به گزارش مشرق، بازشناسی لایههای تغییر هویت اصلاحطلبی، تجمیع جریان مدعای آزادی با دولتی که از اساس قائل به آزادی نیست و با مشی اقتدارگرایانه در پی تحقق گفتمان توسعه است و چرایی این تنازل گفتمانی از بخش های مختلف این گفت و گو با پرویز امینی تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی است:
همانطور که میدانید در آستانه انتخابات دهم مجلس و تکاپوی جریانات سیاسی هستیم، به نظر شما جریان اصلاحطلب در شرایط کنونی از چه موقعیت و وزن سیاسی برخوردار است؟
امینی: آنچه که الان برای این جریان مسئله است، نوع رابطهاش با دولت یازدهم است. پیشتر بیان کرده بودم که اصلاحطلبان در حکم آپاندیس دولتند که همانند آپاندیس در چند سال اول، کار ایمنی بخشی برای
بیان جناب عارف که از دولت یازدهم خواسته بود یا به نوعی خواهش کرده بود که راه خود را از اصلاحطلبان جدا نکنند، ظهور وضعیت آپاندیسی اصلاحطلبان در نسبت با دولت یازدهم است.
دولت را انجام میدهند تا مزاحمتی ایجاد نکنند، همان موقعیت را میتوانند حفظ کنند. بعد از برجام نیز بیان کردم که دولت یازدهم با استقلال بیشتری از اصلاحطلبان تحرک سیاسی خواهد داشت چراکه احساس میکند یک پایگاه مستقل از طریق برجام بدست آورده است و نیاز اجتماعیاش به اصلاحطلبان تا حدود زیادی مرتفع شده است. همچنان بر همین نظرم و گفتارهای طرفین در چند روز اخیر خصوصاً بیان جناب عارف که از دولت یازدهم خواسته بود یا به نوعی خواهش کرده بود که راه خود را از اصلاحطلبان جدا نکنند، ظهور وضعیت آپاندیسی اصلاحطلبان در نسبت با دولت یازدهم است.
یعنی فضا به صورتی است که تفاوتها بین اصلاحطلبان و دولت یازدهم ظهور میکند؟
امینی: بله چون بین این دوتعارض گفتمانی و تفاوت در کنش سیاسی وجود دارد؛ مدعای اصلی اصلاحطلبان «آزادی» است اما مسئله دولت مستقر، «توسعه» است و آن توسعه با اقتدارگرایی هم قابل جمع است. 2 دوره اقتدارگرایی دولت هاشمی این مسئله را نشان میدهد و نیز الگوی چینی توسعه که خیلی مورد علاقه این جریان است نیز یک الگوی تمام و کمال در توسعه اقتدارگرایانه است. هر دو جناب روحانی و هاشمی نیز به دلایل شخصیتی، معرفتی و نیز تجربه عملی، ذاتاً نمیتوانند مدعایی درباره آزادی داشته باشند.
* روحانی خلأ بازیگر موجه اجتماعی در صحنه انتخابات را برای اصلاحطلبان پر کرد
ولی این دو در انتخابات سال 92 پیوند موفقی داشتند؟
امینی: آنچه این تعارض گفتمانی را در درجه اول بین آنها پر کرد، مسئله مشترک آنها یعنی احمدینژاد بود. هر دو با همه وجود بر روی نفی احمدینژاد و هر نوع احمدینژادیسمی متفق و یکپارچه بودند. در درجه دوم محدودیتهای دو طرف بود. اصلاحطلبان با محدودیت داشتن یک بازیگر موجه اجتماعی در صحنه انتخابات بهعنوان نامزد و کاندیدا روبرو بودند و اشخاصی مثل عارف انتظارات آنها را برآورده نمیکرد و توسعهگرایان با این محدودیت روبرو بودند که از یک پایگاه مستقل اجتماعی برای تولید فضای سیاسی و رای آوری محروم بودند؛ بنابراین روحانی خلأ آنها را و اصلاحطلبان نیز خلأ توسعه گرایان را پر کردند.
