گروه فرهنگی مشرق-اجرای نمایش «غرب حقیقی»نوشته سم شپارد در روزهای آینده و به کارگردانی داریوش مهرجویی بهانه ای ست تا نگاهی به ادبیات نمایشی امریکا در قرن بیستم بیاندازیم. سم شپارد در سال 1943 در امریکا به دنیا آمد او از خانواده ای کشاورز بود. آنها پس از طی یک دوران مهاجرت درون امریکا، سپس در کالیفرنیا صاحب یک مزرعه شدند و سم همراه پدر و مادر معلم خود در آنجا روزگار گذرانید. پیامدهای جنگ جهانی دوم، بحران اقتصادی و جنگ سرد از اصلی ترین معضلاتی بود که جامعه امریکا در این سالها با آن دست و پنجه نرم می کرد. سم که پس از طی یک دوران ناموفق در کالج برای تحصیل کشاورزی به هنر روی آورده بود خود را وام دار ادبیاتی می دید که در آن نویسندگان بزرگی چون جک لندن و یا جان اشتاین بک و آرتور میلر نمایانگر بحران اجتماعی و اقتصادی جامعه امریکا بودند.
«غرب حقیقی» را شپارد در سال های ابتدایی دهه 80 می نویسد آن زمان که سیاست های نئولیبرالی غرب آغاز می شود و در دولت ریگان اجرایی می گردد. مهمترین پیامد این سیاست ها در زندگی مردم امریکا افزایش فاصله طبقاتی و از بین رفتن سیاست های حمایتی از سوی دولت بود.
«غرب حقیقی» داستان کشمکش میان دو برادر "لی" و "آستین"است. این کشمکش در غیاب شخصیت مادر و همچنین پدر دائم الخمری صورت می گیرد. آستین که شخصیتی خودکامه دارد یک فیلمنامه نویس است او قرار است تا تهیه کننده ای هالیوودی را در خانه ملاقات کند تا برای فروش فیلمنامه عامه پسند خود با وی مذاکره کند. او لی را مزاحم این ملاقات می داند لذا قصد دارد تا او را از خانه به بیرون بفرستد. لی که شخصیتی عصبی ست از موقعیت بد اقتصادی خود رنج می برد او قصد دارد تا فیلمنامه ای بنویسد و هنگام آمدن تهیه کننده هالیوودی آن را به وی بدهد و لذا او بین این دو فیلمنامه یکی را انتخاب کند. این مسئله سرانجام به یک پیامد ناگوار ختم می شود. شخصیت هایی سرخورده و با آرزوهای از دست رفته و خانواده ای فروپاشیده از اصلی ترین ویژگی های این متن نمایشی است.
جریان متاخر نمایشنامه نویسی در امریکا به ویژه در قرن بیستم و بیست و یکم شاهد ظهور نویسندگان بزرگی همچون یوجین اونیل، تنسی ویلیامز، ادوارد آلبی، آرتور میلر، دیوید ممت و سم شپارد بود. دلیل برشماردن این اسامی آن است که این نویسندگان از اصلی ترین منتقدان نظام سرمایه سالار و بحران زده امریکا به ویژه از قرن بیستم هستند آثار ماندگاری همچون "مرگ فروشنده" از آرتور میلر، " چه کسی از ویرجیانا وولف می ترسد" و "اتوبوسی به نام هوس" از تنسی ویلیامز، "گوریل پشمالو" از یوجین اونیل ، "گلن گری گلن راس" از دیوید ممت در تاریخ ادبیات نمایشی امریکا نمایانگر تبعیضات و محرومیت های طبقات فرودست جامعه امریکا هستند و شمایلی تلخ و یاس آلود از این جامعه بحران زده را نمایان می سازند.
