گروه فرهنگی مشرق - آثار سینمایی برادران داردن را می توان یکی از اصلی ترین جریان های سینمای واقع گرا و اجتماعی در اروپا دانست. آنها از ابتدا با ساختن آثاری همچون "قول" 1996 ، "روزتا" 1999 (برنده نخل طلا کن) ، "پسر" 2002 ، "بچه" 2005 (برنده نخل طلا کن) ، "سکوت لورنا" 2008 ، "پسری با دوچرخه" 2011 و "دو روز و یک شب" 2014 شمایلی سینمای اجتماعی و تا حدودی سیاسی خود را آشکار کردند،
مضامین عمده آثار سینمای برادران داردن عواقب و نتایج اجتماعی فقر، بزهکاری، اعتیاد، طلاق و معضلات اجتماعی از این دست است. پرداخت روانشناسانه و جزئی نگر در کنار ساختار و فرم کاملا واقع گرایانه از اصلی ترین ویژگی های آثار آن هاست. به عنوان مثال فیلم مانند "روزتا" تصویر تلخی از زندگی یک مادر و دختر بسیار فقیر و بی خانمان است که دختر پس از مدتی یک فرصت شغلی برای کار در یک کارگاه به دست می آورد او که در این کارگاه با پسری همکار است او را مانعی دربرابر تثبیت جایگاه شغلی خود می بیند و از طرفی فقر و گرسنگی و فحشا چالشی بزرگ در زندگی اش است. تصویر تلخ و عینی زندگی روزتا در این فیلم بسیار حزن انگیر است.
از طرفی فیلم "سکوت لورنا" نیز داستان دست و پنجه نرم کردن لورنا شخصیت اصلی فیلم با اعتیاد و بی کاری شوهرش است تلاش او برای حفظ خانواده خود و نجات همسر از اعتیاد تصویری تاثیر برانگیز را ارائه می دهد.
"پسری با دوچرخه " محصول 2011 است جوایز متعددی در جشنواره های بین المللی کسب نمود. این فیلم داستان پسری خردسال است که خانواده او از هم پاشیده، پدر که دچار فقر و اعتیاد است در یک آشپزخانه کار می کند و توانایی مراقب از فرزند خود را ندارد لذا او را به پرورشگاه می سپارد پس از چندی زنی میانسال تصمیم می گیرد تا سرپرسی پسر را بر عهده گیرد او که یک آرایشگر است و تنها زندگی می کند و قصد آن دارد تا با اثبات دوستی خود به پسر خردسال از پرخاشگری او بکاهد در این میان پسر خردسال متوجه می شود که پدرش دیگر خواهان دیدن او نیست. روایت های متعدد این فیلم که متوجه زندگی زن و پسر خردسال و مشکلات تربیتی آن است به تدریج ارائه دهنده درکی عمیق از راه و روشی برای ترمیم معضل فرزندخواندگی است. تلاش برادران داردن در ارائه وجه ایجابی برای اصلاح معضلات اجتماعی در این فیلم کاملا مشهود است.
فیلم "دو روز و یک شب" آخرین ساخته این کارگردانان بلژیکی ست این فیلم درباره قوانین کار در خصوص ابتلای کارگر زنی (با بازی ماریو کوتیار) به افسردگی می باشد. داستان فیلم درباره "ساندرا" زنی متاهل است که به دلیل ابتلای به افسردگی مفرط خانه نشین شده است او پس از مدتی به کارش در یک کارگاه صنعتی باز می گردد اما متوجه می شود که کارفرما با رای همکارانش مبنی بر ازکار افتادگی و ناکارآمدی او، وی را از کار اخراج کرده اند، ساندرا که صاحب دو فرزند است و از موقعیت مالی متوسطی برخوردار می باشد متوجه می شود که همکارانش در ازای رای به ازکارافتادگی او پاداش مالی 1000 یورویی دریافت نموده اند، او که قصد آن دارد تا به کار خود بازگردد از مدیریت درخواست می کند تا از کار افتادگی وی را دوبار به رای بگذارند مدیریت نیز می پذیرد. در این میان داستان فیلم در دو روز یک شب می گذرد که ساندرا قصد دارد تا با متقاعد نمودن همکارانش در خصوص صرف نظر از پاداش مالی موجب آن شود که او به کار باز گردد.
