به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روز ۵ بهمن ۱۳۵۸ به فاصله یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد. این انتخابات در شرایطی برگزار شد که دولت موقت مهندس مهدی بازرگان استعفا داده و مدیریت نظام به شورای انقلاب محول شده بود.
گمانهزنیها درباره کاندیداهای احتمالی این انتخابات که سیستم جمهوری را رسمیت میبخشید، از ماهها قبل آغاز شده بود اما در تاریخ ۴ دی ماه ۱۳۵۸ بود که برای اولین بار روزنامه کیهان در گمانهزنیهای خود در مورد کاندیداهای احتمالی از بنیصدر، قطبزاده، بازرگان و غلامحسین صدیقی به عنوان داوطلبان شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نام برد.
در همین روزها بود که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم پس از چند نشست ابوالحسن بنیصدر را کاندیدای ریاست جمهوری اعلام کرد. البته بعدها مشخص شد که این توافق اولیه بوده و بخشی از جامعه مدرسین با این نظر موافق بودهاند و بالاخره پس از رایزنیهای فراوان، از نظر اول خود عدول کرده و به نامزدی جلالالدین فارسی ابراز تمایل کردند. جامعه روحانیت مبارز نیز در تاریخ ۱۲ دی ۵۸ بنیصدر را کاندیدای مورد حمایت خود معرفی کرد.
در مقابل بنیصدر، جلالالدین فارسی نامزد مورد اقبال حزب جمهوری اسلامی بود، اما بخت با او یار نبود چرا که ۱۰ روز مانده به برگزاری انتخابات خبری درباره او منتشر شد که سرنوشت سیاسیاش را تغییر داد. خبر از این قرار بود که جلالالدین فارسی اصالتاً افغانی است و بنابراین طبق قانون حق نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری ایران را ندارد. این چنین بود که در روز ۲۵ دی ماه ۵۸ خبر احتمال کنارهگیری فارسی به خاطر شبهه قانون اساسی و ایرانیالاصل نبودن او مطرح شد. این مسئله حزب جمهوری اسلامی را با وضعیت دشواری مواجه ساخت. از طرفی میدیدند که رقیب اصلی انتخاباتی آنان یعنی ابوالحسن بنیصدر از حمایت گسترده برخوردار است و از سوی دیگر فکر نمیکردند بتوانند جایگزین مناسبی را برای فارسی انتخاب کنند. با کنار رفتن جلالالدین فارسی، شانس دکتر حسن حبیبی افزایش یافت و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و صدوقی و مدنی از او حمایت کردند.
در روز ۵ بهمن ۱۳۵۸ میلیونها ایرانی پای صندوقهای رأی رفتند تا اولین رییسجمهوری تاریخ ایران را انتخاب کنند. در این انتخابات که 4/67 درصد واجدین شرایط در آن شرکت کردند، در مجموع ۱۴ میلیون و ۱۵۲ هزار و ۸۸۷ رأی از مردم اخذ شد که از این تعداد، ابوالحسن بنیصدر با کسب ۱۰ میلیون و ۷۵۳ هزار و ۷۵۲ رأی و با شکست سیداحمد مدنی که پس از وی در جایگاه دوم ایستاد، به عنوان نخستین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. بعد از بنیصدر و مدنی، حسن حبیبی رتبه سوم را کسب کرد و پس از او به ترتیب محمد صادق طباطبایی، کاظم سامی، صادق قطبزاده و داریوش فروهر رتبههای چهارم تا هفتم در کسب آراء را از آن خود کردند. (1)
*اختلاف دولت و مجلس بر سر انتخاب و معرفی نخست وزیر
پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره اول و انتخاب بنی صدر از سوی مردم برای تصدی این سمت، او سعی داشت با انتخاب افرادی از جناح مورد قبول خود کشور را اداره کند، اما تعارض و اختلاف دو جناح فعال در نظام سیاسی با توجه به دیدگاهها و ملاکهایی که داشتند اجتناب ناپذیر و حتمی بود.
