اين است حال كسانى كه به دوزخ درافتند. (امالى صدوق)
همان حضرت فرموده است كه چون پيامبر صلی الله علیه و آله را به معراج بردند، از كنار هيچ آفريدهايى عبور نفرمود مگر آنكه در او شادى و مهر و لطف و گشاده رويى ديد تا آنكه از كنار كسى گذشت كه توجهى نكرد و سخنى نگفت و پيامبر او را ترشروى و خشمگين ديدند. به جبريل فرمودند: از كنار هيچ كس نگذشتم مگر اينكه خوش روى و شاد و مهربان بود مگر اين شخص. اين كيست؟ فرمود: اين مالك دوزخ است و خدايش او را چنين آفريده است. پيامبر فرمودند: دوست دارم از او بخواهى كه آتش دوزخ را به من نشان دهد.
جبريل به مالك دوزخ گفت: اين محمد صلی الله علیه و آله رسول خداوند است و از من خواسته است از تو بخواهم كه آتش را به او نشان دهى. او زبانه اى از دوزخ را به آن حضرت ارائه داد و خضرت پس از آن تا هنگام رحلت هرگز خندان ديده نشدند. (امالى صدوق) پيامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: اگر در اين مسجد صد هزار تن يا بيشتر حاضر باشند و مردى از دوزخيان نفسش به آنان برسد، مسجد و هر چه در آن باشد، آتش خواهد گرفت.
و همان حضرت فرموده اند: همانا در آتش، مارهايى چون گردن شتران تنومند، وجود دارد كه هر بار گزش آنان تا چهل سال سوزش دارد و در آن كژدم هايى به بزرگى استر وجود دارد كه درد و سوزش گزش آنان تا چهل سال احساس مىشود. (محجة البيضاء، ج 8 ص 360)
ابن عباس گويد: جهنم را هفت در است و بر هر در، هفتاد هزار كوه است و در هر كوه، هفتاد هزار دره و در هر دره، هفتاد هزار وادى و در هر وادى، هفتاد هزار شق و در هر شقى، هفتاد هزار خانه، و در هر خانه هفتاد هزار مار است كه بلندى هر يك به اندازه مسير سه روز راه است و بلندى نيش هاى آن مارها چون درختان خرماى بلند است. اين مارها به سراغ آدميان دوزخى مى آيند و او را از لب ها و پلك هاى چشمش مى گيرند و شروع به كندن تمام گوشت هاى او مى كنند. آدمى، گاه از بيم مى گريزد و در نهرى از نهرهاى دوزخ مى افتد و هفتاد سال در آن سرگردان است.
منبع: روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ترجمه دکتر محمود دامغانی، ص 791 تا 798
طوبى درختى است در بهشت كه ريشه آن در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله (در بهشت) است و هيچ مؤمنى نيست، مگر اينكه شاخه اى از آن در خانه اوست و هيچ چيز به دل آن مؤمن نمى گذرد مگر اينكه همان شاخه براى او آن را حاضر مى آورد و اگر سوارى تيزرو در سايه آن صد سال بتازد، نمى تواند از سايه اش بيرون رود.