به گزارش مشرق، روزنامه ایران درباره مبتلایان «ملال جنسیتی» نوشت: اسمش امیر است اما دوست
دارد المیرا صدایش کنند؛ اسمی که خودش انتخاب کرده و قرار است روی صفحه
اول شناسنامهاش بنشیند؛ بعد از عمل. تا حالا با اسمهای زیادی صدایش
کردهاند. توی مدرسه «امیر خانوم» بود؛ همان وقتهایی که همکلاسیها با
شیطنت دستش میانداختند و توی تیم فوتبال راهش نمیدادند؛ هرچند که
علاقهای هم نداشت.
بعدترها که وارد دانشگاه شد، تغییر اسم داد به «ملوسک». پسرها اینجور صدایش میزدند. دخترها مهربانتر بودند. یکی از همانها هم بود که تشویقش کرد برای اینکه شجاع باشد. از شنیدن هزار و یک لقب آزاردهنده تا بنا گوشش سرخ نشود و باور کند که دلیلی برای خجالت کشیدن وجود ندارد. امیر یکی از هزاران «ترنس»ی است که قرار است تا چند وقت دیگر عمل تغییر جنسیت را انجام دهد تا بعدش دیگر با خیال راحت «المیرا» باشد، نه امیر خانوم، نه ملوسک، نه دوجنسه؛ فقط المیرا.
ترنس یا ترنسکشوال، نام متعارفی است که افراد دارای اختلال هویت جنسی را با آن میشناسند، گرچه صحیحش چیز دیگری است. ترنس به معنای عبور و ترنسکشوال یعنی کسی که از جنسیت خود عبور کرده. در واقع واژه ترنسکشوال به فردی اطلاق میشود که عمل تغییر جنسیت را انجام داده است. تا پیش از آن او را بیمار دارای اختلال هویت جنسی میدانستند که البته چند وقتی است عبارت صحیحتری برای آن ارائه شده: «ملال جنسیتی».
فرد دارای ملال جنسیتی، به ظاهر هیچ تفاوتی با جنسیت خود ندارد اما روح و ذهن او از جسم متفاوت است. «عدم انطباق روح و جسم»؛ این تعبیری بود که امام(ره) در مورد افراد دارای اختلال هویت جنسی بیان فرمودند و بر اساس آن فتوای تغییر جنسیت را صادر کردند. ایشان معتقد بودند میتوان جسم را تغییر داد اما روح را خیر. به همین دلیل هم وقتی روح بر جسم منطبق نباشد، میتوان با تغییر جنسیت، روح و جسم را با هم انطباق داد.
مریم خاتونپور ملکآرا که پیش از تغییر جنسیت، فریدون نام داشت، کسی بود که این فتوای تاریخی را از حضرت امام(ره) گرفت و به دنبال آن عمل تغییر جنسیت را انجام داد. او در سال 1386، انجمن حمایت از بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی را تأسیس کرد تا به کسانی که مشکل مشابه دارند، کمک کند. البته تأسیس انجمن، تنها در حد یک نام و شماره ثبت باقی ماند، چراکه مریم خاتون، تنها جواز موقت ششماهه دریافت کرده بود که پس از انجام کارهای لازم، جواز دائمی دریافت کند. البته او در همین مدت هم بیکار ننشست و با مشکلاتی که وجود داشت، تمام تلاش خود را کرد تا کاری برای کمک به ترنسها یا همان «تیاسها» انجام دهد، چنانکه از منزل و ماشین شخصی و پسانداز خود، در این راه استفاده کرد.
سال 91 بعد از فوت خانم ملکآرا، انجمن غیر فعال شد. اما یک سال بعد، در نتیجه همکاری گروهی از فعالان ترنس و غیرترنس، هیأت مدیره جدید تشکیل و سیر مراحل قانونی برای دریافت جواز، طی شد. در نهایت اسفند ماه سال 93، پروانه فعالیت دو ساله دریافت شد و انجمن رسماً شروع به کار کرد؛ انجمنی که حالا در یک اتاق شش متری در زیرزمین مرکز خدمات رفاهی و اجتماعی شهرداری منطقه 15 تهران مشغول فعالیت است؛ میدان خراسان، خیابان خاوران، ایستگاه مخبر، کوچه شهید اعظم نظامی.
اتاق شش متری البته به گفته محمدعلی طاهرخانی، مدیر انجمن حمایت از بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی، خودش غنیمت است برای تنها انجمن ثبت شدهای که در این زمینه فعالیت میکند. البته هستند انجمنهای دیگری که مدعی اند، اما به گفته طاهرخانی هیچ کدامشان مجوز فعالیت ندارند. انجمن در مدت کوتاهی که از شروع فعالیتش گذشته، تلاش کرده تا حد امکان از طریق سایت خود، شبکههای اجتماعی و دیدارهای چهره به چهره در مورد فعالیتش اطلاعرسانی کند. طاهرخانی خوشحال است از اینکه در این مدت اعضای انجمن چندبرابر شدهاند که این، نشان از افزایش آگاهی در جامعه دارد.