پس از انتخاب هاشمی رفسنجانی به ریاست مجلس شورای اسلامی در 29 تیر 1359 و سوگند ابوالحسن بنی صدر در 31 تیر 1359 در مجلس(2)، مسئله معرفی و انتخاب نخست وزیر در میان طیفهای مختلف سیاسی آغاز شد. در این زمان، تنها نهادی که در اختیار نیروهای پیرو خط امام قرار نداشت ریاست جمهوری بود. بنی صدر نیز به این مسئله واقف بود و سعی میکرد موقعیت تضعیف شده جناح خود را با انتخاب یک نخست وزیر که به نیروهای خط امام به ویژه حزب جمهوری اسلامی وابسته نباشد بهبود بخشد. حزب جمهوری اسلامی نیز با تمام توان در صدد بود که نخست وزیر پیشنهادی و مورد نظرش مقام نخست وزیری را در اختیار بگیرد. لذا، با این زمینهها و پیشفرضها به سرعت مسئله انتخاب نخست وزیر به یک معضل بزرگ و مهم سیاسی تبدیل شد و بیشتر از آنچه که انتظار میرفت به طول انجامید و تا آخر شهریور 1359 همه مسائل را تحتالشعاع خود قرار داد. (3)
اولین شخصی که بنی صدر به عنوان نامزد نخست وزیری اعلام کرد حجت الاسلام سید احمد خمینی بود.(4) احتمالاً هدف بنی صدر از مطرح کردن سید احمد خمینی برای مقام نخست وزیری و نوشتن نامه به امام خمینی (ره) در این زمینه یک ترفند سیاسی بود تا ابتکار عمل را از مجلس بگیرد و مجلس را در مقابل عمل انجام شده قرار بدهد، چون اگر امام خمینی (ره) این پیشنهاد را میپذیرفت، مجلس نیز چارهای جز پذیرفتن نظر ایشان نداشت، اما برخورد امام خمینی (ره) به قدری قاطع بود که بنی صدر از پیشنهاد خود صرف نظر کرد. حضرت امام در جواب نامه بنی صدر نوشتند:
«بسمه تعالی
بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدی این امور شوند. احمد خدمتگزار ملت است و در این مرحله با آزادی بهتر میتواند خدمت کند.
والسلام علیکم
روحالله الموسوی الخمینی» (5)
حزب جمهوری اسلامی نیز جلالالدین فارسی را برای احراز مقام نخست وزیری معرفی نمود. بنابر مندرجات روزنامه جمهوری اسلامی این پیشنهاد بر اساس رأی اکثریت نمایندگان دفاتر حزب در سراسر کشور بود که در تجمع آنها در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب در تهران به دست آمد. در این اجتماع حزبی اعلام شد که نامزدی آقای جلالالدین فارسی به عنوان یک اقدام مکتبی میباشد که متناسب با پیام امام امت است.(6)
از میان افراد بررسی شده از سوی بنی صدر و حزب جمهوری یک نام مشترک نیز وجود داشت که مورد توافق دو طرف بود. مصطفی میرسلیم فردی بود که هم حزب جمهوری او را جز گزینههای خود قرار داده بود و هم بنی صدر در یادداشتهای روزانهاش اشاره کرده بود که در روز اول مرداد ماه با مصطفی میرسلیم در مورد دولت به تفصیل صحبت کردم. (7) لذا، بنی صدر پس از منتفی شدن پیشنهاد اولش در روز پنجم مرداد 1359 مصطفی میرسلیم را به مجلس معرفی کرد. میرسلیم در این زمان سمتهای سرپرستی شهربانی و معاون سیاسی وزارت کشور را بر عهده داشت و از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود. میرسلیم در حزب جمهوری پس از جلالالدین فارسی رأی دوم را برای احراز مقام نخست وزیری کسب کرده بود. (8)
پس از معرفی میرسلیم به مجلس مشخص شد که نمایندگان تمایلی به انتخاب او ندارند و شاید در این مرحله رجایی را مدنظر داشتند، ولی هنوز او مطرح نشده بود. بنی صدر با اطلاع از این نظر نمایندگان در ششم مرداد نامۀ دیگری به مجلس نوشت و در آن از نمایندگان خواست که فعلاً اخذ رأی تمایل نسبت به نخست وزیری میرسلیم را مسکوت بگذارند. (9)
پس از اینکه کاندیدای مورد نظر حزب جمهوری اسلامی (جلالالدین فارسی) مورد تأیید رئیس جمهوری و کاندیدای مورد نظر رئیس جمهوری (مصطفی میرسلیم) مورد تأیید مجلس قرار نگرفت و کار به بنبست رسید، جهت جلوگیری از کشمکش میان بنی صدر و مجلس جمعی به منظور بررسی گزینههای اصلی نخست وزیری انتخاب شدند. حضرات آیات امامی کاشانی، یزدی، باهنر، خامنهای و آقای پرورش به نمایندگی از طرف مجلس برای رفع اختلاف از بین چهل نفر از نمایندگان انتخاب شدند، اما بنی صدر با انتخاب آیت الله خامنهای و باهنر به دلیل عضویتشان در حزب جهوری اسلامی مخالفت کرد و پس از بحث در مجلس در این زمینه، نهایتاً قرار بر این شد که سه نفر باقیمانده به همراه جلالی، نماینده رئیس جمهور، هیئت مورد نظر را تشکیل داده و نخست وزیر حائز شرایط را تعیین و معرفی نمایند، البته قرار بود که امام خمینی (ره) نیز نمایندهای در این هیئت داشته باشند که ایشان نپذیرفتند و آن را به مجلس شورای اسلامی و رئیس جمهوری واگذار کردند. این هیئت مأمور بررسی وضع چهارده نفر از داوطلبان پست نخست وزیری شد و از میان این عده سه نفر از جمله محمد علی رجایی مورد توجه هیئت قرار گرفتند. (10)
