گروه بینالملل مشرق -
وقتی به مرور بیانان رهبر معظم انقلاب درباره چرایی و چگونگی و سرنوشت
انقلابهای جهان میپردازیم، در وهله نخست این حقیقت هویدا میشود که ایشان
تسلط و اشراف خاصی بر تاریخ انقلابهای جهان دارند. نقل ظرایف و جزییاتی
از سوابق انقلابها که تنها برای یک اهل فن ممکن است، نشان از این دارد که
این شناخت حاصل یک مطالعه دقیق و عمیق در طول سالیان است، که خود این امر،
اهمیت این موضوع را هویدا میسازد.
رهبر انقلاب بارها جوانان را به مطالعه تاریخ انقلابها و درسآموزی از عبرتهای آن فراخواندهاند. از همین رو بنا داریم تا به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انقلاب پرشکوه اسلامی ایران، مجموعهای از گزارشها را با موضوع شناخت اجمالی انقلابهای مهم جهان به مخاطبان گرامی مشرق ارایه دهیم، باشد که آشنایی با این مبحث مهم و نسبت انقلابهای دیگر تاریخ با انقلاب اسلامی ایران، تا حدی به شناخت جایگاه امروز جوان انقلابی و راهی که پیش رو دارد، یاری برساند. قسمت پایانی این سری از گزارشهای مشرق، به انقلاب پر فراز و نشیب کمونیستی چین پرداخته است.
از سری گزارشهای مشرق درباره سرنوشت انقلابهای بزرگ دنیا:
انقلاب الجزایر؛ هدررفتن خون یکمیلیون شهید با غفلت انقلابیون(قسمت دوم)
انقلاب روسیه؛ رقابت لنین و استالین در «کشتار کمونیستی» مردم (قسمت اول)
پایان انقلاب روسیه با کوتاهآمدن گورباچف از اصول انقلابی و آشتی با غرب (قسمت دوم)
آغاز انقلاب کوبا با اتحاد «برادران کاسترو» و «چهگوارا» با زنان انقلابی(قسمت اول)
چرخش یک انقلاب؛ از دلبستگی «فیدل» به شرق تا همبستگی «رائول» با غرب (قسمت دوم)
انقلاب چین؛ وقتی «قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون میآید»
در تاریخ جهان معدود مواردی وجود دارد که سرنوشت یک ملت به تمامی، به یک فرد و عملکرد او گره بخورد. بیشک چین و انقلاب کمونیستی آن یکی از نمونههای شاخص در این موارد معدود است. یک نام، و تنها یک نام بر تارک انقلاب 1949 چین حک شده است: «مائو زتونگ».
مائو دهقانزادهای بود که به نظریهپرداز و میداندار انقلاب یک کشور به وسعت و جمعیت چین تبدیل شد و برای چند دهه سکان هدایت این کشور باستانی را شخصا و به تنهایی به دست داشت. هنوز هم که نزدیک 40 سال از مرگ او میگذرد، سایه او به نوعی بر سر چین امروز، دومین قدرت اقتصادی و یکی از سه قدرت نظامی برتر جهان، سنگینی میکند.
مائو در 26 دسامبر 1892 در شائوشان، روستایی در استان هونان چین به دنیا آمد. خانواده او یک خانواده کشاورز بود که برای چند نسل، روی سه هکتار زمین خانوادگی کار میکرد. پدر او البته درایت اقتصادی بیشتری نسبت به سایر دهقانان منطقه داشت و با دلالی گندم در روستا، وضعی مرتبتر و مرفهتر برای خود فراهم کرده بود. مادر او یک پرستار بچه (یا همان دایه) بود که مائو بر عکس پدر زورگو و خودکامهاش بسیار به او مهر میورزید. از آن چه بعدها در زندگینامههای مائو آورده شد، او تاثیر بسیاری از مادرش گرفت و مرگ مادر، یکی از بزرگترین تراژدیهای زندگیش بود.
آخرین امپراتور چین از خاندان چینگ(منچو)
او به ارتش ملیگرایان به فرماندهی یات سن پیوست که در نهایت توانستند سلطنت را سرنگون کنند و به 4000 سال امپراتوری چین پایان دهند. با تاسیس جمهوری چین در 1912 و تاسیس حزب «کومینتانگ» (حزب ملیگرای چین) توسط دکتر سون یات سن (پدر چین مدرن) مائو هم به آن پیوست.
دکتر سون یات سن رهبر قیام علیه سلطنت در چین
در 1915، یکی از فرماندهان ارتش به نام «یوان شیکای» حکومت جمهوری را سرنگون کرد و خود را امپراتور چین خواند. اما حکومت او چندان دوام نیاورد و او با طغیان نیروهای ارتش مجبور به استعفاء شد و دوباره حکومت جمهوری روی کار آمد. از 1916 تا 1926، با آن که چین اسما یک حکومت مرکزی در پکن، موسوم به «حکومت بیانگ» داشت، لیکن در عمل چین به محل تاخت و تاز جنگسالاران چینی در گوشه و کنار این کشور و رقابت قدرتهای خارجی برای چپاول آن بدل شده بود.
ژنرال یون شیکای خود را امپراتور جدید چین خواند
به گزارش مشرق، در این احولات، مائو در 1918 از دبیرستان فارغ التحصیل شد و کار به عنوان آموزگار را آغاز کرد. با مرگ مادرش در 1919، او تمام انگیزه خود را برای بازگشت به زادگاه و نزد خانواده از دست داد. او که به دنبال شغل در پکن بود، در نهایت به عنوان دستیار کتابدار در دانشگاه پکن مشغول به کار شد. مائو در این دوره به طرز دیوانهواری مطالعه میکرد و در کلاسهای مورد علاقهاش به عنوان مستمع آزاد شرکت می کرد. در همین دوره بود که با اندیشه لنین و انقلاب کمونیستی روسیه آشنایی جدی پیدا کرد و جذب ایدئولوژی مارکسیستی شد. از همین رو، وقتی در 1921، حزب کمونیست چین تاسیس شد، مائو از اعضای حلقه اولیه آن بود.
رهبران اولیه حزب کمونیست-مائو سمت راست
مائو یک سازمان دهنده حزبی فعال و پرانرژی بود
حزب کمونیست به سرعت به یک نیروی تاثیرگذار در سیاست چین تبدیل شد و به لحاظ عده و عُدّه، وزنی قابل اعتنا پید کرد. از همین رو، سون یات سن برای این که اتحاد و انسجام را به چین برگرداند، از در اتحاد با کمونیستها درآمد. البته خود او هم رگههای سوسیالیستی قوی در اندیشهاش داشت که کار ائتلاف با کمونیستها را برایش راحتتر میکرد.
سون یات سن، پدر چین مدرن
در مارچ 1925، دکتر سون یات-سن، بنیانگذار جمهوری چین و اولین رییس جمهور این کشور درگذشت. جانشین او، ژنرال «چیانگ کایچک»، یک ملیگرای محافظهکار و سنتگرا بود که اصلا میانه خوبی با کمونیستها نداشت.
ژنرال چیانگ کایچک، جانشین ضدکمونیست سون یات سن
با این حال او که قصد شکست ژنرالهای ارتش و حکومت بیانگ، و انسجام و اتحاد دوباره چین را داشت، دو سالی با کمونیستها مدارا کرد. کایچک در 1926، کارزاری به نام «سفر شمالی» را به راه انداخت. هدف این کارزار پاکسازی مناطق شمالی چین از جنگسالاران بود. طی این کارزار که تا سال 1928 به طول انجامید، ژنرالهای جنگسالار چینی که هر کدام یک قسمت از چین را در کنترل داشتند، سرکوب شدند و حکومت ضعیف بیانگ برانداخته شد.
ژنرال چیانگ در حال سخنرانی در جریان «سفر شمالی»
ژنرال چیانگ(چپ) در جبهه نبرد با جنگسالاران
گفتنی است که در طول کارزار، حزب کمونیست در اتحاد با ژنرال چیانگ بودند و نیروهای کمونیست تحت فرمان او میجنگیدند. کایچک، در 1928 پایتخت را از پکن به شهر «نانجینگ» انتقال داد، و تاسیس حکومت نانجینگ را اعلام کرد.
در آپریل 1928، کایچک که خیالش از رسیدن به حکومت راحت شده بود، اتحاد کومینتانگ را با حزب کمونیست چین شکست و تصفیه خونبار و خشن کمونیستها را آغاز کرد. طی عملیاتی که به «کشتار شانگهای» معروف شد، صدها کمونیست توسط نیروهای کایچک دستگیر یا کشته شدند.
