به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روز دهم مهر 1346 داريوش همايون بنيانگذار روزنامه آيندگان از يك مقام صهيونيست درخواست كرد اين روزنامه را مورد حمايت مالي قرار دهد. وي متعهد شد در ازاء دريافت كمك مالي از اسرائيل، مطالبي عليه اعراب و به نفع اسرائيل در روزنامه درج نمايد.
داریوش همایون یکی از عناصر رژیم پهلوی می باشد که پس از انقلاب اسلامی نیز فعالیتهای سیاسی خود علیه حکومت جمهوری اسلامی را ادامه می دهد و در بسیاری از مباحث سلطنت طلبان حضور فعال دارد. وی که فرزند نورالله[1] و متولد 1307 تهران می باشد، تحصیلات ابتدایی خود را در دبستانهای فیروز بهرام و ابن سینا به پایان رساند و دوره متوسطه خود را در دبیرستانهای البرز و دارایی به پایان برد. آنچه که از اسناد و مدارک به دست می آید، این است که وی دانش آموز درس خوانی در دوره متوسطه نبوده است و دوره متوسطه را که شش ساله است، از سال 1319 تا 1330 سال گذراند؛ یعنی در مدت یازده سال؛[2] لیسانس و دکترای خود را در رشته حقوق از دانشگاه تهران دریافت نمود. وی با زبان انگلیسی آشنایی کاملی داشت و به راحتی با آن تکلم می نمود.[3]
* شروع فعالیتهای سیاسی
همایون از نوجوانی وارد دستجات کوچک سیاسی ناسیونالیستی وارد شد. وی در کتاب خود مدعی شده که در چهارده سالگی اولین گروه سیاسی خود را تاسیس نموده است.[4] سپس در سال 1325 وارد محفلی به نام انجمن می گردد که از اعضای مهم آن می توان به علیرضا رئیس، جواد تقی زاده و محسن پزشکپور اشاره نمود. این محفل فعالیتهای شبه نظامی می کردند که از آن جمله ساخت نارنجک بود که در جریان ساخت نارنجک علیرضا رئیس کشته می شود؛ همچنین داریوش همایون به پیشنهاد کمیته مرکزی انجمن به قصد سرقت نارنجک از کمپ آمریکاییان توسط مین از ناحیه پا مجروح می شود. پس از آن در سال 1331 عضو حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران(سومکا) گردید و در این حزب به سمت سرپرست و اداره کننده و سردبیر روزنامه حزب سومکا[5] و معاون رهبر کل حزب رسید. در زمان حضور وی در حزب به اتهام مخالفت با سلطنت و حمل اسلحه غیر مجاز و آتش سوزی در چند نوبت مجموعا به مدت شش ماه در زندان به سر برد.[6] وی همچنین از اعضای فراماسونری در ایران بوده است.[7]
*کارهای مطبوعاتی و انتشاراتی
داریوش همایون فعالیتهای مطبوعاتی خویش را با عضویت در مجله هنری جام جم آغاز نمود. همچنین در مجله ایران ما با جهانگیر تفضلی همکاری نمود. بعد از آن به جهت آشنایی اش با زبانهای خارجی در بخش تصحیح و ترجمه آن روزنامه به کار مشغول و پس از مدتی نویسنده و سردبیر خارجی روزنامه شد. در سال 1339 مدیر سازمان کتابهای جیبی و سپس مدیریت انتشارات موسسه فرانکلین را عهده دار گردید. همچنین وی مدیر چاپخانه یادگار(امیدنو) در سال 1342 نیز به دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران نائل گردید. فعالیت مهم دیگر وی در مطبوعات به مدیریت مسئول و سردبیری روزنامه آیندگان مربوط می شود که همین امر موجب نزدیک شدن وی به دربار و به دست آوردن شغل مشاور مطبوعاتی نخست وزیری گردید.[8] همچنین وی از اعضای هیئت امنای پژوهشگاه علوم انسانی بود که در سال 1354 به توصیه دکتر سمیعی وزیر وقت علوم و آموزش عالی دولت هویدا به عضویت آنجا درآمد.[9]
*رابطه با اسرائیل
