اجراي اين برنامه، طبق اسناد موجود در تهران و چند شهر كشور از جمله قم، جهرم و شهرهاي مرزي كردستان و بنادر و دشتستان با مخالفت‌ها و مقاومت‌هايي مواجه شد كه منجر به كشته و زخمي شدن عده زيادي گرديد.

روز ششم دی 1307 خورشیدی به گزارش گروه تاریخ مشرق؛، قانون «متحدالشكل شدن لباس» به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد و طبق آن مردم ايران ملزم به پوشيدن كت و شلوار شدند.

بعد از انقراض سلسله قاجار در ايران شاهي كه كعبه آمالش اروپا بود به سلطنت رسید. او به سمت كشف حجاب و پذيرش شيوه زندگي به سبك اروپا همراه با سياست مذهبزدايي و تبعات آن سوق يافت.

در ميان برنامههاي رضا شاه كشف حجاب به دليل برخورد مستقيم با اعتقادات مذهبي مردم، و تأثيرات و عواقب نامطلوب كه در جامعه اسلامي برجاي مينهاد، به منظور پياده كردن ديگر برنامههاي غربگرايانه و حتي استعماري از حساسيت بيشتري برخوردار بود. از اين رو، قانون اتحاد شكل البسه، به عنوان مقدمهاي براي اعلام كشف حجاب در نظر گرفته شد. در اينجا نظر به اهميت آن به عنوان اولين اقدام زمينهساز اعلام كشف حجاب، آن را مورد بررسي قرار میدهیم.

در ابتدا چنين تصور ميكردند كه براي رسميت بخشيدن به كشف حجاب، بايد زمينههاي لازم را در كانون خانواده فراهم ساخت. از ديد طراحان كشف حجاب، مخالفت مرد با حضور بيحجاب همسر در معابر عمومي، ميتوانست عامل اصلي عدم پيشرفت برنامة كشف حجاب باشد. از اينرو، برنامههاي اولية خود را در جهت تغيير ذهنيت سرپرست خانواده تدوين كردند و بدان جنبه رسمي و قانوني نيز بخشيدند. اول هم به سراغ كاركنان دولت رفتند. زيرا آنان در كنترل دولت بودند و در مقايسه با ساير اقشار جامعه، دولت ميتوانست نظارت بيشتري بر رفتار آنان اعمال نمايد و از سوي ديگر، پذيرش اين تغييرات توسط آنان، رفته رفته ميتوانست راه را براي پذيرش ساير اقشار جامعه نيز هموار كند.

بدين منظور، در راستاي ايجاد زمينه براي رسميتيافتن و اعلام كشف حجاب، قانون اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه 6 دي ماه سال 1307 و در دوره هفتم قانونگذاري مجلس شوراي ملي به تصويب رسيد. در قسمتي از اين قانون آمده است: «كليه اتباع ذكور ايران كه بر حسب مشاغل دولتي داراي لباس مخصوص نيستند در داخله مملكت مكلف هستند كه ملبس به لباس متحدالشكل شوند».

مطابق اين قانون، هشت طبقه از جمله مجتهدين، مراجع امور شرعيه دهات و قصبات، مفتيان اهل سنت، پيشنمازان داراي محراب، محدثين، مدرسين فقه و اصول، روحانيون ايراني غير مسلم مستثني بودند. زمان اجراي آن نيز در شهرها از اول فروردين 1308 و در روستاها و قصبات از اول فروردين ماه 1309 تعيين شده بود. متخلفين از اين قانون در صورتيكه شهرنشين بودند به «جزاي نقدي از يك تا پنج تومان و يا حبس از يك تا هفت روز» و در صورتي كه شهرنشين نبودند به «حبس از يك تا هفت روز به حكم محكمه» محكوم ميشدند.

اجراي اين برنامه، طبق اسناد موجود در تهران و چند شهر كشور از جمله قم، جهرم و شهرهاي مرزي كردستان و بنادر و دشتستان با مخالفتها و مقاومت‌هايي مواجه شد كه منجر به كشته و زخمي شدن عده زيادي گرديد. به نقل از خبرگزاري ديلي ميل: «حتي دولت ايران براي سركوب و فرونشاندن آتش شورش عشاير ناحيه شيراز دچار اشكال گرديد. شورشيان تقاضاي الغاي قانون راجع به كلاه پهلوي دارند. اين شورش به بلواي افغانستان عليه اصلاحات و اقتباس از تمدن غربي امانالله خان شباهت زياد دارد. عشاير با مساعي شاه كه ميخواهد آنان را به ترك عمامه و لباس عربي و استعمال كلاه و لباس غربي مجبور سازد، مخالف ميباشند».