مائو که طی این سالها، رشد فوق العادهای در حزب کمونیست کرده و به یکی از رهبران آن تبدیل شده بود، یک تز انقلابی جدید برای کمونیستها مطرح کرد. به اعتقاد مائو، در کشورهای آسیایی، به علت عدم توسعه صنعتی، طبقه کارگر آن اندازه وسیع نبود که توان صورتدادن انقلاب کمونیستی را داشته باشد. به باور مائو، در کشورهای آسیایی، به ویژه در چین، برای ایجاد یک انقلاب تودهای مارکسیستی میبایست روی دهقانان حساب کرد. او طی سالهایی که در سلسله مراتب حزب بالا میرفت، این تز خود را بیشتر جا انداخت. اقدام چیانگ کایچک برای تصفیه کمونیستها، این فرصت را به مائو داد تا نظریه خود را به آزمایش بگذارد. در جلسه کمیته مرکزی حزب کمونیست، برای چارهاندیشی درباره مقابله با چیانگ کایچک، مائو جمله معروف خود را به زبان آورد: «قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون میآید.»
به هر حال، او در سپتامبر 1927 یک شورش دهقانی را علیه این تصفیه به راه انداخت که به شورش دهقانی «دروی پاییزی» معروف شد، ولی ارتش چیانگ نیروهای او را درهم شکستند.
عکسی کمیاب از نیروهای کمونیست در قیام دهقانی سال 1927
مائو و باقی مانده افرادش به استان «جیانگ شی» گریختند و سازماندهی مجدد انجام دادند. مائو در این جا، با حمایت جوزف استالین، رهبر اتحاد شوروی، تاسیس «حکومت شوروی چین» را اعلام کرد. او یک ارتش چریکی کوچک، ولی منظم و رزمنده، تشکیل داد و هرگونه مخالفت با کمونیستها، به ویژه از جانب طرفداران کومینتانگ را سرکوب کرد.
رهبران جمهوری شوروی چین در جیانگ شی-مائو نفر دوم از راست
در 1932، بیش از 10 منطقه در استان «جیانگ شی» در کنترل نیروهای مائو بود. کمونیستها با تبلیغات گسترده در میان جوانان، نیروهای زیادی را به خود جذب کردند. بیشتر این جوانان به امید دیدن مائو و جنگیدن کنار این انقلابی حامی دهقانان و محرومان به کمونیستها پیوستند.
مائو در جیانگ شی خیلی زود تبدیل به نفر اول حزب شد
ژنرال چیانگ به شدت از توفیقات و افزایش نیروهای حزب کمونیست در این ناحیه نگران و خشمگین بود. با این حال حملات کوچک نیروهای دولتی به کمونیستها نتوانست خللی در روند توسعه نفوذ کمونیستها ایجاد کند. بالاخره چیانگ تصمیم گرفت طی یک حمله بزرگ، کمونیستها را از منطقه ریشه کن کند. در اکتبر 1933، حدود یک میلیون سرباز ارتش، منطقه تحت کنترل کمونیستها را محاصره کردند.
در این زمان هنوز مائو نفر اول حزب کمونیست نبود. با این حال بر خلاف بیشتر رهبران حزب، که معتقد به مواجهه یک بار برای همیشه با نیروهای دولتی بودند، بر تاکتیک عقبنشینی برای بقاء پافشاری کرد. در نهایت حرف او به کرسی نشست. طی 12 ماه، بیش از 100هزار کمونیست و خانوادههای آنان به رهبری مائو طی یک سفر به شدت دشوار و طاقتفرسا، راهی شمال و غرب کشور شدند. در این مسیر 8000 مایلی، کمونیستها از کوهستانهای صعب العبور و مناطق باتلاقی با پای پیاده و استفاده از قاطر برای حمل بار گذشتند. در نهایت، بر اساس برآوردها، از حدود 100هزار نفری که سفر را آغاز کردند، تنها 30هزار نفر جان سالم به در بردند و به مقصد رسیدند. این سفر پرتلفات و جانفرسا در قاموس کمونیستها به «راهپیمایی طولانی» معروف شد.
جنگ چین و ژاپن؛ صعود مائو به قدرت
در جولای 1937، ارتش امپراتوری ژاپن به چین حمله کرد به نحوی که رییس جمهور چیانگ کایچک مجبور به ترک پایتخت، «نانجینگ» شد. خیلی زود دولت جمهوری چین کنترل بسیاری از مناطق ساحلی و شهرهای مهم کشور را از دست داد. چیانگ که نمیتوانست همزمان در دوجبهه با ژاپن و کمونیستها بجنگد، به سران حزب کمونیست پیشنهاد صلح و اتحاد داد. حمله ژاپن به واقع منجی کمونیستها شد، چرا که چیانگ تا قبل از آن کاملا مصمم به پاکسازی کمونیستها بود، و به علت برتری عددی و تسلیحاتی ارتش نسبت به ارتش سرخ کمونیستها، نابودی کمونیستها بسیار محتمل بود.
در این مقطع، مائو تبدیل به فرمانده و استراتژیست نظامی کمونیست ها شده و جایگاهی ممتاز در حزب یافته بود. گرچه طبق گزارشهای رسمی حزب کمونیست تا به امروز، مائو و یارانش در این دوره شجاعانه با ژاپنی ها میجنگیدند، ولی بعدها برخی گزارشها منتشر شد که مدعی بودند، مائو بیشتر از درگیری عملی با نیروهای ژاپنی، درباره مقاومت و جایگاه کمونیستها در مقاومت ضد اشغالگری ژاپنیها تبلیغات میکرد و ته دل خویش از تضعیف نیروهای چیانگ در جنگ با ژاپنیها خوشحال بود. به هر حال، در حالی که نیروهای تحت امر چیانگ در جنگ با ژاپن از حمایت نیروهای غربی برخوردار بودند، کمونیستها از پشتیبانی اتحاد شوروی و شخص استالین بهره میگرفتند.
ارتش سرخ کمونیستها در جریان مقاومت ضد ژاپن
با شکست ژاپن در جنگ دوم جهانی، مائو زتونگ به فرد اول حزب کمونیست چین و قهرمان مقاومت در برابر ژاپن تبدیل شد، در حالی که چیانگ که بار اصلی مقابله با ژاپن را به دوش میکشید، با از دستدادن شمار زیادی از نیروهایش تضعیف شده بود. البته باید گفت که حکومت فاسد و ناکارآمد و سرکوبگر چیانگ، هیچ گاه چندان در چین محبوب نبود.
در این میان، متفقین به شدت تلاش داشتند که یک حکومت ائتلافی در چین (با اتحاد کمونیستها و ملیگرایان) به وجود بیاید، لیکن خیلی زود کشور دوباره در ورطه جنگ داخلی افتاد. این بار کمونیستها دست بالا را داشتند و توانستند به رهبری مائو به تدریج کل کشور را از کنترل ملیگرایان کومینتانگ بیرون آورند. مائو با تصرف پکن در اکتبر 1949، در میدان تیانانمن، تاسیس «جمهوری خلق چین» را اعلام کرد. ژنرال چیانگ و باقی مانده افرادش به تدریج به جزیره تایوان فرار کردند و در آن جا با حمایت آمریکاییها، حکومت «جمهوری چین» را برقرار ساختند.
1 اکتبر 1949، میدان تیانانمن، مائو در حال خواندن اعلامیه تاسیس جمهوری خلق چین
چیانگ کایچک در اواخر عمر در تایوان
رییس مائو و طوفان تغییرات
در 1949، کشور چین، از پی یک جنگ داخلی خونین حدودا 10 ساله، ویرانشده بود و فقر و فلاکت بیداد میکرد. حکومت چیانگ عملا هیچ کاری برای بهبود وضع معیشت مردم انجام نداده بود و مردم چین انتظار داشتند که حکومت حزب کمونیست چین دست کم اتحاد و صلح را برای کشور به ارمغان بیاورد.
مائو به عنوان رییس کشور و رهبر حزب کمونیست، میدانست که ایجاد تغییرات جز با روشهای انقلابی و به صورت سریع و ضربتی امکانپذیر نیست. او تغییراتی فراتر از اقتصاد صرف را در نظر داشت و به دنبال تغییر در ذهنیت چینیها بود تا بتواند در مدتی کوتاه روند بهتاخیرافتاده مدرنیزاسیون و صنعتیسازی چین را با شتاب به جریان بیاندازد.