او میگوید: «بر اساس اساسنامه و هدف کلی انجمن، خدماتی را به اعضا ارائه میدهیم که بیشتر در قالب مشاوره است. افراد تیاس با ما تماس میگیرند چون در ابتدای امر نمیدانند به کدام پزشک مراجعه و مراحل درمانشان را از کجا شروع کنند. البته این تخصص ما نیست که تشخیص دهیم فرد، ترنس است یا خیر و برای این کار، شخص در ابتدا باید به روانپزشک سکسولوژ مراجعه کند. موارد زیادی پیش آمده که فرد به اشتباه برای تشخیص به متخصص غدد یا حتی جراح عمومی مراجعه کرده و این در حالی است که یک فرد دارای اختلال هویت جنسی یا همان ملال جنسیتی به لحاظ جسمی هیچ مغایرتی با جنسیت خود ندارد و حتی هورمونها هم طبیعی است. این افراد میتوانند ازدواج کنند و بچهدار شوند چون سلولهای جنسی را دارند. مسأله این است که روح یا در واقع ذهن آنها با جسمشان مطابقت ندارد و آنها به لحاظ ذهنی، جنسیت مخالف دارند. به همین دلیل هم تنها روانپزشک دارای تخصص سکسولوژی صلاحیت تشخیص تیاس بودن افراد را دارد و در مرحله بعد از تشخیص، فرد به پزشکی قانونی ارجاع داده میشود تا پس از محرز شدن ترنس بودن او، مراحل قانونی آغاز و فرد برای عمل تغییر جنسیت آماده شود. در این مرحله است که افراد دارای ملال جنسیتی میتوانند به ما مراجعه میکنند و از خدمات مشاورهای و جلسات هماندیشی یا گروه درمانی ما استفاده میکنند.»
جلسات گروه درمانی در همان ساختمان و در سالنی که شهرداری به این منظور در اختیار انجمن قرار میدهد برگزار میشود که البته آنطور که طاهرخانی میگوید، در واقع گروه درمانی تجربی محسوب میشود، چراکه روانشناسان حاضر نیستند به صورت داوطلبانه با انجمن همکاری کنند تا جلسات گروه درمانی علمی برگزار شود.
طاهرخانی میگوید: «منابع مالی انجمن بسیار ضعیف است و امکان استفاده از امکانات خاصی برای ما وجود ندارد. تقریباً هیچگونه کمک مالی به ما نمیشود و با وجود اینکه در این سالها مستندها و گفتوگوهای زیادی از بچههای ترنس کار شده، متأسفانه هیچ کدام کمکی به آنها نکرده است. در حال حاضر هم گرچه بعضی از روانشناسان قول همکاری دادهاند اما این کار، نیازمند تخصص لازم است و باید از سوی روانپزشک سکسولوژ یا مددکار اجتماعی وارد به مسائل ترنس انجام گیرد. در واقع شخص باید هم متخصص و هم دلسوز باشد، چراکه افراد تیاس، معمولاً بسیار حساس هستند و کار با آنها به ظرافت و مهارت نیاز دارد.»
با وجود این، جلسات هماندیشی هر دو هفته یک بار برگزار میشود و اعضای انجمن گرد هم میآیند تا درباره مشکلات و مسائلشان با هم صحبت و هماندیشی کنند. این جلسات هربار میهمان ویژهای هم دارد که شامل پزشک، کارشناس یا خانواده اعضاست.
تغییر جنسیت، تنها راه حل است
باید داخل گود شد و بعد درباره مبتلایان اختلال هویت جنسی نظر داد. باید از نزدیک مشکلات تیاسها را لمس کرد. باید آنها را درک کرد، نه قضاوت از روی ناآگاهی؛ کاری که خیلی از خانوادههای این افراد حتی تصورش را هم نمیکنند و به همین دلیل هم فرزند خود را طرد و او را دچار بحرانهای عمیقتر میکنند. تعداد خانوادههای حامی هم البته کم نیست. آنطور که مدیر انجمن میگوید، سطح آگاهی در جامعه در این مورد بالا رفته و حالا خیلی از افرادی که تا قبل جرأت نداشتند ترنس بودن خود را آشکار کنند، برای مداوا مراجعه میکنند و تشکیل پرونده میدهند.
طاهرخانی میگوید: «خانوادهها باید توجه داشته باشند که تشخیص بهموقع، درصد موفقیت عمل و پاسخدهی بدن به داروها را بالا میبرد. امکان تشخیص هم از سن سه - چهار سالگی وجود دارد و خانوادهها میتوانند از روی رفتار فرزند خود به ترنس بودن او شک کنند. مثلاً پسربچهای که دوست دارد بازیهای مشابه دختربچهها را انجام دهد یا به تقلید از مادرش آرایش کند. در صورت تشخیص بهموقع و تأیید از سوی پزشکی قانونی، عمل تغییر جنسیت در دوران بلوغ انجام میشود که بهترین حالت است و بلافاصه بعد از آن هورمون درمانی شروع میشود. تشخیص بهموقع البته به معنای این نیست که میتوان جلوی تغییر جنسیت را گرفت و ذهن فرد را با جسمش منطبق کرد. این اشتباهی است که خیلی از خانوادهها مرتکب شدهاند و به تصور اینکه میتوان با کارهایی همچون رواندرمانی و شوکدرمانی، ذهن فرد را عوض کرد، او را به مخاطره انداختهاند. مواردی داشتهایم که شخص بارها در معرض شوکدرمانی قرار گرفته و حتی بر اثر آن دیوانه شده اما همچنان ترنس است. توجه کنید که فرد تیاس با این اختلال به دنیا میآید و تنها راه درمانش هم تغییر جنسیت است و تا زمانی که تحت عمل قرار نگیرد، در بحران و آشفتگی زندگی میکند که ملال جنسیتی، بهترین تعریف ارائه شده برای آن است یعنی فرد از جنسیت خود احساس ملال و آزردگی دارد.»
