گروه بینالملل مشرق -
وقتی به مرور بیانان رهبر معظم انقلاب درباره چرایی و چگونگی و سرنوشت
انقلابهای جهان میپردازیم، در وهله نخست این حقیقت هویدا میشود که ایشان
تسلط و اشراف خاصی بر تاریخ انقلابهای جهان دارند. نقل ظرایف و جزییاتی
از سوابق انقلابها که تنها برای یک اهل فن ممکن است، نشان از این دارد که
این شناخت حاصل یک مطالعه دقیق و عمیق در طول سالیان است، که خود این امر،
اهمیت این موضوع را هویدا میسازد.
رهبر انقلاب بارها جوانان را به مطالعه تاریخ انقلابها و درسآموزی از عبرتهای آن فراخواندهاند. از همین رو بنا داریم تا به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انقلاب پرشکوه اسلامی ایران، مجموعهای از گزارشها را با موضوع شناخت اجمالی انقلابهای مهم جهان به مخاطبان گرامی مشرق ارایه دهیم، باشد که آشنایی با این مبحث مهم و نسبت انقلابهای دیگر تاریخ با انقلاب اسلامی ایران، تا حدی به شناخت جایگاه امروز جوان انقلابی و راهی که پیش رو دارد، یاری برساند.
از سری گزارشهای مشرق درباره سرنوشت انقلابهای بزرگ دنیا:
رهبر انقلاب بارها جوانان را به مطالعه تاریخ انقلابها و درسآموزی از عبرتهای آن فراخواندهاند. از همین رو بنا داریم تا به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انقلاب پرشکوه اسلامی ایران، مجموعهای از گزارشها را با موضوع شناخت اجمالی انقلابهای مهم جهان به مخاطبان گرامی مشرق ارایه دهیم، باشد که آشنایی با این مبحث مهم و نسبت انقلابهای دیگر تاریخ با انقلاب اسلامی ایران، تا حدی به شناخت جایگاه امروز جوان انقلابی و راهی که پیش رو دارد، یاری برساند.
از سری گزارشهای مشرق درباره سرنوشت انقلابهای بزرگ دنیا:
انقلاب فرانسه؛ خوشگذرانی اشراف همزمان با قحطی نان برای فقرا (قسمت اول)
اولین جرقههای انقلاب فرانسه با ورود جزوههای انقلابی + تصاویر (قسمت دوم)
اعدام آزادی زیر گیوتین؛ پایان یک دهه انقلاب با تاجگذاری ناپلئون (قسمت پایانی)
«نبرد الجزیره»؛ اعدام اشغالگران فرانسوی به دست زنان انقلابی(قسمت اول)اولین جرقههای انقلاب فرانسه با ورود جزوههای انقلابی + تصاویر (قسمت دوم)
اعدام آزادی زیر گیوتین؛ پایان یک دهه انقلاب با تاجگذاری ناپلئون (قسمت پایانی)
انقلاب الجزایر؛ هدررفتن خون یکمیلیون شهید با غفلت انقلابیون(قسمت دوم)
انقلاب روسیه؛ رقابت لنین و استالین در «کشتار کمونیستی» مردم + تصاویر (قسمت اول)
انقلاب کوبا: خیزش کمونیستی در حیاط خلوت سرمایه داری (قسمت اول)
کوبا کشوری تشکیل شده از مجموعهای از جزایر واقع در دریای کارائیب است که تنها 365 کیلومتر از شهر میامی در ایالت فلوریدا فاصله دارد. کوبا به لحاظ جغرافیایی بخشی از آمریکای شمالی است، لیکن از نظر فرهنگی یک کشور آمریکای لاتین محسوب میشود.
کاشف کوبا دریانورد معروف و کاشف بزرگ ایتالیایی »کریستف کولومبوس» در 1492 بود. کوبا از اواخر قرن 15 میلادی، به اشغال استعمارگران اسپانیایی درآمد و این استعمار تا سال 1898 ادامه داشت.
کریستف کولومبوس در سواحل کوبا
استعمارگرن اسپانیایی موسوم به اسپانیراد در کوبا
بردگی کوباییها برای استعمارگران
کارلوس مانوئل سیسپادس، قهرمان مبارزه استقلال در کوبا
او در 1874 به دست اسپانیاییها کشته شد. در سه ماهه آخر جنگ سوم، موسوم به جنگ استقلال، با ورود ایالات متحده آمریکا به جنگ با اسپانیا، این جنگ به «جنگ اسپانیا-ایالات متحده» نیز معروف شد.