ابتدا مائو و دستیارانش یک ساختار سیاسی جدید ایجاد کردند که شامل یک شعبه مرکزی از حزب کمونیست در پکن، و شاخههای بیشمار حزبی بود که تا دوردستترین نقاط چین امتداد داشت. طبق روش «سانترالیزم دموکراتیک» (که البته عملا دموکراسی چندان در آن جایی نداشت)، تصمیمات در راس حزب در پکن گرفته میشد و با شبکه مویرگی حزبی در سرتاسر کشور به اجرا گذاشته میشد.
یکی از اقدامات بسیار مهم و مثبت مائو، ایجاد تحول در زندگی نکبتبار زنان چین بود. او با اعلام برابری کامل زن و مرد و وارد کردن زنان به سطوح مختلف اداره کشور، یک تحول ماندگار در جامعه چین ایجاد کرد. از سوی دیگر، مالکیت خصوصی زمینهای کشاورزی طبق مرام لنینیستی رادیکال مائو منحل شد، و «واحدهای کاری» جای آن را گرفت. این واحدهای کاری شکل تعاونیهای روستایی را داشت. همه دهقانان باید عضو یک واحد کاری میشدند. واحد مربوطه محصول تولید شده آنها را میخرید و در عوض سرپناه، آموزش و شغل و غذای آنها را تضمین میکرد.
تا قبل از پیروزی انقلاب کمونیستی، کشاورزی در چین مساوی با کار مداوم با دستمزد ناچیز برای اربابان بود و خرده مالکانی که زمینهای کوچکی در اختیار داشتند معمولا به قدر معیشت خود هم توان تولید نداشتند. گرسنگی و فقر جزیی همیشگی از زندگی دهقانان چینی بود و از این رو آنها به ستون فقرات نیروی کمونیزم در چین تبدیل شدند.
مالکیت خصوصی زمینها برانداخته شد و اموال صاحبان زمین مصادره گردید. دهقانان با حمایت دولت، مالکان را تحقیر میکردند، کتک میزدند و حتی آنها را میکشتند. خیلی زود در سرتاسر چین دهها هزار مالک پیشین کشته شدند. کل زمینهای کشاورزی میان دهقانان فقیر توزیع شد. به مرور زندگی دهقانان ارتقاء پیدا کرد.
تغییرات دیگر در بخش سلامت عمومی و سوادآموزی بود که دولت مسوولیت آنها را کاملا بر عهده گرفت و توانست این دو حوزه را به طرز قابل ملاحظهای بهبود ببخشد.
لازم به ذکر است که حلقه اول دستیاران مائو در اداره کشور، به ترتیب شامل این چهار نفر بود: لیو شائوچی، قائم مقام مائو در حزب کمونیست و رییس جمهور چین از 1959 - چوئن لای، وزیر خارجه - لین بیائو، معاون نخست وزیر - دنگ شائوپنگ، وزیر مالیه.
این چهار چهره در درجات بعد از مائو، صحنهگردانان اصلی حکومت کمونیستی چین بودند. همه اینها به غیر از لین بیائو در ادامه مسیر مغضوب مائو قرار گرفتند.
گرچه اقدامات اساسی حکومت مائو توانست دستاوردهای مثبتی هم به جای بگذارد، لیکن ثمرات آن بیشتر متوجه طبقه دهقانان و روستاها بود و شهرنشینان، به ویژه در شهرهای بزرگ چندان از این تحولات راضی نبودند. علی الخصوص روشنفکران و تحصیل کردگان شهری که به نوعی وابسته به طبقه بورژوازی شهری بودند، با جاگیر شدن کمونیزم افراطی مائو مخالف بودند و این مخالفت خود را به شیوه های مختلف بروز می دادند. با افزایش این مخالفت ها، به ویزه در پکن، مائو سعی کرد با در پیش گرفتن یک مشی نسبتا دموکراتیک طبقه بورژوای شهری را(به عنوان فرهیختگان کشور) با انقلاب خود همراه سازد. و کارزاری موسوم به «صد گل» به ره انداخت تا در آن انتقادات و نارضایتی ها آزادانه مطرح شود و راه حل ها برای مشکلات از سوی روشنفکران ارایه شود.
انتظار مائو تخلیه نارضایتیها، جمعآوری دامنه وسیعی از نظرات و ایده ها برای اداره کشور و از همه مهمتر دخیلکردن روشنفکران و دانشگاهیان در انقلاب بود. او حتی خود را برای انتقادات خفیف نسبت به خودش هم آماده کرده بود، لیکن نتیجه دور از انتظار بود. سیل انتقادات نسبت به حکومت در جریان جلسات اظهارنظر در قالب کارزار صد گل به راه افتاد. مائو که خیلی زود احساس خطر کرد، از ترس از دست دادن مهار امور، بلافاصله کارزار را متوقف کرد. او با زدن برچسب «راست گرا» و «ضدانقلاب» به منتقدان، مجوز برخورد شدید با آنها را صادر کرد. دهها هزار نفر از منتقدان، نویسندگان، هنرمندان و دانشگاهیان چینی مورد آزار قرار گرفتند و بازداشت شدند. این چنین بود که بساط دموکراسی در همین حد خود هم از حکومت حزب کمونیست برچیده شد.
«جهش بزرگ به پیش»؛ فاجعه انسانی
در ژانویه 1958، مائو زتونگ برنامه «جهش بزرگ به پیش» را به اجرا گذاشت که هدف آن جهش بزرگ در میزان تولیدات کشاورزی و محصولات صنعتی(به ویژه فولاد) بود. طبق این برنامه، «کمون های بزرگ کشاورزی» شکل گرفت که حداقل 75000 نفر عضو آن بودند. هر خانواده سهمی از سود فروش محصولات و تکه کوچکی زمین دریافت میکرد. تصورات مائو در این برنامه بسیار آرمانی بود و جهش در تولید همزمان کشاورزی و صنعتی، برای کشوری که تازه در مسیر صنعتی شدن افتاده بود، چیزی جز یک جنون بلندپروازانه نمیتوانست باشد. به واقع او قصد داشت ماموریتی دست کم نیم قرنی را در یکی دو دهه به سرانجام برساند.
در ابتدا آمارها و گزارشها امیدبخش بود و پیشرفتهای بزرگ را نشان میداد. اما سه سال آب و هوای بد و سیلهای پیدرپی ماجرا را تغییر داد. محصولات کشاورزی اصلا به حداقل سطح انتظارات نرسید و صنایع تولید فولاد هم عملا شکست خوردند، از کار بازماندند. دستور مائو مبنی بر صادرات بخش عمده محصولات کشاورزی، فروش گندم ارزان به اتحاد شوروی و کمکهای غذایی بلاعوض رژیم کمونیستی چین به کشورهای سوسیالیستی چون آلمان شرقی، رومانی و آلبانی (با هدف جذب آنها به کمونیزم چینی) در کنار مدیریت ضعیف برنامه و عوامل طبیعی همه دست به دست هم داد تا در سال 1959 بزرگترین قحطی کل تاریخ با دخالت عوامل انسانی در چین رخ دهد.
در یک فاجعه انسانی عظیم، حدود 40 میلیون چینی در سالهای قحطی جان خود را از دست دادند. برخی گزارشها که بعدها توسط لیو شائوچی، نفر دوم چین که در این مقطع به مخالف مائو تبدیل شده بود، در جلسه حزب کمونیست مطرح شد، نشان میداد که مردم از شدت گرسنگی به خوردن علف و پوست تنه درختها روی آوردند. در همین دوران تعداد زیادی کودک چینی در روستاها دزدیده و توسط مردم گرسنه خورده شدند!
در نتیجه شکست بزرگ و فاجعهبار «جهش بزرگ» موقعیت مائو در حزب تضعیف شد و کمکم رقبای او، به ویژه «لیو شائوچی» پررنگتر شدند. برای اولین بار ظرف 25 سال رهبری، مائو دیگر نفر اول حزب کمونیست چین نبود و ستاره اقبال شائوچی که منتقد سیاستهای مائو بود، درخشیدن گرفت. در دوران رکود مائو، یار وفادار او در حزب، لین بیائو، تمام تلاش خود را به کار گرفت که با تطمیع یا تهدید اعضای مرکزی حزب، دوباره جایگاه مائو را از لیو شائوچی پس بگیرد. بیائو چکیدهای از مکتوبات مائو را در کتابچهای با نام «نقل قولهایی از رییس مائو» جمعآوری کرد که در میلیونها نسخه، عمدتا در روستاها و شهرهای کوچک چین، توزیع شد. این کتابچه به «کتابچه سرخ» معروف و به کتاب مقدس چین کمونیست تبدیل شد.
