برای درک بهتر از آنچه در این نامه مهم و در عین حال صمیمانه رهبر انقلاب به جوانان غرب آمده است با محمد فرهاد کلینی کارشناس ارشد مسائل راهبردی گفتگو کردیم که مشروح آن در ادامه تقدیم میشود.
** درباره دومین نامه رهبر انقلاب به جوانان کشورهای غربی، به عنوان آغاز بحث بفرمایید اولا چرایی انتشار این نامه و تفاوت آن نسبت به نامه اول و اینکه اساسا چه تحولاتی منتهی و منجر به صدور این نامه از سوی رهبری شد و ارزیابی شما از اصل نامه و انتشار آن در فضای کنونی تحولات بینالمللی چیست؟
همچنان که مستحضر هستید انگیزه مجدد ارسال این نامه به محیط جوانان اروپا
درچارچوب وقایع تلخی بود که در پاریس اتفاق افتاد و به صراحت این موضوع در نامه
دوم رهبر انقلاب مورد اشاره قرار گرفته است. اما جدا از این موضوع، به نظر میرسد
دلایل و انگیزههای نامه دوم، شرایط و پرسشهایی است که باعث میشود جوانان
اروپا در خصوص کیفیت امنیت جوامع اروپایی مورد توجه قرار دهند، که در این موضوع قیاسهایی صورت میپذیرد و شاخصهایی وجود دارد. در این حوزه شاهد این هستیم که رهبر انقلاب با توجه به تناقضهای
گفتاری و رفتاری و دستهبندی مصنوعی در بحث تروریسم این موضوع را مورد نقد
قرار میدهند و در این خصوص به صراحت انگیزههای تولید خشونت و همچنین
عواملی که باعث شده بسترهای لازم برای ترویج تروریسم پدید بیاید را مورد توجه قرار بدهند.
اگر دقت کنیم میبینیم در حوزه رفتاری که از جریان تروریستی تکفیری-صهیونیستی داعش شاهد هستیم، امروزه کشورها و جوامع غربی اذعان دارند که خیلی از این افراد در این کشورها زاده شده و در آنجا رشد کردهاند و امروزه یکی از منابع جذب نیروی انسانی برای ماشین تروریسم داعش خود جوامع اروپایی هستند که در این خصوص ایشان راهنماییهایی را در نامه دوم مطرح میکنند که کمک میکند تا درک صحیحتر و روشنتری از موضوع پدید آید و این دیالوگ سازنده درباره نوع نگاه جهانی انقلاب اسلامی به موضوع امنیت برای جوانان اروپا واضحسازی شود.
** به تناقضی اشاره فرمودید. ما نوعی یکپارچگی برداشت از تروریسم را درنامه رهبر انقلاب شاهد بودیم که از فرانسه تا سوریه تروریسم یکسانی را تبیین کردند. در مقابل تعابیر چندگانهای که وجود داشته و همین طور جهان اسلام را قربانی اول تروریسم معرفی کردند. در صورتی که میبینیم جای متهم و شاکی در برخورد غرب عوض شده و آنها در حالی که خود مروج تروریسم هستند به شاکی اول آن تبدیل شدهاند. این نامه به نظر شما در جریان آینده مبارزه با تروریسم و ائتلافهایی که در حال شکلگیری هست و خواهد بود چه تاثیری خواهد داشت؟
موضوعی که بسیار قابل توجه است این نامه ضرورت
یک عزم جهانی را برای مقابله با خشونت و همچنین موضوع تروریسم تداعی میکند. در
این موضوع تأکید میشود که تعریف چندگانه و چندلایه از موضوع تروریسم راهگشای
همکاریها برای آینده نیست و ضرورت دارد درک دقیق و استانداردشدهای از موضوع
تروریسم پدید آید و نباید استثناء قائل شد؛ با توجه به رفتارهایی که از سوی رژیم
صهیونیستی مانند کودککشی صادر میشود و تبعیضی که علیه فلسطینیان اجرا میکنند.
