رمان «سمندر» ماجراهایی است از دوران دفاع مقدس که شخصیت اصلی آن یک رزمنده جوان است که در یک پست نگهبانی در دفاع مقدس مشارکت داشته است. در این رمان خواننده در یک زمان غیر خطی خاطرات او را مرور میکند و با مفاهیمی روبرو میشود.
کیوان امجدیان(نویسنده)، فرود عوضپور (کارشناس ارشد ادبیات نمایشی)، محمدرضا شهبازی (منتقد و فعال رسانهای)، زهرا جعفری (فعال رسانهای) و حسام آبنوس(منتقد و فعال رسانهای) در این نشست با حضور مصطفی جمشیدی به نقد و بررسی رمان «سمندر» پرداختند.
*شخصیتهای داستان نکات مجهول داشتند
زهرا جعفری فعال رسانهای در حوزه کتاب در ابتدای این نشست با بیان اینکه «سمندر» کتاب خوبی است گفت: اما برای من نکات مجهول زیادی داشت که همه این نکات به شخصیتهای داستان بر میگشت. به نظرم مهنا، شخصیتی بود که جای پرداخت بیشتری داشت؛ اما شخصیتش مبهم بود. یا مثلا شخصیت اصفهانی، من ارتباطی با این فرد برقرار نکردم و به نظرم بودنش در کتاب جای سوال دارد و حتی اتفاق خاصی را نیز این شخصیت رقم نمیزند.
وی افزود: شخصیتهایی مثل انگجی و نورعلی شمس به نظرم آدمهای کلیدی و خوب قصه بودند و شاید نقش اصلی را این افراد ایفا میکردند؛ اما بودنشان در قصه خیلی کم است و به نظرم جای کار بیشتری داشتند.
قصههایی که انگار ناتمامند !
این فعال رسانهای گفت: شاید گفته شود، نویسنده نگاهش اینطور بوده که در این حد به این شخصیتها پرداخته، اما به نظرم نوع داستان او باید طوری روایت شود که مخاطب جذب داستان شود؛ اما من احساسم بعد خواندن این کتاب این بود که کتاب ناگهانی تمام میشود و قصهها ناتمام مانده است. احساس کردم داستان زود تمام شد.
جعفری گفت: یک نکته دیگر اینکه قسمتهای آخر داستان که داوود و شخصیت اصلی همدیگر را میبینند، اتفاقات پشت سر هم و سریع شکل میگیرد، از قصه برگشت داوود تا مجروحیت دوباره و دیدن انگجی، و به نظرم در مجموع شخصیتها مجهول و گنگ بودند. البته این حرفها را نقد نمیدانم و بیشتر سوالات ذهنم نسبت به کتاب است.
*از حضور فعال اصفهانی در کتاب نمیتوانم بگذرم
مصطفی جمشیدی نویسنده رمان «سمندر» در پاسخ به بخشی از مباحث جعفری گفت: در مورد اصفهانی، که اگرچه شخصیت جنبی است اما از حضور فعالی در کتاب که داشته نمیتوانم عبور کنم. شما چطور ماجرای اکشن جنگ را که اصفهانی حضور داشته را در کتاب ندیدید؟ یا کشاورزی او را؟ آنهم در آن منطقه جنگی که واقعیت داشت! یا مثلا مهنا که آن قدر به آن در کتاب پرداخته شده است؟
جعفری هم در پاسخ گفت: در مورد اصفهانی منظورم این بود که اگر نبود هم خللی به قصه وارد نمیکرد و داستان نمیلنگید و بعد از آن اتفاق دیگر از این شخصیت خبری در داخل قصه نیست.
جمشیدی پاسخ داد: اصفهانی نیمی از ماجراست که اگر نبود آن شخصیت عراقی کجا پنهان میشد؟
*«مهنا» جای پرداخت بیشتری داشت
جعفری در ادامه گفت: مهنا شخصیت مهمی است و به قول معروف شاید گنجی که او به دنبالش است، باقی افراد پیدا میکنند و برای همین به نظرم جای پرداخت بیشتری داشت.