فروپاشی روانی و در نتیجه بحران نظام خانواده که از تبعات نظام سرمایه داری امریکا در قرن بیستم است در آثار تنسی ویلیامز تصویر عمیق و دردناکی یافته است و مرگ دستفروش معروف نمایشنامه "مرگ فروشنده" بر اثر توسعه نابرابر بخش صنعتی در امریکا روایتی تلخ از سرنوشت یک خانواده رو به زوال را ارائه می دهد. اگر جریان نمایشنامه نویسی از دهه 1960 میلادی در اروپا به سوی نوعی از پوچی مضحکانه رفت (در آثار نویسندگانی چون ساموئل بکت، اوژن یونسکو و...) سیر ادبیات نمایشی در امریکا نمایانگر عمق تلخ اندیشی و عواقب جبران ناپذیر توسعه نابرابر صنعتی و بحران سرمایه داری بود و در این میان آثار سم شپارد نیز در ادامه همین روند قرار دارد.
سم شپارد در طول فعالیت حرفه ای خود آثار متعددی در زمینه سینما و تئاتر نوشته است که از معروف ترین آن می توانیم به کودک مدفون، نفرین طبقه گرسنه، باغ سنگی، شیکاگو و... اشاره نمود او همچنین در حوزه سینما، فیلمنامه نویس و کارگردان آثار معروفی چون "روزهای بهشت" با کارگردانی ترنس مارلیک، "قول" ، "به آرامی بکش" (با کارگردانی اندری دومینیک)، "پاریس، تگزاس" (به کارگردانی ویم وندرس) و... بوده است. در این میان اثری چون "روزهای بهشت" نمایانگر پیامدها و وقایع عصر زمینداری و شورش دهقانان امریکا است و از طرفی فیلم "به آرامی بکش" محصول 2012 نشان دهنده عمق وحشی گری و جنایت در جامعه امریکا که از پیامدهای سوداگری و بحران اقتصادی آن است، می باشد. "پاریس، تگزاس" که از معروف ترین فیلمنامه های شپارد می باشد داستان مردی فقیر و فرزند خردسال اوست که در جست و جوی همسر خود سرانجام او را در یک روسپی خانه می یابد.
رویای امریکایی، اصطلاحی که آدامز در سال 1931 در کتاب "حماسه امریکا" به کار برد مبنی بر اینکه جامعه امریکا پس از اعلامیه استقلال در اواخر قرن هجدهم میلادی مدینه فاضله ای برای رویاها و آرزوهای بزرگ است در آثار نویسندگانی که از آنها نام بردیم مبدل به یک کابوس هراس آور می شود، کابوسی که پیامد سرمایه داری مرگ بار به ویژه پس از بحران اقتصادی دهه 30 میلادی است. به راستی تصویر حقیقی جامعه امریکا را باید در میان این شاهکار های ادبی جست و جو کرد تا شاهد عینی فقر و فروپاشی جامعه امریکا بود، باید دانست که تصویر هالیوود از این جامعه در طول تاریخ تصویر تحریف شده، ایدئولوژیک و دروغین و در پی سود بخشی به تجارت سکس، الکل و سیگار است.
«غرب حقیقی» را شپارد در سال های ابتدایی دهه 80 می نویسد آن زمان که سیاست های نئولیبرالی غرب آغاز می شود و در دولت ریگان اجرایی می گردد. مهمترین پیامد این سیاست ها در زندگی مردم امریکا افزایش فاصله طبقاتی و از بین رفتن سیاست های حمایتی از سوی دولت بود.
«غرب حقیقی» داستان کشمکش میان دو برادر "لی" و "آستین"است. این کشمکش در غیاب شخصیت مادر و همچنین پدر دائم الخمری صورت می گیرد. آستین که شخصیتی خودکامه دارد یک فیلمنامه نویس است او قرار است تا تهیه کننده ای هالیوودی را در خانه ملاقات کند تا برای فروش فیلمنامه عامه پسند خود با وی مذاکره کند. او لی را مزاحم این ملاقات می داند لذا قصد دارد تا او را از خانه به بیرون بفرستد. لی که شخصیتی عصبی ست از موقعیت بد اقتصادی خود رنج می برد او قصد دارد تا فیلمنامه ای بنویسد و هنگام آمدن تهیه کننده هالیوودی آن را به وی بدهد و لذا او بین این دو فیلمنامه یکی را انتخاب کند. این مسئله سرانجام به یک پیامد ناگوار ختم می شود. شخصیت هایی سرخورده و با آرزوهای از دست رفته و خانواده ای فروپاشیده از اصلی ترین ویژگی های این متن نمایشی است.