این یک نکته مهم است که تروریسم خوب و تروریسم بد نداریم، بلکه تروریسم به معنای
این است که حقوق انسانها را نادیده میگیرد و سعی میکند در این حوزه بر اساس
خشونت نهایی و اعمال ترور رهبری خودش را بر فضای عمومی غالب کند. بخشی از فرمایشات
ایشان نیز الهام از تعالیم عالی اسلام خصوصاً قرآن کریم دارد که اشاره میشود وقتی
انسان بیگناهی کشته میشود، مانند این است که کل انسانها کشته شدهاند. و این
دردمندی که در میان جملات مشاهده میشود بر اساس یک نوع ادبیات سیاسی نیست، بلکه
دقیقاً براساس یک برداشت صحیح و یک نوع جهانبینی و رویکردی است که اسلام نویدبخش
آن بوده است.
نکته قابل توجه دیگر در نامه دوم مقام معظم رهبری بحث نگاه اسلام به پدیده ترور است که آن را بیشتر باز کرده است و سیاستهایی را که در برخی از جوامع غربی برای اسلامستیزی به ویژه در جامعه اروپایی در جریان است را خنثی میکند. زیرا برخی به دنبال این هستند تا نشان دهند ماهیت اسلام با خشونت پیونده خورده در حالی که چنین نیست و در گفتار و ادبیاتی که در نامه مشاهده میشود تلاش شده تا این زدوده شود. نکته دیگر در مورد برچسبی است که تلاش میشود تا جمهوری اسلامی ایران را به عنوان دولتی غربستیز معرفی کند تا تصویر و تصوری که از اسلام و انقلاب اسلامی هست را مخدوش کنند در حالی که ستیز اصلی که در این نامه مشاهده میشود، نقش روابط ظالمانه در جوامع است و اتصالی را که پیام رهبر انقلاب با فضای ذهنی جوانان غرب و خصوصاً اروپا برقرار میکند، در این چارچوب است که آنها را روشن میکند تا نسبت به متون اصلی اسلام درک صحیحی داشته باشند و سؤالات آنها را به خوبی پاسخ دهند.
**چند نکته در این نامه بود که شاهد بودیم؛ در بحث تروریسم همانند قبل تروریسم در بیانات رهبر انقلاب، تروریسم رژیم صهیونیستی تبیین میشود و جریان اصلی تروریسم، همچنان این رژیم است و گفتمان دشمن اصلی و دشمن فرعی ادامه دارد. و در ادامه آن، آمریکا به عنوان حامی اصلی تروریسم معرفی میشود و از جوانان اروپایی خواسته میشود تا تعامل صحیح و شرافتمندانهای با جهان اسلام پیریزی کنند. در حالی که به خاطر داریم در دیدار با پوتین، رهبر انقلاب آمریکا را فاقد دیپلماسی شرافتمندانه خواندند. این ادبیات ایشان را چه طور ارزیابی میکنید؟
نکتهای که در اینجا وجود دارد، اگر به روابط و تحولات داخل رژیم تلآویو دقت کنیم، موضوع کاملاً واضح است که خود آنها هم نسبت به سیاستهایی که رژیم صهیونیستی و دولت جعلی آن دنبال میکند، منتقد و معترض هستند و این مسأله را میتوان در جناحهای مختلف جامعه اسرائیل و یهودیان هم ملاحظه کرد. این اعتراض را هم در درون رژیم صهیونیستی شاهد هستیم و هم در جوامع جهانی یهودیان. چرا که آنان نیز علاقمند نیستند شخصیت جهانی یهودیان با رفتارهایی که دولت اسرائیل از خود بروز میدهد پیوند بخورد. اخیراً هم شاهد بودیم که جوامع غربی شدت اعتراضهای خود را نسبت به رفتارهای این رژیم در ابعاد مختلف چه در موضوع رفتار وحشیانه با مردم این منطقه، چه در چارچوب شهرکسازیهای غیرقانونی که دنبال میکند بیشتر کرده و صدای اعتراض آنان نیز بلندتر شده است. بر اساس آخرین اخبار، رژیم صهیونیستی تلاش کرده تا نقش اتحادیه اروپا را در مناسبات فلسطین به حالت تعلیق درآورد که همزمانی این موضوع با اعتراضها در غرب قابل توجه است.
از سوی دیگر، این که مقام معظم رهبری آمریکا را به عنوان حامی تروریسم خطاب قرار میدهند در این چارچوب است که آمریکا باید سیاست وامداری خودش را در رابطه با رژیم صهیونیستی کنار بگذارد. و تا زمانی که بخواهد وامداری خود را دنبال کند، چهره و جایگاه آنان با رفتاری ددمنشانه که از جانب دولت صهیونیستی شاهد هستیم پیوند میخورد. بخشی از این موضوع هم برمیگردد به جامعه آمریکا که از مالیات آنها و پول آنها ماشین تروریسم دولتی اسرائیل را حمایت میکند و باید در این خصوص نگاه خود را به تحول سیاست خارجی آمریکا معطوف کند.