بازگشت رییس مائو به راس قدرت و انقلاب فرهنگی
در می 1966، مائو زتونگ طی یک حرکت نمادین، تلاش برای قبضه دوباره قدرت را آغاز کرد. او در حضور دهها هزار نفر در کرانه رود «یانگ سه» حاضر شد و در 73 سالگی چند دقیقهای در آب سرد رود شنا کرد. او در حالی که کاملا سرحال و پرانرژی به نظر میرسید، این پیام روشن را به منتقدان خود در درون حزب فرستاد که «هنوز دود از کنده بلند می شود.»
شنای معروف مائو در یانگ سه
مائو با کمک دستیاران و حلقه یاران وفادارش میدانست که باید برای قبضه دوباره قدرت، روی جوانان و نوجوانان سرمایهگذاری کند (چون خاطره روشنی از اشتباه بزرگ مائو در جریان جهش بزرگ نداشتند). با سازماندهی مائو، هزاران تن از جوانان روستاها و شهرهای کوچک به خیابانهای پکن میآمدند تا رییس مائو برایشان سخنرانیهای پرشور ارایه کند. این نوجوانان در حالی که لباسهای فرم خاکستری رنگ مخصوص به خود را بر تن و کتابچه سرخ مائو را در دست داشتند، گوش به سخنرانیهای آتشین رهبر کبیر، «رفیق مائو» میدادند که «بورژواهای نفوذکرده به انقلاب را عامل پیش نرفتن آرمانهای خود معرفی میکرد.» برای این دستههای هزاران نفری رقصها و موزیکهای خاص انقلابی طراحی شده بود که در خیابانهای پکن، به ویژه میدان تیانانمن، بلوایی به پا میکرد و رعب در دل منتقدان مائو میانداخت.
مائو با این بهانه که بورژواها قصد احیای کاپیتالیسم و برگرداندن چین به دوران استعمار را دارند، جوانان را به حمله به مخالفان خود تحریک میکرد. آنها با غریوها و فریادهای خود از رفیق مائو میخواستند که انقلاب را از این عناصر تصفیه کند.
به زودی با همین تاکتیکها مائو توانست لیو شائوچی و حلقه یاران او را در حزب کمونیست به حاشیه براند و خود دوباره سکان امور را به تنهایی در دست بگیرد. این جا بود که رهبر چین، جهت جلوگیری از تکرار تجربه «صد گل» و سر بر آوردن دوباره اعتراضات، پروژه «انقلاب فرهنگی» را کلید زد. انقلاب فرهنگی در اصل برنامهای برای تصفیه کامل حزب کمونیست از منتقدان و مخالفان مائو بود. اما در مرحله بعد ابعاد گستردهتری یافت و تغییر بزرگ فرهنگی چین، پاک کردن آن از میراث گذشته و جا انداختن کیش «مائو پرستی» را هدف گرفت.
تیم هدایت انقلاب فرهنگی شامل مائو، همسر چهارم او چینگ جیانگ (معروف به مادام مائو)، و سه تن از سرسپردگان حزبی مائو بود (معروف به «دسته 4 نفره»).
دسته 4 نفره انقلاب فرهنگی که بلافاصله بعد از مرگ مائو محاکه شدند
مادام مائو
ابتدا در جلسه کمیته مرکزی حزب کمونیست، لیو شائوچی از دبیرکلی حزب و فرماندهی ارتش عزل شد. سپس بخش زیادی از کادرهای اصلی حزب تصفیه شدند.
لیو شائوچی، مهمترین رقیب مائو در حزب کمونیست
در مرحله بعد دانشگاهها و مراکز فرهنگی تعطیل شدند و دانشجویان و اساتید و روشنفکران برای بیگاری به روستاها فرستاده شدند. بسیاری از میراث فرهنگی چین در این دوره توسط «گاردهای سرخ» (متشکل از نوجوانان و جوانان طرفدار مائو) ویران شد تا اثری از آن چه مائو فرهنگ منحط بورژوایی مینامید به جا نماند. بسیاری از چهرههای فرهنگی چین، و حتی مقامات بالای خود حزب کمونیست، توسط گاردهای سرخ در خیابان تحقیر شدند، کتک خوردند یا حتی به قتل رسیدند.
گاردهای سرخ
این دوران که از 1966 تا زمان مرگ مائو در 1976 طول کشید، یکی از سیاهترین دوران تاریخ معاصر چین بود. کیشِ شخصیت مائو و جنون عظمتطلبی او در این دوره در اوج بود. به ویژه این که او در رقابت شدید با رهبران اتحاد شوروی در زمینه رهبری اردوگاه جهانی سوسیالیزم هم افتاده بود. مائو شوروی را مظهر سوسیالیزم امپریالیستی میدانست و نسخه خودش از سوسیالیزم، یعنی کمونیزم چینی را تنها ایدئولوژی بر حق در جهان معرفی میکرد.
در 1972، رهبر چین که خیالش از بابت رقبای داخلی راحت شده بود، تصمیم گرفت خط مشی جدیدی را در سیاست خارجی در پیش بگیرد. از همین رو سیاست بازتری را نسبت به غرب در پیش گرفت و در همین سال با رییس جمهور آمریکا، ریچارد نیکسون، در پکن دیدار کرد. طی این دیدار یک مسابقه پینگ پنگ نمایشی میان تیمهای ملی دو کشور در حضور دو رهبر انجام گرفت. از همین رو، این دوره از تجدید روابط چین و آمریکا بعد از چند دهه تخاصم، به «دیپلماسی پینگ پنگ» مشهور شد.
مائو و ریچارد نیکسون
سرانجام مائو که در اواخر عمر به بیماری پارکینسون دچار شده بود، در 82 سالگی در 18 سپتامبر 1976 در پکن درگذشت. او میراثی چالشبرانگیز از خود به جای گذاشت. تصویر او چه در داخل چین و چه در غرب ،میان دوگانه نابغه سیاسی-دیکتاتور بیرحم در نوسان است.
پایان کار مائو
اکنون به طور رسمی در چین، مائو را همچنان به عنوان رهبر کبیر ملت چین، یک استراتژیست بزرگ سیاسی و یک فرمانده نابغه نظامی معرفی میکنند، و شرح داستانهای زندگی او، از جمله راهپیمایی بزرگ، نبرد با ژاپن، شکست کومینتانگ و ... با آب و تاب فراوان بخش زیادی از متون تبلیغاتی و آموزشی را در چین تشکیل میدهد. با این حال، تلاشهای او برای پیادهکردن یک نسخه افراطی از کمونیزم به سبک چینی، ایجاد یک اقتصاد بسته درونجوش مجزّا از دنیای خارج و همچنین از بینبردن میراث 4000 ساله چین در جریان انقلاب فرهنگی کم و بیش توسط جانشینان او، به ویژه دنگ شائوپنگ کنار گذاشته شد.
تصویر مائو بر فراز میدان تیانانمن امروز
حقیقت این است که تلاشهای او البته نقش پررنگی در ایجاد چین مدرن و صنعتی دشت، لیکن این تلاشها به قیمت دههها زجر و فشار بر توده مردم چین و چند ده میلیون تلفات انسانی به دست آمد، و این چالشبرانگیزترین قسمت از میراث مائو، بنیانگذار انقلاب کمونیستی چین است.
رهبر انقلاب بارها جوانان را به مطالعه تاریخ انقلابها و درسآموزی از عبرتهای آن فراخواندهاند. از همین رو بنا داریم تا به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انقلاب پرشکوه اسلامی ایران، مجموعهای از گزارشها را با موضوع شناخت اجمالی انقلابهای مهم جهان به مخاطبان گرامی مشرق ارایه دهیم، باشد که آشنایی با این مبحث مهم و نسبت انقلابهای دیگر تاریخ با انقلاب اسلامی ایران، تا حدی به شناخت جایگاه امروز جوان انقلابی و راهی که پیش رو دارد، یاری برساند. قسمت پایانی این سری از گزارشهای مشرق، به انقلاب پر فراز و نشیب کمونیستی چین پرداخته است.