طاهرخانی با قاطعیت اعلام میکند که تاکنون هیچ مورد تشخیص اشتباهی از سوی پزشکی قانونی وجود نداشته و اینکه بعضی جاها شنیده که تشخیص اشتباه صورت گرفته و فرد، ترنس نبوده و بعد از تغییر جنسیت خودکشی کرده، شایعهای بیش نیست.
او میگوید: «خیلی از ترنسها به خاطر برخورد بد خانواده و جامعه اطراف با این موضوع، برای تشکیل پرونده و مداوا مراجعه نمیکنند و سالها منتظر میمانند که به ضررشان است اما به هرحال برای تغییر جنسیت مراجعه میکنند، حتی با وجود طرد شدن از سوی خانواده و سختیهایی که در این راه برای آنها پیش میآید. به هرحال عمل تغییر جنسیت، جراحی سادهای نیست و مشکلات جسمی خودش را به دنبال دارد اما با تمام این شرایط و با وجود مطلوب نبودن کیفیت جراحی در بعضی موارد، افراد ترجیح میدهند که این عمل را انجام دهند و زندگی عادی داشته باشند. حالا آنهایی که از سوی خانواده و جامعه اطراف حمایت میشوند، بعد از عمل به سوی بهبودی و توانمندی پیش میروند و کسانی که از این حمایت محروم هستند، با نابسامانی و بحران مواجه میشوند و مسیر توانمند شدنشان ناهموار میشود.»
طاهرخانی از بیمار شصت و چند سالهای میگوید که سالها پیش ازدواج کرده و دارای فرزند و نوه است و حالا برای تغییر جنسیت مراجعه کرده. همسرش هم کاملاً او را حمایت میکند تا مراحل کار را انجام دهد. متأسفانه به دلیل نبود آگاهی بخصوص در گذشته، افراد ترنسکشوال مجبور به ازدواج میشدند که گرچه میتوانست به تولد فرزند منجر شود، اما با نارضایتی و مشکلات شدید این افراد همراه بود. به گفته او قطعاً 20 سال آینده، ترنس 40 ساله نخواهیم داشت، چراکه آگاهی مردم روزبهروز در حال افزایش است و کسی این همه برای تغییر جنسیت صبر نمیکند.
با وجود آنکه آگاهی جامعه در این باره بالا رفته و نمیتوان با مسألهای که قانونی و دارای فتوای حضرت امام(ره) است، مخالفت کرد اما همچنان باید روی این قضیه کار شود و با توجه به آمار غیررسمی 15 هزار نفری ترنسها، امکانات لازم برای درمان و پیش بردن آنها به سوی زندگی عادی فراهم شود.
حمایت مالی در کنار حمایت اجتماعی
حمایت خانوادهها و اجتماع پیرامون همچون فامیل و همسایهها، گرچه نقش مهم و قابل توجهی در طی مراحل درمان افراد دارای ملال جنسیتی دارد، اما کافی نیست.
عمل تغییر جنسیت، پول میخواهد. فقط هم خود عمل نیست که نیاز به صرف هزینه دارد. فرد ترنسکشوال بعد از جراحی، تمام مناسباتش تغییر میکند. پوشش، دوستان، شغل و گاهی محل زندگی او دستخوش دگرگونی میشود. جلسات مشاوره و روان درمانی را هم که به آن اضافه کنیم، هزینهها گاه سر به فلک میکشد.
طاهرخانی میگوید: «بارها و بارها از بچههای ترنس برای کارهای مختلف همچون ساخت مستند، گذراندن تز دانشگاهی، پر کردن پرسشنامههای گوناگون و غیره استفاده شده است. الان ما از اعضای انجمن خواهش کردهایم حداقل هزینه ایاب و ذهاب و وقتی را که برای کار میگذارند، دریافت کنند. کمکهزینههایی که از سوی بهزیستی به عنوان تنها متولی ترنس، داده میشود، مقدار قابل توجهی نیست. آن هم اینطور نیست که به صورت مشخص برایش بودجهای در نظر گرفته شده باشد و معمولاً از تتمه بودجهای که برای کاهش آسیبهای اجتماعی باقی میماند، برای کمک هزینه اختلال هویت جنسی خرج میشود که آن هم مقدار مشخصی ندارد. در دولت قبل مبلغ یک میلیارد تومان تعیین کرده بودند که بهسرعت هم آن را رسانهای کردند. بعد اعلام شد که بودجه در نظر گرفته شده، 500 میلیون تومان است. در نهایت از آن مبلغ، فقط 200 میلیون تومان هزینه شد. ما تقاضایمان این است که بودجه مشخصی برای کمک هزینه درمان بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی اختصاص داده شود تا گوشهای از مشکلات بیشمار این افراد را حل کند. نکته دیگر هم این است که این کمک هزینه فقط یک بار به فرد داده میشود و ترنسی که مثلاً در سال 84، یک میلیون گرفته و هنوز جراحی را انجام نداده، دیگر نمیتواند کمک هزینه دریافت کند.»
