گروه بینالملل مشرق -
وقتی به مرور بیانان رهبر معظم انقلاب درباره چرایی و چگونگی و سرنوشت
انقلابهای جهان میپردازیم، در وهله نخست این حقیقت هویدا میشود که ایشان
تسلط و اشراف خاصی بر تاریخ انقلابهای جهان دارند. نقل ظرایف و جزییاتی
از سوابق انقلابها که تنها برای یک اهل فن ممکن است، نشان از این دارد که
این شناخت حاصل یک مطالعه دقیق و عمیق در طول سالیان است، که خود این امر،
اهمیت این موضوع را هویدا میسازد.
در گزارشهای پیشین مشرق، بزرگترین انقلابهای جهان و روند منجر به پیروزی آنها را بررسی کردیم؛ همچنین سرنوشت هریک از انقلابها را در پایان متذکر شدیم و به علل شکست و انحراف هریک پرداختیم. بزرگترین خیزشها و حرکتهای انقلابی در سراسر جهان، از اروپا تا آفریقا، با مبدأ و نیروی محرک کمابیش مشابه، سرنوشتی یکسان نیز داشتند؛ فاصله گرفتن از آرمانهای انقلابی و تغییر مسیر به سوی غرب یا شرق، و در نهایت پایان عمر انقلاب.
هر دو انقلاب فرانسه و روسیه در بدو امر، اصالت را به «توده مردم» دادند. به این مفهوم که از مفهومی مجرد و ذهنی به نام توده مردم، یک مفهوم مقدس و خطاناپذیر ساختند که قرار بود جای اندیشه الهی را بگیرد. ابزار این توده مقدس برای اداره امور دنیا، عقل خودبنیاد اومانیستی بود. به این معنا که بر اساس افکار فیلسوفان دوره روشنگری، از جمله دکارت و کانت، عقل خودبنیاد بشر میتوانست در همه چیز (حتی ذات خداوند) شک کند و بر مبنای خرد ناب ایده آل های خود را محقق سازد. این مفهوم انتزاعی، خیلی زود مورد سوء استفاده قرار گرفت و در نهایت هم انقلاب دموکراتیک برای حاکمیت مردم، به ضد خود بدل شد. چه در فرانسه و چه در شوروی یک هیات حاکمه کوچک خود را به عنوان مصداق و نماد «مردم» و خرد ناب آن مطرح کرد، و در نتیجه انقلاب دموکراتیک به بدترین استبدادها تبدیل شد.
در الجزایر، ریشههای انقلاب مردم برای استقلال در اسلام بود و مردم این کشور از انگیزههای دینی برای مبارزه سود میجستند و در نهایت هم همین دلیل اصلی پیروزی آنها بر اشغالگران فرانسوی بود. لیکن بعد از پیروزی انقلاب، مواظبت از ریشههای دینی انقلاب و آرمانهای انسانی آن (به ویژه استقلالطلبی) انجام نگرفت. وقتی دین کنار رفت، قدرتطلبی انقلابیون مخلص دیروز بر آنها غلبه کرد. مضاف بر این که انقلابیون الجزایر نهایت استقلال را در استقلال سیاسی تعریف میکردند، و گویی هیچ توجهی به وابستگی بزرگتر، یعنی وابستگی فرهنگی و اجتماعی، نداشتند. در نتیجه دشمن که از در بیرون رانده شد، از پنجره وارد شد، و فرانسوی های استعمارگر دیروز با ابزار نفوذ فرهنگی (به ویژه زبان فرانسه) توانستند اذهان الجزایریها را تسخیر کنند و جایگاه از دست رفته خود را بازیابند.