در این بحبوحه بحران بنی صدر که درباره اختلاف مجلس و رئیس جمهور بر سر انتخاب نخست وزیر گفتنیهای زیادی داشت در روزنامه انقلاب اسلامی به موضعگیری علیه مخالفان خود میپرداخت. او در اجتماع مردم مشهد اینگونه علیه مخالفان خود جبهه گرفت: «امروز نیز کسانی که بویی از مکتب نبردهاند به منتخب مردم و فردی که عمر خویش را در مطالعۀ مکتب گذرانیده و کوشیده است نظام پراکنده شدۀ اسلامی را جمعآوری کند، ایستادهاند و به نام مکتب با او میستیزند. ... این سخن تازهای نیست. در صدر اسلامی نیز در برابر علی (ع) پیراهن عثمان را پرچم کردند و هر روز به بهانهای عرصه را بر امام تنگ کردند. ما نیز در برابر این انحصارگران و در برابر دسته دوم خوارجی که میخواهند به نام خدا و دین خدا استقرار حکومت اسلامی را غیرممکن کنند، ایستادهایم.» (11)
به هر صورت، پس از بررسی و مذاکرات پنهان و آشکار، هیئت منتخب بررسی صلاحیت نخست وزیر، نظر نهایی خود را مبنی بر انتخاب محمدعلی رجایی به عنوان نخست وزیر واجد شرایط اعلام کرد. به نظر میرسد که رأی و نظر نهایی هیئت بررسی به نظر نمایندگان جناح اکثریت مجلس یا خط امامیها نزدیک بوده و توصیههای امام خمینی (ره) مبنی بر مکتبی بودن، متعهد بودن و جوان بودن را بیشتر از سایر معیارهای مد نظر قرار دادهاند، زیرا از آنچه از گزارش تفصیلی هیئت بررسی مشخص میشود که بنی صدر به صورت تلویحی و آشکارا در موارد و دفعات مختلف، عدم موافقت خود را با معرفی رجایی اعلام کرده بود و هیئت بررسی از این موضوع اطلاع داشت. (12)
سر انجام، در روز شنبه 18 مرداد 1359 رجایی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و بنی صدر ناچاراً وی را در 19 مرداد به مجلس برای اخذ رأی تمایل معرفی کرد. رأیگیری در 20 مراد ماه 1359 صورت گرفت و رجایی با 153 رأی موافق، 24 رأی مخالف و 19 رأی ممتنع از مجلس رأی اعتماد گرفت.
*حکم شهید رجایی چگونه توسط بنی صدر صادر شد؟
رئیس جمهور یک روز مانده از وقت قانونی، حکم نخست وزیری رجایی را صادر و بلافاصله به سفر داخلی رفت و رجایی نیز در پایان همین روز مهلت قانونی با توجه به عدم حضور رئیس جمهور موفق به معرفی وزیران کابینهاش نشد و منتظر بازگشت رئیس جمهور ماند. تحلیلگران این برخورد بنی صدر را یک کار تعمدی و نشانهای از اعتراض او به انتخاب رجایی تلقی کردند.(13)
حکم نخست وزیری رجایی که به طرزی واضح نشانگر مخالفت جدی رئیس جمهور بود و به این شکل نگارش یافته بود:
«با توجه به جریان گزینش شما و رأی تمایل نمایندگان محترم به سمت نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران منصوب میشوید. لازم به یادآوری است که در شرایط حساس کنونی شما به عنوان نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران باید قبل از هر چیز نص و مفاد قانون اساسی را نصبالعین خود قرار دهید و با کوشش در طریق استقرار امنیت و وحدت و بازسازی اقتصادی و متعین ساختن معنویت اسلامی در روابط مردم و حکومت، دفاع از استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور و تأمین حقوق و آزادیهای افراد ملت را سرلوحه برنامه دولت خویش قرار دهید و این کار میسر نیست جز با دستیابی به وحدت و تفاهم بین نیروهای متعهد نسبت به انقلاب اسلامی ایران.»(14)
عبارت مهم جریان گزینش شما که در ابتدای حکم انتصاب آمده است از همان آغاز از جانب مخالفان دولت دستاویزی برای حمله و انتقاد شد و از سوی بنی صدر و طرفداران وی برای تخطئه و تضعیف دولت مورد استفاده تبلیغاتی قرار گرفت. مخالفان با استناد به همین عبارت جنجالهای فراوان تبلیغاتی به راه انداختند تا به جامعه ثابت کنند که نخست وزیری رجایی به بنی صدر تحمیل شده است.