* جریان توسعه گرا به شدت در صحنه سیاست پراگماتیست است
غیر از تعارض گفتمانی، شما از تفاوت در کنش سیاسی بین این دو نیز صحبت کردید؟ این تفاوت چیست؟
امینی: جریان توسعهگرا به شدت در صحنه سیاست و حتی عرصههای دیگر نیز پراگماتیست است. مثلاً شما مجله مهرنامه را ببینید که با سرمایه این گروه اداره و منتشر میشود. یک دوره در آغاز این مجله عرصه بازتاب جریان روشنفکری دینی مصطلح است اما همانطور که همین طیف روشنفکری دینی نیز میگویند
یک نمونه در دولت جناب هاشمی از این پراگماتیزم، این بود که هم خاتمی و هم لاریجانی و هم میرسلیم هر سه در دولت هاشمی وزیر ارشاد شدند؛ یعنی از منتهی الیه چپ تا منتهی الیه راست در حوزه فرهنگ در یک دوره مسئولیت و مهمتر نماد فرهنگ دولت سازندگیاند. این شکاف جزء با پراگماتیزم قابل تحلیل نیست.
امروز درست در نقطه نقد و اعتراض به این جریان با فرصت ظهور و بروز دادن به طباطبایی است. البته سطحی از پراگماتیزم در هر جریان سیاسی وجود دارد ولی این جریان به طور کلی در سیاست، با پراگماتیسم، فرمت میشود. این پراگماتیزم اقتضائاتی دارد که معطوف به نتیجه عمل میکند و بنابراین کاملا میتواند فضاهای متعارضی در خود بازتولید کند.
در واقع تنها به نتیجه مورد نظر خود وفادار است وگرنه به هیچ ایدئولوژی یا شراکت سیاسی وفادار نخواهد ماند. یک نمونه در دولت جناب هاشمی از این پراگماتیزم، این بود که هم خاتمی و هم لاریجانی و هم میرسلیم هر سه در دولت هاشمی وزیر ارشاد شدند؛ یعنی از منتهی الیه چپ تا منتهی الیه راست در حوزه فرهنگ در یک دوره مسئولیت و مهمتر نماد فرهنگ دولت سازندگیاند. این شکاف جزء با پراگماتیزم قابل تحلیل نیست. چون برای دولت هاشمی اساس مسایل اقتصادی است و فرهنگ در حاشیه است و چه فرق میکند وزیر فرهنگ چه کسی باشد اما مرحوم نوربخش بهعنوان چهره کلیدی اقتصادی دولت هاشمی ولو اینکه مجلس هم به او رای اعتماد ندهد در پیکره دولت باید جای استواری داشته باشد.
*ترجیح لاریجانی و ناطق بر امثال عارف یک امر طبیعی از موضع یک پراگماتیست است
این تفاوت عمل سیاسی در نسبت بین اصلاحطلبان و دولت یازدهم چه پیامدی دارد؟
امینی: یکی از پیامدهایش، ترجیحی است که ضلع هاشمی - روحانی و کارگزاران برای علی لاریجانی و ناطق نوری نسبت به چهرههایی مثل عارف قائلند. چون علاقه یک پراگماتیست این است که به نتیجهای که
برای یک پراگماتیست خیلی روشن است که جناب عارف و افراد نظیر آن قادر نیستند چنین نقشی ایفا کنند؛ بنابراین ترجیح لاریجانی و ناطق بر امثال عارف یک امر طبیعی از موضع یک پراگماتیست است.
میخواهد، برسد. دولت یازدهم میخواست که برجام به شکل دلخواه در مجلس تصویب شود و لاریجانی یک نقش استثنایی برای تحقق این نتیجه بازی کرد. حالا برای یک پراگماتیست خیلی روشن است که جناب عارف و افراد نظیر آن قادر نیستند چنین نقشی ایفا کنند؛ بنابراین ترجیح لاریجانی و ناطق بر امثال عارف یک امر طبیعی از موضع یک پراگماتیست است.