در هر سه این انقلابها، با شدت و ضعفهایی، از فردای پیروزی نقش مردم کم رنگ شد و مردم خیلی زود از دایره تصمیمگیری بیرون گذاشته شدند. در فرانسه، روبسپیر بنای دیکتاتوری انقلابی را گذاشت، در روسیه، لنین و در الجزایر احمد بن بلا و هر سه اینها انقلابیون مخلصی بودند که زندگی خود را وقف پیروزی انقلاب کردند. لیکن وقتی محوریت تفکر انسان ها الهی نباشد، به محض رسیدن به قدرت، به راحتی دچار وسوسه دیکتاتوری میشوند.
در هر سه این انقلابها، بر عکس انقلاب اسلامی ایران، وعدههای داده شده وعدههای بشری و توسط بشر بود. طبیعی است که در کارزار مسایل و مشکلات طاقتفرسای بعد از پیروزی یک انقلاب، وقتی وعدههای داده شده محقق نمیشود، مردم از وعدهدهندگان زمینی سرخورده و مایوس شوند، و این اتفاقی است که به ویژه در انقلابهای فرانسه و روسیه افتاد و مردم خسته از عدم تحقق وعدههای انقلاب خیلی زود دوباره تن به دیکتاتوری و استبداد دادند. اما وعده خداوند، وعده ای جاودانی است و انسان های باورمند و مومن، هیچ گاه از تحقق وعده های الهی ناامید نمی شوند و از همین رو مخلصانه و خستگیناپذیر بر سر آرمانهای خود باقی می مانند. این درست همان چیزی است که در انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد. مردم انقلابی ایران، علی رغم همه مشکلات و شدایدی که در پی انقلاب با آن رو به رو شدند، لحظهای از حمایت از انقلاب دست نکشیدند، چرا که هیچ گاه از تحقق وعده الهی ناامید نشدهاند.
بر خلاف سه انقلاب ذکر شده، جایگاه ولایت در انقلاب اسلامی
ایران، جلوی بسیاری از آفات مبتلا به انقلاب را گرفت. جایگاه دینی و سیاسی توامان
رهبری انقلاب ایران، که تبعیت از آن را به وظیفهای دینی و سپس سیاسی تبدیل میکند، باعث شد که جلوی بسیاری از شکاف ها، جنگهای قدرت خونبار، کشتارها و در یک
کلام برقراری دوباره استبداد گرفته شود. به علاوه، شخصیت چند وجهی، درایت و بصیرت
امام و از همه مهم تر جایگاه ممتاز ایشان به عنوان یک عالم دینی برجسته، امتیازی
بود که هیچ کدام از انقلاب های دنیا از آن برخوردار نبودند. به علاوه نوع سلوک
حضرت امام و جانشین بر حق ایشان، حضرت آیت الله خامنه ای، ساده زیستی و مردمی بودن
و در میان مردم زیستن، باعث شد که هیچ گاه آن شکاف وحشتناکی را که میان مردم و
حاکمیت در انقلابهای دیگر به وجود آمد، در ایران انقلابی شاهد نباشیم.
در همین رابطه بخوانید:
انقلاب فرانسه؛ خوشگذرانی اشراف همزمان با قحطی نان برای فقرا
در همه این انقلابها معمولا یک وجه از خواستهای اساسی بشر در محوریت قرار گرفته بود، بی آن که نسبت آن با سایر نیازهای روح انسانی تعیین شود. آزادی، عدالت، استقلال... همگی نیازهای مهم بشری هستند، لیکن نمیتوان آن ها را از هم مجزا کرد و یکی را بر دیگری رجحان داد. از همین رو در تجربه انقلاب ها شاهدیم که معمولا سایر خواست های بشری به نفع یک خواست سرکوب می شود، و در نهایت همان یک خواست هم نه تنها تحقق نمی یابد که به ضد خود تبدیل می شود. از همین رو، شاهدیم که در انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام بدون تاکید خاصی بر هر یک از این مولفه ها، در همان سخنرانی معروف بهشت زهرا، از تلاش برای ساختن زندگی معنوی مرم ایران گفتند. این دقیقا بر خلاف مسیر انقلاب های دیگر بود که نه تنها تلاشی برای ارتقای دین مردم نکردند، که از در ضدیت با دین در آمدند. البته از آن جا که اسلام یک برنامه جامع زندگی است، انقلاب ایران هم به دنبال رشد و تعالی حیات انسانی در همه زمینه هاست.