*شاید روزی در مورد «مهنا» یک رمان نوشتم
جمشیدی پاسخ داد: مهنا بله... اتفاقا یکی از نابترین شخصیتها که در رمان عام، منظورم رمان کلاسیک است و میتواند حضور داشته باشد و در فکر آن هستم که دربارهاش بنویسم همین مهناست. شاذ، ترحم برانگیز، مظلوم، متفرد و کمی هم مغروق. من هم فکر میکردم گنج، ادبیات ناب است و روزی دردهای ما را درمان خواهد کرد. حالا چه روزی توسط چه ماری گزیده میشوم الله اعلم. با وصف دنیای کم فروغ این روزها و رکود حاکم.
جعفری با اشاره به شباهت «سمندر» به یک فیلمنامه گفت: به نظرم کمی داستان شبیه فیلمنامهای کوتاه شده و همین باعث کم پرداختن به شخصیتهای داستان شده است، درست مثل یک فیلم سینمایی که ظرف دو ساعت کارگردان باید همه چیز را تمام کند.
*دوران حجیمنویسی به سرآمده است
جمشیدی گفت: نظر شما محترم، اما دوران حجیمنویسی به نظرم به سر آمده است. نواقص مهمی میتواند تلالو رمان را کم فروغ کند. من همه اجزا را در سمندر مناسب دیدم اگر اینطور نبود هنر و فلسفه زیبایی شناسی رمان که این روزها مغفول بوده به کار گرفته نمیشد. مهنا بافت دیگری در رمان دارد. بافتی بسیار غبطه برانگیز، به قول ایشان مهنا گنجی را مییابد اما در نیل به قله هدف باز میماند.
*روایتهای «سمندر» شگرف است
فرود عوضپور کارشناس ارشد ادبیات نمایشی در این نشست مجازی گفت: رمان «سمندر» پر از تصاویر ناب سینمایی است و این بدین معناست که ماندگاری کلام جمشیدی در قالب تصویر شگفت انگیز است.
وی افزود: از طرفی روایت درست و تاثیرگذار در لحظاتی چنان شگرف است که برای دیدن ادامه آن تصاویر، خواننده با خیال خودش ادامه میدهد. توجه شود به شخصیت خانمی که در آنطرف پل زندگی میکند. توجه او به پرندگانی که در اثر جنگ زخمی شدهاند بسیار ماندگار است.
*انتظار حماسه در رمان امروز بیانصافی است
نویسنده رمان «سمندر» در ادامه سخنان خود گفت: در کل انتظار حماسه در رمان امروز زبان فارسی بی انصافی است، حتی در سطح جهانی هم بی فایده است. البته کمالگرایی خوب است. چند روز بیش یک خبرنگار روسی که فقط چهرهای ضد روسی داشت را به افتخار نوبل رساندند. یک اثر داستانی معطوف به شگفتی در کار ایشان دیده نمیشود. در مودیانو هم همینطور، شما به بیانیههای کمیته نوبل نگاه کنید، انگار انشای بچه مدرسهای هاست، آن را فیالمثل با بیانه کمیته نوبل دوران مارکز یا فاکنر مقایسه کنید. امروز سینما و رسانههای تصویری و شبکههای اجتماعی در حال بلعیدن همه چیز هستند.
*از یک متن دوست داشتنی تا یک پایانبندی عجلهای
محمدرضا شهبازی منتقد، نویسنده و فعال رسانهای در حوزه کتاب نیز در این جلسه درباره رمان «سمندر» گفت: به نظر من کتاب سمندر یک مقدمه طولانی و کرخت داشت، یک متن دوست داشتنی که دیر شروع شد و یک پایان بندی عجلهای که در ذوق میزد. روانی متن و رفت و برگشتهای زمانی روایت که بدون اصطکاک انجام شده بود و خواننده بدون دست انداز میرفت و میآمد از مزیتهای قابل توجه کتاب بود که باعث میشد اگر کسی قصد مطالعه کتاب تا انتها را داشته باشد، به راحتی و در یک مجلس بتواند این کار را انجام دهد.