وقتي مقاومت عشاير بالا گرفت، به لحاظ حساسيت موضوع رضا شاه، براي سركوبي آنان از هواپيما و زره پوش نيز استفاده كرد و حتي گفته شد: «شاه شخصاً عازم صحنه عمليات خواهد شد و انتظار يك زد و خورد قطعي ميرود».  اما عليرغم اين مقاومتها در بعضي از ولايات، برنامه اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه به خوبي پيش رفت. به طوري كه تقاضاي وارد كردن كلاه فرنگي از خارج از مرزها هم كردند. بنا به نقل روزنامه ايران، به دليل كمبود كلاه در منطقه جنوب شرقي «... تجار زاهدان مقدار زيادي كلاه از هندوستان خواستهاند». همچنين در بعضي از ولايات بازار استفاده از كلاه و لباس متحدالشكل حتي قبل از اعلام رسمي قانون اتحاد شكل البسه رواج يافته بود و براي آنكه حكام آنجا پا را از دايره مقررات فراتر نگذارند، در خصوص هماهنگي نوع رنگ كلاه با رنگ لباسهاي مختلف از وزارت داخله «استعلامِ»  مينمايند و از آنجا كه از هنگام اجراي قانون اتحاد شكل البسه تا اعلام رسمي كشف حجاب نوع كلاهي كه مأمورين دولتي و مردم ميبايست استفاده نمايند، چند بار تغيير كرد قضيه استعلام از وزارت داخله تا سال 1314 ادامه داشت. به طوري كه وزارت داخله در همين سال و درست سه ماه قبل از اعلام رسمي كشف حجاب، و براي آن كه اتحاد شكل البسه مردان با كشف حجاب زنان كاملاً هماهنگ شده باشد، طي بخشنامهاي مقررات استفاده از انواع كلاهها و لباسها را به مأمورين ابلاغ كرد.

در قسمتي از اين بخشنامه چنين آمده است:

1ـ كلاه بلند كركدار براق (مثل مخملهاي پر كرك) به رنگ سياه را ميتوان در كليه موارد استعمال نمود و اين كلاهيست كه قاعدتاً مأمورين بايد تهيه نموده و در مواقع رسمي با ژاكت به سر بگذارند.

2ـ كلاه بلند از جنس اطلس مات به رنگ سياه كه به شكل كتابي جمع ميشود مختص لباس شب (فراك) [است] و به هيچ وجه در روز استعمال نميشود.

3ـ كلاه بلند خالي رنگ اختصاص به موارد ذيل داشته:

اسب دواني، نمايشات آرتشي، گاردن پارتي و بعباره اُخري فقط در هواي آزاد استعمال ميشود.

در پايان اين متحدالمال به ولات و حكام و رؤساي ادارات دستور داده مي شود به «مأمورين مربوط» ابلاغ نمايند.  سؤالي كه در اينجا مطرح ميگردد، اين است كه دستورالعملهاي مربوط به چگونگي استفاده از نوع رنگ كلاه و لباس از چه منبعي اقتباس شده است؟ آيا كسي كه ميگويد «بايد ايران را چون فرنگ ساخت»،  ميتواند منبع ديگري جز فرنگ براي اخذ اين مقررات داشته باشد؟

اجراي اين مقررات و لزوم رعايت آن چيزي نيست مگر براي تعليم و آموزش فرهنگ غرب و فرنگيمآب نمودن افراد جامعه، وگرنه اگر تنها به تغيير در لباس اكتفا ميشد شايد مسئله حادي نبود. اما، در نظر آنان، تغيير در لباس به منزله تغيير در افكار و هدايت آن به سمتي خاص بود. متأسفانه از ميان وجوه مختلف پيشرفتهاي علمي و صنعتي دنياي غرب، بيشتر به ظاهر آن بسنده كردند و تلاش نمودند تا از افكار انحرافي آن پيروي كنند. به قول مخبرالسلطنه، آثاري كه از اين تغيير لباس بيشتر ظاهر شد «تمدن بولوارها بود كه بكار لالهزار ميخورد و مردم بيبند و بار خواستار آن بودند». 

برگزاري مراسم جشن و سرور به مناسبتهاي مختلف در ادارات دولتي و كارخانجات، فرصتي مناسبي بود براي پيشبرد اين طرح. به طورييكه، كلاهگذاري جديد را مترادف تمدن و پيشرفت قلمداد ميكردند. روزنامه تجدد شرح مبسوطي از برگزاري جشن تغيير كلاه و لباس از قول مدير كارخانهاي در تهران آورده:

« ... ما ايرانيان يعني همان اشخاصي كه سابقاً بدون استثناء به هيچ وجه، وزني در انظار جامعه نداشتيم، امروزه بصورت متمدنين در آمدهايم و امروز همه آقا ـ مسيو ـ شدهايم ...»  در پايان نيز از «پهلواني» كه «يك مشت مردمان ضعيف و بيچاره را آقا نموده» يعني رضا شاه تشكر و قدرداني ميكند!