همکاری کادر اداری مدارس، دانشگاهها و ادارات هم در این رابطه بسیار مهم است؛ چه در فاصله زمانی که فرد مجوز را میگیرد و برای عمل آماده میشود و چه طی پروسه تعویض شناسنامه.
این همکاری میتواند بار بزرگی از دوش بردارد. مواردی بوده که فرد شناسنامه را تغییر داده اما بنا به مصلحت او ترجیح میدهد تا سالهای باقی مانده تحصیلش را در دانشگاه در قالب قبلی ادامه دهد. اینجاست که همکاری کادر اداری میتواند بسیار مهم و کمککننده باشد. البته به گفته طاهرخانی، زیرمجموعههای قوه قضائیه همچون پزشکی قانونی و ثبت احوال همکاری بسیار خوبی با این افراد دارند.
ادا درنمیآورند؛ باور کنید!
ادا درنمیآورد. به خودش تلقین هم نمیکند. در برزخی به سرمیبرد که هیچکس جز خود و همدردانش آن را درک نمیکنند. او هم دوست دارد زندگی عادی داشته باشد. مطابق با روحیاتش رفتار کند، بیترس از اینکه با القاب آزاردهنده صدایش بزنند. شرع و قانون او را مجاز به تغییر جنسیت میداند اما گاهی حتی نزدیکترین دوستانش قادر به درک وضعیتش نیستند.
سارا، چندسالی میشود که تغییر جنسیت داده؛ قد بلند و درشت اندام است. میگوید: «از جراحی راضی نیستم. خیلی اذیت شدم اما پشیمان هم نیستم. حتی اگر بدتر از این هم بود، باز عمل میکردم. خیلی از بچهها مجوز را از پزشکی قانونی میگیرند و عمل نمیکنند. دلیلشان این نیست که پشیمان شدهاند. از عوارض جراحی میترسند. ترجیح میدهند صبر کنند تا شرایط بهتری فراهم شود. راحت هم نیست اما صبر میکنند. گاهی تا سالها. مجوزها مدتدار است. باطل میشود. باید دوباره مراجعه کرد برای گرفتن مجوز جدید.»
سارا که قبل از این احسان بوده، حالا دیگر با نام سارا در شناسنامه و پوشش دخترانه در اجتماع ظاهر میشود. نوع لباسش را دوست دارد و هیچ وقت حاضر نیست به شرایط قبل از عمل برگردد.
پوشش برای مبتلایان به ملال جنسیتی، مسأله بیاهمیتی نیست. مدیر انجمن حمایت از بیماران مبتلا به اختلال جنسی میگوید: «لباس پوشیدن بچههای ما متفاوت است. آنها بعد از تغییر جنسیت، با مشکل پوشش مواجهند چون معمولاً به زنانی با سایز درشت و مردانی با سایز ریز تبدیل میشوند و لباسهای قبلیشان کاملاً بیمصرف میماند. البته این مسأله فقط مربوط به بعد از عمل نیست و قبل از آن هم مدت یک سال به توصیه روانپزشک، لباس مخالف بر تن میکنند و با این پوشش در جامعه ظاهر میشوند تا ببینند آیا با پوشش جدید کنار میآیند یا خیر. برای مراجعه به انیستیتو و طی مراحل درمان هم باید حتماً این نکته را رعایت کنند. البته این، مربوط به زمانی است که ترنس بودنشان از سوی پزشکی قانونی محرز شده است. این مرحله یکساله که ما اصطلاحاً به آن مرحله «جهش» میگوییم برای بچهها چندان هم راحت نیست. آنها در این مرحله به لباسهای مناسب نیاز دارند که خیلی وقتها دسترسی به آن برایشان دشوار است.»
فرد ترنس نمیتواند بهراحتی به فروشگاه مراجعه کند و مثلاً به عنوان مرد، برای خودش مانتو پرو کند. او باید در نقش اجتماعی جدید قرار گیرد که لباس، از پایههای مهم این نقش اجتماعی است. خیلی از خانوادهها البته همکاری میکنند و مادر یا خواهر فرد، لباس لازم را در اختیار او قرار میدهند تا این مرحله را طی کند اما برای همه اینطور نیست.
به همین دلیل هم ما طرحی به نام طرح «مهربانی» را اینجا راهانداختهایم تا بچهها لباسهای دوره قبل خود را بیاورند تا در صورت مناسب بودن، بقیه بتوانند از آنها استفاده کنند که این مسأله همانطور که گفتم به دلیل مشکل مالی بچهها نیست و شرایط خاص آنها ایجاب میکند.»