"دو روز و یک شب"
فیلم در ارائه تصویری چالش برانگیز از قوانین کارگری در اروپا بسیار موفق است در این میان اصلی ترین عنصر در ارائه این چالش، عدم درمان افسردگی زن و ناچار گردیدن او برای بازگشت به کار به دلیل مشکلات مالی ست تمرکز فیلم بر حفظ این تناقض تا پایان موجب درک موقعیت اسف بار ساندرا می شود.
سینمای اجتماعی لوک و ژان پیر داردن اصولا قصد آن دارد تا از قواعد ژانری و انتزاعی سینما تجاری جهان پیروی نکند. آن ها با ساخت آثار که شمایلی از یک فیلم مستند با کارکرد های ایجابی و اصلاح گرایانه اجتماعی را دارد مسیر سینمایی خود را از جریان های نو سینمای اروپا که بیشتر تمایل به پرداختن به مسائل جنسی دارند، جدا می کنند. به طور مثال فیلم "دو روز و یک شب" تنها داستان معضلات کاری یک زن مبتلا به افسردگی را بیان نمی کند بلکه این فیلم قصد آن دارد تا نشان دهد منفعت طلبی رواج یافته در جامعه ای بحران زده موجب می شود تا نوع دوستی و همیاری انسان ها بر اثر منافع شخصی که جامعه برای ترک این نوع دوستی رواج می دهد نابود گردد.
این امر نشان دهنده تناقضات عمیق و بنیادین در قوانین مدنی، اجتماعی و همچنین شغلی است لذا فیلم "دو روز و یک شب" پیش از اینکه دربردارنده پیام اخلاقی در خصوص همیاری انسان های در موقعیت ها بحرانی باشد نشان دهنده تناقضات قوانین اجتماعی است. لذا تلاش ساندرا برای تغییر نظر هم کارانش بیش از اینکه او را امیدوار به بازگشت به کار خو کند موجب تشدید افسردگی وی می شود.
عدم موفقیت ساندرا در کسب نمودن آرء همکارانش مبنی بر بازگشت او به کار نشان دهنده ناکامی او برای احیای اخلاق و وجدان انسانی در برابر منافع مالی ست شاید در پایان فیلم متوجه دلیل ابتلای ساندرا به افسردگی را متوجه شویم آنجایی که او قربانی منافع اقتصادی همکارانش می شود.
مضامین عمده آثار سینمای برادران داردن عواقب و نتایج اجتماعی فقر، بزهکاری، اعتیاد، طلاق و معضلات اجتماعی از این دست است. پرداخت روانشناسانه و جزئی نگر در کنار ساختار و فرم کاملا واقع گرایانه از اصلی ترین ویژگی های آثار آن هاست. به عنوان مثال فیلم مانند "روزتا" تصویر تلخی از زندگی یک مادر و دختر بسیار فقیر و بی خانمان است که دختر پس از مدتی یک فرصت شغلی برای کار در یک کارگاه به دست می آورد او که در این کارگاه با پسری همکار است او را مانعی دربرابر تثبیت جایگاه شغلی خود می بیند و از طرفی فقر و گرسنگی و فحشا چالشی بزرگ در زندگی اش است. تصویر تلخ و عینی زندگی روزتا در این فیلم بسیار حزن انگیر است.
از طرفی فیلم "سکوت لورنا" نیز داستان دست و پنجه نرم کردن لورنا شخصیت اصلی فیلم با اعتیاد و بی کاری شوهرش است تلاش او برای حفظ خانواده خود و نجات همسر از اعتیاد تصویری تاثیر برانگیز را ارائه می دهد.