بر خلاف انقلاب های دیگر، آرمان های انقلاب اسلامی منوط به یک طبقه، یک کشور یا یک نژاد نیست، بلکه آرمان هایی فرامرزی و فرامکانی و فرازمانی است. درک و بینش انقلاب اسلامی از جهان و چگونگی زیست در جهان مختص ایران نیست، بلکه این قابلیت را دارد که گشاینده یک راه جدید برای تمام جهانیان است. چرا که پیام اسلامی انقلاب ایران، منطبق با فطرت انسان در مفهوم عام آن است. در حالی که ظرفیت انقلابی ایدئولوژی مارکسیسم به بن بست انجامید، مصایب لیبرالیزم در ایجاد نابرابری، فقر، ابتذال و نیهیلیزم روز به روز بیشتر رخ می نماید، در حالی که مسیحیت قرن هاست که از جایگاه خود در تمدن بشر غربی به حاشیه رانده شده است و اکنون حتی صحبت از کلیسای بدون خدا می شود، و در حالی که اسلام با قرائت وهابی تکفیری، جز خون و خشونت و جنایت برای خود مسلمین نداشته است، خالی از هر نوع اغراق و خوش بینی می توان گفت که تجربه انقلاب اسلامی با پای فشردن بر ارزش های تابناک و انسانی تشیع، تنها تجربه روشن پیش رو نه تنها مسلمین، که کل جهانیان است.
دیگر راز ماندگاری انقلاب ایران نسبت به سایر انقلاب ها، مداومت و استمرار ملت ایران بر راه و روش انقلابی است. بسیاری از انقلاب ها خیلی زود دچار استحاله شدند و بنیان های ایدئولوژیک خود را از دست دادند، در نتیجه رو به تضغیف نهادند، اما استمرار انقلاب یک عهد ماندگار میان مردم و رهبری انقلاب است که تاکنون از گذرگاه ها خطیر بسیاری عبور کرده است و به سلامت بیرون آمده است.
رمز ماندگاری و مانایی انقلاب اسلامی ایران
در ژوئيه سال 1996، نمايشگاهى در موزه «مدرن آرت» - هنر مدرن - نيويورك با عنوان«نمايشگاه تصاوير برگزيده تايمز» برگزار گرديد. چنانكه از نام اين نمايشگاه برمیآيد، مديران نمايشگاه با گردآورى مجموعهاى از مهمترين تصاوير مجله نيويورك تايمز كه به حوادث يكصد ساله اخير در جهان اختصاص داشت، سعى نموده بودند تصويرى گذرا از مهمترين حوادث يك قرن اخير را براى بينندگان به نمايش بگذارند.