طرح مهربانی در واقع یک رگال لباس کنار همان اتاق شش متری است. لباسها مرتب و کاور کشیده شدهاند. اگر زبان داشتند حتماً هرکدام حکایتها نقل میکردند از روزهای پرملال و آشفته صاحبانشان؛ همانهایی که راه دشواری را برای رسیدن به هویتشان طی کرده و میکنند. روحهایی گرفتار در قفس ناهمگون جسم.
منبع: اعتدال
بعدترها که وارد دانشگاه شد، تغییر اسم داد به «ملوسک». پسرها اینجور صدایش میزدند. دخترها مهربانتر بودند. یکی از همانها هم بود که تشویقش کرد برای اینکه شجاع باشد. از شنیدن هزار و یک لقب آزاردهنده تا بنا گوشش سرخ نشود و باور کند که دلیلی برای خجالت کشیدن وجود ندارد. امیر یکی از هزاران «ترنس»ی است که قرار است تا چند وقت دیگر عمل تغییر جنسیت را انجام دهد تا بعدش دیگر با خیال راحت «المیرا» باشد، نه امیر خانوم، نه ملوسک، نه دوجنسه؛ فقط المیرا.
ترنس یا ترنسکشوال، نام متعارفی است که افراد دارای اختلال هویت جنسی را با آن میشناسند، گرچه صحیحش چیز دیگری است. ترنس به معنای عبور و ترنسکشوال یعنی کسی که از جنسیت خود عبور کرده. در واقع واژه ترنسکشوال به فردی اطلاق میشود که عمل تغییر جنسیت را انجام داده است. تا پیش از آن او را بیمار دارای اختلال هویت جنسی میدانستند که البته چند وقتی است عبارت صحیحتری برای آن ارائه شده: «ملال جنسیتی».
فرد دارای ملال جنسیتی، به ظاهر هیچ تفاوتی با جنسیت خود ندارد اما روح و ذهن او از جسم متفاوت است. «عدم انطباق روح و جسم»؛ این تعبیری بود که امام(ره) در مورد افراد دارای اختلال هویت جنسی بیان فرمودند و بر اساس آن فتوای تغییر جنسیت را صادر کردند. ایشان معتقد بودند میتوان جسم را تغییر داد اما روح را خیر. به همین دلیل هم وقتی روح بر جسم منطبق نباشد، میتوان با تغییر جنسیت، روح و جسم را با هم انطباق داد.
مریم خاتونپور ملکآرا که پیش از تغییر جنسیت، فریدون نام داشت، کسی بود که این فتوای تاریخی را از حضرت امام(ره) گرفت و به دنبال آن عمل تغییر جنسیت را انجام داد. او در سال 1386، انجمن حمایت از بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی را تأسیس کرد تا به کسانی که مشکل مشابه دارند، کمک کند. البته تأسیس انجمن، تنها در حد یک نام و شماره ثبت باقی ماند، چراکه مریم خاتون، تنها جواز موقت ششماهه دریافت کرده بود که پس از انجام کارهای لازم، جواز دائمی دریافت کند. البته او در همین مدت هم بیکار ننشست و با مشکلاتی که وجود داشت، تمام تلاش خود را کرد تا کاری برای کمک به ترنسها یا همان «تیاسها» انجام دهد، چنانکه از منزل و ماشین شخصی و پسانداز خود، در این راه استفاده کرد.
سال 91 بعد از فوت خانم ملکآرا، انجمن غیر فعال شد. اما یک سال بعد، در نتیجه همکاری گروهی از فعالان ترنس و غیرترنس، هیأت مدیره جدید تشکیل و سیر مراحل قانونی برای دریافت جواز، طی شد. در نهایت اسفند ماه سال 93، پروانه فعالیت دو ساله دریافت شد و انجمن رسماً شروع به کار کرد؛ انجمنی که حالا در یک اتاق شش متری در زیرزمین مرکز خدمات رفاهی و اجتماعی شهرداری منطقه 15 تهران مشغول فعالیت است؛ میدان خراسان، خیابان خاوران، ایستگاه مخبر، کوچه شهید اعظم نظامی.
اتاق شش متری البته به گفته محمدعلی طاهرخانی، مدیر انجمن حمایت از بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی، خودش غنیمت است برای تنها انجمن ثبت شدهای که در این زمینه فعالیت میکند. البته هستند انجمنهای دیگری که مدعی اند، اما به گفته طاهرخانی هیچ کدامشان مجوز فعالیت ندارند. انجمن در مدت کوتاهی که از شروع فعالیتش گذشته، تلاش کرده تا حد امکان از طریق سایت خود، شبکههای اجتماعی و دیدارهای چهره به چهره در مورد فعالیتش اطلاعرسانی کند. طاهرخانی خوشحال است از اینکه در این مدت اعضای انجمن چندبرابر شدهاند که این، نشان از افزایش آگاهی در جامعه دارد.