مسئله دوم که در یک ذهن پراگماتیست برجسته میشود، سوابقی است که اصلاحطلبان در ذهن این آقایان بعد از دوم خرداد دارند. به محض اینکه احساس قدرت کردند، کارگزاران را حذف و هاشمی را آماج سنگینترین حملات رسانهای و سیاسی قرار دادند. آنها هیچگاه این سوابق اصلاحطلبان را فراموش نمیکنند چراکه میدانند اگر اصلاحطلبان قدرت بگیرند از آنها عبور خواهند کرد، بنابراین اجازه نمیدهند که اصلاحطلبان قدرت بگیرند.
مسئله سوم که در حاشیه نگه داشتن اصلاحطلبان را به شکل پراگماتیستی توجیه میکند، نوع تعامل پرچالش اصلاحطلبان با حاکمیت است که یک مصداق آن در دوره دوم خرداد و مجلس ششم و یک دوره دیگر آن در حوادث بعد از انتخابات سال 88 است. این نوع تعامل برای خواستههای پراگماتیستها هزینهسازی میکند و پیشبردن کارها را دشوار و پیچیده میکند.
*دولت یازدهم در ارتباط با اصلاحطلبان به مسیری نمیرود که اصلاحطلبان تقویت شوند
علاوه بر اینها، جنابان هاشمی و روحانی شخصاً و خصلتاً کسی نیستند که بخواهند زیر بلیط اصلاحطلبان قرار بگیرند مخصوصاً الان که بعد از انتخابات خرداد 92 و پس از برجام احساس قدرت سیاسی و اجتماعی نیز دارند؛ بنابراین دولت یازدهم در ارتباط با اصلاحطلبان به مسیری نمیرود که اصلاحطلبان در آن تقویت شوند. بلکه مسیری میرود که اصلاحطلبان در خدمت دولت قرار بگیرند و در شرایط فعلی نیز اصلاحطلبان چارهای ندارند و کار دیگری نمیتوانند انجام دهند.
برخی از اصلاحطلبان درباره تغییرات هویتی و تنازلهای خود معتقدند که این یک نوع سرمایه گذاری است و به همین دلیل از یکسری گزینه های حداقلی مثل روحانی، لاریجانی و ناطق حمایت میکنیم برای 30 سال آینده.
امینی: در مقام توجیه مواضع فعلی اصلاحطلبان شاید بشود چنین چیزهایی گفت اما واقعیت چیز دیگری به نظر میرسد. اصلاحطلبان درحال حاضر وضعیت تحقیرآمیزی دارند که بخشی از این تحقیر در ادبیات افراد و
اصلاحطلبان در حال حاضر وضعیت تحقیرآمیزی دارند که بخشی از این تحقیر در ادبیات افراد و رسانه های کارگزارانی که خود را محور اصلاحات میدانند و گزینه های مثل ناطق و لاریجانی را برای انتخابات مجلس دهم برجسته سازی میکنند
رسانههای کارگزارانی که خود را محور اصلاحات میدانند و گزینههای مثل ناطق و لاریجانی را برای انتخابات مجلس دهم برجسته سازی میکنند و برعکس چهرههایی مثل عارف را که خانه پر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس است را با طرح این گزاره که مثل عارف فراوان وجود دارد، نمود دارد.
بخشی از این تحقیر در ادبیات اصلاحطلبان نمود دارد که دائماً شراکت با لاریجانی و ناطق را نفی میکنند چراکه احساس میکنند طرح برجسته آنها از سوی دولتیها به معنای حذف شدن یا در حاشیه نگهداشتن اصلاحطلبان هستند. بخشی دیگر از این تحقیر در سخنان اخیر جناب عارف بازتاب داشت که از جریان دولت خواهش کرده بود راه خود را از اصلاحطلبان جدا نکنند.