وی افزود: اما مشکل به نظر بنده همین جور کردن این قصد و مجاب کردن مخاطب به خواندن کتاب تا انتها است! و بزرگترین مشکل کتاب هم همین است که در بیست-سی صفحه ابتدایی چنین انگیزهای در مخاطب شکل نمیگیرد. گرهای ایجاد نمیشود تا عطش باز شدن گره در مخاطب شکل بگیرد.
*طبیعیاست داستانخوانهای عادی کتاب را رها کنند
نویسنده کتاب «آقازاده عزیز» گفت: بالاخره وقتی مخاطب یک رمان صد صفحهای را شروع میکند انتظاری که دارد متفاوت است از یک رمان مثلا سیصد صفحهای. اگر در آن رمان حجیمتر تا پنجاه صفحه هم برای شروع شدن داستان صبر کند، در اینجا توقع دارد که حداکثر در بیست صفحه ابتدایی بفهمد باید در رمان دنبال چه چیزی باشد. به نظر بنده این اتفاق نمیافتد و به همین دلیل خیلی طبیعی است اگر داستانخوانهای عادی در صفحه چهل و پنجاه کتاب را رها کنند.
شهبازی در ادامه گفت: البته نویسنده با ایجاد فضاهایی وهم آلود توانسته تا حدودی آن خلاء گره را جبران کند و فضای مرمروز داستان این توقع را در خواننده به وجود میآورد، که حتما این در یک چیزی هست که من نمیبینم و بهتره ادامه بدم تا بفهمم. اما این به تنهایی نمیتواند بار را به دوش بکشد.
*عدالت میان شخصیتها و موقعیتها رعایت نشده است
این فعال رسانهای گفت: من متعجبم که نویسنده وقتی در فصلهای پایانی کتاب به خوبی توانایی خودش در جابجایی زمانی شخصیتها را نشان داده و متنی جذاب نوشته، چرا این کار را زودتر شروع نمیکند و در ابتدا فقط به جابجایی زمانی روایت اکتفا میکند؟ فاصله افتادن بین حضورهای ستودگان در داستان هم از چیزهایی است که واقعا حسرت برانگیز است که اگر ستودگان زود به زود میآمد چقدر بهتر میشد. در کل من به نظرم حجم صد صفحهای کتاب را کافی و متناسب محتوا میدانم اما این حجم به نظرم به درستی و به عدالت بین شخصیتها، موقعیتها و حتی زمانها رعایت نشده است.
جمشیدی در پاسخ و توضیح به سخنان شهبازی گفت: به قول فورستر همه نویسندههای خوب و حتی بد دنیا یک چیزهایی، یعنی آدمها و حوادثی خلق میکنند، اما نمیدانند چه بلایی سر آنها در بیاورند. این از انتهای نقد آقای شهبازی که اقلا و از سر لطف این مزیت را در سمندر دیدهاند که عیب فورستر بر ما کارگر نشده است.
*مستند بودن فضا و مکان برخی نکات را به من تحمیل میکرد
او اضافه کرد: اما در باره اول کار باید عرض کنم خصوصیت به دست آوردن فضا و آن مکان که مستند بود بر من برخی نکات را تحمیل میکرد، قهرمان داستان چون آب آن رودخانه سیال است. حضور ستودگان او را بیدار میکند، حضرت مسیح (ع) میفرماید از مادر زاده نشد آن کس که دو تولد در خود ندید. تنها در اینجاست که قهرمان ما با آن همه آدم و مقدمه روبرو میشود.