او میگوید: «بر اساس اساسنامه و هدف کلی انجمن، خدماتی را به اعضا ارائه میدهیم که بیشتر در قالب مشاوره است. افراد تیاس با ما تماس میگیرند چون در ابتدای امر نمیدانند به کدام پزشک مراجعه و مراحل درمانشان را از کجا شروع کنند. البته این تخصص ما نیست که تشخیص دهیم فرد، ترنس است یا خیر و برای این کار، شخص در ابتدا باید به روانپزشک سکسولوژ مراجعه کند. موارد زیادی پیش آمده که فرد به اشتباه برای تشخیص به متخصص غدد یا حتی جراح عمومی مراجعه کرده و این در حالی است که یک فرد دارای اختلال هویت جنسی یا همان ملال جنسیتی به لحاظ جسمی هیچ مغایرتی با جنسیت خود ندارد و حتی هورمونها هم طبیعی است. این افراد میتوانند ازدواج کنند و بچهدار شوند چون سلولهای جنسی را دارند. مسأله این است که روح یا در واقع ذهن آنها با جسمشان مطابقت ندارد و آنها به لحاظ ذهنی، جنسیت مخالف دارند. به همین دلیل هم تنها روانپزشک دارای تخصص سکسولوژی صلاحیت تشخیص تیاس بودن افراد را دارد و در مرحله بعد از تشخیص، فرد به پزشکی قانونی ارجاع داده میشود تا پس از محرز شدن ترنس بودن او، مراحل قانونی آغاز و فرد برای عمل تغییر جنسیت آماده شود. در این مرحله است که افراد دارای ملال جنسیتی میتوانند به ما مراجعه میکنند و از خدمات مشاورهای و جلسات هماندیشی یا گروه درمانی ما استفاده میکنند.»
جلسات گروه درمانی در همان ساختمان و در سالنی که شهرداری به این منظور در اختیار انجمن قرار میدهد برگزار میشود که البته آنطور که طاهرخانی میگوید، در واقع گروه درمانی تجربی محسوب میشود، چراکه روانشناسان حاضر نیستند به صورت داوطلبانه با انجمن همکاری کنند تا جلسات گروه درمانی علمی برگزار شود.
طاهرخانی میگوید: «منابع مالی انجمن بسیار ضعیف است و امکان استفاده از امکانات خاصی برای ما وجود ندارد. تقریباً هیچگونه کمک مالی به ما نمیشود و با وجود اینکه در این سالها مستندها و گفتوگوهای زیادی از بچههای ترنس کار شده، متأسفانه هیچ کدام کمکی به آنها نکرده است. در حال حاضر هم گرچه بعضی از روانشناسان قول همکاری دادهاند اما این کار، نیازمند تخصص لازم است و باید از سوی روانپزشک سکسولوژ یا مددکار اجتماعی وارد به مسائل ترنس انجام گیرد. در واقع شخص باید هم متخصص و هم دلسوز باشد، چراکه افراد تیاس، معمولاً بسیار حساس هستند و کار با آنها به ظرافت و مهارت نیاز دارد.»
با وجود این، جلسات هماندیشی هر دو هفته یک بار برگزار میشود و اعضای انجمن گرد هم میآیند تا درباره مشکلات و مسائلشان با هم صحبت و هماندیشی کنند. این جلسات هربار میهمان ویژهای هم دارد که شامل پزشک، کارشناس یا خانواده اعضاست.
تغییر جنسیت، تنها راه حل است
باید داخل گود شد و بعد درباره مبتلایان اختلال هویت جنسی نظر داد. باید از نزدیک مشکلات تیاسها را لمس کرد. باید آنها را درک کرد، نه قضاوت از روی ناآگاهی؛ کاری که خیلی از خانوادههای این افراد حتی تصورش را هم نمیکنند و به همین دلیل هم فرزند خود را طرد و او را دچار بحرانهای عمیقتر میکنند. تعداد خانوادههای حامی هم البته کم نیست. آنطور که مدیر انجمن میگوید، سطح آگاهی در جامعه در این مورد بالا رفته و حالا خیلی از افرادی که تا قبل جرأت نداشتند ترنس بودن خود را آشکار کنند، برای مداوا مراجعه میکنند و تشکیل پرونده میدهند.
طاهرخانی میگوید: «خانوادهها باید توجه داشته باشند که تشخیص بهموقع، درصد موفقیت عمل و پاسخدهی بدن به داروها را بالا میبرد. امکان تشخیص هم از سن سه - چهار سالگی وجود دارد و خانوادهها میتوانند از روی رفتار فرزند خود به ترنس بودن او شک کنند. مثلاً پسربچهای که دوست دارد بازیهای مشابه دختربچهها را انجام دهد یا به تقلید از مادرش آرایش کند. در صورت تشخیص بهموقع و تأیید از سوی پزشکی قانونی، عمل تغییر جنسیت در دوران بلوغ انجام میشود که بهترین حالت است و بلافاصه بعد از آن هورمون درمانی شروع میشود. تشخیص بهموقع البته به معنای این نیست که میتوان جلوی تغییر جنسیت را گرفت و ذهن فرد را با جسمش منطبق کرد. این اشتباهی است که خیلی از خانوادهها مرتکب شدهاند و به تصور اینکه میتوان با کارهایی همچون رواندرمانی و شوکدرمانی، ذهن فرد را عوض کرد، او را به مخاطره انداختهاند. مواردی داشتهایم که شخص بارها در معرض شوکدرمانی قرار گرفته و حتی بر اثر آن دیوانه شده اما همچنان ترنس است. توجه کنید که فرد تیاس با این اختلال به دنیا میآید و تنها راه درمانش هم تغییر جنسیت است و تا زمانی که تحت عمل قرار نگیرد، در بحران و آشفتگی زندگی میکند که ملال جنسیتی، بهترین تعریف ارائه شده برای آن است یعنی فرد از جنسیت خود احساس ملال و آزردگی دارد.»