{$sepehr_album_36093}
جنگ آمریکا-اسپانیا
جنگ آمریکا با اسپانیا
{$sepehr_album_36092}
انقلابیون کوبا در جنگ استقلال
4 سال بعد، در 20 می 1902، کوبا استقلال خود را از ایالات متحده به عنوان «جمهوری کوبا» دریافت کرد. اما طبق قانون اساسی جدید کوبا، آمریکا حق مداخله در امور کوبا را برای خود حفظ و مدیریت امور مالیه و امور خارجی آن را برای خود تضمین نمود.
کوبا از 1902 تا 1933 و برآمدن یک گروهبان ارتش به نام «باتیستا»، حیاط خلوت آمریکا محسوب میشد و حاکمان ضعیف و فاسد وابسته به آمریکا در آن روی کار میآمدند و سرنگون میشدند. در دهه 1920، توریسم آمریکاییها در کوبا به طرز چشمگیری رشد کرد و بسیاری از آمریکاییهای ثروتمند در کوبا انواع هتلها، قمارخانهها و عشرتکدهها را برای تفریح آمریکاییان به راه انداختند.
پاتوقهای تفریحی آمریکاییها در هاوانا در دهه 1930
از این رو، جدای از موز و شکر که محصول اصلی کوبا بود، توریزم (به ویژه توریزم جنسی) آمریکاییها منبع اصلی درآمد کوباییها محسوب میشد.
در 1933، در جریان شورش موسوم به «قیام گروهبانها» به رهبری «فولجنسیو باتیستا»، رییس جمهور کوبا، کارلوس مانوئل دو کسپدین ای کِسادا، برکنار شد و یک «کمیته اجرایی پنج نفره»، موسوم به «هیات پنج نفره 1933»، به عنوان حکومت موقت انتخاب شد. این هیات «رائول گرائو سان مارتین» را به عنوان رییس جمهور موقت معرفی کرد. سان مارتین در 1934 استعفاء داد و راه را برای مهره اصلی پشت صحنه، باتیستا، باز کرد. باتیستا به صحنه گردان اصلی کوبا در 25 سال بعدی تبدیل شد.
فولجنسیو باتیستا در جوانی
در 1940، با تلاش باتیستا یک قانون اساسی جدید تصویب شد که ایدههای بسیار مترقیانهای چون حقوق کارگران و نظام سلامت عمومی در آن گنجانده شده بود. همین شعارهای بسیار مردمپسند و پرطرفدار باعث انتخاب دوباره باتیستا به ریاست جمهوری بود که تا 1944 به طول انجامید.
او اولین غیرسفیدپوستی بود که به عالیترین مقام کوبا میرسید. به واقع، باتیستا در این مقطع یک رهبر اصلاحگر موجه و محبوب بود که حتی کمونیستها هم در کابینه او سهم داشتند. باتیستا دست به مجموعهای از اصلاحات به نفع توده مردم زد. او حتی با وجود درگیر نبودن کشورش در جنگ دوم جهانی، پیشنهاد تشکیل یک نیروی نظامی مشترک میان ایالات متحده و کشورهای آمریکای لاتین را برای مبارزه با رژیم دیکتاتوری ژنرال فرانکو در اسپانیا ارایه داد.
در انتخابات 1944، باتیستا به قانون اساسی پایبند ماند و وارد رقابت برای دوره سوم نشد. با این حال وقتی 8 سال بعد، در 1952، وارد عرصه شد و شکست خورد، دست به کودتا زد و به زور حاکم کوبا شد. این بار او بلافاصله حزب کمونیست کوبا را غیرقانونی اعلام کرد. امری که با استقبال شدید ایالات متحده مواجه شد.
باتیستا در اوج دوران دیکتاتوری
در این دوره از حکومت باتیستا، با وجود خودکامگی او، کوبا از یک رونق و رفاه نسبی اقتصادی برخوردار بود و در بسیاری از شاخصها کشور اول آمریکای لاتین محسوب میشد. در عین حال، اتحادیههای کارگری که از امتیازات بسیاری از جانب باتیستا برخوردار بودند، حامیان قدرتمند او بودند و این یکی از عوامل تحکیم دیکتاتوری او بود. در این دوره به دلیل رونق اقتصادی یک طبقه متوسط نسبتا برخوردار در کوبا شکل گرفت.