درباره حمایت داریوش همایون از اسرائیل اسناد مختلفی موجود است که از مهمترین آنها اظهارات معاون نمایندگی اسرائیل در سال 1347 در مورد وی است؛ مئیر عزری معاون نمایندگی اسرائیل اظهار داشته است که داریوش همایون از وی خواسته تا در روزنامه تازه تاسیس آیندگان در حدود دو میلیون تومان سرمایه گذاری نماید و تعهد نموده که در قبال آن در روزنامه مطالب روزنامه را علیه اعراب و به نفع اسرائیل تنظیم نماید. همچنین همایون به وی یازده شماره از نشریه بامشاد را که در آن به نفع اسرائیل و علیه اعراب نوشته بود به وی ارائه داده بود و متذکر شده بود که وی قبلا سفری به تل آویو داشته و از مقامات وزارت امور خارجه اسرائیل قول همکاری گرفته است.[10] همچنین در سند دیگری آمده که همایون موضوع خرید دستگاه رتاتیو را در سفری که در خلال جنگهای شش روزه اسرائیل با اعراب به سرزمینهای اشغالی داشته، مطرح نموده است و دولت اسرائیل و وزارت امورخارجه این کشور در قبال همکاری داریوش همایون با اسرائیل و حمایت از این رژیم در جنگ با اعراب، برای خرید دستگاه رتاتیو به صورت اقساط به روزنامه آیندگان کمک مالی نماید.[11]
* رابطه با سیا
داریوش همایون موقعی که در روزنامه اطلاعات مطلب می نگاشت، تفسیرهایی نیز می نوشت که در آن ها مطالبی علیه آمریکاییان بود که مورد گلایه آنها قرار گرفت. در آن زمان وی با ژوزف گودین رئیس سازمان سیا در ایران آشنا شد و حتی به خانه وی رفت و آمد داشت که همین رفت و آمدها و ارتباطات موجب شد که به تدریج تفسیرهایش جنبه ضد شوروی پیدا کند؛ این ارتباط وی با گودین تا مدتها ادامه داشت.[12] همچنین وی با راسیاس معاون سازمان یونانی الاصل سازمان جاسوسی آمریکا در ایران رفت وآمد بسیاری داشته و با رئیس آن زمان سیا در ایران کانشن نیز ملاقاتهایی داشته است.
در سال 1339 سازمان جاسوسی سیا تصمیم می گیرد که در جبهه ملی وارد شده و آن را تحت اختیار خود قرار دهد؛ به همین منظور گروهی از فارغ التحصیلان آمریکا را به همراه افرادی دیگر وارد جبهه ملی میکند که داریوش همایون نیز به کمک دکتر صدیقی وارد جبهه ملی می شود و از مخالفان سرسخت شاه می شود و حتی در تظاهرات علنی آنها شرکت کرده و در آن جلسات نیز به فحش و ناسزا علیه شخص شاه می پردازد.[13] البته باید گفت که با توجه به اینکه چنین شخصی بعدها وارد دربار شده و به مقام وزارت میرسد، این موارد هماهنگ با سازمان جاسوسی سیا بوده است.
*ازدواج با هما زاهدی
هما زاهدی از زنان مهم و صاحب منصب بود که علاوه بر خانوادهای صاحب نفوذ خود نیز نماینده مجلس شورای ملی بود.[14] داریوش همایون پس از ازدواج با هما زاهدی، خبر ازدواج خود را به سرعت در تمام روزنامه ها منتشر می سازد. در جشن ازدواج وی نیز خواهر و همسر شاه، وزیر دربار شاهنشاهی، و چند تن از مهمترین شخصیتهای مملکتی حضور داشتند که آشنایی بیشتر همایون با این افراد و استفاده از حضور آنها موجب بهره برداری بیشتر وی از این ازدواج گردید. پس باید گفت که این ازدواج به نوعی نردبان ترقی داریوش همایون بود که وی را به وزارت نزدیک ساخت.[15]
* قائم مقامی حزب رستاخیز
حزب رستاخیز ملت ایران در روز یازدهم اسفندماه سال 1353 و با دستور مستقیم محمدرضا شاه در یک گفتگوی مطبوعاتی تشکیل شد و به عنوان تنها تشکیلات سیاسی و اجتماعی فعال در ایران شناخته شد.[16] این حزب سه اصل داشت: وفاداری به نظام شاهنشاهی، وفاداری به قانون اساسی، وفاداری به اصول انقلاب سفید. داریوش همایون از ابتدای تشکیل حزب رستاخیز عضو هیئت اجرایی حزب و دفتر سیاسی حزب رستاخیز بود و همچنین از کسانی بود که با همکاری گروهی مسئولیت تهیه اساسنامه حزب را بر عهده گرفت که از آن جمع می توان به جمشید آموزگار اشاره کرد. در هفتم آبان ماه دو روز پس از کنگره بزرگ اعضای حزب با شرکت هفت هزار نفر در سالن 12 هزار نفری مجموعه ورزشی آریامهر، جمشید آموزگار به سمت دبیر کل حزب رستاخیز انتخاب شد. همایون در روزنامه خود آیندگان این انتخاب را تبریک گفت و تملقهای فراوانی نمود و آموزگار را بسیار ستود. در 27 آبان؛ یعنی 20 روز پس از انتخاب آموزگار به سمت دبیر کلی، داریوش همایون طی حکمی به عنوان قائم مقام دبیر کل حزب برگزیده می شود تا گام مهمتری برای ترقی خود در نظام شاهنشاهی بردارد.