از سری گزارشهای مشرق درباره سرنوشت انقلابهای بزرگ دنیا:
انقلاب فرانسه؛ خوشگذرانی اشراف همزمان با قحطی نان برای فقرا (قسمت اول)
اولین جرقههای انقلاب فرانسه با ورود جزوههای انقلابی (قسمت دوم)
اعدام آزادی زیر گیوتین؛ پایان یک دهه انقلاب با تاجگذاری ناپلئون (قسمت پایانی)
«نبرد الجزیره»؛ اعدام اشغالگران فرانسوی به دست زنان انقلابی(قسمت اول)اولین جرقههای انقلاب فرانسه با ورود جزوههای انقلابی (قسمت دوم)
اعدام آزادی زیر گیوتین؛ پایان یک دهه انقلاب با تاجگذاری ناپلئون (قسمت پایانی)
انقلاب الجزایر؛ هدررفتن خون یکمیلیون شهید با غفلت انقلابیون(قسمت دوم)
انقلاب روسیه؛ رقابت لنین و استالین در «کشتار کمونیستی» مردم (قسمت اول)
پایان انقلاب روسیه با کوتاهآمدن گورباچف از اصول انقلابی و آشتی با غرب (قسمت دوم)
آغاز انقلاب کوبا با اتحاد «برادران کاسترو» و «چهگوارا» با زنان انقلابی(قسمت اول)
چرخش یک انقلاب؛ از دلبستگی «فیدل» به شرق تا همبستگی «رائول» با غرب (قسمت دوم)
انقلاب چین؛ وقتی «قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون میآید»
در تاریخ جهان معدود مواردی وجود دارد که سرنوشت یک ملت به تمامی، به یک فرد و عملکرد او گره بخورد. بیشک چین و انقلاب کمونیستی آن یکی از نمونههای شاخص در این موارد معدود است. یک نام، و تنها یک نام بر تارک انقلاب 1949 چین حک شده است: «مائو زتونگ».
مائو دهقانزادهای بود که به نظریهپرداز و میداندار انقلاب یک کشور به وسعت و جمعیت چین تبدیل شد و برای چند دهه سکان هدایت این کشور باستانی را شخصا و به تنهایی به دست داشت. هنوز هم که نزدیک 40 سال از مرگ او میگذرد، سایه او به نوعی بر سر چین امروز، دومین قدرت اقتصادی و یکی از سه قدرت نظامی برتر جهان، سنگینی میکند.
مائو در 26 دسامبر 1892 در شائوشان، روستایی در استان هونان چین به دنیا آمد. خانواده او یک خانواده کشاورز بود که برای چند نسل، روی سه هکتار زمین خانوادگی کار میکرد. پدر او البته درایت اقتصادی بیشتری نسبت به سایر دهقانان منطقه داشت و با دلالی گندم در روستا، وضعی مرتبتر و مرفهتر برای خود فراهم کرده بود. مادر او یک پرستار بچه (یا همان دایه) بود که مائو بر عکس پدر زورگو و خودکامهاش بسیار به او مهر میورزید. از آن چه بعدها در زندگینامههای مائو آورده شد، او تاثیر بسیاری از مادرش گرفت و مرگ مادر، یکی از بزرگترین تراژدیهای زندگیش بود.
{$sepehr_album_36189}
مائو در دوره نوجوانی
مائو در هشت سالگی به مدرسه رفت و آموزشهای بسیار ابتدایی و پایهای را دریافت کرد. در 13 سالگی برای درآمدن از زیر سایه پدر، که اصرار داشت او در همین سن با یک دختر اهل روستا ازدواج کند، به کار تمام وقت در مزارع پرداخت تا خرج خود را تامین کند. اما عشق او به مطالعه و آموختن باعث شد که در 14 سالگی برای تحصیل در دبیرستان، خانه پدری را به مقصد «جیانگ» (مرکز استان هونان) ترک کند. در 1911، انقلاب «شین های» به رهبری دکتر «سون یات سن»، علیه خاندان پادشاهی «چینگ» (منچو) آغاز شد.آخرین امپراتور چین از خاندان چینگ(منچو)
او به ارتش ملیگرایان به فرماندهی یات سن پیوست که در نهایت توانستند سلطنت را سرنگون کنند و به 4000 سال امپراتوری چین پایان دهند. با تاسیس جمهوری چین در 1912 و تاسیس حزب «کومینتانگ» (حزب ملیگرای چین) توسط دکتر سون یات سن (پدر چین مدرن) مائو هم به آن پیوست.
دکتر سون یات سن رهبر قیام علیه سلطنت در چین
در 1915، یکی از فرماندهان ارتش به نام «یوان شیکای» حکومت جمهوری را سرنگون کرد و خود را امپراتور چین خواند. اما حکومت او چندان دوام نیاورد و او با طغیان نیروهای ارتش مجبور به استعفاء شد و دوباره حکومت جمهوری روی کار آمد. از 1916 تا 1926، با آن که چین اسما یک حکومت مرکزی در پکن، موسوم به «حکومت بیانگ» داشت، لیکن در عمل چین به محل تاخت و تاز جنگسالاران چینی در گوشه و کنار این کشور و رقابت قدرتهای خارجی برای چپاول آن بدل شده بود.
ژنرال یون شیکای خود را امپراتور جدید چین خواند
به گزارش مشرق، در این احولات، مائو در 1918 از دبیرستان فارغ التحصیل شد و کار به عنوان آموزگار را آغاز کرد. با مرگ مادرش در 1919، او تمام انگیزه خود را برای بازگشت به زادگاه و نزد خانواده از دست داد. او که به دنبال شغل در پکن بود، در نهایت به عنوان دستیار کتابدار در دانشگاه پکن مشغول به کار شد. مائو در این دوره به طرز دیوانهواری مطالعه میکرد و در کلاسهای مورد علاقهاش به عنوان مستمع آزاد شرکت می کرد. در همین دوره بود که با اندیشه لنین و انقلاب کمونیستی روسیه آشنایی جدی پیدا کرد و جذب ایدئولوژی مارکسیستی شد. از همین رو، وقتی در 1921، حزب کمونیست چین تاسیس شد، مائو از اعضای حلقه اولیه آن بود.
رهبران اولیه حزب کمونیست-مائو سمت راست
مائو یک سازمان دهنده حزبی فعال و پرانرژی بود
حزب کمونیست به سرعت به یک نیروی تاثیرگذار در سیاست چین تبدیل شد و به لحاظ عده و عُدّه، وزنی قابل اعتنا پید کرد. از همین رو، سون یات سن برای این که اتحاد و انسجام را به چین برگرداند، از در اتحاد با کمونیستها درآمد. البته خود او هم رگههای سوسیالیستی قوی در اندیشهاش داشت که کار ائتلاف با کمونیستها را برایش راحتتر میکرد.
سون یات سن، پدر چین مدرن
در مارچ 1925، دکتر سون یات-سن، بنیانگذار جمهوری چین و اولین رییس جمهور این کشور درگذشت. جانشین او، ژنرال «چیانگ کایچک»، یک ملیگرای محافظهکار و سنتگرا بود که اصلا میانه خوبی با کمونیستها نداشت.
ژنرال چیانگ کایچک، جانشین ضدکمونیست سون یات سن
با این حال او که قصد شکست ژنرالهای ارتش و حکومت بیانگ، و انسجام و اتحاد دوباره چین را داشت، دو سالی با کمونیستها مدارا کرد. کایچک در 1926، کارزاری به نام «سفر شمالی» را به راه انداخت. هدف این کارزار پاکسازی مناطق شمالی چین از جنگسالاران بود. طی این کارزار که تا سال 1928 به طول انجامید، ژنرالهای جنگسالار چینی که هر کدام یک قسمت از چین را در کنترل داشتند، سرکوب شدند و حکومت ضعیف بیانگ برانداخته شد.
ژنرال چیانگ در حال سخنرانی در جریان «سفر شمالی»
ژنرال چیانگ(چپ) در جبهه نبرد با جنگسالاران
گفتنی است که در طول کارزار، حزب کمونیست در اتحاد با ژنرال چیانگ بودند و نیروهای کمونیست تحت فرمان او میجنگیدند. کایچک، در 1928 پایتخت را از پکن به شهر «نانجینگ» انتقال داد، و تاسیس حکومت نانجینگ را اعلام کرد.
{$sepehr_album_36196}
کارزار سفر شمالی{$sepehr_album_36198}
کشتار کمونیستها در شانگهای 1927مائو که طی این سالها، رشد فوق العادهای در حزب کمونیست کرده و به یکی از رهبران آن تبدیل شده بود، یک تز انقلابی جدید برای کمونیستها مطرح کرد. به اعتقاد مائو، در کشورهای آسیایی، به علت عدم توسعه صنعتی، طبقه کارگر آن اندازه وسیع نبود که توان صورتدادن انقلاب کمونیستی را داشته باشد. به باور مائو، در کشورهای آسیایی، به ویژه در چین، برای ایجاد یک انقلاب تودهای مارکسیستی میبایست روی دهقانان حساب کرد. او طی سالهایی که در سلسله مراتب حزب بالا میرفت، این تز خود را بیشتر جا انداخت. اقدام چیانگ کایچک برای تصفیه کمونیستها، این فرصت را به مائو داد تا نظریه خود را به آزمایش بگذارد. در جلسه کمیته مرکزی حزب کمونیست، برای چارهاندیشی درباره مقابله با چیانگ کایچک، مائو جمله معروف خود را به زبان آورد: «قدرت سیاسی از لوله تفنگ بیرون میآید.»