كلاهگذاري اجباري بر سر ايرانيان، به خارج از مرزها نيز سرايت كرد. روزنامه اطلاعات در مقالهاي تحت عنوان «تغيير كلاه» خبر از مراسم جشن تبديل كلاه ايرانيان مقيم بصره ميدهد و مينويسد:

در بصره از طرف ايرانيان مقيم آنجا براي تغيير كلاه سابق به كلاه تمام لبه مجلس جشن باشكوهي منعقد گرديده است. كنسول دولت شاهنشاهي و تجار و رؤساي اصناف ايرانيان مقيم بصره در آن جشن حضور داشتند و نطقهاي مفصلي در جشن مذكور ايراد گرديد، و ناطقين بطور كلي محسنات و فوايد اين كلاه و استقبال عظيمي كه در ميهن آنها براي سرگذاردن اين كلاه بعمل آمده متذكر شده و اضافه نمودند كه ما هم بايد مانند برادران خود كه در داخل خاك وطن ميباشند فوراً به اين امر مبادرت نمائيم و كلاه جديد بر سر گذاريم.

گزارشگر اين روزنامه سپس «حسن استقبالي كه تمام افراد ملت ايران از اين امر نمودند را بزرگترين دليل تقدم اجتماعي» ايرانيان ميداند و متذكر ميگردد كه «ايرانيان بايد از حيث كلاه هم با ديگر ملل دنيا» برابر و مساوي باشند.  بعد از مسافرت رضا شاه به تركيه، كلاه لبهدار تبديل به كلاه شاپو گرديد و در همين زمان حضور زنان بيحجاب در محافل و مجالس به اتفاق همسرانشان خصوصاً براي كاركنان دولت جنبه اجبار به خود گرفت. صدرالاشراف در خاطرات خود در مورد مسافرت رضا شاه به تركيه و تعويض كلاه، مينويسد:

بعد از مسافرت به تركيه رضا شاه اظهار داشت: «ما بايد  صورتاً و سنتاً غربي بشويم و بايد در قدم اول كلاهها تبديل به شاپو بشود و هنگام افتتاح مجلس شورا همه بايد با شاپو حاضر شوند و در مجلس كلاه را به عادت غربيها بايد بردارند». ‌

بنا به نقل خبرگزاري رويتر «شاه براي ترويج اين آداب و رسوم غربي طي بخشنامهاي اعلام كرد كه برداشتن كلاه از سر در مقابل بزرگتران دليل احترام ميباشد و اين عمل درست نقطه مقابل عادت قديمي ايرانيان است كه برهنگي سر را علامت بيادبي و عدم رعايت آيين بزرگتري و كوچكتري ميدانستند». ‌ به گفته همين خبرگزاري، شاه فرمان داده است كه همه آحاد ملت كلاه جديد كه طاق آن هموار و داراي آفتابگردان است و به كلاه سربازان انگليسي شباهت دارد، «بجاي كلاه پهلوي بر سر بگذارند».

پس از تبديل كلاه پهلوي به كلاه فرنگي بود كه شاه به «وزراء و وكلاء اعلام كرد كه شروع به رفع حجاب زنها نمايند و چون براي عامه مردم يك دفعه مشكل بود اقدام [به بيحجابي] كنند».  رضا شاه خطاب به وزراء و معاونين آنها اعلام كرد كه «شما وزراء و معاونين پيشقدم بشويد و هفتهاي يك شب باخانمهاي خود در كلوپ ايران مجتمع شويد».

بدين ترتيب برنامه اتحاد شكل البسه و تبديل كلاه، عملاً با رفع حجاب همراه شد و مقدمات اعلام طرح موسوم به «كشف حجاب» را بيش از پيش فراهم آورد. طرحی که به دلیل تعارض عمیق با بنیانهای اعتقادی مردم تنها تا پایان عمر حکومت پهلوی اول و آن هم به زور ماموران دولتی ادامه یافت.

كشف حجاب، زمينه‎ها، واكنشها و پيامدها ،مهدي صلاح ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، تهران، بهار 1384 ، ص 97 تا 104

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۱۱:۲۹ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۷
    0 0
    در مورد اجباری هم بگید دیگه. سربازی تو اروپا جمع شد ما هنو داریمش.
  • ۱۱:۳۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۷
    0 0
    حالا که مثلا میرن انقد لوس و بچه ننه اند وای به اینکه نرن!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس