گروه جنگ نرم مشرق- پس از وقایع 11 سپتامبر، ایران به یکی از اصلیترین موضوعات در فیلمهای هالیوودی تبدیل شد. در فیلمهایی که طی این مدت درباره ایران ساخته شد، اثری از واقعیت دیده نمیشود، بلکه صرفاً مواضع دولت آمریکا نسبت به تهران منعکس میگردد. مشخصه همه این فیلمها نیز خصومت علیه ایران است، چه ایران باستان و چه جمهوری اسلامی ایران. همچنین همه آنها یک الگو و خط فکری مشترک و ضدایرانی را دنبال میکنند، صرف نظر از این که چه دولتی در آمریکا یا ایران روی کار است.
پس از 11 سپتامبر، موجی از فیلمهای ضدایرانی در هالیوود ایجاد شد
فیلم "گلاب" آخرین نمونه از چنین فیلمهایی است، فیلمی که ریشه در اعماق رویکرد خصمانه دولت آمریکا در قبال ایران دارد. در این گزارش میخواهیم با نگاهی به فیلم "گلاب" به برخی سؤالات پاسخ بدهیم: دلیل اصلی ناآرامیهای سال 2009 در ایران چه بود؟ پوششهای خبری غربی از تظاهراتهای ایران تا چه حد بر اساس حقیقت بود؟ آیا رسانههایی مانند بیبیسی و سیانان تنها سعی در نشان دادن واقعیتهای تظاهرات داشتند، یا تلاش کردند این فرصت را برای تیرهتر کردن تصویر ایران در اذهان مردم مغتنم بشمارند.
"ثریا سپهپور اولریش" کارشناس دیپلماسی عمومی معتقد است: "طی 35 سال اخیر، آمریکا درگیر جنگی با آمریکا بوده است که عمدتاً جنگ نرم نامیده میشود و در این جنگ، پروپاگاندا نقش عمدهای دارد؛ همانطور که تحریمها در جنگ اقتصادی نقش دارند. هالیوود یکی از مهمترین بازیگران در این جنگ پروپاگانداست و این نقش را با شیطانی نشان دادن ایران و ایرانیها ایفا میکند تا سیاست خارجی، مفاهیم مد نظر خود و نیازش به جنگافروزی علیه ایران را توجیه کند. این فیلمها به توجیه نه تنها افکار عمومی آمریکاییها، بلکه تمام مردم در سراسر دنیا که فیلمهای هالیوودی را تماشا میکنند، کمک مینماید.
فیلم "گلاب" بر اساس دیدگاه شخصی کارگردان درباره اتفاقات بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 2009 در ایران است. در این فیلم، "مازیار" که خبرنگاری خارجی است، برای پوشش خبری انتخابات به ایران میآید. وی اظهارات طرفداران نامزدهای مختلف را ثبت و ضبط میکند. نهایتاً انتخابات برگزار میشود، اما نامزد مورد علاقه مازیار در انتخابات شکست میخورد. طرفداران این نامزد به خیابانها میآیند و به نتایج انتخابات اعتراض میکنند.
"ستاد تبلیغاتی احمدینژاد" - نامزد مورد علاقه مازیار در انتخابات شکست میخورد
مازیار برای پوشش این اعتراضات نیز در ایران باقی میماند؛ اما بعد از مدتی، مأمورین اطلاعاتی ایران، مازیار را دستگیر میکنند و به زندان اوین میبرند. فیلم تلاش میکند نشان دهد، تمام افرادی که بعد از انتخابات سال 2009 در ایران دستگیر شدند، بیگناه بودند، اما مجبور شدند در انظار عمومی از دولت عذرخواهی کنند و تاوان کاری را که انجام دادهاند، بپردازند.
این محصول هالیوودی بر اساس کتاب خاطراتی به نام "بعد، سراغ من آمدند" به قلم "مازیار بهاری" ساخته شده است. مازیار بهاری از همکاران بیبیسی است که خاطرات خود را طی 118 روز حبس در زندان اوین نوشته است. ظاهراً وی در اعتراضات سال 2009 نقش داشته و پس از دستگیری اعتراف کرده که برنامه مخفی براندازی نظام را در تهران پیگیری میکرده است.