به هر حال، او در سپتامبر 1927 یک شورش دهقانی را علیه این تصفیه به راه انداخت که به شورش دهقانی «دروی پاییزی» معروف شد، ولی ارتش چیانگ نیروهای او را درهم شکستند.
عکسی کمیاب از نیروهای کمونیست در قیام دهقانی سال 1927
مائو و باقی مانده افرادش به استان «جیانگ شی» گریختند و سازماندهی مجدد انجام دادند. مائو در این جا، با حمایت جوزف استالین، رهبر اتحاد شوروی، تاسیس «حکومت شوروی چین» را اعلام کرد. او یک ارتش چریکی کوچک، ولی منظم و رزمنده، تشکیل داد و هرگونه مخالفت با کمونیستها، به ویژه از جانب طرفداران کومینتانگ را سرکوب کرد.
رهبران جمهوری شوروی چین در جیانگ شی-مائو نفر دوم از راست
در 1932، بیش از 10 منطقه در استان «جیانگ شی» در کنترل نیروهای مائو بود. کمونیستها با تبلیغات گسترده در میان جوانان، نیروهای زیادی را به خود جذب کردند. بیشتر این جوانان به امید دیدن مائو و جنگیدن کنار این انقلابی حامی دهقانان و محرومان به کمونیستها پیوستند.
مائو در جیانگ شی خیلی زود تبدیل به نفر اول حزب شد
ژنرال چیانگ به شدت از توفیقات و افزایش نیروهای حزب کمونیست در این ناحیه نگران و خشمگین بود. با این حال حملات کوچک نیروهای دولتی به کمونیستها نتوانست خللی در روند توسعه نفوذ کمونیستها ایجاد کند. بالاخره چیانگ تصمیم گرفت طی یک حمله بزرگ، کمونیستها را از منطقه ریشه کن کند. در اکتبر 1933، حدود یک میلیون سرباز ارتش، منطقه تحت کنترل کمونیستها را محاصره کردند.
در این زمان هنوز مائو نفر اول حزب کمونیست نبود. با این حال بر خلاف بیشتر رهبران حزب، که معتقد به مواجهه یک بار برای همیشه با نیروهای دولتی بودند، بر تاکتیک عقبنشینی برای بقاء پافشاری کرد. در نهایت حرف او به کرسی نشست. طی 12 ماه، بیش از 100هزار کمونیست و خانوادههای آنان به رهبری مائو طی یک سفر به شدت دشوار و طاقتفرسا، راهی شمال و غرب کشور شدند. در این مسیر 8000 مایلی، کمونیستها از کوهستانهای صعب العبور و مناطق باتلاقی با پای پیاده و استفاده از قاطر برای حمل بار گذشتند. در نهایت، بر اساس برآوردها، از حدود 100هزار نفری که سفر را آغاز کردند، تنها 30هزار نفر جان سالم به در بردند و به مقصد رسیدند. این سفر پرتلفات و جانفرسا در قاموس کمونیستها به «راهپیمایی طولانی» معروف شد.
{$sepehr_album_36201}
راهپیمایی طولانی
وقتی خبر گریختن مائو و همراهان از چنگال ارتش در شهرهای چین پیچید، بسیاری از جوانان که از میزان فساد، ناکارآمدی و وابستگی حکومت ملیگرایان به تنگ آمده بودند، خود را به استان یانان، محل استقرار جدید مائو رساندند تا به خدمت ارتش سرخ کمونیستها درآیند.جنگ چین و ژاپن؛ صعود مائو به قدرت
در جولای 1937، ارتش امپراتوری ژاپن به چین حمله کرد به نحوی که رییس جمهور چیانگ کایچک مجبور به ترک پایتخت، «نانجینگ» شد. خیلی زود دولت جمهوری چین کنترل بسیاری از مناطق ساحلی و شهرهای مهم کشور را از دست داد. چیانگ که نمیتوانست همزمان در دوجبهه با ژاپن و کمونیستها بجنگد، به سران حزب کمونیست پیشنهاد صلح و اتحاد داد. حمله ژاپن به واقع منجی کمونیستها شد، چرا که چیانگ تا قبل از آن کاملا مصمم به پاکسازی کمونیستها بود، و به علت برتری عددی و تسلیحاتی ارتش نسبت به ارتش سرخ کمونیستها، نابودی کمونیستها بسیار محتمل بود.
{$sepehr_album_36203}
تهاجم وحشیانه ژاپن به چین 1937
در این مقطع، مائو تبدیل به فرمانده و استراتژیست نظامی کمونیست ها شده و جایگاهی ممتاز در حزب یافته بود. گرچه طبق گزارشهای رسمی حزب کمونیست تا به امروز، مائو و یارانش در این دوره شجاعانه با ژاپنی ها میجنگیدند، ولی بعدها برخی گزارشها منتشر شد که مدعی بودند، مائو بیشتر از درگیری عملی با نیروهای ژاپنی، درباره مقاومت و جایگاه کمونیستها در مقاومت ضد اشغالگری ژاپنیها تبلیغات میکرد و ته دل خویش از تضعیف نیروهای چیانگ در جنگ با ژاپنیها خوشحال بود. به هر حال، در حالی که نیروهای تحت امر چیانگ در جنگ با ژاپن از حمایت نیروهای غربی برخوردار بودند، کمونیستها از پشتیبانی اتحاد شوروی و شخص استالین بهره میگرفتند.
ارتش سرخ کمونیستها در جریان مقاومت ضد ژاپن
با شکست ژاپن در جنگ دوم جهانی، مائو زتونگ به فرد اول حزب کمونیست چین و قهرمان مقاومت در برابر ژاپن تبدیل شد، در حالی که چیانگ که بار اصلی مقابله با ژاپن را به دوش میکشید، با از دستدادن شمار زیادی از نیروهایش تضعیف شده بود. البته باید گفت که حکومت فاسد و ناکارآمد و سرکوبگر چیانگ، هیچ گاه چندان در چین محبوب نبود.
در جولای 1937، ارتش امپراتوری ژاپن به چین حمله کرد به نحوی که رییس جمهور چیانگ کایچک مجبور به ترک پایتخت، «نانجینگ» شد.
در این مقطع، مائو تبدیل به فرمانده و استراتژیست نظامی کمونیست ها شده و جایگاهی ممتاز در حزب یافته بود.
در این میان، متفقین به شدت تلاش داشتند که یک حکومت ائتلافی در چین (با اتحاد کمونیستها و ملیگرایان) به وجود بیاید، لیکن خیلی زود کشور دوباره در ورطه جنگ داخلی افتاد. این بار کمونیستها دست بالا را داشتند و توانستند به رهبری مائو به تدریج کل کشور را از کنترل ملیگرایان کومینتانگ بیرون آورند. مائو با تصرف پکن در اکتبر 1949، در میدان تیانانمن، تاسیس «جمهوری خلق چین» را اعلام کرد. ژنرال چیانگ و باقی مانده افرادش به تدریج به جزیره تایوان فرار کردند و در آن جا با حمایت آمریکاییها، حکومت «جمهوری چین» را برقرار ساختند.
1 اکتبر 1949، میدان تیانانمن، مائو در حال خواندن اعلامیه تاسیس جمهوری خلق چین
چیانگ کایچک در اواخر عمر در تایوان
رییس مائو و طوفان تغییرات
در 1949، کشور چین، از پی یک جنگ داخلی خونین حدودا 10 ساله، ویرانشده بود و فقر و فلاکت بیداد میکرد. حکومت چیانگ عملا هیچ کاری برای بهبود وضع معیشت مردم انجام نداده بود و مردم چین انتظار داشتند که حکومت حزب کمونیست چین دست کم اتحاد و صلح را برای کشور به ارمغان بیاورد.
مائو به عنوان رییس کشور و رهبر حزب کمونیست، میدانست که ایجاد تغییرات جز با روشهای انقلابی و به صورت سریع و ضربتی امکانپذیر نیست. او تغییراتی فراتر از اقتصاد صرف را در نظر داشت و به دنبال تغییر در ذهنیت چینیها بود تا بتواند در مدتی کوتاه روند بهتاخیرافتاده مدرنیزاسیون و صنعتیسازی چین را با شتاب به جریان بیاندازد.