در اين نمايشگاه تنها يك عكس از ايران آورده شده بود و آن هم عكس مربوط به جمعيت ميليونىاى بود كه سياهپوش و خاكآلود و در حالى كه بر سر و سينه میزدند، در تشييع پيكر مطهر حضرت امام(ره) شركت كرده بودند. عكاس اين اثر هنرى در توضيح، نوشته بود: «من در سال ورود آيتالله خمينى به تهران هم به عنوان عكاس نيويورك تايمز در اين شهر حاضر شدم و تصاويرى به يادماندنى از استقبال مردم ثبت كردم. تعجب من از اين است كه چگونه میشود پيرمردى روحانى كه سالهاى طولانى در خارج كشور بوده، ميليونها جوان به استقبال او بيايند؛ آن هم جوانانى كه كمتر نام و يادى از وى در خاطره داشتند. اما نكته مهمتر آنكه همين نسل پس از 10 سال انقلاب و جنگ و تحمل مشقتها و مرارتهاى فراوان، سياهپوش و بر سر وسينهزنان او را بدرقه مىنمايند». در كدام انقلابى مىتوان سراغ گرفت كه 5ميليون نفر از رهبر خود استقبال نمايند و پس از يك دهه، 10 ميليون نفر او را بر سرير دلها نهاده و تا ملكوت آسمانها مشايعت كنند؟
امام يك استثنا در نظريه و عمل
به راستى چرا در زمانهاى كه عمر ماندگار نظريهها و مكاتب به يك دهه وفا نمىدهد و نظريهپردازى به نظريهبازى تغيير ماهيت و چهره داده است، امام خمينى(ره) به عنوان يك استثناء در نظريه و عمل ظهور مىكند و در برههاى كه به عصر ظهور و افول ايسمها نامگذارىشده، مكتبى را پايهگذارى مىكند كه به جاى افول، روز به روز شكوفاتر و شادابتر در مسير تعالى گام مىنهد و نويد خاموشى آخرين ايسمهاى جعلى و وارونه را مىدهد؟
نيمنگاهى گذرا به انقلابهاى بزرگ سدههاى اخير همچون انقلاب فرانسه، انقلاب اكتبر روسيه، انقلاب الجزاير و... گواه عمق و عظمت انقلابى است كه خمينى كبير آن را بنيان نهاد. امروز از انقلاب روسيه جز خاطرات تلخ ديكتاتورى سياه استالين و اعدامها و تبعيدهاى وى، چيزى بر صفحه اذهان و اوراق تاريخ نمانده است. استالين از آن انقلاب بزرگ تنها لباس نيمتنهاى را حفظ كرد كه تا آخر عمر آن را به عنوان لباس فرم پوشيد و پس از مرگ وى توسط اعقابش از تن وى به در آمد و به بوته فراموشى سپرده شد. از انقلاب عبرتآموز الجزاير نيز چيزى به ارمغان نماندهاست و انقلابى كه از مساجد و مدارس دينى سر بر آورد، پس از پيروزى حتى يك روز هم حكومت دينى را تجربه نكرد و بالاخره انقلاب فرانسه كه با آرمان آزادى آغاز شد، با ديكتاتورى ناپلئون بناپارت و كشور گشايىهاى وى ادامه يافت و با اعدام انقلابيون و جانشينى بوربنها وسپس كمونيستها به بيراهه رفت.
رمز مانايى انقلابِ امام(ره)
رمز مانايى و پويايى انقلاب امام خمينى(ره) را بايد در ماهيت انديشههاى جاويد حضرت امام جستجو كرد، انديشههايى كه امروزه به عنوان يك مكتب جديد قد علم كرده و تعريف جديدى ازقدرت را در جهان امروز به نمايش گذارده است.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى، «الوين تافلر» از استراتژيستهاى مطرح آمريكايى در اثر مشهورش «تغيير ماهيت قدرت» با نيمنگاهى به انقلاب ايران و خيزشهاى مردمى و دينى درنقاط مختلف جهان، مىنويسد: «اكنون يك ساختار قدرت اساساً متفاوت در حال شكلگيرى است و رخنهاى در قدرت نوع كهن به وجود آمده و انقلابى در ماهيت قدرت و جابجايى در قدرت و بلكه تغيير در ماهيت قدرت به وجود آمده است.»
در واقع هنر امام(ره)، به چالش كشيدن نظام مبتنى بر سلطه قدرتهاى استكبارى بود. امام دنياى غرب را از موضع «كنشگرى» به ورطه «واكنشگرى» غلتاند و در كانون مبارزه، فرهنگ الحادى غرب را به مبارزه طلبيد. امام(ره) با انديشهاى كه مرزهاى جغرافيايى را در نورديده بود، تعارض بين اسلام و دنياى مادى را نه ملى و منطقهاى، بلكه بينالمللى دانست و فرمود: «اكنون ملتهاى جهان بيدار شدهاند و طولى نخواهد كشيد كه اين بيداريها به قيام و نهضت و انقلاب انجاميده وخود را تحت سلطه ستمگران مستكبر نجات خواهند داد.»