*شخصیتها در «سمندر» لحن ندارند
شهبازی در پایان سخنانش گفت: یک نکته دیگر هم به ذهنم میرسد و آن اینکه شخصیتها لحن ندارند. یعنی با کمی اغماض میشد لحن اصفحانی و مهنا را، و لحن ستودگان و انگجی را، و لحن داود و سربازهای محافظ پل را یکی دانست. تقریبا همه یکجور حرف میزنند.
جمشیدی در ادامه نشست مجازی نقد رمان «سمندر» گفت: این فضاسازی مقدمهای است برای اینکه داخل پاساژهایی برویم که مدنظر نویسنده است، زیرا رمان در خلاء شکل نمیگیرد. رمانی که فلسفه زیبایی شناسی هنر را رعایت کند هرگز به فضاهای اینچنینی پشت نمیکند. این جفا است که رمان را در حد چند روایت و چند شخصیت و برخورد آنها با یکدیگر فرض کنیم و ابزارهایی که رمان نویسی به ما داده از قبیل تاکید بر ضرباهنگ، نثر داستانی موثر و پرداخت متمرکز داستانی را رها کنیم و این پرداخت متمرکز داستانی من را مجبور کرده که در مدیومی داستانم را بگویم که به نظر می رسد برخی اجزای آن درست جا نیفتاده باشد و این اجتناب ناپذیر بوده است.
*در نمایشنامه است که آدمها وزن یا دیالوگ برمیگزینند
این نویسنده در ادامه گفت: فشردگیهای این رمان به خاطر این است که بتواند ایماژهای مورد نظر این داستان را ارائه کند. با عرض پوزش باید بگویم که در نمایشنامه است که آدمها ورزن گفتاری یا دیالوگی بر میگزینند. در رمان سمندر اینگونه نیست، لحن به رعایت هارمونی در هنر گفته میشود و در ضرباهنگ نثر به خدمت گرفته شده است.
*میتوان به خوانش «سمندر» در همه جای زمین امیدوار بود
وی گفت: به دنبال خرق عادت بودن در رمان معاصر چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ محتوی اگر کارگر افتد برای خودش دستاوردی خواهد بود. «سمندر» به نقطهای رفته که در همه اضلاع زمین به خوانش آن میتوان امیدوار بود.
نویسنده رمان «سمندر» در بخش دیگری از این نشست گفت: ادبیات خلاقه یک بار از کل به جز و یک بار از جز به کل میرود و سمندر باید این خصوصیت را داشته باشد و بتواند مفهوم گذر از آتش بر اثر حمله رژیم بعث را منتقل کند و مسیر رشد انسان متعبد در گفتمان آخرالزمانی که این گفتمان جنبه سلوک مندی را ارائه میکند، نشان دهد. انسانی که به باورهای دینی معتقد است و نماد آن در رمان انگجی است، توانسته سمندر گونه از این سالها عبور کند.
*روایت «سمندر» نوعی از روایت مدرن است
حسام آبنوس یکی دیگر از افرادی بود که در این نشست نظراتش را در مورد رمان «سمندر» عنوان کرد. او گفت: سمندر یک کتاب متفاوت در فضای ادبیات انقلاب و دفاع مقدس است و برای این تفاوت نیز دلایلی دارم که ارائه میکنم. نحوه روایت جمشیدی در این کار علاوه بر این که مستند است خارج از قالبهای مرسوم مستندنگاری است و وجه داستانی کار پررنگتر است و با استفاده از جریان سیال ذهن و رفت و برگشتهای زمانی در متن داستان خواننده را در سفری زمانی قرار میدهد.
*نوع روایت با توجه به شخصیتها دارای هارمونی است
عوض پور نیز با اشاره به تصاویر موجود در متن، گفت: سمندر هم از نظر ارائه تصویری سینمایی و هم از نظر دیالوگ بسیار موفق است و انتخاب نوع روایت هم با توجه به وجود شخصیتهای قصه دارای هارمونی است که آقای جمشیدی به آن دست یافته است.