با شکست ژاپن در جنگ دوم جهانی، مائو زتونگ به فرد اول حزب کمونیست چین و قهرمان مقاومت در برابر ژاپن تبدیل شد.
ابتدا مائو و دستیارانش یک ساختار سیاسی جدید ایجاد کردند که شامل یک شعبه مرکزی از حزب کمونیست در پکن، و شاخههای بیشمار حزبی بود که تا دوردستترین نقاط چین امتداد داشت. طبق روش «سانترالیزم دموکراتیک» (که البته عملا دموکراسی چندان در آن جایی نداشت)، تصمیمات در راس حزب در پکن گرفته میشد و با شبکه مویرگی حزبی در سرتاسر کشور به اجرا گذاشته میشد.
یکی از اقدامات بسیار مهم و مثبت مائو، ایجاد تحول در زندگی نکبتبار زنان چین بود. او با اعلام برابری کامل زن و مرد و وارد کردن زنان به سطوح مختلف اداره کشور، یک تحول ماندگار در جامعه چین ایجاد کرد. از سوی دیگر، مالکیت خصوصی زمینهای کشاورزی طبق مرام لنینیستی رادیکال مائو منحل شد، و «واحدهای کاری» جای آن را گرفت. این واحدهای کاری شکل تعاونیهای روستایی را داشت. همه دهقانان باید عضو یک واحد کاری میشدند. واحد مربوطه محصول تولید شده آنها را میخرید و در عوض سرپناه، آموزش و شغل و غذای آنها را تضمین میکرد.
تا قبل از پیروزی انقلاب کمونیستی، کشاورزی در چین مساوی با کار مداوم با دستمزد ناچیز برای اربابان بود و خرده مالکانی که زمینهای کوچکی در اختیار داشتند معمولا به قدر معیشت خود هم توان تولید نداشتند. گرسنگی و فقر جزیی همیشگی از زندگی دهقانان چینی بود و از این رو آنها به ستون فقرات نیروی کمونیزم در چین تبدیل شدند.
سیل انتقادات نسبت به حکومت در جریان جلسات اظهارنظر در قالب کارزار صد گل به راه افتاد. مائو که خیلی زود احساس خطر کرد، از ترس از دست دادن مهار امور، بلافاصله کارزار را متوقف کرد. او با زدن برچسب «راست گرا» و «ضدانقلاب» به منتقدان، مجوز برخورد شدید با آنها را صادر کرد. دهها هزار نفر از منتقدان، نویسندگان، هنرمندان و دانشگاهیان چینی مورد آزار قرار گرفتند و بازداشت شدند. این چنین بود که بساط دموکراسی در همین حد خود هم از حکومت حزب کمونیست برچیده شد.
مالکیت خصوصی زمینها برانداخته شد و اموال صاحبان زمین مصادره گردید. دهقانان با حمایت دولت، مالکان را تحقیر میکردند، کتک میزدند و حتی آنها را میکشتند. خیلی زود در سرتاسر چین دهها هزار مالک پیشین کشته شدند. کل زمینهای کشاورزی میان دهقانان فقیر توزیع شد. به مرور زندگی دهقانان ارتقاء پیدا کرد.
تغییرات دیگر در بخش سلامت عمومی و سوادآموزی بود که دولت مسوولیت آنها را کاملا بر عهده گرفت و توانست این دو حوزه را به طرز قابل ملاحظهای بهبود ببخشد.
لازم به ذکر است که حلقه اول دستیاران مائو در اداره کشور، به ترتیب شامل این چهار نفر بود: لیو شائوچی، قائم مقام مائو در حزب کمونیست و رییس جمهور چین از 1959 - چوئن لای، وزیر خارجه - لین بیائو، معاون نخست وزیر - دنگ شائوپنگ، وزیر مالیه.
این چهار چهره در درجات بعد از مائو، صحنهگردانان اصلی حکومت کمونیستی چین بودند. همه اینها به غیر از لین بیائو در ادامه مسیر مغضوب مائو قرار گرفتند.
{$sepehr_album_36209}
4 مقام ارشد حزب کمونیست
کارزار صد گل، تصفیه ناراضیانگرچه اقدامات اساسی حکومت مائو توانست دستاوردهای مثبتی هم به جای بگذارد، لیکن ثمرات آن بیشتر متوجه طبقه دهقانان و روستاها بود و شهرنشینان، به ویژه در شهرهای بزرگ چندان از این تحولات راضی نبودند. علی الخصوص روشنفکران و تحصیل کردگان شهری که به نوعی وابسته به طبقه بورژوازی شهری بودند، با جاگیر شدن کمونیزم افراطی مائو مخالف بودند و این مخالفت خود را به شیوه های مختلف بروز می دادند. با افزایش این مخالفت ها، به ویزه در پکن، مائو سعی کرد با در پیش گرفتن یک مشی نسبتا دموکراتیک طبقه بورژوای شهری را(به عنوان فرهیختگان کشور) با انقلاب خود همراه سازد. و کارزاری موسوم به «صد گل» به ره انداخت تا در آن انتقادات و نارضایتی ها آزادانه مطرح شود و راه حل ها برای مشکلات از سوی روشنفکران ارایه شود.
انتظار مائو تخلیه نارضایتیها، جمعآوری دامنه وسیعی از نظرات و ایده ها برای اداره کشور و از همه مهمتر دخیلکردن روشنفکران و دانشگاهیان در انقلاب بود. او حتی خود را برای انتقادات خفیف نسبت به خودش هم آماده کرده بود، لیکن نتیجه دور از انتظار بود. سیل انتقادات نسبت به حکومت در جریان جلسات اظهارنظر در قالب کارزار صد گل به راه افتاد. مائو که خیلی زود احساس خطر کرد، از ترس از دست دادن مهار امور، بلافاصله کارزار را متوقف کرد. او با زدن برچسب «راست گرا» و «ضدانقلاب» به منتقدان، مجوز برخورد شدید با آنها را صادر کرد. دهها هزار نفر از منتقدان، نویسندگان، هنرمندان و دانشگاهیان چینی مورد آزار قرار گرفتند و بازداشت شدند. این چنین بود که بساط دموکراسی در همین حد خود هم از حکومت حزب کمونیست برچیده شد.
«جهش بزرگ به پیش»؛ فاجعه انسانی
در ژانویه 1958، مائو زتونگ برنامه «جهش بزرگ به پیش» را به اجرا گذاشت که هدف آن جهش بزرگ در میزان تولیدات کشاورزی و محصولات صنعتی(به ویژه فولاد) بود. طبق این برنامه، «کمون های بزرگ کشاورزی» شکل گرفت که حداقل 75000 نفر عضو آن بودند. هر خانواده سهمی از سود فروش محصولات و تکه کوچکی زمین دریافت میکرد. تصورات مائو در این برنامه بسیار آرمانی بود و جهش در تولید همزمان کشاورزی و صنعتی، برای کشوری که تازه در مسیر صنعتی شدن افتاده بود، چیزی جز یک جنون بلندپروازانه نمیتوانست باشد. به واقع او قصد داشت ماموریتی دست کم نیم قرنی را در یکی دو دهه به سرانجام برساند.
در ابتدا آمارها و گزارشها امیدبخش بود و پیشرفتهای بزرگ را نشان میداد. اما سه سال آب و هوای بد و سیلهای پیدرپی ماجرا را تغییر داد. محصولات کشاورزی اصلا به حداقل سطح انتظارات نرسید و صنایع تولید فولاد هم عملا شکست خوردند، از کار بازماندند. دستور مائو مبنی بر صادرات بخش عمده محصولات کشاورزی، فروش گندم ارزان به اتحاد شوروی و کمکهای غذایی بلاعوض رژیم کمونیستی چین به کشورهای سوسیالیستی چون آلمان شرقی، رومانی و آلبانی (با هدف جذب آنها به کمونیزم چینی) در کنار مدیریت ضعیف برنامه و عوامل طبیعی همه دست به دست هم داد تا در سال 1959 بزرگترین قحطی کل تاریخ با دخالت عوامل انسانی در چین رخ دهد.
در یک فاجعه انسانی عظیم، حدود 40 میلیون چینی در سالهای قحطی جان خود را از دست دادند. برخی گزارشها که بعدها توسط لیو شائوچی، نفر دوم چین که در این مقطع به مخالف مائو تبدیل شده بود، در جلسه حزب کمونیست مطرح شد، نشان میداد که مردم از شدت گرسنگی به خوردن علف و پوست تنه درختها روی آوردند. در همین دوران تعداد زیادی کودک چینی در روستاها دزدیده و توسط مردم گرسنه خورده شدند!