طی 10 ماهی که رجایی نخست وزیر و بنی صدر رئیس جمهور بود درگیری و اختلافات زیادی بین این دو نفر به وجود آمد و باعث هر چه بحرانیتر شدن وضع بحرانی کشور شد.
*اختلاف رئیس جمهور و نخست وزیر بر سر انتخاب وزرا
یکی از مهمترین اختلافات بین بنی صدر و شهید رجایی درباره مسئله انتخاب وزرا بود. رجایی در اول شهریور 1359 اسامی وزیران پیشنهادی را خود را به بنی صدر تقدیم کرد و با او به بحث و تبادل نظر نشست. روز سوم شهریور بنی صدر طی نامهای که برای رجایی ارسال کرد اعلام داشت با وزیرانی که وی پیشنهاد کرده کاری ندارد، تنها وزرای دفاع و کشور به لحاظ حساسیت وضع کشور باید از تصویب وی بگذرد، اما باز هم در همان روز نظر خود را عوض کرده و طی نامه بلندی رجایی و همفکرانش را متهم به جوسازی برای گرفتن کشور از دست رئیس جمهور کرده و استقامت خود را لازم شمرد و از اینکه وی در مورد انتخاب وزیران با او مشورت نکرده گلایه کرد. در این نامه بلند توهینهای زیادی به رجایی شد و بنی صدر او را فردی غیرمکتبی و بیتوجه به قانون اساسی خواند. (15)
بنی صدر برای حل این مشکل نامهای به امام خمینی (ره) نوشت و در آن به اختلافاتش با نخست وزیر در مورد انتخاب وزیران اشاره کرد و نوشت که «معلوم شد که اعضای هیئت وزیران مثل خود نخست وزیر "یتغیرند".» وی در پایانِ نامه از حضرت امام (ره) خواست که هر تصمیمی که صلاح میداند اعلام کند، اما امام خمینی (ره) پاسخی همچون پاسخ قبلیاش در مورد پیشنهاد نخست وزیری سیداحمد خمینی داد:
«بسمه تعالی
اینجانب دخالت در این امور نمیکنم. موازین همان بود که کراراً گفتهام و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدیر و مدبر و فعال انتخاب کنند.
والسلام علیکم
روحالله الموسوی الخمینی» (16)
رجایی بارها افرادی را برای تصدی وزارتخانه های بدون وزیر پیشنهاد کرد، اما رئیس جمهور یا به نامهها پاسخ نداد و یا صلاحیت آن افراد را بدون آوردن دلیل، رد کرد. از جمله این نامه ها نامه تاریخ 28/6/1359 برای معرفی میرحسین موسوی برای تصدی وزارت امور خارجه است. در تاریخ 10/8/ 1359 نیز رجایی نامه دیگری با معرفی شش تن به عنوان وزیر امور خارجه به بنی صدر مخابره کرد، اما بنی صدر جوابی به آن نداد.
در سوم اسفند سال 1359 با اعلام اعتصاب سه روزه یکی از نمایندگان آبادان به خاطر عدم تکمیل کابینه، مجلس به دو وزیر معرفی شده از طرف بنی صدر رأی می دهد، اما کماکان وزیر امور خارجه تعیین نمیشود. (17)
شهید رجایی قصد داشت میر حسین موسوی، سردبیر وقت روزنامه جمهوری اسلامی، را به عنوان وزیر خارجه به مجلس معرفی کند، اما بنی صدر زیر بار نرفت. شهید رجایی نیز گزینه دیگری پیشنهاد نکرد و تا روز آخر ریاست جمهوری بنی صدر و در گرماگرم جنگ ایران و عراق کرسی وزیر خارجه در دولت خالی بود و رجایی خود سرپرستی وزارت خارجه را بر عهده گرفت و به نیابت از خود بهزاد نبوی را گماشت. بلافاصله پس از برکناری بنی صدر، شورای موقت ریاست جمهوری ( مرکب از رؤسای دو قوه و نخست وزیر) میرحسین موسوی را به عنوان وزیر خارجه به مجلس معرفی کرد تا کشور بیش از آن از نبود رییس دستگاه دیپلماسی آسیب نبیند. (18)
*پی نوشت:
3- سجاد راعی گلوجه، زندگی نامه سیاسی شهید رجایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 106
گمانهزنیها درباره کاندیداهای احتمالی این انتخابات که سیستم جمهوری را رسمیت میبخشید، از ماهها قبل آغاز شده بود اما در تاریخ ۴ دی ماه ۱۳۵۸ بود که برای اولین بار روزنامه کیهان در گمانهزنیهای خود در مورد کاندیداهای احتمالی از بنیصدر، قطبزاده، بازرگان و غلامحسین صدیقی به عنوان داوطلبان شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نام برد.
