گروه ورزشی مشرق - یکی از ملاکهای توسعه پایدار و پیشرفت یک کشور در ابعاد گوناگون، میزان رضایت مردم است و البته ترسیم نقشه رضایت مردم یک کشور بدون در نظر گرفتن طبقه بندی اقشار، سن، صنف یا میزان اثرگذاری فرد در جامعه و سنخیت توقع وی از خدمات شهری و کشوری تقریبا غیرممکن است.
در همین راستا ورزش به عنوان یک امر نشاط آور، هیجان انگیز، افزایش دهنده میزان امید به زندگی و تفریح و شادی یکی از مهمترین معیارهای اندازه گیری سطح استاندارد جامعه است، ورزشی که استادیومهایش برای افراد مسن و بازنشستگان جایگاه ویژه نداشته باشد، فاصله زیادی با استانداردهای دنیای ورزش دارد. اما در این فرصت نگارشی نه به وظایف مسئولان ورزشی و غیر ورزشی خواهیم پرداخت و نه به محدودیتها و مشکلات و فاصلهها بلکه نگاهی خواهیم انداخت به وظایف مردم!
پذیرش ادعای نویسنده از سوی مخاطب محترم، سخت و شاید محال باشد به هر حال با نگاهی به کشورهای پیشرفته، مرفه و مدرن جهان به خوبی میشود به رابطه بین آرامش خاطر مردم با امید به زندگی پی برد، این آرامش وقتی مشکلات مالی، روحی و روانی و جسمی زندگی فرد را احاظه کرده باشند، هرگز برای او متصور نیست اما این دور تسلسل مرغ و تخم مرغ را کدام طرف و در چه زمانی از بین خواهد برد؟ به گواه تاریخ اثبات شده در بسیاری از کشورهای اروپایی این خود مردم بودهاند که قدم اول را برداشتهاند، برای روشن شدن موضوع به مثال زیر توجه کنید:
استادیوم قدیمی و پر از مشکل بلگراد را به سال ۱۹۸۰ در نظر بگیرید، مردم شهر شاکی از نبودن امکانات مناسب و دلخور از بی توجهی مسئولان ورزشی اما میدان را خالی نمیکنند، پیرمردها بهترین و شادترین لباسهای خود را پوشیده و برای تشویق تیمشان با در دست داشتن پرچم و پلاکارد راهی استادیومی میشوند که برای آنها هیچ ارزشی قایل نیست. یک سال، دو سال پس از ۱۰ سال استادیوم بلگراد به یکی از زیباترین و استانداردترین مکانهای ورزشی تبدیل میشود، شهردار این شهر در یک سخنرانی هنگام عذرخواهی از افراد مسن شهر گریه می کند و از مردم شهر به خاطر بی توجهی به این قشر مهم و با ارزش جامعه عذرخواهی میکند.
پیرمردها و پیرزنها قرار نیست فقط در پارک نزدیک به خانه خود دور هم جمع شوند، آنها باید به حق شهروندی خود واقف باشند و برای تصاحب آن تلاش کنند، حقوقی که البته فراهم آوردش از جمله وظایف بدیهی حکومت در هر کشوری است اما بار دیگر بر این نکته تاکید میشود که در این فرصت نگارشی به وظایف خود مردم خواهیم پرداخت.
مشکلات مالی، در ابعاد مختلف از جمله مسکن، بخش سلامت، خوراک و پوشاک در سراسر جهان وجود دارد، بی خانمانهایی که در شهرهای مدرن و بزرگی چون مونترال یا تورنتو کانادا، تگزاس آمریکا یا استکهلم سوئد به سختی روزگار میگذرانند، چرا و بر چه اساسی کوهی از امید هستند؟ چرا هر بعداز ظهری از زندگی کوتاه خود را به منزله یک فرصت ناب برای لذت بردن از زندگی در آغوش میگیرند؟ حضور جمعیت قابل توجهی از افراد مسن، بازنشستگان، حتی افراد بیمار و معلول در استادیومها با توجه به انبوه درد و رنجها، مشکلات روحی و روانی و آسیبهای ذهنی و فکری چه توجهی برای ما دارد؟ افراد مسن در کشور ما چرا حوصله و رمق حضور در استادیومهای ورزشی، مسابقات و پارکها را ندارند؟
درست است که میشود و باید بشود که برای بازنشستگان و افراد مسن جهت حضور در استادیومها، سالن مسابقات و فضاهای ورزشی و تفریحی، امتیازات و تسهیلات زیادی در نظر گرفت اما وقتی خود این افراد با زندگی قهر کرده باشند، چگونه میشود از آنها انتظار همراهی داشت؟
روزنامه مارکا هفته گذشته با زنی ۸۳ ساله از شهر مادرید مصاحبه میکند، زنی که بسیار مذهبی است و هر بار که از او میپرسند از زندگی خود چه انتظاری داری، می گوید: «صبح یکشنبه آینده به کلیسا برسم و زنده باشم، عصر شنبه یا یکشنبه هم بتوانم مسابقه فوتبال را تماشا کنم.»
او سالهای سال است که از بیماری سرطان رنج میبرد، حقوق متوسط بازنشستگی را دریافت میکند و خود را یکی از خوشبخت ترین زنان اسپانیا میداند. پزشک او می گوید: معمولا وقت ملاقات و ویزیت او را پس از مسابقه رئال مادرید تنظیم میکنم چرا که می دانم اگر شکست خورده باشند، قرار ملاقات کنسل خواهد شد و اگر پیروز شوند، صد برابر بهتر و با روحیه تر در بیمارستان حاضر می شود.
درست است که باشگاه رئال مادرید برای او به صورت رایگان جایگاه ویژه در نظر گرفته است اما او هم خواهان این جایگاه بوده و اگر اراده و همت وی نبود، سرطان زودتر از بی فکری مسئولان وی را از پای در میآورد.
طبق آمار و اطلاعات منتشر شده در وب سایت رسمی فدراسیون جهانی تنیس، بیش از ۴۰ درصد از تماشاگران ۱۰ سال گذشته رقابتهای ویمبلدون، افراد مسن و دارای بیش از ۶۵ سال بوده اند، این موضوع برای محققان بسیار با ارزش بوده است، با توجه به هزینه بالای بلیت این رقابت لوکس و رویایی، هجوم جوانان و دانشجویان از سراسر جهان برای تماشای این رقابت ها و جذابیت های مدرنی که معمولا مخصوص نسل نو و تازه جامعه است، این حضور حداکثری از افراد بازنشسته و مسن در استادیوم بسیار با ارزش و مهم است.
بیهوده نیست که مقامات ویمبلدون نیز تصمیم گرفتهاند از سال ۲۰۱۶ به بعد برای افرادی بالای ۶۵ سال تخفیف ۴۰ درصد در بلیت در نظر بگیرند. شاید آنها هم متوجه اهمیت حقوق این بخش از شهروندان جامعه شده اند و دوست ندارند بیش از این شرمنده سکوت و نجابت آنها شوند.
واقعا صحیح و منطقی نیست که یک شهروند پا به سن گذاشته، کسی که سالهای سال به شهر و کشور خود مالیات داده و برای پیشرفت کشورش تلاش کرده به خاطر قیمت بلیت یا راه دور و خطرهای رفت و آمد از تماشای یک مسابقه زیبا و پر از هیجان محروم باشد.