*وزارت اطلاعات و جهانگردی
در روز 15 مرداد 1356 امیر عباس هویدا نخست وزیر وقت استعفا می دهد و شاه در همان جلسه وی را به جای اسدالله علم که بیمار بود، به سمت وزارت دربار قرار میدهد. روز بعد اعلام می شود که جمشید آموزگار که تقریبا ده ماه از دبیر کلی وی در حزب رستاخیز می گذشت، به نخست وزیری برگزیده شده است. آموزگار از حزب استعفا داد و دکتر محمد باهری جانشین وی شد.[17] آموزگار معاون خود در حزب را وزیر اطلاعات و جهانگردی قرار داد. وزارت نقطه اوج داریوش همایون در طول حیات سیاسی وی بود. همچنین وی از سوی نخست وزیر به عنوان سخنگوی دولت برگزیده شد. وی تا تاریخ پنجم شهریور 1357 که آموزگار از نخست وزیری استعفا کرد، عهده دار منصب وزارت بود. از جمله اقدامات داریوش همایون در زمان تصدی وزارت اطلاعات و جهانگردی سفارش نگارش کتابهایی است که در آنها سعی شده حکومت پهلوی را حکومتی نشان دهند که در سایه آن کشور به پیشرفتهای عظیمی دست یافته است. از جمله این کتب می توان به ایران، عناصر سرنوشت، و عظمت بازیافته اشاره داشت.
از دیگر اقدامات وی در زمان تصدی وزارت اطلاعات سانسور شدید روزنامه ها از سوی خود روزنامه ها بود؛ به این صورت که بخش نامهای را تعیین کرد که در آن محدودیتهای سنگینی را برای نگارش مقاله تعیین نموده بود و مسئول بررسی مقالات را سردبیر همان مقاله معرفی نموده بود. همایون همچنین به ناظران خارجی اجازه داد از زندانهای ایران دیدن کنند که البته این موارد محدود به زمان کوتاهی شد.[18]
*اهانت به امام خمینی (ره) در مقاله رشیدی مطلق
در تاریخ 17 دی 1357 در روزنامه اطلاعات مقاله ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» چاپ شد که بر خلاف نظر کسانی که دستور انتشار آن را دادند، منجر به شدت گرفتن انقلاب و سرنگونی شاه گردید. در این مقاله که به نام مجعول احمد رشیدی مطلق انتشار یافته بود، از امام خمینی(ره) به عنوان عامل حزب توده و مالکان بزرگ نام برده اند و گفته اند که این دو گروه از وی در ماجرای پانزده خرداد 1342 استفاده کرده اند؛ در حالیکه عمده روحانیون اعمال شاه را منطبق با اصول و تعالیم اسلامی می دانند. در اینکه این مقاله را داریوش همایون خود نوشته و به دستور وی بوده و یا شخص شاه آن را به توصیه هویدا نگاشته، تردید وجود دارد. داریوش همایون این مقاله را از طرف شخص شاه می داند و دیگران این تقصیر را گردن وی انداخته اند؛[19]
به هر صورت انتشار این مقاله موجب شد که دولت آموزگار استعفا داده و در سراسر ایران تظاهرات عظیمی برپا شود که مهمترین آن راهپیمایی 26 دی ماه بود؛ و این تظاهرات تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. رژیم پهلوی برای منزه ساختن خود و آرام کردن مردم گروهی از رجال سیاسی رژیم را که امیرعباس هویدا و ارتشبد نصیری و داریوش همایون جزء آنها بودند، زندانی کرد.
در بیست و یکم بهمن 1357 مردم به زندانها ریختند و بسیاری از این رجال سیاسی را دستگیر کردند و برخی نیز گریختند که همایون توانست بگریزد و به خارج از کشور برود. پس از انقلاب داریوش همایون در انجمنهای سلطنتی شرکت می کند و حتی روزنامه آیندگان را برای مدتی برقرار ساخت که پس از مدتی این روزنامه تعطیل شد. همچنین وی در بسیاری از میزگردهای مخالفان نظام جمهوری اسلامی شرکت میکند.