در همین روزها بود که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم پس از چند نشست ابوالحسن بنیصدر را کاندیدای ریاست جمهوری اعلام کرد. البته بعدها مشخص شد که این توافق اولیه بوده و بخشی از جامعه مدرسین با این نظر موافق بودهاند و بالاخره پس از رایزنیهای فراوان، از نظر اول خود عدول کرده و به نامزدی جلالالدین فارسی ابراز تمایل کردند. جامعه روحانیت مبارز نیز در تاریخ ۱۲ دی ۵۸ بنیصدر را کاندیدای مورد حمایت خود معرفی کرد.
در مقابل بنیصدر، جلالالدین فارسی نامزد مورد اقبال حزب جمهوری اسلامی بود، اما بخت با او یار نبود چرا که ۱۰ روز مانده به برگزاری انتخابات خبری درباره او منتشر شد که سرنوشت سیاسیاش را تغییر داد. خبر از این قرار بود که جلالالدین فارسی اصالتاً افغانی است و بنابراین طبق قانون حق نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری ایران را ندارد. این چنین بود که در روز ۲۵ دی ماه ۵۸ خبر احتمال کنارهگیری فارسی به خاطر شبهه قانون اساسی و ایرانیالاصل نبودن او مطرح شد. این مسئله حزب جمهوری اسلامی را با وضعیت دشواری مواجه ساخت. از طرفی میدیدند که رقیب اصلی انتخاباتی آنان یعنی ابوالحسن بنیصدر از حمایت گسترده برخوردار است و از سوی دیگر فکر نمیکردند بتوانند جایگزین مناسبی را برای فارسی انتخاب کنند. با کنار رفتن جلالالدین فارسی، شانس دکتر حسن حبیبی افزایش یافت و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و صدوقی و مدنی از او حمایت کردند.
*اختلاف دولت و مجلس بر سر انتخاب و معرفی نخست وزیر
پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره اول و انتخاب بنی صدر از سوی مردم برای تصدی این سمت، او سعی داشت با انتخاب افرادی از جناح مورد قبول خود کشور را اداره کند، اما تعارض و اختلاف دو جناح فعال در نظام سیاسی با توجه به دیدگاهها و ملاکهایی که داشتند اجتناب ناپذیر و حتمی بود.
پس از انتخاب هاشمی رفسنجانی به ریاست مجلس شورای اسلامی در 29 تیر 1359 و سوگند ابوالحسن بنی صدر در 31 تیر 1359 در مجلس(2)، مسئله معرفی و انتخاب نخست وزیر در میان طیفهای مختلف سیاسی آغاز شد. در این زمان، تنها نهادی که در اختیار نیروهای پیرو خط امام قرار نداشت ریاست جمهوری بود. بنی صدر نیز به این مسئله واقف بود و سعی میکرد موقعیت تضعیف شده جناح خود را با انتخاب یک نخست وزیر که به نیروهای خط امام به ویژه حزب جمهوری اسلامی وابسته نباشد بهبود بخشد. حزب جمهوری اسلامی نیز با تمام توان در صدد بود که نخست وزیر پیشنهادی و مورد نظرش مقام نخست وزیری را در اختیار بگیرد. لذا، با این زمینهها و پیشفرضها به سرعت مسئله انتخاب نخست وزیر به یک معضل بزرگ و مهم سیاسی تبدیل شد و بیشتر از آنچه که انتظار میرفت به طول انجامید و تا آخر شهریور 1359 همه مسائل را تحتالشعاع خود قرار داد. (3)
اولین شخصی که بنی صدر به عنوان نامزد نخست وزیری اعلام کرد حجت الاسلام سید احمد خمینی بود.(4) احتمالاً هدف بنی صدر از مطرح کردن سید احمد خمینی برای مقام نخست وزیری و نوشتن نامه به امام خمینی (ره) در این زمینه یک ترفند سیاسی بود تا ابتکار عمل را از مجلس بگیرد و مجلس را در مقابل عمل انجام شده قرار بدهد، چون اگر امام خمینی (ره) این پیشنهاد را میپذیرفت، مجلس نیز چارهای جز پذیرفتن نظر ایشان نداشت، اما برخورد امام خمینی (ره) به قدری قاطع بود که بنی صدر از پیشنهاد خود صرف نظر کرد. حضرت امام در جواب نامه بنی صدر نوشتند:
«بسمه تعالی
بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدی این امور شوند. احمد خدمتگزار ملت است و در این مرحله با آزادی بهتر میتواند خدمت کند.