از انقلابهای بزرگ دنیا بیشتر بدانید:
«نبرد الجزیره»؛ اعدام اشغالگران فرانسوی به دست زنان انقلابی(قسمت اول)
انقلاب الجزایر؛ هدررفتن خون یکمیلیون شهید با غفلت انقلابیون(قسمت دوم)
کمکم مشکلات اقتصادی مثل افزایش نرخ بیکاری در کنار افزایش سرکوب و اختناق سیاسی، میزان نارضایتیها را به ویژه درمیان جوانان طبقه متوسط افزایش داد. باتیستا یک دستگاه امنیتی قوی ایجاد کرد که هدف اصلی آن خاموش کردن مخالفان بود.
در همان ماههای اول بعد از کودتای باتیستا در 1952، یک وکیل و فعال سیاسی جوان به نام «فیدل کاسترو»، که خود از خانوادهای ثروتمند از طبقه بالا محسوب میشد، دادخواستی برای برکناری باتیستا ارایه کرد و با دلایل قانونی حکومت او را فاقد وجاهت و مشروعیت خواند. دادگاههای کوبا دلایل او را رد کردند. وقتی کاسترو احساس کرد که به طریق صلحآمیز نمیتواند دیکتاتور کوبا را سرنگون کند، به همراه برادرش «رائول»، دست به کار سازماندهی یک گروه شبه نظامی به نام «جنبش»، با هدف سرنگونی دولت باتیستا شد.
فیدل کاسترو (وسط ردیف بالا) در میان هسته اولیه «جنبش»
در ابتدای کار، آن ها با حدود 120 نیرویی که جذب کرده بودند به پستهای نظامی کوچک ارتش حمله میکردند. در 26 می 1953، چریکهای کاسترو به پادگانهای نظامی در «مونکادا» در ایالت سانتیاگو و در «بایامو» حمله کردند. هر دوی این حملات توسط ارتش با شکست مواجه شد. 10 نفر از انقلابیون کشته و 56 نفر از آنها بعد از دستگیری اعدام شدند. جانشین کاسترو در گروه، «آبل سانتاماریا» یکی از کسانی بود که زندانی، شکنجه و سپس تیرباران شد.
کاسترو و اعضای گروهش در بازداشت نیروهای دولتی بعد از حمله به مونکادا
برادران کاسترو ساعاتی بعد دستگیر شدند. فیدل در دادگاه خود حدود 4 ساعت سخنرانی کرد و در انتها جملهای تاریخی گفت: «مرا محکوم کنید. مهم نیست. تاریخ مرا تبرئه خواهد کرد.»
در نهایت او به 15 سال و رائول به 13 سال زندان محکوم شدند. اما در 1955، تحت فشارهای سیاسی شدید داخلی و خارجی بر دولت باتیستا، او مجبور شد همه زندانیان سیاسی، از جمله برادران کاسترو را آزاد کند.
فیدل، رائول و سایر یاران بعد از آزادی از زندان1955
برادران کاسترو به سایر تبعیدیها در مکزیک پیوستند و دست به کار سازماندهی نیروها برای سرنگونی باتیستا شدند.
در ژوئن 1955، فیدل اولین بار یک پزشک انقلابی جوان از آرژانتین را به نام «ارنستو چه گوارا» ملاقات کرد. «چه» برای این ماموریت با فیدل همراه شد. آنها نام گروه خود را به یاد حمله ناکام به مونکادا، «جنبش 26 جولای» گذاشتند.
ارنستو چه گوارا در جوانی
سییرا مائسترا، حماسه انقلاب
برادران کاسترو، چه گوارا و 80 انقلابی دیگر، در دوم دسامبر 1956، با قایقی یه نام «گرانما» که تنها ظرفیت 25 نفر را داشت، وارد کوبا شدند. دو روز تاخیر در رسیدن، به دلیل سنگینی بیش از حد قایق، موجب شد که امکان حمله طبق برنامه با گروه دیگری از جنبش، از کاسترو سلب شود. گروه بعد از پیادهشدن از قایق، راه ارتفاعات «سییرا مائسترا» را در جنوب شرق کوبا در پیش گرفتند.
{$sepehr_album_36094}
نیروهای سیرا مائسترا
سه روز بعد، در مسیر رسیدن به مقصد، گروه در کمین ارتش افتاد و بیش از 50 نفر از اعضای آن کشته شدند. افراد باقیمانده که شامل برادران کاسترو، چه گوارا و «کامیلو سی ینفوئگوس» در گروههای کوچک جدا از هم در کوههای سییرا مائسترا پراکنده شدند.