یکی دیگر از اقدامات وی پس از انقلاب مخالفت با حکم تاریخی امام در مرتد دانستن سلمان رشدی است.[20]
داریوش همایون در ساعت ۱۱ شامگاه 8 بهمن 1389 در ژنو سوئیس درگذشت.
پی نوشت :
[1]. پدرش نورالله همایون از کارمندان اداره حسابداری مجلس شورای ملی بود که پس از آن به وزارت دارایی منتقل شد و آخرین مسئولیت وی مستشاری دیوان محاسبات بود. پس از بازنشستگی به اداره دبستانی که خود تاسیس کرده بود پرداخت . وزیر خاکستری، صفاءالدین تبرائیان، ص 19.
[2]. مرکز اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، دفتر خاطرات مورخ دوشنبه 28 مرداد 1330، ص 225 و منقول از وزیر خاکستری، ص 20.
[3]. عاقلی، دکتر باقر؛ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، نشر گفتار، چاپ اول پاییز 1380تهران، ج 3، ص 1759.
[4]. همایون، داریوش ؛ گذار از تاریخ، ص 145، منقول از وزیر خاکستری، ص 21.
[5]. روزنامه حزب سومکا به نام های پایمردی و شیر شرق منتشر می شد.
[6]. البته دوران محکومیت وی بیش از این مقدار بود که به خاطر پرداخت مبلغی پول توانست مقداری از حبس خود را بخرد.
[7]. فراماسونرها روتارین ها و لاینزهای ایران 1332-1357، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول 1377 تهران، ص 485 و 695.
[8]. عاقلی، دکتر باقر؛ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 3، ص 1757.
[9]. همایون، داریوش؛ رجال عصر پهلوی، به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول 1378، تهران، ص 89.
[10]. رجال عصر پهلوی، کتاب 1، ص 88.
[11]. همان، ص 88.
[12]. رجال عصر پهلوی، پیشین، ص 106.
[13]. همان، ص 107.
[14]. هما زاهدی فرزند سرلشکر فضل الله زاهدی بود که در کودتای 28 مرداد از عوامل اصلی شکل گیری کودتا علیه دولت ملی به حساب می آمد و سپس نخست وزیر شد. برادر هما، اردشیر زاهدی داماد محمد رضا شاه پهلوی، وزیر امور خارجه، سفیر ایران در آمریکا بود. هما زاهدی خود نیز در سال 1346 نماینده مجلس شورای ملی دوره بیست و دوم همدان شد و در سه دوره متوالی به طور مداوم تا انقلاب اسلامی نمایندگی همدان را به عهده داشت. وی در طول زندگی خود از محمد رضا شاه مدال ها و نشان هایی را کسب نمود که مهم ترین آنها مدال تاجگذاری در جشن تاجگذاری شاه و فرح، مدال پهلوی در جشن آئین ملی پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی می باشد. با دقت در این موارد می توان دریافت که ازدواج با هما زاهدی چه مقدار برای داریوش همایون حائز اهمیت بوده و وی را تا چه حد می توانست به سمت درجات بالاتر سوق دهد. بنابراین باید گفت که هما زاهدی به نوعی سکوی پرش همایون بود. وزیر خاکستری، ص 390.
[15]. در سندی که از ساواک منتشر شده حاج سید جوادی از روزنامه نویسان بزرگ و سردبیر روزنامه اطلاعات می گوید : یک پسر عقده دار شل و پدر سوخته و بیشرف رفته خواهر زاهدی را گرفته و جاسوس سیا و اسرائیل می باشد باید وزیر بشود. رجال عصر پهلوی، ص 248.
[16]. روزنامه مردم، س2 ش 346، دوشنبه 12 اسفند 1353، ص 1، منقول از وزیر خاکستری، ص 415.
[17]. گرچه دکتر باهری به دستور شاه در 14 دی ماه همان سال استعفا کرد و آموزگار مجددا به دبیر کلی حزب رسید. ولی آموزگار دیگر همایون را به سمت قائم مقامی خود برنگزید.
[18]. خاکستری، وزیر؛ بازشناسی نقش داریوش همایون در حاکمیت پهلوی دوم، صفاء الدین تبرائیان، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول 1383 تهران، ص 519.
[19]. همایون، داریوش؛ دیروز و فردا سه گفتار درباره ایران انقلابی ، بی نا، بی جا، ص 92 و 93، منقول از وزیر خاکستری.