قيام با دستهاى خالى
ميشل فوكو، از انديشمندان غربى كه در سال 57 با سفر به ايران از نزديك مبارزات مردم ايران عليه رژيم پهلوى را مشاهده كرده بود، در رساله «قيام با دستهاى خالى»، در تشريح عظمت انقلاب اسلامى ايران نوشته است: «اين انقلاب، تازهترين شكل قيام در طول تاريخ تا امروز بوده و اولين شورش بزرگ بشرى عليه سكولاريزم و سرمايهدارى است. نقطه كانونى اين انقلاب آن بود كه آيتالله خمينى انقلاب كرد، در حالى كه غرب را به كلى ناديده گرفت و اين كارى است كه هيچكس نمىتواند در اين دوره انجام دهد.»
امام(ره) با تاكتيكى به جنگ غرب رفت كه با همان تاكتيك، غرب سالها فرمانروايى بر جهان را تجربه كرده بود. غرب سالها با روحيهاى استعمارى و نگرشى امپرياليستى، يونيورساليسم (جهانگرايى) و كالموپوليتيسم (جهان وطنى) را در دستور كار خود قرارداده بود و با هدف حذف هرگونه مرز، معيار و مقياس غيرغربى، در پى شكستن مرزها براساس اهداف و منابع خود بوداما امام با ارايه مكتبى جديد و منبعث از ارزشهاى جهانشمول اسلامى، تومار انديشههاى غرب را در هم پيچيد.
شايد برخى تحليلگران، ايستادگى امام(ره) در برابر غرب به خصوص آمريكا را صرفاً حركتى سياسى و در جهت مقابله با استيلاى غرب بر جوامع اسلامى و منطقهاى تلقى نمايند اما به واقع مبارزهاى كه امام(ره) با جهان غرب و به خصوص ايالات متحده آمريكا به عنوان نماد و سمبل آن آغاز كرد، صرفاً يك مبارزه سياسى نبود، بلكه مبارزهاى همهجانبه بود كه اقتصاد، فرهنگ، سياست، علم، هنر و اخلاق را نيز در بر مىگرفت.
شاخصهاى مكتب سياسى امام(ره)
پس از رحلت بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، سكاندار هدايت انقلاب اسلامى در اولين سخنرانىشان از آرمانهاى والاى امام گفتند و فرمودند: «ما با خدا پيمان بستهايم راه امام خمينى را كه راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمين است دنبال كنيم و از هيچ يك از آرمانهايى كه به وسيله امام ترسيم شده، چشم پوشى نخواهيم كرد.»
به تعبير رهبر معظم انقلاب در مراسم پانزدهمين سالگرد ارتحال امام(ره) بزرگترين هنر آن معجزه بزرگ قرن، ارائه مكتبى سياسى بود كه علاوه بر آنكه طلسم ديرپاى استبداد و غارتگرى را در داخل ايران شكست، الگوى تسليمناپذيرى و ايستادگى در برابر سلطهطلبان روزگار را نيز به جهانيان صادر كرد. مقام معظم رهبرى در تبيين ويژگىهاى مكتب امام به شاخصههايى اشاره مىنمايند كه به اختصار اشاراتى به آن خواهيم داشت.