ابعاد این فاجعه انسانی توسط دستگاه سانسور حکومتی به شدت از خارجیها و حتی مردم خود چین مخفی نگه داشته میشد. حتی در درون حزب کمونیست هم به جز مائو، تنها چند نفر از مقامات ارشد از بزرگی فاجعه خبر داشتند.
فروش گندم ارزان به اتحاد شوروی و کمکهای غذایی بلاعوض رژیم کمونیستی چین به کشورهای سوسیالیستی چون آلمان شرقی، رومانی و آلبانی (با هدف جذب آنها به کمونیزم چینی) در کنار مدیریت ضعیف برنامه و عوامل طبیعی همه دست به دست هم داد تا در سال 191-1959 بزرگترین قحطی کل تاریخ با دخالت عوامل انسانی در چین رخ دهد.
حدود 40 میلیون چینی در سالهای قحطی جان خود را از دست دادند. در همین دوران تعداد زیادی کودک چینی در روستاها دزدیده و توسط مردم گرسنه خورده شدند!
بازگشت رییس مائو به راس قدرت و انقلاب فرهنگی
در می 1966، مائو زتونگ طی یک حرکت نمادین، تلاش برای قبضه دوباره قدرت را آغاز کرد. او در حضور دهها هزار نفر در کرانه رود «یانگ سه» حاضر شد و در 73 سالگی چند دقیقهای در آب سرد رود شنا کرد. او در حالی که کاملا سرحال و پرانرژی به نظر میرسید، این پیام روشن را به منتقدان خود در درون حزب فرستاد که «هنوز دود از کنده بلند می شود.»
شنای معروف مائو در یانگ سه
مائو با کمک دستیاران و حلقه یاران وفادارش میدانست که باید برای قبضه دوباره قدرت، روی جوانان و نوجوانان سرمایهگذاری کند (چون خاطره روشنی از اشتباه بزرگ مائو در جریان جهش بزرگ نداشتند). با سازماندهی مائو، هزاران تن از جوانان روستاها و شهرهای کوچک به خیابانهای پکن میآمدند تا رییس مائو برایشان سخنرانیهای پرشور ارایه کند. این نوجوانان در حالی که لباسهای فرم خاکستری رنگ مخصوص به خود را بر تن و کتابچه سرخ مائو را در دست داشتند، گوش به سخنرانیهای آتشین رهبر کبیر، «رفیق مائو» میدادند که «بورژواهای نفوذکرده به انقلاب را عامل پیش نرفتن آرمانهای خود معرفی میکرد.» برای این دستههای هزاران نفری رقصها و موزیکهای خاص انقلابی طراحی شده بود که در خیابانهای پکن، به ویژه میدان تیانانمن، بلوایی به پا میکرد و رعب در دل منتقدان مائو میانداخت.
مائو با این بهانه که بورژواها قصد احیای کاپیتالیسم و برگرداندن چین به دوران استعمار را دارند، جوانان را به حمله به مخالفان خود تحریک میکرد. آنها با غریوها و فریادهای خود از رفیق مائو میخواستند که انقلاب را از این عناصر تصفیه کند.
به زودی با همین تاکتیکها مائو توانست لیو شائوچی و حلقه یاران او را در حزب کمونیست به حاشیه براند و خود دوباره سکان امور را به تنهایی در دست بگیرد. این جا بود که رهبر چین، جهت جلوگیری از تکرار تجربه «صد گل» و سر بر آوردن دوباره اعتراضات، پروژه «انقلاب فرهنگی» را کلید زد. انقلاب فرهنگی در اصل برنامهای برای تصفیه کامل حزب کمونیست از منتقدان و مخالفان مائو بود. اما در مرحله بعد ابعاد گستردهتری یافت و تغییر بزرگ فرهنگی چین، پاک کردن آن از میراث گذشته و جا انداختن کیش «مائو پرستی» را هدف گرفت.
دسته 4 نفره انقلاب فرهنگی که بلافاصله بعد از مرگ مائو محاکه شدند
مادام مائو
لیو شائوچی، مهمترین رقیب مائو در حزب کمونیست
در مرحله بعد دانشگاهها و مراکز فرهنگی تعطیل شدند و دانشجویان و اساتید و روشنفکران برای بیگاری به روستاها فرستاده شدند. بسیاری از میراث فرهنگی چین در این دوره توسط «گاردهای سرخ» (متشکل از نوجوانان و جوانان طرفدار مائو) ویران شد تا اثری از آن چه مائو فرهنگ منحط بورژوایی مینامید به جا نماند. بسیاری از چهرههای فرهنگی چین، و حتی مقامات بالای خود حزب کمونیست، توسط گاردهای سرخ در خیابان تحقیر شدند، کتک خوردند یا حتی به قتل رسیدند.
گاردهای سرخ
این دوران که از 1966 تا زمان مرگ مائو در 1976 طول کشید، یکی از سیاهترین دوران تاریخ معاصر چین بود. کیشِ شخصیت مائو و جنون عظمتطلبی او در این دوره در اوج بود. به ویژه این که او در رقابت شدید با رهبران اتحاد شوروی در زمینه رهبری اردوگاه جهانی سوسیالیزم هم افتاده بود. مائو شوروی را مظهر سوسیالیزم امپریالیستی میدانست و نسخه خودش از سوسیالیزم، یعنی کمونیزم چینی را تنها ایدئولوژی بر حق در جهان معرفی میکرد.
{$sepehr_album_36207}
انقلاب فرهنگی چین
در 1972، رهبر چین که خیالش از بابت رقبای داخلی راحت شده بود، تصمیم گرفت خط مشی جدیدی را در سیاست خارجی در پیش بگیرد. از همین رو سیاست بازتری را نسبت به غرب در پیش گرفت و در همین سال با رییس جمهور آمریکا، ریچارد نیکسون، در پکن دیدار کرد. طی این دیدار یک مسابقه پینگ پنگ نمایشی میان تیمهای ملی دو کشور در حضور دو رهبر انجام گرفت. از همین رو، این دوره از تجدید روابط چین و آمریکا بعد از چند دهه تخاصم، به «دیپلماسی پینگ پنگ» مشهور شد.
مائو و ریچارد نیکسون
سرانجام مائو که در اواخر عمر به بیماری پارکینسون دچار شده بود، در 82 سالگی در 18 سپتامبر 1976 در پکن درگذشت. او میراثی چالشبرانگیز از خود به جای گذاشت. تصویر او چه در داخل چین و چه در غرب ،میان دوگانه نابغه سیاسی-دیکتاتور بیرحم در نوسان است.
پایان کار مائو
اکنون به طور رسمی در چین، مائو را همچنان به عنوان رهبر کبیر ملت چین، یک استراتژیست بزرگ سیاسی و یک فرمانده نابغه نظامی معرفی میکنند، و شرح داستانهای زندگی او، از جمله راهپیمایی بزرگ، نبرد با ژاپن، شکست کومینتانگ و ... با آب و تاب فراوان بخش زیادی از متون تبلیغاتی و آموزشی را در چین تشکیل میدهد. با این حال، تلاشهای او برای پیادهکردن یک نسخه افراطی از کمونیزم به سبک چینی، ایجاد یک اقتصاد بسته درونجوش مجزّا از دنیای خارج و همچنین از بینبردن میراث 4000 ساله چین در جریان انقلاب فرهنگی کم و بیش توسط جانشینان او، به ویژه دنگ شائوپنگ کنار گذاشته شد.
تصویر مائو بر فراز میدان تیانانمن امروز
حقیقت این است که تلاشهای او البته نقش پررنگی در ایجاد چین مدرن و صنعتی دشت، لیکن این تلاشها به قیمت دههها زجر و فشار بر توده مردم چین و چند ده میلیون تلفات انسانی به دست آمد، و این چالشبرانگیزترین قسمت از میراث مائو، بنیانگذار انقلاب کمونیستی چین است.
منابع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Chinese_Communist_Revolution
http://www.britannica.com/event/Chinese-Revolution-1911-1912
https://www.mtholyoke.edu/courses/sgabriel/economics/china-essays/1.html
http://alphahistory.com/chineserevolution/chinese-revolution-timeline
https://en.wikipedia.org/wiki/Xinhai_Revolution
http://www.britannica.com/biography/Chiang-Kai-shek
http://www.newworldencyclopedia.org/entry/Kuomintang
http://asianhistory.about.com/od/modernchina/f/What-Was-The-Cultural-Revolution.htm
http://www.theguardian.com/world/2013/jan/01/china-great-famine-book-tombstone