[20]. نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، دفتر پژوهشهای موسسه کیهان، چاپ اول، 1378، ج 1، ص 34.
پژوهشکده باقر العلوم
داریوش همایون یکی از عناصر رژیم پهلوی می باشد که پس از انقلاب اسلامی نیز فعالیتهای سیاسی خود علیه حکومت جمهوری اسلامی را ادامه می دهد و در بسیاری از مباحث سلطنت طلبان حضور فعال دارد. وی که فرزند نورالله[1] و متولد 1307 تهران می باشد، تحصیلات ابتدایی خود را در دبستانهای فیروز بهرام و ابن سینا به پایان رساند و دوره متوسطه خود را در دبیرستانهای البرز و دارایی به پایان برد. آنچه که از اسناد و مدارک به دست می آید، این است که وی دانش آموز درس خوانی در دوره متوسطه نبوده است و دوره متوسطه را که شش ساله است، از سال 1319 تا 1330 سال گذراند؛ یعنی در مدت یازده سال؛[2] لیسانس و دکترای خود را در رشته حقوق از دانشگاه تهران دریافت نمود. وی با زبان انگلیسی آشنایی کاملی داشت و به راحتی با آن تکلم می نمود.[3]
همایون از نوجوانی وارد دستجات کوچک سیاسی ناسیونالیستی وارد شد. وی در کتاب خود مدعی شده که در چهارده سالگی اولین گروه سیاسی خود را تاسیس نموده است.[4] سپس در سال 1325 وارد محفلی به نام انجمن می گردد که از اعضای مهم آن می توان به علیرضا رئیس، جواد تقی زاده و محسن پزشکپور اشاره نمود. این محفل فعالیتهای شبه نظامی می کردند که از آن جمله ساخت نارنجک بود که در جریان ساخت نارنجک علیرضا رئیس کشته می شود؛ همچنین داریوش همایون به پیشنهاد کمیته مرکزی انجمن به قصد سرقت نارنجک از کمپ آمریکاییان توسط مین از ناحیه پا مجروح می شود. پس از آن در سال 1331 عضو حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران(سومکا) گردید و در این حزب به سمت سرپرست و اداره کننده و سردبیر روزنامه حزب سومکا[5] و معاون رهبر کل حزب رسید. در زمان حضور وی در حزب به اتهام مخالفت با سلطنت و حمل اسلحه غیر مجاز و آتش سوزی در چند نوبت مجموعا به مدت شش ماه در زندان به سر برد.[6] وی همچنین از اعضای فراماسونری در ایران بوده است.[7]
*کارهای مطبوعاتی و انتشاراتی
داریوش همایون فعالیتهای مطبوعاتی خویش را با عضویت در مجله هنری جام جم آغاز نمود. همچنین در مجله ایران ما با جهانگیر تفضلی همکاری نمود. بعد از آن به جهت آشنایی اش با زبانهای خارجی در بخش تصحیح و ترجمه آن روزنامه به کار مشغول و پس از مدتی نویسنده و سردبیر خارجی روزنامه شد. در سال 1339 مدیر سازمان کتابهای جیبی و سپس مدیریت انتشارات موسسه فرانکلین را عهده دار گردید. همچنین وی مدیر چاپخانه یادگار(امیدنو) در سال 1342 نیز به دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران نائل گردید. فعالیت مهم دیگر وی در مطبوعات به مدیریت مسئول و سردبیری روزنامه آیندگان مربوط می شود که همین امر موجب نزدیک شدن وی به دربار و به دست آوردن شغل مشاور مطبوعاتی نخست وزیری گردید.[8] همچنین وی از اعضای هیئت امنای پژوهشگاه علوم انسانی بود که در سال 1354 به توصیه دکتر سمیعی وزیر وقت علوم و آموزش عالی دولت هویدا به عضویت آنجا درآمد.[9]
*رابطه با اسرائیل
درباره حمایت داریوش همایون از اسرائیل اسناد مختلفی موجود است که از مهمترین آنها اظهارات معاون نمایندگی اسرائیل در سال 1347 در مورد وی است؛ مئیر عزری معاون نمایندگی اسرائیل اظهار داشته است که داریوش همایون از وی خواسته تا در روزنامه تازه تاسیس آیندگان در حدود دو میلیون تومان سرمایه گذاری نماید و تعهد نموده که در قبال آن در روزنامه مطالب روزنامه را علیه اعراب و به نفع اسرائیل تنظیم نماید. همچنین همایون به وی یازده شماره از نشریه بامشاد را که در آن به نفع اسرائیل و علیه اعراب نوشته بود به وی ارائه داده بود و متذکر شده بود که وی قبلا سفری به تل آویو داشته و از مقامات وزارت امور خارجه اسرائیل قول همکاری گرفته است.