جمشیدی با اشاره به سخنان آبنوس گفت: نکته جالب در صحبتهای آبنوس این است که رمان را در طول زمانی خود دیده نه صرفا در دفاع مقدس.
*شخصیتهای «سمندر» در خدمت مضمون داستان هستند
آبنوس در ادامه به شخصیتپردازیهای «سمندر» نیز اشاره کرد و گفت: در مورد شخصیتپردازی اثر هم باید بگویم شاید جای کار بیشتری داشت که شخصیتها عمق بیشتری داشته باشند اما با توجه به اینکه این یک رمان مضمون محور است پس شخصیتها هم در خدمت مضمون هستند و قرار نیست که هنرنمایی مگر در مسیر هدف درونمایه داشته باشند.
این فعال رسانهای در زمینه کتاب گفت: البته شخصیتهای سمندر شخصیتهایی انتزاعی و غیر واقعی نیستند و در زندگی روزمره ما دیده میشوند و حضور دارند ولی شاید عمق لازم برای پیشبرد داستان را نداشته باشند وگرنه همین که دوستان میفرمایند فلان شخصیت جای کار بیشتری داشت یعنی با شخصیت ارتباط برقرار کردهاند. یعنی شخصیت پردازی ضعف اساسی ندارد بلکه آنطور که باید شخصیتها در داستان نمینشینند که خب عرض کردم شخصیتها فقط در خدمت مضمون داستان هستند.
*بیلحنی در «سمندر» نکته منفیای نیست
وی با اشاره به سخنان شهبازی گفت: در مورد لحن، که جناب شهبازی به آن اشاره کرد هم بد نیست بگویم، که چون شخصیتها در خدمت مضمون هستند این بیلحنی در داستان حس میشود که باز هم نکته منفیای نیست. از نظر زمان هم باید بگویم خواننده در خواهد یافت که در یک بازگشت به گذشته قرار است اتفاقات داخل کتاب را مرور کند و این مهمترین ویژگی «سمندر» جمشیدی است.
*«سمندر» یک رویای طولانی است
جمشیدی با بیان اینکه «سمندر» نتیجه یک رویای طولانی است، گفت: رویایی که از شدت تاثر برخی مواقع به شعر درآمده یا به زبان آدم الکنی از خواب رسیده است. این اثر ادای دینی است به ستودگانی که به رویا و واقعیت پیوستند اما ما را در این شب طولانی تنها گذاشتند. درست میگویید من گنگ خواب دیده چطور میتوانستم آن رودخانه و آن اقای اصفهانی را با وانت کاپرایش فراموش کنم؟ حالا کاری ندارم ولی از روی انصاف مثلا گزارش های جنگی همینگوی مگر چی ریختهاند بر جان کلمات و کاغذها؟؟
آبنوس در بخش پایانی سخنانش گفت: در بخش پایانی سخنانش میخواهم به خاستگاه فکری نویسنده که در کتاب متبلور است اشاره کنم. نویسنده در «سمندر» نظرگاه و خاستگاه فکری خود را به خواننده نشان میدهد. تفکر دینی و منبعث از اندیشه اسلامی نویسنده در اواخر کتاب دیده میشود هر چند این دیدگاه در سراسر متن به چشم میآید و خواننده را با آن روبرو میکند. این مسئله که شهدا زنده هستند و دارای حیات ابدی، نکتهای است که بارها در متن تکرار میشود بدون اینکه به چشم بیاید و یا توی ذوق بزند. این نکته از اهمیت فوقالعادهای برخودار است که اندیشه دینی در یک اثر دیده شود و نویسنده بدون اینکه گلدرشت کاری کند حرفش را زده است.
وی در پایان گفت: در مجموع اثر تازه مصطفی جمشیدی یک اثر متفاوت در فضای ادبیات داستانی انقلاب است که باید به ایشان خدا قوت عرض کنم. این اثر میتواند چراغ راهی برای نویسندگان جوان در فضای ادبیات انقلاب شود.