والسلام علیکم
روحالله الموسوی الخمینی» (5)
حزب جمهوری اسلامی نیز جلالالدین فارسی را برای احراز مقام نخست وزیری معرفی نمود. بنابر مندرجات روزنامه جمهوری اسلامی این پیشنهاد بر اساس رأی اکثریت نمایندگان دفاتر حزب در سراسر کشور بود که در تجمع آنها در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب در تهران به دست آمد. در این اجتماع حزبی اعلام شد که نامزدی آقای جلالالدین فارسی به عنوان یک اقدام مکتبی میباشد که متناسب با پیام امام امت است.(6)
از میان افراد بررسی شده از سوی بنی صدر و حزب جمهوری یک نام مشترک نیز وجود داشت که مورد توافق دو طرف بود. مصطفی میرسلیم فردی بود که هم حزب جمهوری او را جز گزینههای خود قرار داده بود و هم بنی صدر در یادداشتهای روزانهاش اشاره کرده بود که در روز اول مرداد ماه با مصطفی میرسلیم در مورد دولت به تفصیل صحبت کردم. (7) لذا، بنی صدر پس از منتفی شدن پیشنهاد اولش در روز پنجم مرداد 1359 مصطفی میرسلیم را به مجلس معرفی کرد. میرسلیم در این زمان سمتهای سرپرستی شهربانی و معاون سیاسی وزارت کشور را بر عهده داشت و از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود. میرسلیم در حزب جمهوری پس از جلالالدین فارسی رأی دوم را برای احراز مقام نخست وزیری کسب کرده بود. (8)
پس از معرفی میرسلیم به مجلس مشخص شد که نمایندگان تمایلی به انتخاب او ندارند و شاید در این مرحله رجایی را مدنظر داشتند، ولی هنوز او مطرح نشده بود. بنی صدر با اطلاع از این نظر نمایندگان در ششم مرداد نامۀ دیگری به مجلس نوشت و در آن از نمایندگان خواست که فعلاً اخذ رأی تمایل نسبت به نخست وزیری میرسلیم را مسکوت بگذارند. (9)
پس از اینکه کاندیدای مورد نظر حزب جمهوری اسلامی (جلالالدین فارسی) مورد تأیید رئیس جمهوری و کاندیدای مورد نظر رئیس جمهوری (مصطفی میرسلیم) مورد تأیید مجلس قرار نگرفت و کار به بنبست رسید، جهت جلوگیری از کشمکش میان بنی صدر و مجلس جمعی به منظور بررسی گزینههای اصلی نخست وزیری انتخاب شدند. حضرات آیات امامی کاشانی، یزدی، باهنر، خامنهای و آقای پرورش به نمایندگی از طرف مجلس برای رفع اختلاف از بین چهل نفر از نمایندگان انتخاب شدند، اما بنی صدر با انتخاب آیت الله خامنهای و باهنر به دلیل عضویتشان در حزب جهوری اسلامی مخالفت کرد و پس از بحث در مجلس در این زمینه، نهایتاً قرار بر این شد که سه نفر باقیمانده به همراه جلالی، نماینده رئیس جمهور، هیئت مورد نظر را تشکیل داده و نخست وزیر حائز شرایط را تعیین و معرفی نمایند، البته قرار بود که امام خمینی (ره) نیز نمایندهای در این هیئت داشته باشند که ایشان نپذیرفتند و آن را به مجلس شورای اسلامی و رئیس جمهوری واگذار کردند. این هیئت مأمور بررسی وضع چهارده نفر از داوطلبان پست نخست وزیری شد و از میان این عده سه نفر از جمله محمد علی رجایی مورد توجه هیئت قرار گرفتند. (10)
در این بحبوحه بحران بنی صدر که درباره اختلاف مجلس و رئیس جمهور بر سر انتخاب نخست وزیر گفتنیهای زیادی داشت در روزنامه انقلاب اسلامی به موضعگیری علیه مخالفان خود میپرداخت. او در اجتماع مردم مشهد اینگونه علیه مخالفان خود جبهه گرفت: «امروز نیز کسانی که بویی از مکتب نبردهاند به منتخب مردم و فردی که عمر خویش را در مطالعۀ مکتب گذرانیده و کوشیده است نظام پراکنده شدۀ اسلامی را جمعآوری کند، ایستادهاند و به نام مکتب با او میستیزند. ... این سخن تازهای نیست. در صدر اسلامی نیز در برابر علی (ع) پیراهن عثمان را پرچم کردند و هر روز به بهانهای عرصه را بر امام تنگ کردند. ما نیز در برابر این انحصارگران و در برابر دسته دوم خوارجی که میخواهند به نام خدا و دین خدا استقرار حکومت اسلامی را غیرممکن کنند، ایستادهایم.» (11)