[10] همچنین در سند دیگری آمده که همایون موضوع خرید دستگاه رتاتیو را در سفری که در خلال جنگهای شش روزه اسرائیل با اعراب به سرزمینهای اشغالی داشته، مطرح نموده است و دولت اسرائیل و وزارت امورخارجه این کشور در قبال همکاری داریوش همایون با اسرائیل و حمایت از این رژیم در جنگ با اعراب، برای خرید دستگاه رتاتیو به صورت اقساط به روزنامه آیندگان کمک مالی نماید.[11]
* رابطه با سیا
داریوش همایون موقعی که در روزنامه اطلاعات مطلب می نگاشت، تفسیرهایی نیز می نوشت که در آن ها مطالبی علیه آمریکاییان بود که مورد گلایه آنها قرار گرفت. در آن زمان وی با ژوزف گودین رئیس سازمان سیا در ایران آشنا شد و حتی به خانه وی رفت و آمد داشت که همین رفت و آمدها و ارتباطات موجب شد که به تدریج تفسیرهایش جنبه ضد شوروی پیدا کند؛ این ارتباط وی با گودین تا مدتها ادامه داشت.[12] همچنین وی با راسیاس معاون سازمان یونانی الاصل سازمان جاسوسی آمریکا در ایران رفت وآمد بسیاری داشته و با رئیس آن زمان سیا در ایران کانشن نیز ملاقاتهایی داشته است.
در سال 1339 سازمان جاسوسی سیا تصمیم می گیرد که در جبهه ملی وارد شده و آن را تحت اختیار خود قرار دهد؛ به همین منظور گروهی از فارغ التحصیلان آمریکا را به همراه افرادی دیگر وارد جبهه ملی میکند که داریوش همایون نیز به کمک دکتر صدیقی وارد جبهه ملی می شود و از مخالفان سرسخت شاه می شود و حتی در تظاهرات علنی آنها شرکت کرده و در آن جلسات نیز به فحش و ناسزا علیه شخص شاه می پردازد.[13] البته باید گفت که با توجه به اینکه چنین شخصی بعدها وارد دربار شده و به مقام وزارت میرسد، این موارد هماهنگ با سازمان جاسوسی سیا بوده است.
*ازدواج با هما زاهدی
هما زاهدی از زنان مهم و صاحب منصب بود که علاوه بر خانوادهای صاحب نفوذ خود نیز نماینده مجلس شورای ملی بود.[14] داریوش همایون پس از ازدواج با هما زاهدی، خبر ازدواج خود را به سرعت در تمام روزنامه ها منتشر می سازد. در جشن ازدواج وی نیز خواهر و همسر شاه، وزیر دربار شاهنشاهی، و چند تن از مهمترین شخصیتهای مملکتی حضور داشتند که آشنایی بیشتر همایون با این افراد و استفاده از حضور آنها موجب بهره برداری بیشتر وی از این ازدواج گردید. پس باید گفت که این ازدواج به نوعی نردبان ترقی داریوش همایون بود که وی را به وزارت نزدیک ساخت.[15]
* قائم مقامی حزب رستاخیز
حزب رستاخیز ملت ایران در روز یازدهم اسفندماه سال 1353 و با دستور مستقیم محمدرضا شاه در یک گفتگوی مطبوعاتی تشکیل شد و به عنوان تنها تشکیلات سیاسی و اجتماعی فعال در ایران شناخته شد.[16] این حزب سه اصل داشت: وفاداری به نظام شاهنشاهی، وفاداری به قانون اساسی، وفاداری به اصول انقلاب سفید. داریوش همایون از ابتدای تشکیل حزب رستاخیز عضو هیئت اجرایی حزب و دفتر سیاسی حزب رستاخیز بود و همچنین از کسانی بود که با همکاری گروهی مسئولیت تهیه اساسنامه حزب را بر عهده گرفت که از آن جمع می توان به جمشید آموزگار اشاره کرد. در هفتم آبان ماه دو روز پس از کنگره بزرگ اعضای حزب با شرکت هفت هزار نفر در سالن 12 هزار نفری مجموعه ورزشی آریامهر، جمشید آموزگار به سمت دبیر کل حزب رستاخیز انتخاب شد. همایون در روزنامه خود آیندگان این انتخاب را تبریک گفت و تملقهای فراوانی نمود و آموزگار را بسیار ستود. در 27 آبان؛ یعنی 20 روز پس از انتخاب آموزگار به سمت دبیر کلی، داریوش همایون طی حکمی به عنوان قائم مقام دبیر کل حزب برگزیده می شود تا گام مهمتری برای ترقی خود در نظام شاهنشاهی بردارد.