درهمتنيدگى سياست و معنويت
در مكتب سياسى امام(ره) معنويت از سياست جدا نيست. امام كه تجسم مكتب سياسى خود بود،سياست و معنويت را با هم داشت، حتى در كانون مبارزات سياسى، محور اصلى در رفتار امام،معنويت او بود. همه رفتارها و مواضع امام حول محور خدا و معنويت دور مىزد. امام به اراده تشريعى پروردگار اعتقاد و به اراده تكوينى او اعتماد داشت و مىدانست، كسى كه در راه تحقق شريعت الهى حركت مىكند، قوانين و سنتهاى آفرينش، كمك كار اوست. او معتقد بود: «ولله جنود السموات و الارض و كان الله عزيزاً حكيما». تمدن غربى برپايه ستيز با معنويت و طرد معنويت بنا شد. اين خطاى بزرگ كسانى بود كه تمدن و حركت علمى را در جنگ با معنويت آغاز كردند. لذا اين تمدن مادى و دور از معنويت هرچه پيشرفت كند، انحرافش بيشتر مىشود، هم خود آنها و هم همه بشريت را با ميوههاى زهرآگين خود تلخكام مىكند، همچنان كه تا امروز كرده است.
اعتقاد و اعتماد به نقش مردم
شاخص دوم مكتب سياسى امام بزرگوار ما، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است. درمكتب سياسى امام(ره) هويت انسانى، هم ارزشمند و داراى كرامت است و هم قدرتمند و كارساز. امام با اتكاء به قدرت رأى مردم معتقد بود كه با اراده پولادين مردم مىشود در مقابل همه قدرتهاى متجاوز جهانى ايستاد - و ايستاد. مكتب سياسى امام از متن دين و از «هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين» برخاسته است. ما اين را از كسى وام نگرفتهايم. عدهاى مىخواهند وانمود كنند كه نقش مردم در اداره حكومتها را بايد غربىها بيايند به ما ياد بدهند، غربىها خودشان هنوز در خم يك كوچهاند. هركس مىخواهد دمكراسى آنها را ببيند به عراق و افغانستان و فلسطين برود.
نگاه جهانى مكتب امام
شاخص سوم از شاخصهاى مكتب سياسى امام(ره) ، نگاه بين المللى و جهانى اين مكتب است. مخاطب امام در سخن و ايده سياسى خود، بشريت است نه فقط ملت ايران. ملت ايران اين پيام را به گوش جان شنيد، پايش ايستاد، برايش مبارزه كرد و توانست عزت و استقلال خود را به دست آورد اما مخاطب اين پيام، همه بشريت است. مكتب سياسى امام اين خير و استقلال و عزت و ايمان را براى همه امت اسلامى و همه بشريت مىخواهد. اين رسالتى است بر دوش يك انسان مسلمان. تفاوت امام با كسانى كه براى خود، رسالت جهانى قائلند اين است كه مكتب سياسى امام با توپ و تانك و اسلحه و شكنجه نمىخواهد ملتى را به فكر و به راه خود معتقد كند. آمريكايىها مىگويند ما رسالت داريم در دنيا، حقوق بشر و دمكراسى را از راه كاربرد بمب اتم و توپ و تانك و جنگ افروزى و كودتاگرى گسترش دهيم!
نقش ولايت فقيه در مهندسى نظام اسلامى
شاخص مهم ديگر مكتب سياسى امام بزرگوار ما پاسدارى از ارزشهاست كه مظهر آن را در تبيين مسأله ولايت فقيه روشن كردند. ولايت فقيه، جايگاه مهندسى نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگيرى از انحراف به چپ و راست است. نقش ولايت فقيه اين است كه در مجموعه پيچيده و درهم تنيده تلاشهاى گوناگون اداره كشور، نبايد مسير حركت نظام دچار انحراف از هدفها و ارزشها شود، پاسدارى و ديدهبانى حركت كلى نظام به سمت هدفهاى آرمانى و عالىاش، مهمترين و اساسىترين نقش ولايت فقيه است. ضابطههاى رهبرى و ولايت فقيه، طبق مكتب سياسى امام، ضابطههاى دينى است. كسى كه در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر يكى از اين ضابطهها از او سلب شود و فاقد يكى از اين ضابطهها شود، چنانچه همه مردم كشور هم طرفدارش باشند، از اهليت ساقط خواهد شد.