"پسری با دوچرخه " محصول 2011 است جوایز متعددی در جشنواره های بین المللی کسب نمود. این فیلم داستان پسری خردسال است که خانواده او از هم پاشیده، پدر که دچار فقر و اعتیاد است در یک آشپزخانه کار می کند و توانایی مراقب از فرزند خود را ندارد لذا او را به پرورشگاه می سپارد پس از چندی زنی میانسال تصمیم می گیرد تا سرپرسی پسر را بر عهده گیرد او که یک آرایشگر است و تنها زندگی می کند و قصد آن دارد تا با اثبات دوستی خود به پسر خردسال از پرخاشگری او بکاهد در این میان پسر خردسال متوجه می شود که پدرش دیگر خواهان دیدن او نیست. روایت های متعدد این فیلم که متوجه زندگی زن و پسر خردسال و مشکلات تربیتی آن است به تدریج ارائه دهنده درکی عمیق از راه و روشی برای ترمیم معضل فرزندخواندگی است. تلاش برادران داردن در ارائه وجه ایجابی برای اصلاح معضلات اجتماعی در این فیلم کاملا مشهود است.
"پسری با دوچرخه"
فیلم "دو روز و یک شب" آخرین ساخته این کارگردانان بلژیکی ست این فیلم درباره قوانین کار در خصوص ابتلای کارگر زنی (با بازی ماریو کوتیار) به افسردگی می باشد. داستان فیلم درباره "ساندرا" زنی متاهل است که به دلیل ابتلای به افسردگی مفرط خانه نشین شده است او پس از مدتی به کارش در یک کارگاه صنعتی باز می گردد اما متوجه می شود که کارفرما با رای همکارانش مبنی بر ازکار افتادگی و ناکارآمدی او، وی را از کار اخراج کرده اند، ساندرا که صاحب دو فرزند است و از موقعیت مالی متوسطی برخوردار می باشد متوجه می شود که همکارانش در ازای رای به ازکارافتادگی او پاداش مالی 1000 یورویی دریافت نموده اند، او که قصد آن دارد تا به کار خود بازگردد از مدیریت درخواست می کند تا از کار افتادگی وی را دوبار به رای بگذارند مدیریت نیز می پذیرد. در این میان داستان فیلم در دو روز یک شب می گذرد که ساندرا قصد دارد تا با متقاعد نمودن همکارانش در خصوص صرف نظر از پاداش مالی موجب آن شود که او به کار باز گردد.
فیلم در ارائه تصویری چالش برانگیز از قوانین کارگری در اروپا بسیار موفق است در این میان اصلی ترین عنصر در ارائه این چالش، عدم درمان افسردگی زن و ناچار گردیدن او برای بازگشت به کار به دلیل مشکلات مالی ست تمرکز فیلم بر حفظ این تناقض تا پایان موجب درک موقعیت اسف بار ساندرا می شود.
سینمای اجتماعی لوک و ژان پیر داردن اصولا قصد آن دارد تا از قواعد ژانری و انتزاعی سینما تجاری جهان پیروی نکند. آن ها با ساخت آثار که شمایلی از یک فیلم مستند با کارکرد های ایجابی و اصلاح گرایانه اجتماعی را دارد مسیر سینمایی خود را از جریان های نو سینمای اروپا که بیشتر تمایل به پرداختن به مسائل جنسی دارند، جدا می کنند. به طور مثال فیلم "دو روز و یک شب" تنها داستان معضلات کاری یک زن مبتلا به افسردگی را بیان نمی کند بلکه این فیلم قصد آن دارد تا نشان دهد منفعت طلبی رواج یافته در جامعه ای بحران زده موجب می شود تا نوع دوستی و همیاری انسان ها بر اثر منافع شخصی که جامعه برای ترک این نوع دوستی رواج می دهد نابود گردد.
این امر نشان دهنده تناقضات عمیق و بنیادین در قوانین مدنی، اجتماعی و همچنین شغلی است لذا فیلم "دو روز و یک شب" پیش از اینکه دربردارنده پیام اخلاقی در خصوص همیاری انسان های در موقعیت ها بحرانی باشد نشان دهنده تناقضات قوانین اجتماعی است. لذا تلاش ساندرا برای تغییر نظر هم کارانش بیش از اینکه او را امیدوار به بازگشت به کار خو کند موجب تشدید افسردگی وی می شود.
عدم موفقیت ساندرا در کسب نمودن آرء همکارانش مبنی بر بازگشت او به کار نشان دهنده ناکامی او برای احیای اخلاق و وجدان انسانی در برابر منافع مالی ست شاید در پایان فیلم متوجه دلیل ابتلای ساندرا به افسردگی را متوجه شویم آنجایی که او قربانی منافع اقتصادی همکارانش می شود.
مسعود قدیمی