*****
خبر خیانت فتنه گران و نوشتن نامه به وزارت خارجه امریکا ما را را به یاد خیانت خائنترین فرد تاریخ، یعنی یهودای اسخریوطی میاندازد و چقدر این دو ماجرا به هم شبیهاند. یهودا برای توجیه دشمنیاش با عیسی (ع) مجبور بهدروغگویی شد. او در وقتیکه مخفیانه به نزد کاهنان یهود رفته بود بهدروغ مدعی شد که عیسی (ع) قصد دارد خود را پادشاه یهود کند. لذا وقتی ظاهراً عیسی (ع) را دستگیر کردند یکی از سؤالاتی که مدام از او میپرسیدند این بود که آیا تو خود را پادشاه یهود میدانی (انجیل متی 27/ 11)؟ اما جالبتوجه این است که قبل از این ماجرا، مردم یکی از شهرهای یهود که عیسی (ع) در آن معجزاتی کرده بود بهطور خودجوش به گرد او حلقهزده بودند تا آن حضرت را حاکم خود کنند. عیسی (ع) در آنوقت از آنها گریخت (یوحنا 6/ 15). چون خداوند چنین وظیفهای برای او مقرر نکرده بود. و یهودا اینها را میدانست.
بااینهمه در هنگام ورود پیروزمندانه عیسی (ع) به شهر قدس، عموم مردم شکر خدا میکردند که چنین پیامبری به آنها عطاشده است. کاهنان یهود اما غضبناک بودند و مترصد فرصتی تا بر آن حضرت، مدعی شوند. یکی از شعارهایی که مردم بر زبان میراندند این بود: «مبارک باد آن پادشاهی که به نام خداوند میآید» (لوقا 19/ 38). همین موضوع بهانهای به دست کاهنان داد که به عیسی (ع) اعتراض کنند تا مردم را ساکت کند. عیسی (ع) در جواب گفت: «اگر اینها ساکت شوند هرآینه سنگها به صدا درآیند» (لوقا 19/40). و چنین هم شد و همگان شنیدند که سنگهای شهر قدس قدوم عیسی (ع) را مبارک میخوانند. در این وقت کاهنان در نزد خود چنین میگفتند: «نمیبینید هیچ نفع نمیبرید؟ اینک تمام عالم از پی او رفتهاند» (یوحنا 12/ 19).
اما این اقبال همگانی به عیسی (ع)، دیری نپایید. کاهنان به هنگام سخنرانی عیسی (ع) در معبد به او سنگپرانی کردند و آن حضرت از چشم ایشان مخفی شد (یوحنا 8/ 59). نقل است که عیسی (ع) در جواب این ناسپاسی کاهنان به آنها فرمود: «ازاینپس، دیگر مرا نخواهید دید» (متی 23/ 39). و همینطور هم شد. حضرت عیسی با دوازده شاگردش چند روزی را در خانهای بیرون از شهر قدس مخفی گشت و همانجا بود که یهودا مخفیانه از جمع خارج شد و در وقتیکه همگان در خواب بودند سپاهیان معبد را برای دستگیری عیسی (ع) به آن باغ و کلبه داخل کرد. اما خودش کمی زودتر به کلبه بازگشت تا کسی به خیانت او پی نبرد. یهودا از کاهنان، سی سکه گرفته بود (متی 26/ 15)، خونبهای یک انسان در قتل غیر عمد در شریعت یهود.
اما خداوند حکیم در جواب مکر یهودا، مکر دیگری آورد: وَ مَکرُواْ وَ مَکرَ اللهُ وَ اللهُ خَیرُ الْمَاکرِین (آلعمران/ 54). او چهره یهودا را شبیه به عیسی (ع) کرد و لحظاتی بعد که لشکریان به داخل باغ حمله آوردند و حواریون گریختن، او ایستاد و به دست همان لشکریان افتاد.