عدالت اجتماعى
آخرين نكتهاى كه مىتوانيم به عنوان شاخصه مكتب سياسى امام(ره) مطرح كنيم، مسأله عدالت اجتماعى است كه مهمترين و اصلىترين خطوط در مكتب سياسى امام بزرگوار ماست. در همه برنامههاى حكومت اعم از «قانونگذارى، اجرا و قضا» عدالت اجتماعى و پر كردن شكافهاى طبقاتى بايد مورد نظر و هدف باشد. اينكه ما بگوئيم كشور را ثروتمند مىكنيم يعنى توليد ناخالص ملى را بالا مىبريم، اما ثروتها در گوشهاى به نفع يك عده انبار شود و عده كثيرى از مردم هم دستشان خالى باشد، با مكتب سياسى امام نمىسازد. پركردن شكاف اقتصادى در بين مردم و رفع تبعيض در استفاده از منابع گوناگون ملى در ميان طبقات مردم، مهمترين و سختترين مسؤوليت ماست. همه برنامهريزان، قانونگذاران، مجريان و همه كسانى كه در دستگاههاى گوناگون مشغول كار هستند، بايد اين را مورد توجه قرار دهند و يكى از مهمترين شاخصههاى حركت خود به حساب آورند.
به تعبير رهبر معظم انقلاب، هنر بزرگ امام(ره) ارايه يك انديشه و مكتب سياسى نو بود كه هويت حقيقى امام خمينى(ره) و جمهورى اسلامى ايران، مبتنى بر اين تفكر و انديشه سياسى است. اظهار ارادت به امام بدون اعتقاد به اين مكتب سياسى بىمفهوم است. امام بزرگوار، اين تفكر را در طول سالها تبيين نمود و با استقامت در راه آن، تمام مصائب را به جان خريد. اين تفكر در واقع همان مكتب سياسى اسلام است كه امام خمينى(ره) از آن تعبير به اسلام ناب محمدى(ص) كردند. مكتب سياسى امام(ره) نياز اصلى بشريت است زيرا تمامى مصائب، رنجها و گرفتارى كنونى بشر، محصول مكتب ليبرال - دمكراسى است كه دنياى غرب، ادعاى تكامل يافته بودن اين مكتب را داشت. امروز مهمترين وظيفه، انتقال سالم مكتب سياسى امام به نسلهاى آينده است، مكتبى كه عمق نفوذ و گستره آن هر روزه خاكريزهاى جديدترى را فتح مىكند.
در اوج نسلكشى مسلمانان بوسنى در شبه جزيره بالكان، روزنامه آمريكايى «نيويورك تايمز»در گفت وگويى با «فرانسيس فوكوياما» يكى از سه تئورىپرداز برجسته نظام ليبرال - دمكراسى غرب، نظر وى را درباره جنبش بيدارى اسلامى و تفكر امام جويا شد. فوكوياما در پاسخ گفت: «با مرگ آيتالله خمينى، بسيارى از تحليلگران غربى دچار نوعى سادهلوحى و خوشبينى مفرط گرديدند اما چندى نگذشت كه اين خوشبينىها رنگ باخت و غرب خود را درگير «ايسم» جديدى به نام «خمينيزم» ديد، ايسمى كه تمامى بنيانهاى فكرى و منافع غرب را به چالش جدى كشيدهاست.»
و اينك در سی و هفتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مفتخريم كه اعلام نمائيم اگر زمانى تمدن غرب در تب و تاب حاكمانى صالح و مقتدر مىسوخت و افلاطون مىگفت: «با قانون و اجبار و نظارت نمىتوان به حكومت ايدهآل براى «آتن» دست يافت، بلكه حاكمان خود بايد بهرهاى از فضيلت داشته باشند تا بتوانند پاسدار فضايل و كرامتهاى انسانى باشند»، امام اين آرزوى ديرين را تحقق بخشيد و الگويى جاويد از چگونه زيستن و چگونه بر دل ميليونها انسان حكم راندن را به رخ تمامى مدعيان و حاكمان جهان امروز كشاند.