*ساختار برای جمشیدی بسیار مهم است
کیوان امجدیان نویسنده و فعال فرهنگی و رسانهای در بخش پایانی این نشست گفت: اصولا کارهای جناب جمشیدی دو ویژگی دارد، که برای مخاطبانی که با آثار ایشان آشنایی دارند دیگر در حال تبدیل شدن به یک اصل شده است.
وی افزود: اول اینکه ساختار و شکل روایت برایشان بسیار مهم است. تا آنجا که بشود تلاش در آشنایی زدایی دارند و ساختار و روایت ساده را (درصورت امکان) بر نمیگزینند. این اتفاق از سونات عدن بیشتر حس میشد و میشد پررنگ شدن گرایش ایشان به ساخت را دید. اینکه داستانشان سیال ذهن باشد، اینکه در توصیفها و حتی در نامها آشنایی زدایی داشته باشند و خیلی چیزهای دیگر.
نویسنده رمان «آوای تار یحیی» گفت: روایت او هم همانطور که خودشان قبلا گفتهاند روایتی از گذشته نزدیک از سوی راوی ایستاده در گذشته دور است. دوم اینکه به دلیل گرایشات سینمایی، نوع روایت نمایشی و یا اصلا شکل روایت سینمایی جزء لاینفک کارهایشان شده است.
*جمشیدی برای مخاطب امروز مینویسد
امجدیان اضافه کرد: اینکه بعضی دوستان حس کردهاند «سمندر» گاهی شبیه نمایشنامه یا فیلمنامه میشود به دلیل همین نگاه متصل کننده جمله و نما نزد جمشیدی است. خلاصه اینکه طبیعی است که مصطفی جمشیدی در کارهایش کار خوب و متوسط و عالی دارد. اما همیشه کارهایش خواندنی است. او برای مخاطب امروز مینویسد. مخاطبی که دیگر سینما هم ارضائش نمیکند و حالا دنبال ترکیبی تکمیلی از سینما و ادبیات میگردد. مخاطب جمشیدی میداند که در هر کتاب او یک یا چند برگ برای رو کردن دارد. دغدغهاش اگرچه قصه گفتن است اما ساده قصه گفتن را دوست ندارد. او عاشق بازی با ساختار برای روایت قصه است، هرچند این بازی گاهی شاهکار «سونات عدن» میشود و گاهی «وقت نیایش ماهیها».
*در «سمندر» دنبال شهید سازی نبودهام
جمشیدی در بخش دیگری از این نشست گفت: من در «سمندر» دروغ نگفتهام، منصف و خالص بودهام. هرگز به دنبال شهید سازی و ترقه در کردن و خواب و رویا و بقول تو گل درشت گفتن نبودهام. با آنها زندگی کردهام و تا وقتی این بیماری و خدا اجازه دهد با آنهایم. ملالی نیست و طلبی از کسی ندارم تازه بسیار بدهکارم به جانهای مقدس اینان و ارواح تابناکشان. آرزویم پیش از مرگ رخصت گرفتن از رهبر بلند اندیشه ایشان، تنها برای یک دیدار است، برای فقط دیداری و بدرود. من خود را مرهون جانهای پاکشان میدانم...نامهایشان بلند باد..همچون سردار همدانی.
وی در پایان سخنانش گفت: سمندر در حقیقت ادای دینی به جانهای پاک شهدا است و توفیق داشتم به عنوان یک جانباز خاک پای آنها را کیمیای چشمم کنم. این رمان ادای دینی به ادبیات متعهد است و از ادبیات مبتذل و نیستانگاری رهیده است. ادبیات فرزانه و بسیجیوار به دنبال گذشتن از پلیدیها است. برخی کارهای من به دنبال برپا خاستن انسان است در حالی که ادبیات جهان به دنبال فرو نشاندن انسان است و از این فرصت که ایجاد شد تشکر میکنم.
در پایان نظرات افرادی که این کتاب را مطالعه کرده بودند در جدولی درج شده است.