به هر صورت، پس از بررسی و مذاکرات پنهان و آشکار، هیئت منتخب بررسی صلاحیت نخست وزیر، نظر نهایی خود را مبنی بر انتخاب محمدعلی رجایی به عنوان نخست وزیر واجد شرایط اعلام کرد. به نظر میرسد که رأی و نظر نهایی هیئت بررسی به نظر نمایندگان جناح اکثریت مجلس یا خط امامیها نزدیک بوده و توصیههای امام خمینی (ره) مبنی بر مکتبی بودن، متعهد بودن و جوان بودن را بیشتر از سایر معیارهای مد نظر قرار دادهاند، زیرا از آنچه از گزارش تفصیلی هیئت بررسی مشخص میشود که بنی صدر به صورت تلویحی و آشکارا در موارد و دفعات مختلف، عدم موافقت خود را با معرفی رجایی اعلام کرده بود و هیئت بررسی از این موضوع اطلاع داشت. (12)
*حکم شهید رجایی چگونه توسط بنی صدر صادر شد؟
رئیس جمهور یک روز مانده از وقت قانونی، حکم نخست وزیری رجایی را صادر و بلافاصله به سفر داخلی رفت و رجایی نیز در پایان همین روز مهلت قانونی با توجه به عدم حضور رئیس جمهور موفق به معرفی وزیران کابینهاش نشد و منتظر بازگشت رئیس جمهور ماند. تحلیلگران این برخورد بنی صدر را یک کار تعمدی و نشانهای از اعتراض او به انتخاب رجایی تلقی کردند.(13)
حکم نخست وزیری رجایی که به طرزی واضح نشانگر مخالفت جدی رئیس جمهور بود و به این شکل نگارش یافته بود:
«با توجه به جریان گزینش شما و رأی تمایل نمایندگان محترم به سمت نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران منصوب میشوید. لازم به یادآوری است که در شرایط حساس کنونی شما به عنوان نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران باید قبل از هر چیز نص و مفاد قانون اساسی را نصبالعین خود قرار دهید و با کوشش در طریق استقرار امنیت و وحدت و بازسازی اقتصادی و متعین ساختن معنویت اسلامی در روابط مردم و حکومت، دفاع از استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور و تأمین حقوق و آزادیهای افراد ملت را سرلوحه برنامه دولت خویش قرار دهید و این کار میسر نیست جز با دستیابی به وحدت و تفاهم بین نیروهای متعهد نسبت به انقلاب اسلامی ایران.»(14)
طی 10 ماهی که رجایی نخست وزیر و بنی صدر رئیس جمهور بود درگیری و اختلافات زیادی بین این دو نفر به وجود آمد و باعث هر چه بحرانیتر شدن وضع بحرانی کشور شد.
*اختلاف رئیس جمهور و نخست وزیر بر سر انتخاب وزرا
یکی از مهمترین اختلافات بین بنی صدر و شهید رجایی درباره مسئله انتخاب وزرا بود. رجایی در اول شهریور 1359 اسامی وزیران پیشنهادی را خود را به بنی صدر تقدیم کرد و با او به بحث و تبادل نظر نشست. روز سوم شهریور بنی صدر طی نامهای که برای رجایی ارسال کرد اعلام داشت با وزیرانی که وی پیشنهاد کرده کاری ندارد، تنها وزرای دفاع و کشور به لحاظ حساسیت وضع کشور باید از تصویب وی بگذرد، اما باز هم در همان روز نظر خود را عوض کرده و طی نامه بلندی رجایی و همفکرانش را متهم به جوسازی برای گرفتن کشور از دست رئیس جمهور کرده و استقامت خود را لازم شمرد و از اینکه وی در مورد انتخاب وزیران با او مشورت نکرده گلایه کرد. در این نامه بلند توهینهای زیادی به رجایی شد و بنی صدر او را فردی غیرمکتبی و بیتوجه به قانون اساسی خواند. (15)
«بسمه تعالی
اینجانب دخالت در این امور نمیکنم. موازین همان بود که کراراً گفتهام و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدیر و مدبر و فعال انتخاب کنند.