جریان متاخر نمایشنامه نویسی در امریکا به ویژه در قرن بیستم و بیست و یکم شاهد ظهور نویسندگان بزرگی همچون یوجین اونیل، تنسی ویلیامز، ادوارد آلبی، آرتور میلر، دیوید ممت و سم شپارد بود. دلیل برشماردن این اسامی آن است که این نویسندگان از اصلی ترین منتقدان نظام سرمایه سالار و بحران زده امریکا به ویژه از قرن بیستم هستند آثار ماندگاری همچون "مرگ فروشنده" از آرتور میلر، " چه کسی از ویرجیانا وولف می ترسد" و "اتوبوسی به نام هوس" از تنسی ویلیامز، "گوریل پشمالو" از یوجین اونیل ، "گلن گری گلن راس" از دیوید ممت در تاریخ ادبیات نمایشی امریکا نمایانگر تبعیضات و محرومیت های طبقات فرودست جامعه امریکا هستند و شمایلی تلخ و یاس آلود از این جامعه بحران زده را نمایان می سازند.
فروپاشی روانی و در نتیجه بحران نظام خانواده که از تبعات نظام سرمایه داری امریکا در قرن بیستم است در آثار تنسی ویلیامز تصویر عمیق و دردناکی یافته است و مرگ دستفروش معروف نمایشنامه "مرگ فروشنده" بر اثر توسعه نابرابر بخش صنعتی در امریکا روایتی تلخ از سرنوشت یک خانواده رو به زوال را ارائه می دهد. اگر جریان نمایشنامه نویسی از دهه 1960 میلادی در اروپا به سوی نوعی از پوچی مضحکانه رفت (در آثار نویسندگانی چون ساموئل بکت، اوژن یونسکو و...) سیر ادبیات نمایشی در امریکا نمایانگر عمق تلخ اندیشی و عواقب جبران ناپذیر توسعه نابرابر صنعتی و بحران سرمایه داری بود و در این میان آثار سم شپارد نیز در ادامه همین روند قرار دارد.
سم شپارد در طول فعالیت حرفه ای خود آثار متعددی در زمینه سینما و تئاتر نوشته است که از معروف ترین آن می توانیم به کودک مدفون، نفرین طبقه گرسنه، باغ سنگی، شیکاگو و... اشاره نمود او همچنین در حوزه سینما، فیلمنامه نویس و کارگردان آثار معروفی چون "روزهای بهشت" با کارگردانی ترنس مارلیک، "قول" ، "به آرامی بکش" (با کارگردانی اندری دومینیک)، "پاریس، تگزاس" (به کارگردانی ویم وندرس) و... بوده است. در این میان اثری چون "روزهای بهشت" نمایانگر پیامدها و وقایع عصر زمینداری و شورش دهقانان امریکا است و از طرفی فیلم "به آرامی بکش" محصول 2012 نشان دهنده عمق وحشی گری و جنایت در جامعه امریکا که از پیامدهای سوداگری و بحران اقتصادی آن است، می باشد. "پاریس، تگزاس" که از معروف ترین فیلمنامه های شپارد می باشد داستان مردی فقیر و فرزند خردسال اوست که در جست و جوی همسر خود سرانجام او را در یک روسپی خانه می یابد.
رویای امریکایی، اصطلاحی که آدامز در سال 1931 در کتاب "حماسه امریکا" به کار برد مبنی بر اینکه جامعه امریکا پس از اعلامیه استقلال در اواخر قرن هجدهم میلادی مدینه فاضله ای برای رویاها و آرزوهای بزرگ است در آثار نویسندگانی که از آنها نام بردیم مبدل به یک کابوس هراس آور می شود، کابوسی که پیامد سرمایه داری مرگ بار به ویژه پس از بحران اقتصادی دهه 30 میلادی است. به راستی تصویر حقیقی جامعه امریکا را باید در میان این شاهکار های ادبی جست و جو کرد تا شاهد عینی فقر و فروپاشی جامعه امریکا بود، باید دانست که تصویر هالیوود از این جامعه در طول تاریخ تصویر تحریف شده، ایدئولوژیک و دروغین و در پی سود بخشی به تجارت سکس، الکل و سیگار است.
مسعود قدیمی