در اناجیل نقل شده است که او مدام به دستگیری خودش اعتراض داشته و عیسی بودن خود را نیز انکار میکرده است. پطرس وصی عیسی (ع) اولین کسی بود که فهمید این شخص گرچه ظاهراً عیسی است اما در حقیقت عیسی نیست. لذا با سوگند مؤکد، او را انکار کرد و به وی لعنت نیز فرستاد (متی 26/ 73). به همین جهت بود که مردم که همواره مشتاق عیسی (ع) بودند همگی علیه این ظاهراً عیسی، غیرتمند شدند. زیرا میدیدند که او در مواجهه با مرگ اینچنین جزع و فزع میکند که شایسته مؤمنان هم نیست تا چه برسد به پیامبران. لذا تا حکم قتل او را نگرفتند آرام ننشستند. یهودا را در هیئت عیسی، عریان بر دار بردند و همه مردم به عیسی (ع) کافر شدند.
اما عیسی (ع) چند روز پس از ماجرای تصلیب در جمع حواریون ظاهر شد و شهادت داد که زنده است و آن مصلوب در واقع یهودای اسخریوطی بوده است که به سبب خیانتش به حکم خداوند شبیه به آن حضرت شده سات تا بر همان داری آویخته شود که برای معلمش تدارک دیده بود. مردم دسته دسته به دیدار عیسی (ع) آمدند و دوباره با او بیعت کردند و ایمان یافتند. و اگر عیسی (ع) مجدداً ظاهر نشده بود یاد و سخنی از او در تاریخ باقی نمیماند.
نامهای که انکار نشد
صدور نامه فتنهگران 88 به وزارت خارجه آمریکا قطعی است هرچند که نویسندهگانش معلوم نیستند. جزای این خائنان که بهدروغ متوسل شدهاند، مرگی فجیع است. اگر قوه قضائیه هم آنها را شناسایی و محاکمه نکند عقوبت آنها به حکم خداوند شتاب خواهد کرد و حضرت حق خودش به نحوی جزای این خیانتکاران را به آنها خواهد چشانید آنچنانکه برای یهودای اسخریوطی کرد. خدای ما مسلمانان، همان خدای موسی و عیسی است، خدایی که سنتهایش تغییر ناپذیر است.
کینه فتنهگران سال 88 از رئیس جمهوری که به نظر آنها نباید رأی میآورد بدین طور ظهور کرد که آنها به دشمنان توصیه کنند که تحریمها را افزایش دهند تا دولت نتواند همچون سابق به کار خود ادامه دهد. و همینطور هم شد. تحریمها از سال 2009 مصوب و اجرایی شد و عملاً بار سنگینی بر دوش مردم مستضعف کشورمان آمد.
نباید فراموش کرد که آنچه باعث تجرّی بیشتر منافقان چه در صدر اول و چه در دوران ما شده، کرامت رهبران و مؤمنان است که با اغماض میگذرند و کفر پنهان منافقان را علن نمیکنند. یک خبر موثق حاکی از آن است که رهبر معظم در سال 1368 اندکی بعد از رسیدن به مقام رهبری، موسوی را در مجمع تشخیص مصلحت منصوب کردند. ولی او چطور پاسخ داد؟ باز هم مانند سال 64 میخواست خودش را به حضرت ایشان تحمیل کند آن هم با «دروغ شاخدار تقلب»!
آیا تمام اخبار کفار غیر معتبر است؟
جناب علی مطهری در اعتراض به سخنان روز چهارشنبه حداد عادل در افشای نامه سران فتنه، به آیهای از قرآن استناد کردهاند که میفرماید:
ای مؤمنان! اگر فاسقی برای شما خبری آورد بررسی کنید. (حجرات/ 6). یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إن جَاءکمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَینُوا.
از مفهوم آیه برمیآید که شخص فاسق آن خبر را باید به قصد سوء، در میان مسلمانان نشر داده باشد. از قضا مصداق امروزیِ این آیه، شبکههای ماهوارهای است که نیتشان تأثیرگذاری سوء بر مردم مسلمان کشورمان است.