"بهاری" به قید ضمانت از زندان آزاد میشود، اما به شکل غیرقانونی از ایران فرار میکند و بلافاصله پس از خروج از ایران، اعترافات خود را پس گرفت و انکار کرد. بهاری درباره شبکه پرستیوی که فیلم اعترافات او را پخش کرده بود، میگوید: "وقتی خبرنگار این شبکه آمد و من گفتم شما از کدام رسانه هستید و گفت از پرستیوی، تعجب کردم. چرا که فکر میکردم پرستیوی به اندازهای اعتبار داشته باشد که با یک زندانی در اتاق اعترافگیری مصاحبه نکند. خبرنگار این شبکه میتوانست ببیند که به من دستور دادهاند به سؤالات مطرح شده، پاسخهای مشخصی بدهم."
"مازیار بهاری" خبرنگاری است که به بهانه پوشش اخبار ایران به تهران سفر کرده بود
"حمیدرضا عمادی" مدیر اتاق خبر پرستیوی در پاسخ به این اتهامات "بهاری"، میگوید: "من نمیدانم چرا مازیار بهاری آن حرفها را در مصاحبهاش زده است. خودش هم میداند که آن حرفها هیچ ارتباطی به واقعیت نداشت. همینطور، آن مصاحبهای که در فیلم ["گلاب"] نشان داده میشود، به هیچوجه اتفاقی نیست که آن روز افتاد. من آن روز رفته بودم تا با یک خبرنگار خارجی مصاحبه کنم. انتظار داشتم یک فرد خارجی را هم ببینم، دیدم با یک ایرانی طرف هستم. "بهاری" در مصاحبهاش گفته چشمهایش را بسته بودند، در حالی که ابداً اینگونه نبود."
عمادی ادامه میدهد: "من آن روز از "بهاری" چند سؤال کردم درباره اینکه چرا آنجا بوده و چرا دستگیر شده است. و یک سری سؤالات عمومی دیگر. وقتی به اتاق خبر شبکه برگشتم، تصمیم گرفتیم، همه آن مصاحبه را پخش نکنیم؛ فقط چند ثانیه را پخش کردیم، آن هم پاسخ "بهاری" به این سؤال بود که چرا دستگیر شده است. او هم پاسخ ویژهای به من ندارد. همان حرفهایی را زد که به رسانههای دیگر هم زده بود. اصلاً شباهتی به "اعتراف" نداشت. اصلاً اعتراف نبود. تلاش خود او بود که باعث شد مصاحبهاش شبیه به یک اعتراف شود. دلیلش هم این بود که به این شکل اهداف سیاسی خودش و انگیزههای اقتصادیاش محقق میشد. نمیدانم چرا تصمیم گرفت از یک خبرنگار دیگر شکایت کند."
وقتی "بهاری" ایران را ترک کرد، با "جان استوارت" [کمدین، نویسنده و فیلمساز] ملاقات کرد و روایت خود را از دوران حبسش برای او تعریف کرد. همین ملاقات بود که جرقه اولیه ساخت فیلم "گلاب" را زد. استوارت با چندین فیلمنامهنویس تماس گرفت، اما وقتی هیچکس حاضر به کار کردن با او نشد، تصمیم گرفت، خودش از ابتدا تا انتهای فیلمنامه را بنویسد. "گلاب" اولین کار استوارت به عنوان کارگردان بود. وی سناریوی فیلم را با همکاری "جیجی آبراهامز" نوشت و شهر "امان" پایتخت اردن را به عنوان مکان فیلمبرداری انتخاب کرد. نهایتاً استوارت فیلم "گلاب" را با بودجهای 10 میلیارد دلاری ساخت.
فیلم "گلاب" اولین تجربه کارگردانی "جان استوارت" کمدین، نویسنده و فیلمساز
هالیوودی بود
رسانههای غربی مانند بیبیسی و سیانان طی اعتراضات سال 2009 در ایران، تمام تلاش خود را کردند تا این وقایع را بزرگنمایی کنند. البته این دو رسانه، تنها نمونههایی از رسانههای غربی هستند که طی رویدادهای بعد از انتخابات در ایران، روزهای پرمشغلهای را پشت سر گذاشتند. تنها کافی است بخش کوچکی از برنامههای سیانان را در رابطه با حوادث بعد از انتخابات تماشا کرده باشید تا متوجه شوید که تمام هدف این شبکه، تبلیغات علیه دولت ایران بوده است.
این شبکه، در ابتدا برنامههای عادی خود را قطع نموده و گزارشی از "اعتراضات در ایران" را پخش کرد. همچنین طی این مدت، دائماً تصاویری تأییدنشده را از منابع بینام پخش میکرد؛ کاری که در دنیای خبرنگاری، بسیار غیرحرفهای و غیرقابل اعتماد تلقی میشود. یکی دیگر از رفتارهای غیرحرفهای سیانان زمانی بود که به معترضین پیشنهاد کرد به تخریب اموال عمومی و رفتارهای خشونتآمیز متوسل شوند. این شبکه چندین بار در برنامههای خود، روش ساخت بمبهای آتشزای دستساز و همچنین روش هک کردن وبسایتهای دولتی، خبرگزاریها و حتی صفحهها و وبلاگهای شخصی خبری را آموزش داد. دعوت از کارشناسانی برای زمینهسازی گسترش اعتراضات نیز یکی دیگر از اقدامات جانبدارانه سیانان بود.
این در حالی است که عمادی توضیح میدهد چگونه طی اعتراضات جنبش تسخیر و 99 درصد در نیویورک، خبر چندانی از این اعتراضات در سیانان مخابره نمیشد. همچنین این شبکه، علاقه چندانی به پوشش خبری اعتراضات مردمی و سرکوب آنها در بحرین ندارد؛ چرا که حکومت بحرین به سیانان پول میدهد. خبرنگاران سابق سیانان به این موضوع اعتراف کردهاند و میگویند حاکمان مستبد بحرین که تا کنون حتی یک انتخابات دموکراتیک و مردمی برگزار نکردهاند، به سیانان پول میدهند. به همین خاطر هم هست که سیانان مقابل سرکوب مردم بحرین سکوت اختیار کرده است.
حکومت بحرین به سیانان حقالسکوت پرداخت میکند
پوشش خبری اعتراضات در ایران در شبکههای بیبیسی و بیبیسی فارسی، حتی از سیانان هم بدتر بود. بیبیسی فارسی چند ماه قبل از انتخابات سال 2009 آغاز به کار کرد و بسیاری از متخصصین معتقدند این شبکه قصد ایجاد آشوب بعد از انتخابات را داشت. یکی از مفاهیمی که این شبکه پیش از انتخابات مطرح میکرد، احتمال بروز تقلب بود و اینگونه نشان میداد که محمود احمدینژاد تنها از طریق "مهندسی آرا" یا "تقلب گسترده و سازماندهیشده" میتوانست ممکن است بتواند پیروز انتخابات باشد.
بیبیسی فارسی بعد از انتخابات هم از تکنیکهای پیچیدهای استفاده کرد تا اعتراضات را گستردهتر کند. این تکنیکها شامل گزارشهای ویژه و خبرهای سخت و خبرهای نرم میشود. این شبکه هر کاری که میتوانست برای کنترل افکار مخاطبینش انجام داد و به آنها القا کرد که در انتخابات، بیعدالتی شده است. همچنین تلاش کرد مردم را برای پیوستن به اعتراضات خیابانی تشویق کند. این همان شبکهای است که شخصیت اصلی داستان در فیلم "گلاب" افتخار میکند برای آن کار میکند.
عمادی توضیح میدهد: "من به شخصه معتقدم دولتهای قدرتمند، خبرنگاران را به زندان نمیاندازند. در عین حال نمیدانم مازیار بهاری برای خبرنگاری به اینجا آمده بود، یا از سوی یک نهاد اطلاعاتی و جاسوسی. من تا کنون با کسی حرف نزدهام که در اینباره اطلاعاتی داشته باشد. این مسئله ربطی هم به من ندارد. آن زمان به چشم یک خبرنگار به او نگاه کردم. البته در حال حاضر دیگر فکر نمیکنم که "بهاری" صرفاً یک خبرنگار بوده که برای پوشش خبری به ایران آمده است. تصویری که الآن از او در ذهن من است، نه یک خبرنگار، بلکه بیشتر یک سیاستمدار است که هیچ صلاحی برای کشورش نمیخواهد. حتی وقتی توافق هستهای حاصل شد، این شخص در سیانان حاضر شد و تلاش کرد کشورش را یک عامل قتلعام معرفی کند. وقتی با او مصاحبه کردم، یک سری تحقیقات انجام دادم و فکر کردم خوب است به دنیا بگوییم چرا مازیار بهاری در ایران زندانی شده است."
بیبیسی فارسی تنها چند ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 در ایران، آغاز به کار کرد
بسیاری از تحلیلگران معتقدند فیلم "گلاب" هم دقیقاً همان راه فیلم "آرگو" را رفته است. اتفاقاً ساخت فیلم "گلاب" دقیقاً زمانی کلید خورد که آرگو توانست سه جایزه اسکار برای "بهترین فیلم"، "بهترین فیلمنامه اقتباسی" و "بهترین ویرایش فیلم" برنده شد. اهدای جایزه به یک فیلم عمدتاً راهی برای تشویق بقیه فیلمسازها به تولید محصولاتی مشابه است. وقتی آرگو توانست آن همه جایزه اسکار و "گلدن گلوب" بگیرد، مسلماً انگیزه زیادی به بقیه داد تا فیلمهایی با همین تم بسازند.
"گلاب" شباهتهای زیادی با آرگو دارد. آرگو داستان گروگانگیری در سفارت آمریکا را تعریف میکند، سفارتی که همزمان با انقلاب اسلامی و پیش از آن، برای جاسوسی از ایران استفاده میشد. "گلاب" هم به رویدادهایی مشابه، این بار طی یک انقلاب رنگی بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 2009 میپردازد. آرگو، شکست سیاست خارجی آمریکا را نشان میدهد، اما تلاش میکند این شکست را به شکل یک پیروزی تصویرسازی کند. تسخیر سفارت آمریکا توسط انقلابیون ایرانی به عنوان یک شکست بزرگ و نقطهای تاریک در سیاست خارجی آمریکا محسوب میشود. به همین ترتیب، "گلاب" هم داستان یک شکست دیگر برای سیاست خارجی غرب را اعتراضات سال 2009 در ایران روایت میکند. این فیلم هم تلاش میکند یک جنبه موفقیتآمیز به این اتفاقات بدهد؛ آن هم از طریق ارائه تصویری وحشتناک از زندانهای ایران و تمرکز بر داستان متهمی که موفق شد مقاومت و در نهایت از ایران فرار کند.
این دو فیلم همچنین در نمایش این واقعیت مشترک هستند که سیاستمداران آمریکایی چگونه توسط ایران، تحقیر شدند. نکته مهم در اینجا این است که هر دو فیلم، مقاصد مخفی سازندگانشان را نشان میدهند؛ به خصوص در هالیوود که فیلمهایش نتیجه همکاری تعداد زیادی از متخصصین هستند و محتوایشان بر اساس سیاستهای و اهداف دولت آمریکا تعیین میشود.
"گلاب" و "آرگو" هر دو تلاش میکنند از شکستهای سیاست خارجی آمریکا مقابل ایران، پیروزی بسازند
سپهپور اولریش در این خصوص تصریح میکند: "این نشان میدهد هالیوود تا چه اندازه قدرت تعقل مخاطبین خود را دستکم میگیرد و به نوعی حتی توهین به آنهاست. اما متأسفانه کارشان خیلی هم اشتباه نیست، چرا که مردم واقعاً دوست دارند اطلاعاتشان را از فیلمها بگیرند. نکتهای که اینجا هست و باید درک کرد این است که صاحبان استودیوهای بزرگ در هالیوود همان صاحبان شبکهها و رسانههای خبری هستند. به عنوان مثال، استودیوی بزرگ "تایم وارنر"، مدیریت سیانان را هم به عده دارد. بنابراین مخاطبین این کمپانی فیلمسازی، اخبار خود را هم از سیانان میگیرند که این شبکه هم اطلاعات غلط در اختیارشان میگذارد و پروپاگاندا به خورد آنها میدهد."
وی همچنین توضیح میدهد: "منظور از پروپاگاندا هم، لزوماً دروغ نیست. ممکن است واقعیت را بگویند، اما به نوعی آن را تعریف میکنند که بتوانند افکار عمومی مردم را همانگونه که میخواهند شکل بدهند. بنابراین از یک طرف اخبار را میشنوند که از رسانههایی مانند سیانان میآید و از سوی دیگر فیلمهای هالیوودی را تمام میکنند که همان اخبار را تقویت میکنند. نکته دیگر هم این است که بسیاری از این صاحبان استودیوها، در اعضای هیأت مدیره خود، صاحبان شرکتهای اسلحهسازی را دارند. بنابراین همه دست به دست هم میدهند تا به تحقق منافع افراد پشت پرده سیاستهای واشنگتن کمک کنند و این اتفاق به قیمت [گمراه کردن و فریب] مردم عادی در آمریکا و البته مردم ایران رخ میدهد."