**درباره ابعاد داخلی، اکنون انتشار این نامه صورت گرفته است و در ادامه توزیع نامه و رساندن آن به مخاطبان اصلی نیز اهمیت دارد که این وظیفه برعهده افراد، تشکلها، سازمانها و نهادهایی است که باید آن را دنبال کنند. وظیفه انتشار و توزیع نامه در بین جوانان اروپایی و ادامه این مسیر مشخصا بر عهده کدام نهادهاست؟
در درجه اول باید دقت کرد که رسانههایی که در
سبد سیاستهای صهیونیستی قرار دارند تلاش میکنند تا فضا را به گونهای تغییر
دهند و یا اینکه سیاست سانسور رسانهای را دنبال کنند. در گام اول لازم است که در
بحث موضوع انتشار با دقت و با پیگیری جدی از طریق رسانههای متعدد دنبال شود.
خوشبختانه اولین بازخوردهایی را که از این پیام شاهد هستیم این است که رسانههای
منطقه بلافاصله نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند و آن را در صدر خبرهای خود
قرار دادند و در حال تحلیل محتوای نامه هستند. در فاز اول مهم این است که دستگاههای
رسانهای و سیاستخارجی کشور نسبت به بازنشر این موضوع در فضای داخلی و حوزههای
ماموریتی خود، آن را دنبال کنند.
از سوی دیگر با توجه به بحثهای مطرحشده در این نامه، باید با طرح آن در
سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری، سازمانهایی که در این چارچوب ماموریتی برای
خود تعریف کردند، رایزنیها و تعاملهای دیپلماتیک قویتری صورت بگیرد تا بتوانند
محتوای این نامه را مورد ارزیابی دقیق قرار داده و در فضای سازمانهای بینالمللی مفاهیم راهبردی
آن را تقویت کنند. حتی درچارچوب جنبش غیرمتعهدها این موضوع میتواند در دستور کار
قرار بگیرد و در خود سازمان ملل و در کمیتههای مربوطه لازم است که مطرح شود و به
اطلاع نمایندگان کشورها در سازمان ملل رسانده شود.
موضوع بعدی، غیر از تبلیغ، ترویج و تعمیق این پیام در محیط بینالمللی، ضرورت این است که مفاد اصلی آن برای تکمیل بیانیههای سیاسی و اصلاح برخی از قواعدی که در موضوع حقوق بشر نقص دارند، مورد توجه قرار بگیرد و در رأس آن موضوع نقد نگاه دوگانه به موضوع تروریسم است که در درجه اول لازم است به آن توجه شود. از دیگر امکاناتی که میتوان برای این منظور استفاده کرد، انجام سمینارهایی است که بتوان با تلفیق نامه اول با نامه دوم و فرازهایی از سخنرانی ریاست جمهوری در سازمان ملل و طرح جهان عاری از خشونت، ازین طریق در محیطهای دانشگاهی و اتاقهای فکر این اهداف را دنبال کنند. به نظر میرسد اگر دیگر نهادهای جمهوری اسلامی از قبیل دفاتر خبرگزاریها و دفاتر صداوسیما با انتشار آن در محیطهای رسانهای و انجام مصاحبه با اندیشمندان مستقل برای آن کشورها چهرههایی فرهیخته محسوب میشوند، برای تقویت این مسیر موثر است تا این پیام بصورت مستقیم و غیرمستقیم بازتاب داده شود و حقانیت نگاه ایران که قربانی تروریسم است، به گوش جهانیان رسانده شود.
پیشنهاد میکنم این پیام در اسرع وقت جدا از زبانهای بینالمللی رایج که معمولا ترجمه آن صورت میگیرد، نمایندگیهای فرهنگی جمهوری اسلامی به زبانهای محلی مناطق مختلف جهان منتقل کنند و به گوش مردم این نواحی از جمله در شرق آسیا یا بخشهایی از آفریقا رسانده شود تا این پیام تنها به چارچوب زبانهای عمده محدود نشود. همچنین پیشنهاد میکنم این پیام حتما به زبان عبری هم ترجمه شود.