والسلام علیکم
روحالله الموسوی الخمینی» (16)
رجایی بارها افرادی را برای تصدی وزارتخانه های بدون وزیر پیشنهاد کرد، اما رئیس جمهور یا به نامهها پاسخ نداد و یا صلاحیت آن افراد را بدون آوردن دلیل، رد کرد. از جمله این نامه ها نامه تاریخ 28/6/1359 برای معرفی میرحسین موسوی برای تصدی وزارت امور خارجه است. در تاریخ 10/8/ 1359 نیز رجایی نامه دیگری با معرفی شش تن به عنوان وزیر امور خارجه به بنی صدر مخابره کرد، اما بنی صدر جوابی به آن نداد.
در سوم اسفند سال 1359 با اعلام اعتصاب سه روزه یکی از نمایندگان آبادان به خاطر عدم تکمیل کابینه، مجلس به دو وزیر معرفی شده از طرف بنی صدر رأی می دهد، اما کماکان وزیر امور خارجه تعیین نمیشود. (17)
شهید رجایی قصد داشت میر حسین موسوی، سردبیر وقت روزنامه جمهوری اسلامی، را به عنوان وزیر خارجه به مجلس معرفی کند، اما بنی صدر زیر بار نرفت. شهید رجایی نیز گزینه دیگری پیشنهاد نکرد و تا روز آخر ریاست جمهوری بنی صدر و در گرماگرم جنگ ایران و عراق کرسی وزیر خارجه در دولت خالی بود و رجایی خود سرپرستی وزارت خارجه را بر عهده گرفت و به نیابت از خود بهزاد نبوی را گماشت. بلافاصله پس از برکناری بنی صدر، شورای موقت ریاست جمهوری ( مرکب از رؤسای دو قوه و نخست وزیر) میرحسین موسوی را به عنوان وزیر خارجه به مجلس معرفی کرد تا کشور بیش از آن از نبود رییس دستگاه دیپلماسی آسیب نبیند. (18)
*پی نوشت:
1- http://www.tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/58/%25D9%2588%25D9%2582%25
2- روابط عمومی نخست وزیری، چگونگی انتخاب اولین نخست وزیر جمهوری اسلام ایران و مکاتبات رجایی با بنی صدر، دفتر تحقیقات و انتشارات روابط عمومی نخست وزیری، 1360، ص 11.3- سجاد راعی گلوجه، زندگی نامه سیاسی شهید رجایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 106
4- روزنامه کیهان، 1/5/1359، ص 1.
5- روح الله موسوی (امام خمینی ره)، صحیفه امام، ج 13، ص 56.
6- روزنامه جمهوری اسلامی، 1/5/1359، ص 2.
7- سجاد راعی، همان، ص 109.
8- روابط عمومی نخست وزیری، همان، ص 19.
9- همان، 29-34.
10- سجاد راعی، همان، ص 110.
5- روح الله موسوی (امام خمینی ره)، صحیفه امام، ج 13، ص 56.
6- روزنامه جمهوری اسلامی، 1/5/1359، ص 2.
7- سجاد راعی، همان، ص 109.
8- روابط عمومی نخست وزیری، همان، ص 19.
9- همان، 29-34.
10- سجاد راعی، همان، ص 110.
11- همان، ص 112.
12- مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، 20/5/1359 صص 15-24. به نقل از پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه مجلس شورای اسلامی به آدرس:
14-. همان، ص 262
15- سجاد راعی، همان، صص 117-122(به صورت خلاصه)
16- روح الله موسوی (امام خمینی ره)، صحیفه امام، ج 13، ص 175.
12- مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، 20/5/1359 صص 15-24. به نقل از پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه مجلس شورای اسلامی به آدرس:
http://archive.ical.ir/files/debate/ip/01/01-033.pdf
13- سجاد راعی، همان، 117.
15- سجاد راعی، همان، صص 117-122(به صورت خلاصه)
16- روح الله موسوی (امام خمینی ره)، صحیفه امام، ج 13، ص 175.
17- http://gozarestan.ir/show.php?id=989
18- http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1919218