فیدل و چه در جنگل سیرا مائسترا
بعد از چند روز این گروهها همدیگر را با کمک دهقانان طرفدار جنبش یافتند و هسته مرکزی ارتش چریکی کوبا را تشکیل دادند. گروهی از زنان انقلابی، از جمله «سلیا سانچز» و «هایدی سانتاماریا» هم اندکی بعد به گروه فیدل پیوستند.
سلیا سانچز و کاسترو
هایدی سانتاماریا
در 13 مارچ 1957، یک گروه انقلابی مجزا از کاسترو به نام «اداره دانشجویان انقلابی ضدکمونیست»، که اعضای آن عمدتا دانشجو بودند، به قصر باتیستا در هاونا حمله کردند. آنها قصد داشتند باتیستا را ترور کنند و حکومت را به دست بگیرند. در ضدحمله نیروهای باتیستا به آنها، رهبر این گروه، دانشجویی به نام «حوزه آنتونیو اِچوریا» کشته شدند. اندک تعداد باقیمانده از آنها از جمله دکتر «اومبرتو کاستیو»، «رولاندو کوبلا» و «فوره چومون»، به ارتفاعات «اسکامبرِی» گریختند و «جنبش 13 مارچ» را تشکیل دادند.
حوزه نتونیو اِچوریا، رهبر دانشجویان انقلابی
از آن سو، گروه انقلابیون «سییرا مائسترا» با اضافهشدن انقلابیون جدید چون «فرانک پا»، «راموس لاتور»، «اوبر ماتوس» به فیدل، قویتر میشد و حملات موفقی را به واحدهای کوچک ارتش باتیستا ترتیب میداد. رائول و چه هم با اعدام مظنونین به همکاری با دولت باتیستا و از بینبردن رقبای فیدل به تحکیم کنترل او بر سییرا مائسترا یاری میرساندند. بالاخره کل منطقه به کنترل فیدل کاسترو درآمد.
همزمان با توفیقات نظامی، انقلابیون یک ایستگاه رادیویی به نام «رادیو شورش» هم ایجاد کردند که میتوانست کل کشور را تحت پوشش تبلیغات انقلابی قرار دهد و از نظر روانی نیروهای باتیستا را تضعیف نماید.
در این زمان، کل نیروهای تحت امر کاسترو به 200 نفر هم نمیرسید، در حالی که ارتش و پلیس دست کم 37000 نیرو در اختیار داشتند، ولی در مواجهه این دو نیرو معمولا دولتیها عقب مینشستند، و دلیل اصلی آن نداشتن انگیزه ایدئولوژیک برای جنگیدن در بین نیروهای دولتی بود.
بالاخره باتیستا تصمیم گرفت که یک پاسخ سنگین به انقلابیها بدهد و طی عملیاتی با نام «وِرانو»، 12000 نیرو (عمدتا تازه جذبشده و آموزشندیده) را به کوههای سییرا مائسترا اعزام کرد. این عملیات در بین چریکها «آفنسیوا» (آفند) خوانده میشد.
نیروهای باتیستا در جنگ با واحدهای کوچک چریکی کاسترو شکست خوردند. در نبردی موسوم به «لا پلاتا»، که به مدت 10 روز در ماه جولای 1958 ادامه داشت، چریک ها موفق به شکست یک گردان 500 نفره شدند و 243 نفر را به اسارت گرفتند، در حالی تنها سه کشته دادند.
با این حال، در 29 جولای 1958، سربازان باتیستا در نبرد «لا مرسدس» ضربه مهلکی به ارتش فقط 300 نفره کاسترو وارد کردند و آن را تحت محاصره مرگبار قرار دادند. کار کاسترو تقریبا تمام بود. در این شرایط، کاسترو تقاضای آتشبس کرد. باتیستا مرتکب یک اشتباه بزرگ شد که سرنوشت او را رقم زد و با آتشبس موافقت کرد. با آن که مذاکرات دو طرف به جایی نرسید، اما نیروهای کاسترو طی یک هفته مذاکره به تدریج از تله گریختند و دوباره در سییرا مائسترا پناه گرفتند. عملیات آفنسیوا این گونه به شکست انجامید.
ادامه دارد....