*وزارت اطلاعات و جهانگردی
در روز 15 مرداد 1356 امیر عباس هویدا نخست وزیر وقت استعفا می دهد و شاه در همان جلسه وی را به جای اسدالله علم که بیمار بود، به سمت وزارت دربار قرار میدهد. روز بعد اعلام می شود که جمشید آموزگار که تقریبا ده ماه از دبیر کلی وی در حزب رستاخیز می گذشت، به نخست وزیری برگزیده شده است. آموزگار از حزب استعفا داد و دکتر محمد باهری جانشین وی شد.[17] آموزگار معاون خود در حزب را وزیر اطلاعات و جهانگردی قرار داد. وزارت نقطه اوج داریوش همایون در طول حیات سیاسی وی بود. همچنین وی از سوی نخست وزیر به عنوان سخنگوی دولت برگزیده شد. وی تا تاریخ پنجم شهریور 1357 که آموزگار از نخست وزیری استعفا کرد، عهده دار منصب وزارت بود. از جمله اقدامات داریوش همایون در زمان تصدی وزارت اطلاعات و جهانگردی سفارش نگارش کتابهایی است که در آنها سعی شده حکومت پهلوی را حکومتی نشان دهند که در سایه آن کشور به پیشرفتهای عظیمی دست یافته است. از جمله این کتب می توان به ایران، عناصر سرنوشت، و عظمت بازیافته اشاره داشت.
از دیگر اقدامات وی در زمان تصدی وزارت اطلاعات سانسور شدید روزنامه ها از سوی خود روزنامه ها بود؛ به این صورت که بخش نامهای را تعیین کرد که در آن محدودیتهای سنگینی را برای نگارش مقاله تعیین نموده بود و مسئول بررسی مقالات را سردبیر همان مقاله معرفی نموده بود. همایون همچنین به ناظران خارجی اجازه داد از زندانهای ایران دیدن کنند که البته این موارد محدود به زمان کوتاهی شد.[18]
*اهانت به امام خمینی (ره) در مقاله رشیدی مطلق
در تاریخ 17 دی 1357 در روزنامه اطلاعات مقاله ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» چاپ شد که بر خلاف نظر کسانی که دستور انتشار آن را دادند، منجر به شدت گرفتن انقلاب و سرنگونی شاه گردید. در این مقاله که به نام مجعول احمد رشیدی مطلق انتشار یافته بود، از امام خمینی(ره) به عنوان عامل حزب توده و مالکان بزرگ نام برده اند و گفته اند که این دو گروه از وی در ماجرای پانزده خرداد 1342 استفاده کرده اند؛ در حالیکه عمده روحانیون اعمال شاه را منطبق با اصول و تعالیم اسلامی می دانند. در اینکه این مقاله را داریوش همایون خود نوشته و به دستور وی بوده و یا شخص شاه آن را به توصیه هویدا نگاشته، تردید وجود دارد. داریوش همایون این مقاله را از طرف شخص شاه می داند و دیگران این تقصیر را گردن وی انداخته اند؛[19]
به هر صورت انتشار این مقاله موجب شد که دولت آموزگار استعفا داده و در سراسر ایران تظاهرات عظیمی برپا شود که مهمترین آن راهپیمایی 26 دی ماه بود؛ و این تظاهرات تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. رژیم پهلوی برای منزه ساختن خود و آرام کردن مردم گروهی از رجال سیاسی رژیم را که امیرعباس هویدا و ارتشبد نصیری و داریوش همایون جزء آنها بودند، زندانی کرد.
در بیست و یکم بهمن 1357 مردم به زندانها ریختند و بسیاری از این رجال سیاسی را دستگیر کردند و برخی نیز گریختند که همایون توانست بگریزد و به خارج از کشور برود. پس از انقلاب داریوش همایون در انجمنهای سلطنتی شرکت می کند و حتی روزنامه آیندگان را برای مدتی برقرار ساخت که پس از مدتی این روزنامه تعطیل شد. همچنین وی در بسیاری از میزگردهای مخالفان نظام جمهوری اسلامی شرکت میکند.
یکی دیگر از اقدامات وی پس از انقلاب مخالفت با حکم تاریخی امام در مرتد دانستن سلمان رشدی است.[20]
داریوش همایون در ساعت ۱۱ شامگاه 8 بهمن 1389 در ژنو سوئیس درگذشت.
پی نوشت :
[1]. پدرش نورالله همایون از کارمندان اداره حسابداری مجلس شورای ملی بود که پس از آن به وزارت دارایی منتقل شد و آخرین مسئولیت وی مستشاری دیوان محاسبات بود. پس از بازنشستگی به اداره دبستانی که خود تاسیس کرده بود پرداخت . وزیر خاکستری، صفاءالدین تبرائیان، ص 19.
[2]. مرکز اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، دفتر خاطرات مورخ دوشنبه 28 مرداد 1330، ص 225 و منقول از وزیر خاکستری، ص 20.
[3]. عاقلی، دکتر باقر؛ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، نشر گفتار، چاپ اول پاییز 1380تهران، ج 3، ص 1759.
[4]. همایون، داریوش ؛ گذار از تاریخ، ص 145، منقول از وزیر خاکستری، ص 21.
[5]. روزنامه حزب سومکا به نام های پایمردی و شیر شرق منتشر می شد.
[6]. البته دوران محکومیت وی بیش از این مقدار بود که به خاطر پرداخت مبلغی پول توانست مقداری از حبس خود را بخرد.
[7]. فراماسونرها روتارین ها و لاینزهای ایران 1332-1357، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول 1377 تهران، ص 485 و 695.
[8]. عاقلی، دکتر باقر؛ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 3، ص 1757.
[9]. همایون، داریوش؛ رجال عصر پهلوی، به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول 1378، تهران، ص 89.
[10]. رجال عصر پهلوی، کتاب 1، ص 88.
[11]. همان، ص 88.
[12]. رجال عصر پهلوی، پیشین، ص 106.
[13]. همان، ص 107.
[14]. هما زاهدی فرزند سرلشکر فضل الله زاهدی بود که در کودتای 28 مرداد از عوامل اصلی شکل گیری کودتا علیه دولت ملی به حساب می آمد و سپس نخست وزیر شد. برادر هما، اردشیر زاهدی داماد محمد رضا شاه پهلوی، وزیر امور خارجه، سفیر ایران در آمریکا بود. هما زاهدی خود نیز در سال 1346 نماینده مجلس شورای ملی دوره بیست و دوم همدان شد و در سه دوره متوالی به طور مداوم تا انقلاب اسلامی نمایندگی همدان را به عهده داشت. وی در طول زندگی خود از محمد رضا شاه مدال ها و نشان هایی را کسب نمود که مهم ترین آنها مدال تاجگذاری در جشن تاجگذاری شاه و فرح، مدال پهلوی در جشن آئین ملی پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی می باشد. با دقت در این موارد می توان دریافت که ازدواج با هما زاهدی چه مقدار برای داریوش همایون حائز اهمیت بوده و وی را تا چه حد می توانست به سمت درجات بالاتر سوق دهد. بنابراین باید گفت که هما زاهدی به نوعی سکوی پرش همایون بود. وزیر خاکستری، ص 390.
[15]. در سندی که از ساواک منتشر شده حاج سید جوادی از روزنامه نویسان بزرگ و سردبیر روزنامه اطلاعات می گوید : یک پسر عقده دار شل و پدر سوخته و بیشرف رفته خواهر زاهدی را گرفته و جاسوس سیا و اسرائیل می باشد باید وزیر بشود. رجال عصر پهلوی، ص 248.
[16]. روزنامه مردم، س2 ش 346، دوشنبه 12 اسفند 1353، ص 1، منقول از وزیر خاکستری، ص 415.
[17]. گرچه دکتر باهری به دستور شاه در 14 دی ماه همان سال استعفا کرد و آموزگار مجددا به دبیر کلی حزب رسید. ولی آموزگار دیگر همایون را به سمت قائم مقامی خود برنگزید.
[18]. خاکستری، وزیر؛ بازشناسی نقش داریوش همایون در حاکمیت پهلوی دوم، صفاء الدین تبرائیان، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول 1383 تهران، ص 519.
[19]. همایون، داریوش؛ دیروز و فردا سه گفتار درباره ایران انقلابی ، بی نا، بی جا، ص 92 و 93، منقول از وزیر خاکستری.
[20]. نیمه پنهان سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، دفتر پژوهشهای موسسه کیهان، چاپ اول، 1378، ج 1، ص 34.
پژوهشکده باقر العلوم