طاهرخانی با قاطعیت اعلام میکند که تاکنون هیچ مورد تشخیص اشتباهی از سوی پزشکی قانونی وجود نداشته و اینکه بعضی جاها شنیده که تشخیص اشتباه صورت گرفته و فرد، ترنس نبوده و بعد از تغییر جنسیت خودکشی کرده، شایعهای بیش نیست.
او میگوید: «خیلی از ترنسها به خاطر برخورد بد خانواده و جامعه اطراف با این موضوع، برای تشکیل پرونده و مداوا مراجعه نمیکنند و سالها منتظر میمانند که به ضررشان است اما به هرحال برای تغییر جنسیت مراجعه میکنند، حتی با وجود طرد شدن از سوی خانواده و سختیهایی که در این راه برای آنها پیش میآید. به هرحال عمل تغییر جنسیت، جراحی سادهای نیست و مشکلات جسمی خودش را به دنبال دارد اما با تمام این شرایط و با وجود مطلوب نبودن کیفیت جراحی در بعضی موارد، افراد ترجیح میدهند که این عمل را انجام دهند و زندگی عادی داشته باشند. حالا آنهایی که از سوی خانواده و جامعه اطراف حمایت میشوند، بعد از عمل به سوی بهبودی و توانمندی پیش میروند و کسانی که از این حمایت محروم هستند، با نابسامانی و بحران مواجه میشوند و مسیر توانمند شدنشان ناهموار میشود.»
طاهرخانی از بیمار شصت و چند سالهای میگوید که سالها پیش ازدواج کرده و دارای فرزند و نوه است و حالا برای تغییر جنسیت مراجعه کرده. همسرش هم کاملاً او را حمایت میکند تا مراحل کار را انجام دهد. متأسفانه به دلیل نبود آگاهی بخصوص در گذشته، افراد ترنسکشوال مجبور به ازدواج میشدند که گرچه میتوانست به تولد فرزند منجر شود، اما با نارضایتی و مشکلات شدید این افراد همراه بود. به گفته او قطعاً 20 سال آینده، ترنس 40 ساله نخواهیم داشت، چراکه آگاهی مردم روزبهروز در حال افزایش است و کسی این همه برای تغییر جنسیت صبر نمیکند.
با وجود آنکه آگاهی جامعه در این باره بالا رفته و نمیتوان با مسألهای که قانونی و دارای فتوای حضرت امام(ره) است، مخالفت کرد اما همچنان باید روی این قضیه کار شود و با توجه به آمار غیررسمی 15 هزار نفری ترنسها، امکانات لازم برای درمان و پیش بردن آنها به سوی زندگی عادی فراهم شود.
حمایت مالی در کنار حمایت اجتماعی
حمایت خانوادهها و اجتماع پیرامون همچون فامیل و همسایهها، گرچه نقش مهم و قابل توجهی در طی مراحل درمان افراد دارای ملال جنسیتی دارد، اما کافی نیست.
عمل تغییر جنسیت، پول میخواهد. فقط هم خود عمل نیست که نیاز به صرف هزینه دارد. فرد ترنسکشوال بعد از جراحی، تمام مناسباتش تغییر میکند. پوشش، دوستان، شغل و گاهی محل زندگی او دستخوش دگرگونی میشود. جلسات مشاوره و روان درمانی را هم که به آن اضافه کنیم، هزینهها گاه سر به فلک میکشد.
طاهرخانی میگوید: «بارها و بارها از بچههای ترنس برای کارهای مختلف همچون ساخت مستند، گذراندن تز دانشگاهی، پر کردن پرسشنامههای گوناگون و غیره استفاده شده است. الان ما از اعضای انجمن خواهش کردهایم حداقل هزینه ایاب و ذهاب و وقتی را که برای کار میگذارند، دریافت کنند. کمکهزینههایی که از سوی بهزیستی به عنوان تنها متولی ترنس، داده میشود، مقدار قابل توجهی نیست. آن هم اینطور نیست که به صورت مشخص برایش بودجهای در نظر گرفته شده باشد و معمولاً از تتمه بودجهای که برای کاهش آسیبهای اجتماعی باقی میماند، برای کمک هزینه اختلال هویت جنسی خرج میشود که آن هم مقدار مشخصی ندارد. در دولت قبل مبلغ یک میلیارد تومان تعیین کرده بودند که بهسرعت هم آن را رسانهای کردند. بعد اعلام شد که بودجه در نظر گرفته شده، 500 میلیون تومان است. در نهایت از آن مبلغ، فقط 200 میلیون تومان هزینه شد. ما تقاضایمان این است که بودجه مشخصی برای کمک هزینه درمان بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسی اختصاص داده شود تا گوشهای از مشکلات بیشمار این افراد را حل کند. نکته دیگر هم این است که این کمک هزینه فقط یک بار به فرد داده میشود و ترنسی که مثلاً در سال 84، یک میلیون گرفته و هنوز جراحی را انجام نداده، دیگر نمیتواند کمک هزینه دریافت کند.»