اما مواردی از قبیل اسناد ویکی لیکس، یا همین مورد که در میان خود کفار به سبب نزاعات داخلی خودشان در خصوص علت وضع تحریمها، منتشر شده موضوع جداگانهای است. این موارد را باید از زمره آن سنت خداوند دانست که گاهی مخفیکاریهای کفار را علن میکند، آنچنانکه فرمود: «و اللهُ مُخرِجٌ ما کُنتُم تَکتُمون» (بقره/ 72). مخصوصاً در آخرالزمان بسیاری از مخفیکاریها علن میشود و حتی احادیثی از ائمه اطهار منقول است که زمین در دوران آخرالزمان، گنجهای خود را بیرون میدهد.
آنهایی که هوش و فراست آن را ندارند تا تشخیص کنند چه سخنی از چه کسی برازنده است همان بهتر که در این مسائل نظر ندهند. مثلاً در حالیکه متن ترجمه قرآن بسیاری از مسیحیان حقیقتطلب از جمله ادواردو آنیلّی را مسلمان کرده است شنیدم که یکی از فیلمسازان فمینیست ادعا کرده بود که قرآن سخنان خود پیامبر است! چنانکه دکتر سروش نیز چنین ادعایی دارد، کسی که سی سال قبل از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بود.
اگر در مورد قرآن کریم که شباهتی به سخنان بشر ندارد بعضیها بخواهند چنین کوردل باشند در خصوص موارد دیگر چه باید گفت؟ میدانم که برخی حافظپژوهان به این فراست رسیدهاند که میتوانند تشخیص کنند آیا فلان غزل از حافظ صادر شده است یا نه. اما چطور است که برخی هنوز هم سرشان را در برف فرو میبرند و همه چیز را منکر میشوند؟ بعید نیست که اینها چندی بعد حتی فجایع روز عاشورا را نیز منکر شوند. چون بسیاری از آن اخبار و مقاتل از طریق کفار و سپاه عمر بن سعد به ما رسیده است.
چه باید کرد؟
به نظر ما، در این مواقع که تشت رسوایی دشمنان از بام به زیر میافتد آنها که حق و ناحق را میشناسند باید در جناح حق بایستند. زیرا اینجا دقیقاً زمانی است که خداوند خودش وارد عمل شده است. آنچنانکه در خصوص یهودای اسخریوطی شد. بگذارید از تاریخ اسلام مثالی بیاورم.
حضرت امیر المؤمنین (ع) بعد از جنگ نهروان و کشتار خوارج، حکم کرد که بعد از من نباید با خوارج بجنگید (نهج البلاغه، خطبه 61). شاید بتوان علت این موضوع را در این حدیث از رسول خدا (ص) یافت:
ابوسعید خدری میگوید: ما به انتظار رسول خدا (ص) بودیم. حضرت که بند نعلینشان پاره شده بود به نزد ما آمدند. آن را به علی بن ابیطالب (ع) دادند تا وصله بزنند. سپس فرمودند: از شما کسی است که بر اساس «تأویل» قرآن جنگ خواهد کرد همانگونه که من بر اساس «تنزیل» قرآن میجنگم. وقتی از آن شخص پرسیدند، فرمود:او کسی است که نعلین مرا وصله میزند. (مسند احمد، ج ۱۷، ص ۳۶۰، ح ۱۱۲۵۸).
پنج سال است که رهبر معظم بر جور سران فتنه صبر میکنند به سبب همین حکم امیر مؤمنان (ع) است که خوارج را نباید کشت. (البته تا وقتیکه کفرشان علن نشده باشد). در این ایام، حکم خوارج به خداوند سپرده است تا قاضی علی الاطلاق آنچه حق و عدالت است در حق آنها اجرا کند. نشانهها میگویند که آن زمان، چندان دور نیست.
* امیر اهوارکی