بنابراین ائتلاف دولت با اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو منتفی است؟
امینی: نه ائتلاف منتفی نیست اما احتمالاً یک ائتلاف تحقیرآمیز برای اصلاحطلبان شکل خواهد گرفت.
پس لیستی که کارگزاران منتشر کرد کاملاً در این چارچوب قرار میگیرد؟
امینی: بههرحال باید پرسید اصلاً چرا این لیست را منتشر کردند؟ یا جناب عطریانفر چرا باید صریحاً بگوید ما مرکز اصلاحاتیم، درحالیکه میداند این نوع بحثها اختلافبرانگیز است؟ بهعنوان یک احتمال قوی جریان رسانهای و سیاسی کارگزاران میخواهد جلوی زیادهخواهی اصلاحطلبان را بگیرد. به نظرم در جناح هاشمی-روحانی فرضی وجود دارد که اصلاحطلبان راهی جز تمکین به تصمیم آنها در انتخابات ندارند.
پس این شوراهای عالی یا هماهنگی که در اصلاحطلبان شکلگرفته چه نقشی دارند؟
امینی: هر نقشی داشته باشند، فهرستهای انتخاباتی از دل این شوراهای عالی و هماهنگی و اصلاحطلبان بیرون نخواهد آمد. حداکثر نقشی اگر داشته باشند، تصمیم گرفتهشده را اعلام کنند.
پس چرا هنوز اصلاحطلبان میگویند روحانی مستأجر 4 ساله و یا رحم اجارهای است؟
امینی: اصلاحطلبان سندروم توهم منحصربهفردی دارند که برخی وقتها سر از حماقتهای منحصربهفردی در سیاست درمیآورد. این سندروم عبارت از مقابله با واقعیتها یا جایگزین کردن آرزوها بهجای واقعیتهاست. اینکه بعد از شکست سنگین در انتخابات شوراهای شهر دوم و بعد از شکست دوقبضه در انتخابات مجلس
اصلاحطلبان سندروم توهم منحصربهفردی دارند که برخی وقتها سر از حماقتهای منحصربهفردی در سیاست درمیآورد. این سندروم عبارت از مقابله با واقعیتها یا جایگزین کردن آرزوها بهجای واقعیتهاست.
هفتم (هم شکست تحصن و هم شکست انتخابات)، فکر کنی با کاراکتری مثل معین و با شعارهای تندتر از خاتمی به صحنه بیایی و پیروز انتخابات خواهی شد، یعنی مقابله با واقعیتها و تحلیل توهمی داشتن از واقعیتهاست. نتیجه این توهم این شد که جناب کروبی با شعار هر نفر 50 هزار تومان فارغ از همه جریانات و گروههای سیاسی اصلاحطلب آراء بیشتری را به دست آورد. یا توهمی که از حوادث بعد از انتخابات داشتند و بر اساس آن وارد معارضه با جمهوری اسلامی شدند و امروز ازآنچه کردهاند سخت پشیماناند. یا توهمی که از انتخابات مجلس نهم داشتند که مشارکت سیاسی پایین و مثلاً حدود 30 درصد خواهد بود و آنها با تحریم انتخابات میتوانند یک جمعیت 70 درصدی را نمایندگی کنند. بعد دیدند که در انتخابات مجلس نهم 65 درصد حضور پیدا کردند. دوم خردادیها بر اساس همین توهمات به وضعیت امروز رسیدند. آنها از موضع مابعد از جمهوری اسلامی به موضع ماقبل از دوم خرداد (هاشمی-روحانی) ارتجاع کردند.
آنها بعد از خرداد 92 دچار یک توهم جدید شدند که میتوانند از دولت روحانی بهعنوان پلی برای حاکمیت مجدد اصلاحطلبان استفاده کنند که احتمالاً نتیجه این توهم نیز یکقدم ارتجاع بیشتر یعنی قرار گرفتن پشت سر لاریجانی و ناطق در این جریان خواهد بود که البته در صورت چنین اتفاقی اصلاحطلبی با بحران هویت عمیقی روبرو خواهد شد.