همکاری کادر اداری مدارس، دانشگاهها و ادارات هم در این رابطه بسیار مهم است؛ چه در فاصله زمانی که فرد مجوز را میگیرد و برای عمل آماده میشود و چه طی پروسه تعویض شناسنامه.
این همکاری میتواند بار بزرگی از دوش بردارد. مواردی بوده که فرد شناسنامه را تغییر داده اما بنا به مصلحت او ترجیح میدهد تا سالهای باقی مانده تحصیلش را در دانشگاه در قالب قبلی ادامه دهد. اینجاست که همکاری کادر اداری میتواند بسیار مهم و کمککننده باشد. البته به گفته طاهرخانی، زیرمجموعههای قوه قضائیه همچون پزشکی قانونی و ثبت احوال همکاری بسیار خوبی با این افراد دارند.
ادا درنمیآورند؛ باور کنید!
ادا درنمیآورد. به خودش تلقین هم نمیکند. در برزخی به سرمیبرد که هیچکس جز خود و همدردانش آن را درک نمیکنند. او هم دوست دارد زندگی عادی داشته باشد. مطابق با روحیاتش رفتار کند، بیترس از اینکه با القاب آزاردهنده صدایش بزنند. شرع و قانون او را مجاز به تغییر جنسیت میداند اما گاهی حتی نزدیکترین دوستانش قادر به درک وضعیتش نیستند.
سارا، چندسالی میشود که تغییر جنسیت داده؛ قد بلند و درشت اندام است. میگوید: «از جراحی راضی نیستم. خیلی اذیت شدم اما پشیمان هم نیستم. حتی اگر بدتر از این هم بود، باز عمل میکردم. خیلی از بچهها مجوز را از پزشکی قانونی میگیرند و عمل نمیکنند. دلیلشان این نیست که پشیمان شدهاند. از عوارض جراحی میترسند. ترجیح میدهند صبر کنند تا شرایط بهتری فراهم شود. راحت هم نیست اما صبر میکنند. گاهی تا سالها. مجوزها مدتدار است. باطل میشود. باید دوباره مراجعه کرد برای گرفتن مجوز جدید.»
سارا که قبل از این احسان بوده، حالا دیگر با نام سارا در شناسنامه و پوشش دخترانه در اجتماع ظاهر میشود. نوع لباسش را دوست دارد و هیچ وقت حاضر نیست به شرایط قبل از عمل برگردد.
پوشش برای مبتلایان به ملال جنسیتی، مسأله بیاهمیتی نیست. مدیر انجمن حمایت از بیماران مبتلا به اختلال جنسی میگوید: «لباس پوشیدن بچههای ما متفاوت است. آنها بعد از تغییر جنسیت، با مشکل پوشش مواجهند چون معمولاً به زنانی با سایز درشت و مردانی با سایز ریز تبدیل میشوند و لباسهای قبلیشان کاملاً بیمصرف میماند. البته این مسأله فقط مربوط به بعد از عمل نیست و قبل از آن هم مدت یک سال به توصیه روانپزشک، لباس مخالف بر تن میکنند و با این پوشش در جامعه ظاهر میشوند تا ببینند آیا با پوشش جدید کنار میآیند یا خیر. برای مراجعه به انیستیتو و طی مراحل درمان هم باید حتماً این نکته را رعایت کنند. البته این، مربوط به زمانی است که ترنس بودنشان از سوی پزشکی قانونی محرز شده است. این مرحله یکساله که ما اصطلاحاً به آن مرحله «جهش» میگوییم برای بچهها چندان هم راحت نیست. آنها در این مرحله به لباسهای مناسب نیاز دارند که خیلی وقتها دسترسی به آن برایشان دشوار است.»
فرد ترنس نمیتواند بهراحتی به فروشگاه مراجعه کند و مثلاً به عنوان مرد، برای خودش مانتو پرو کند. او باید در نقش اجتماعی جدید قرار گیرد که لباس، از پایههای مهم این نقش اجتماعی است. خیلی از خانوادهها البته همکاری میکنند و مادر یا خواهر فرد، لباس لازم را در اختیار او قرار میدهند تا این مرحله را طی کند اما برای همه اینطور نیست.
به همین دلیل هم ما طرحی به نام طرح «مهربانی» را اینجا راهانداختهایم تا بچهها لباسهای دوره قبل خود را بیاورند تا در صورت مناسب بودن، بقیه بتوانند از آنها استفاده کنند که این مسأله همانطور که گفتم به دلیل مشکل مالی بچهها نیست و شرایط خاص آنها ایجاب میکند.»
طرح مهربانی در واقع یک رگال لباس کنار همان اتاق شش متری است. لباسها مرتب و کاور کشیده شدهاند. اگر زبان داشتند حتماً هرکدام حکایتها نقل میکردند از روزهای پرملال و آشفته صاحبانشان؛ همانهایی که راه دشواری را برای رسیدن به هویتشان طی کرده و میکنند. روحهایی گرفتار در قفس ناهمگون جسم.
منبع: اعتدال